نویسنده: محسن اشراقی
مبحثی در باب تعلیم و تربیت دینی و اخلاقی
اشاره: رشد و شکوفایی هر جامعهای در گرو انسانها و گروههای اجتماعی تربیت یافته و تعلیم دیده متخصص و با وجدان است. این تعلیم و تربیت باید از دوران کودکی و نوجوانی آغاز گشته تا آخر عمر ادامه یابد. تربیت یعنی به ظهور رساندن امکانات بالقوه موجود در درون شخص و به عبارت دیگر برانگیختن استعدادها و قوای گوناگون انسان و پرورش آن که باید با کوشش مربی و خود متربی توام گردد تا به منتهای کمال نسبی خود به میزان طاقت و توانایی نایل شود و در مسیر فضیلت قرار گیرد، یعنی به تمام معنی تزکیه شود تا آماده تعلیم گردد. تعلیم عبارت است از فراهم آوردن زمینه برای رشد و شکوفایی ذهنی انسان که در هر آموزش یکی از آنها به فعلیت میرسد و به تعبیر دیگر تعلیم عبارت است از تلقین و ایصال و انتقال معلومات به اذهان.
کسانی که در تعلیم و تربیت فرد نقش دارند عبارتند از خانواده، جامعه، دوستان، مربیان و معلمان، الگوها و شخصیتهای محبوب و معروف جامعه و غیره. خانواده شامل پدر و مادر و دیگر افراد خانواده به نسبت نزدیکی و اولویت است. اولین و مهمترین وظیفه و نقش را پدر و مادر در تربیت اولاد خود دارند که اگر کمترین قصور یا بی توجهی را در این امر مهم و سرنوشت ساز بنمایند، بزرگترین ضربت را به عزیزترین و گرانبهاترین محصول خود یعنی فرزندانشان زدهاند و بالنتیجه او را ناکام و گرفتار و خود را مغبون و گاه ملعون و خسرالدّنیا و الاخره نمودهاند.
و اما وظایفی که دارند به طور اجمال بدین شرح است: نام نیک بر وی بگذارند از جمله انتخاب نام نیکو و شایسته از میان نامهای امامان و انسانهای نیکوکار تاریخ. با شیر مادر تغذیه شود و اگر لازم باشد برایش دایه بگیرند، دایه ای متدین و عاقل و فهمیده و سالم برای او اختیار کنند.
در تعلیم و تربیت او بکوشند و او را به اخلاق خوب عادت دهند زیرا اگر به اخلاق بد عادت کرد، ترک معصیت او مصیبت است و اغلب گرفتاریهای پدر و مادر به واسطه عدم توجه خودشان است و اول چیزی که از بچه کشف میشود همان حیاء اوست. و حیاء ترس از ظاهر شدن امر قبیح است و در هیمن جا بایستی متوجه بود که کودکی که فطرتاً از امر قبیح احتراز میکند و به فعل جمیل میل دارد، دلیل عقل اوست و باید فوراً از این حال او استفاده کرده و او را متوجه افعال پسندیده نمود و در تعلیم و تربیتش کوشید.
در اینجا باید عرض شود چون کودک ممیز میگردد و تشخیص حسن و قبح را میدهد پدر و مادر بایستی کاملاً مراعات اخلاق و رفتار و کفتار خود باشند و بدانند کار آنها در آینه قلب کودک معصوم عیناً منعکس میگردد و خواه ناخواه در او تاثیر خوب یا بد دارد. ولی متاسفانه اغلب پدر و مادرها وقتشان ار صرف امور مادی و سلامتی جسمی کودک میکنند و از امور معنوی و اخلاقی او غافل میشوند و از این راه لطمه بزرگی به نور چشمانشان میزنند. دیگر اینکه نباید کم رویی کودک را فقط و فقط از حیای او بدانیم و اگر از او کار قبیحی سر زد و خودش متوجه آن و زشتیاش گردید و شرمنده شد و معلوم است عاقل است و با حیا.
باید پدر و مادر و دیگر اولیا بدانند که ضمیر اطفال چون آینه پاک و صاف است و هر چه با او یاد دهند در او نقش میبندد. لذا باید او را به فضایل اخلاقی و دیانت و ایمان تعلیم داد، لذا باید او را به نحو شایسته ای تربیت کرد و با تعریف و تمجید از افراد خوب و تنفید از اشخاص فاسد و نقل داستانها در این مورد او را تشویق به کار خوب نمود و از کار زشت و بد منع کرد و امور مادی را در نظرش بی ارج و بی مقدار نمود زیرا و باید رفت و آمد و معاشرت و نشست و برخاست و حتی غذا خوردن و خوابیدن آنها را زیر نظر گرفت و مستقیم و غیر مستقیم مراقب ایشان بود.
باید اگر کار خوبی از او سر زد او را احترام و تکریم و تشویق نمایند و اگر کار بد و زشتی از او سر زد مخفیانه به او تذکر دهند، و او را از شکم پرستی و سخنهای زشت و افعال قبیحه و ناپسند منع نمایند و از خواب زیاد و جای گرم و نرم که به راحت طلبی عادت کند او را جلوگیری شوند، خلاصه در تمام امور به رعایت اعتدال وی را راهنمایی و ارشاد و تشویق نمایند و از تمام افعال زشت: دروغ، تهمت، غیبت، سخن چینی و غیره با شیوه ای عاقلانه و عالمانه او را منع کنند و مخصوصاً خودشان او را بهترین الگو و سرمشق باشند و به او بفهمانند که کمتر حرف بزند و بیشتر گوش کند. حکیمی گوید: مرا دو گوش داده اند و یک زبان. و البته به موقع باید گفت و به موقع باید گوش بود و ساکت.
دو چیز طیره عقل است دم فرو بستن
به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
او را وادار به احترام افراد خوب و بزرگترها نمایند و مخصوصاً معلم را در نظر او بزرگ و لازم الاحترام جلوه دهند و به او بفهمانند که در مقابل تنبیه او نه تنها اعتراض نکند بلکه ممنون هم باشد و از همه بالاتر و مهم تر این است که همه چیز از روی اخلاص و تنها برای خدا انجام دهند تا موفق و رستگار شوند. در خاتمه این بحث روایتی که از پیامبر اکرم(ص) رسیده نوشته میشود: «لاتضربوا اولادکم علی بکائهم فانّ بکاءهم اربعه اشهرٍ شهاده ان لااله الّا الله و اربعه اشهرٍ الصّلوه علی النّبی و اربعه اشهرٍ الدّعاه لوالدیه». یعنی فرزندان خردسال خود را به خاطر گریه کتک نزنید، چه این چهار ماه (اول کودکی) گریه آنان شهادت به توحید است، و چهار ماه دیگر صلوات بر رسول خدا(ص) است و چهار ماه سوم دعا و طلب مغفرت برای پدر و مادرشان میباشد. (مرحوم علامه طباطبایی فرموده که این، از لطیف ترین روایات باب توحید است: گرایش فطری).
با توجه به نیاز کودکان، نوجوانان و جوانان به الگوها و اسوههای متعالی، باید تلاش نمود که متناسب با هر مقطع سنی، زندگینامهها و سرگذشت نامههای بزرگان به سبکی روان و جذاب، نوشته شود تا به اقتضای هر سن، پاسخ مطلوبی به این نیاز اصیل داده شود. برای الگوگرایی کودکان و نوجوانان همچون سایر ارزشهای اخلاقی، شاخصها و معیارهای روشن و مطمئنی مورد نیاز است وجود دارد تا آنها بتوانند «الگوها» را از «ضد الگو» تمییز و تشخیص دهند.
از این روی، باید در هر مقطع سنی از معیارهای ضروری انتخاب الگو برای کودکان و نوجوانان، گفتگو نمود تا پدیده الگوگرایی به شگل مطلوبی تحقق یابد. چنان که ایام ولادت و شهادت معصومین(ع) که بهترین الگوهای راستین جامعه بشریت میباشند. با کیفیت باشکوهی برگزار شود و کودکان و نوجوانان در این محافل حضور و مشارکت داشته باشند، جاذبه نیرومندی در الگو گرایی این نسل ایجاد خواهد نمود.
قهرمانان و فرزانگان پیوسته در دل و دیده جوانان مقامی ارجمند و درخور تحسین دارند، چنان که در تبیین زندگینامه آنان این نکته ملحوظ شود که قهرمانان راستین دنیا کسانی هستند که در راه مردم و محرومان و فقیران واقعی جامعه قدرت ایثار و از خودگذشتگی داشته باشند و آنان نیز زندگیشان را حول چنین محوری استوار خواهند ساخت.
انطباق علم و عمل، گفتار و رفتار و سیره علمی و عملی از مهم ترین ویژگیهای ضروری یک الگوی راستین و حقیقی است. بیان این ویژگی از سایر خصوصیات مورد نظر برای کودکان و نوجوانان، از اهمیت بیشتری برخوردار است.
بویژه اگر این امر با استناد به بخش هایی از گفتار امیر المومنین(ع) و فرازهایی از زندگی پرافتخار ایشان تحقق یابد.
به مصداق بیان قرآن کریم «و من یعظّم شعائر الله فانّها من تقوی القلوب» یعنی و هر که بزرگ شمرد شعارهای خدا را همانا آن است از پرهیزکاری دل ها.به نوجوانان و جوانان بیاموزیم آنچه در فرهنگ اسلام مذموم است، خود دنیا نیست بلکه وابستگی به آن است. در این صورت راه ورود به افراط و تفریط ها، محدود میشود. فرهنگ ساده زیستی در تقابل با فرهنگ تجمل پرستی و دنیا گرایی است. و به عبارت دیگر، دنیا گرایی در نقطه مقابل معنویت و ساده زیستی قرار میگیرد. چنان که بتوانیم جوانان را با ارزشهای فرهنگ ساده زیستی آشنا و مانوس کنیم، خواهیم توانست آنها را در برابر مصرف گرایی و دنیا گرایی نیز مقاوم سازیم.
به نسل آینده جامعه بیاموزیم، آنچه موجب پیشرفت مادی دنیای غرب شده، روی آوردن به روشهای علمی و تلاش در راه اکتشافات و نوآوری است و نه پشت کردن به اخلاقیات و معنویات. بنابراین اگر جامعه در کنار پیشرفت علمی و صنعتی، ارتباط خود را با فرهنگ اخلاقی و دینی افزایش دهد و چنان که علم گرایی و اخلاق گرایی مکمل هم باشند تصویری انسانی تر و زیباتر از جامعه و اجتماع در دنیا به وجود میآیند.