نویسنده: آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
تربیت فرزند و غیرت انسانی و الهی
بحث ما راجع به تربیت، یعنی روش رفتاری و روش گفتاری دادن بود. عرض کردیم به طور غالب و معمول، انسان در چهار محیط خانوادگی، آموزشی، رفاقتی و شغلی روش میگیرد و ساخته میشود. فضای پنجمی هم حاکم بر این چهار محیط است که- ان شاءالله- آن را بعداً بحث میکنیم. بحث ما در مورد محیط رفاقتی بود. جلسات گذشته عرض کردم در بین این محیط ها، آن محیطی که نقش قوی و اساسی دارد، چه نقش سازندگی و چه نقش تخریبی، محیط رفاقتی و دوستی است.
آخر جلسه گذشته در باب دوست یابی عرض کردم که انسان ابتدا باید شخصی را که میخواهد با او پیوند محبتی، دوستی و رفاقتی برقرار کند، در روابط گوناگون بیازماید؛ نه اینکه بعد از آنکه دوستی و محبتی برقرار شد بخواهد ببیند دوستش در ابعاد گوناگون اعتقادی، اخلاقی و عملی چگونه است؛ چون وقتی محبت آمد، مانع میشود که انسان درباره محبوبش مطلبی بشنود یا ببیند. روایتی هم از پیغمبر اکرم خواندم که فرمودند محبت، انسان را هم کور میکند و هم کر میکند. لذا در روایات گذشته مسئله «اختبار قبل اختیار رفیق» مطرح بود.
غیرت مذمومه، آفت اختبار بی اختیار رفیق
این جلسه میخواهم این مطلب را عنوان کنم که تنها ضرر و زیان عدم اختبار و بی حساب پیوند رفاقتی و محبتی، دوستی کورکورانه و ندیدن عیوب رفیقش نسبت به مسائل گوناگون نیست؛ بلکه چیز دیگری در کنارش هست که آن هم برای انسان خطرناک است. آن مسئله خطرناک این است که انسان به یک رذیله اخلاقی به نام «غیرت مذمومه» مبتلامی شود. علمای اخلاق، غیرت را به غیرت ممدوحه، یعنی ستایش شده و غیرت مذمومه یعنی نکوهش شده تقسیم میکنند. «غیرت ممدوحه» عبارت است از این که انسان آن چیزی را که عقلاو شرعاً حراستش لازم است، حفظ و حراست کند. غیرت از محبت نشات میگیرد، یعنی منشا غیرت، محبت است. مثلاآدم چون فرزندش را دوست دارد از او حراست میکند. اصلاتربیت از غیرت شروع میشود.
غیرت مذمومه، عصبیت و حمیت جاهلیه
«غیرت مذمومه» عبارت است از این که انسان از کسی یا چیزی که شرعاً و عقلاحمایتش سزاوار نیست، چه به صورت گفتار و چه به صورت کردار حمایت کند. اسم این را غیرت مذمومه میگذارند. در اینجا بحثی تحت عنوان «حمیت» یا «عصبیت» مطرح میشود که این عنوان هم در قرآن و هم در روایات ما آمده است و غالباً عصبیت، به همین غیرت مذمومه یعنی حمایت از چیزی که شرعاً و عقلالازم نیست، اطلاق میشود. اگر در قالب اصطلاحی بریزیم، حمایت از باطل، حمیت و عصبیت است که قرآن این را با قید «حمیت جاهلیه» تعبیر میکند.
عصبیت، از رذائل قوه غضبیه
غیرت ممدوحه از فضائل نفسانی مربوطه به قوه غضبیه انسان است و غیرت مذمومه از رذائل اخلاقی در ارتباط با قوه غضبیه است؛ یعنی در بحث قوای انسانی، میگویند قوه غضبیه رذائلی دارد و فضائلی دارد. یکی از فضائلش، غیرت ممدوحه است و یکی از رذائلش غیرت مذمومه است که از آن به حمیت و عصبیت تعبیر میشود. اگر انسان قبل از آنکه شخصی را در روابط اعتقادی، اخلاقی و عملی بیازماید، با او رابطه رفاقتی برقرار کند، رشته محبت ایجاد میشود و اینجا غیر از اینکه نمیتواند عیوب او را بشنود و ببیند، به بدتر از اینها مبتلامی شود و جایی که نباید از او حمایت کند، حمایت میکند. چون رفیقش است. چون رفیقش است، دیگر کور وکر است و نمی بیند که آیا عملی که دوستش انجام میدهد یا حرفی که میزند حق است یا باطل. این حمایت، از رذائل نفسانی است. بدانید اگر انتخاب رفیق بدون اختبار باشد، کار به اینجا هم کشیده میشود. اینکه گفتم محیط رفاقت، در روابط انسان محیط خیلی حساسی است به این دلیل است که بسیاری از معاصی از اینجا نشات میگیرد.
نکوهش غیرت مذمومه درآیات و روایات
این غیرت مذمومه، هم در قرآن و هم در روایات ما نکوهش شده است. در قرآن در باب صلح حدیبیه است که این آیه شریفه در سوره فتح نازل شد:«اد جعل الذین کفروا فی قلوبهم الحمیه حمیه الجاهلیه » کفار دردلشان حمیت جاهلیه را قرار دادند. خدا هیچ وقت حمیت جاهلیه دردل کسی نخواهد گذشت. برای کفار هم میگوید آنها خودشان در دل خودشان، حمیت جاهلیه را قرار دادند؛ اما از این طرف درمورد مومنین میفرماید:«فانزل الله سکینته علی رسوله. و علی المومنین و الزمهم کلمه التقوی» (فتح /62) خدا بر قلب پیامبرش و مومنین آرامش نازل کرد. تعبیر «حمیه الجاهلیه » هم که میفرماید، یعنی نرفت تحقیق کند، فکر کند و شعورش را به کار بیندازد و بعد این حمیت و غیرت را در دل خوش قرار دهد؛ بلکه بدون اختبار، او را به دوستی گرفت.
در روایتی از پیغمبر اکرم (ص) است که فرمودند: «من کان فی قلبه حبه من خردل من عصبیه بعثه الله تعالی یوم القیامه مع اعراب الجاهلیه» (بحار/ 07/482) هرکس در قلبش ذره ای عصبیت باشد، خداوند در روز قیامت او را با اعراب جاهلیت مبعوث میکند. حضرت دوباره «قلب» را مطرح میکند؛ چون این پیوند پیوند درونی است؛ اما یک پیوند درونی حساب نشده احمقانه است. اینجا تعبیر به عصبیت عندالاطلاق است. یعنی مرادشان همان غیرت مذمومه است.
روایت زیاد داریم. روایتی از امام صادق (ع) است که فرمودند:«من تعصب عصبه الله عزوجل بعصابه من نار».(بحار/ 07/192) یا از امام ششم (ع) است که از پیغمبر اکرم نقل میفرمایند:«من تعصب او تعصب له فقد خلع ربقه الاسلام من عنقه» (همان) اگر کسی نسبت به رفیقش تعصب به خرج دهد، به این معنا که از او حمایت باطل کند و رفیقش هم به این حمایت راضی باشد، هر دوی اینها آن ریسمان ایمانی که برگردن دلشان هست را بازکرده اند و از زمره مومنین حقیقی خارج شده اند.
یعنی نه تنها آنکه تعصب به خرج داده، بلکه آن کسی هم که برای او تعصب شده و لذت آن را برده، هر دو از زمره مومنین حقیقی خارج میشوند.
تاثیر عصبیتهای جاهلانه بر رفتار و گفتار
در باب عصبیت یا حمیت، یک معنایش که تا به حال بحث کردیم از نظر قلبی و درونی است؛ اما یک وقت هست که این غیرت مذمومه به بیرون ترشح میکند. بیرون که بیاید، حمایت رفتاری و گفتاری شروع میشود و اینجا است که دیگر گناهان شروع میشود. تا وقتی که صرفا راجع به درون بود، ریسمان ایمان از گردنش گسسته میشود؛ یعنی این رذیله با ایمان سرسازگاری ندارد. اما وقتی که از آن، گفتار و کردار پیش میآید به بیرون تراوش میکند.روایتی هست از امام زین العابدین(ع) که ایشان عصبیت را تعریف میفرمایند: «سئل علی بن الحسین عن العصبیه »؛ از حضرت در مورد عصبیت سوال کردند. «فقال العصبیه التی یاثم علیها صاحبها». فرمودند مراد از عصبیت مذمومه آن عصبیتی است که شخصی که آن عصبیت را داشته باشد، گناه کار میشود. به این صورت که: «ان یری الرجل شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین». یعنی کارش به اینجا میکشد که شرار قومش را از خوبان قومهای دیگر بهتر میداند! تا میرسد به اینجا که «ولکن من العصبیه ان یعین علی الظلم». (بحار/ 07/882) یعنی آن وقت این عصبیت به بیرون هم تراوش میکند و میآید قومش را در ظلم یاری میکند. چه یاری گفتاری باشد و چه رفتاری.
اینکه گفتم در این محیطهای چهارگانه، این محیط رفاقت برای انسان خیلی سرنوشت ساز است، دلیلش این است که اثر آن اینگونه است که اگر انتخاب رفیق و دوست، بی حساب باشد، انسان را کور و کر میکند و بدتر اینکه از او حمایت میکند و به وادی عصبیت، یعنی غیرت مذمومه کشیده میشود.
حمیت، از جنود جهل
در باب عقل و جهل در کافی آمده: «الانصاف و ضده الحمیه ». (کافی/1/02) تقابل را بین انصاف و حمیت مطرح کند. حضرت انصاف را از جنود عقل میداند، اما حمیت را از خود جنود جهل میشمارد؛ یعنی انصاف از عقل نشات میگیرد و حمیت از جهل ناشی میشود. اینکه میگویند قبل از آنکه میخواهی با کسی رفاقت کنی، ابتدا او را در روابط گوناگون اختبار کن و بعد با او طرح محبت بریز و به عنوان رفیق انتخابش کن، دلیلش این است که اگر این کار را نکنی آخرالامر، چه به صورت گفتاری و چه رفتاری یاور ظلم خواهی شد.
این در محیط شخصی بود که مطرح کردیم. فرض کنید زید میخواهد با عمرو رفاقت کند، میخواهد انتخابش کند، باید قبل از انتخاب برود از نظر ابعاد گوناگون اعتقادی و اخلاقی و رفتاری اش تحقیق کند، ببیند چگونه است. در اینجا او میفهمد که چه چیزش درست است، چه چیزش نادرست است. برای اینکه هنوز به آن صورت کور و کر نشده است. اما اگر منشا انتخابش، جهل باشد، کور و کر میشود و حمیت و عصبیت جاهلی پیدا میکند. حالاچه طرف مقابلش شخص باشد و چه گروه باشد.
گروه گرایی و حزب بازی، از مصادیق حمیت جاهلیه
این خودش بحثی است که تحت عنوان «گروه گرایی» مطرح است. آنجا میگویند رفاقت و دوستی، اینجا میگویند «گروه گرایی». حالااین اجتماع، گاهی بر محور خانواده است، که در روایت اسم آن را عشیره و قوم میگذارند که حضرت فرمود: «ان یری الرجل شرار قومه خیراً من خیار قوم آخرین». گاهی هم بر محور گروه هایی است که به قول ما جنبههای اعتباری دارد و - نعوذ بالله- حزبی و حزب بازی است. لذا باید گفت: «اللهم العن غیر حزب اللهی»؛ چون «حزب الله واقعی»، اجتماعشان بر محور ایمان است و جنبه حقیقی دارد و اعتباری نیست. بر خلاف سایر گروه گراییها و حزب گراییهایی که انسان را کور و کر میکند و بعد هم حمایتهای حساب نشده و جاهلانه پیش میآید.