29 فروردین 1397, 13:44
تربیت عقلانی در اصطلاح روانشناسان و عالمان تعلیم و تربیت به گونه ای از تربیت اطلاق میشود که موجب رشد و تقویت عقل میشود که طی آن نیروهای عقل و ذهن انسانی رشد مییابد و قدرت استدلال انسان رو به افزایش میرود. از این رو تربیت عقلانی به همه انواع تعلیم و تربیت اطلاق میشود و در هر یک از انواع تعلیم و تربیت، تربیت عقلی و شناختی وجود دارد.
از دیدگاه فردی تربیت عقلانی کسب معارفی است که در فرهنگ عمومی و یا در فرهنگ خاص، دانش قلمداد میشود. نخستین حامیان تربیت عقلانی، فلاسفه یونان باستان یعنی سقراط، افلاطون و ارسطو بوده اند. به نظر سقراط میان تربیت عقلانی و اخلاقی رابطهای عمیق وجود دارد و دانش مبنای فضایل است.
حکیم ملاصدرا نیز با توجه به قابلیت هایی که برای خرد آدمی قائل است، معتقد است عقل انسانی توانایی هایی همچون تجزیه، تحلیل و ترکیب امور دارد. به نظر وی هدف از آفرینش هستی، معرفت و علم بوده است و افراد با توجه به میزان حرکت عقلانی شان دارای درجاتی متفاوتند و در این راستا آدمی باید به اندیشههای علمی روی آورد و بکوشد تا از مرتبه عقل هیولانی به افق عقل بالفعل و... گام فراتر نهد تا نفس او به فعلیت شایسته خود برسد.
ملاصدرا با توجه به اینکه ادراک را دارای ساحت ها و مراتب حسی، حصولی، خیالی، وهمی و عقلی میداند، بنابراین مراتبی را برای رشد انسان در حوزه فکری قائل است که آدمی میتواند در مرتبه آغازین متوقف شود یا به حرکت در مراتب رشد ادامه دهد. وی معتقد است اصولاً هدف از وضع قوانین و احکام الهی، به کارگیری عالم غیب برای ارتقای عالم شهادت و استخدام شهوات و عواطف و احساسات برای رشد عقلانیت است و در نتیجه این تربیت، شهوات در اختیار عقول قرار میگیرند، اما اگر رفتارهای نابهنجار رشد یابد خرد در خدمت شهوات قرار میگیرد.
اگر به درستی در احکام دین تامل کنیم، درخواهیم یافت که هیچ دستوری از دستورهای شرع، از تقویت بعد متعالی انسان تهی نیست، پس باید به هوش بود و در هیچ کدام از کردارها توجه به خدا و ملکوت را از یاد نبرد.
حکیم شیرازی از برخی معاصران خود که پرده بر دیده افکنده اند و از انوار حکمت و اسرار آن محروم مانده اند، شکوه میکند، زیرا اینها کسانی را که در امور ربانی و آیات سبحانی ژرف اندیشند، به بدعت متهم میکنند. اینها کسانی هستند که از دایره خرد و عرفان بیرونند و در زندان حس و مادیات گرفتار شده اند و از آنجا که روش حکمت و یقین را کنار نهاده اند و با دانش به دشمنی برخاسته اند، پرچم جهل برافراشته شده و علم به مسلخ کشیده شده است. از این رو هر کس در دریای نادانی شناگری ماهر باشد و از درخشش معقول و منقول بیشتر فاصله گیرد، به پذیرش نزدیک تر است.
صدرالمتالهین با تاکید بر ضرورت ژرف اندیشی در همه شئون و نظام هستی، معتقد است کسی که به تقلید خشنود باشد و بر ظواهر تکیه نماید، هرگز به حقایق نمی رسد. به نظر ملاصدرا در عرصه علوم باید حصارهای تقلید را شکست و به صرف اینکه یک دیدگاه مشهور شده است، نباید آن را پذیرفت، زیرا این روش موجب وقوع خطا در علوم نظری میشود و حکیم واقعی کسی است که به صرف مشهور بودن یک دیدگاه توجه نمی کند و هنگامی که به حق برسد، از مخالفت با کثریت به خود بیم راه نمی دهد و در هر زمینه ای، شخصیت ها برای وی ملاک پذیرش نیستند، بلکه گفته ها بیش از اشخاص برای وی اهمیت دارند؛ به فرموده حضرت امیر (ع): «لایعرف الحق بالرجال لکن اعرف الحق تعرف اهله.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان