3 اردیبهشت 1397, 16:58
آنچه ذیلابیان میشود گزیدهای از مواعظ جامع و وصایای بسیار سودمند امیرالمومنین علی(ع) به امام حسن مجتبی(ع) است.
- فاوصیک بتقوی الله یا بنی و لزوم امره و عماره قلبک بذکره؛ ای پسرم، تو را سفارش میکنم به پرهیزگاری و پروای از خداوند و ملازمت امر و فرمان او و اینکه دل خود را با یاد خدا آباد سازی.
در آیات کریمه فراوانی از قرآن، به صور مختلف لفظ تقوا و یا مشتقات آن وارد شده است. یکی از بزرگترین ارزش ها در نظام ارزشی اسلام، یا بگوییم محور همه ارزش ها، تقواست. حضرت حق جل جلاله میفرماید: «ان اکرمکم عند الله اتقیکم»(حجرات: 13)، ملاک کرامت و ارزشمندی در پیشگاه خدا، تقواست که هیچ بدیل و جانشینی ندارد. بنابراین، به طور طبیعی اولین مطلبی که توجه مخاطب این وصیت نامه را به خود جلب میکند، باید چیزی باشد که محور همه وصایا و مواعظ است؛ یعنی همان تقوا.
حضرت میفرمایند: اوصیک بتقوی الله و لزوم امره؛ تو را به تقوا و ملازمت امر خداوند سبحان سفارش میکنم. تقوا اطلاقات متعدد و معانی مختلفی دارد. در برخی موارد تقوا به معنای اجتناب از گناهان میباشد و در موارد دیگر مقصود از تقوا، رعایت همه احکام شرعی، اعم از واجبات و محرمات است. حضرت از آن رو، نخست ما را به تقوا سفارش میکنند که تقوا محور همه ارزشهاست. افزون بر آن، اگر روحیه تقوا و خداپروری در نهاد آدمی وجود نداشته باشد؛ یعنی مواظب نباشد که احکام الهی را رعایت کند و واجبات را انجام بدهد و محرمات را ترک کند، راه به جایی نمی برد.
انسانی که حالت بی بند و باری و بی مبالاتی و بی تفاوتی بر او حاکم باشد، در زندگی خود سردرگم بوده و راه به جایی نمی برد. اولین شرط در مسیر تکامل آن است که آدمی برای اعمال و رفتار خود معیار و ضابطه ای در اختیار داشته باشد و هواهای نفسانی خود را تحت کنترل بگیرد. آدمی برای ترقی و تعالی، باید طغیان و سرکشی و بی بند و باری را رها کند، و الامادامی که پیرو هوای نفس خود باشد و هر چه دلش میخواهد انجام دهد، هرگز به جایی نمی رسد. پس قدم اول این است که خودش را کنترل کند. گویا از همین روست که وصیت اول حضرت (ع) رعایت تقوا میباشد. دومین وصیت اساسی حضرت، ذکر و یاد خداوند است که موجب آبادی قلب میگردد، لذا سفارش میفرماید: «و عماره قلبک بذکره» قلب خود را با ذکر و یاد خدا آباد ساز. طبیعی است که هیچ کس نمی خواهد وجودش بی ثمر و عاطل و باطل و همانند صحرای بایر، بی آب و علف و لم یزرع باشد. انسان میخواهد وجودش منشا اثر باشد، دوست دارد حیات داشته باشد، رشد و نمو بکند و میوه و ثمر بدهد. قلب انسان هم مانند یک سرزمین آباد، میتواند آبادانی داشته باشد و در مقابل ممکن است همانند یک شهر ویران و سرزمین بایر باشد.
به تعبیر دیگر هم میتواند به صورت یک خانه آباد و یا کاخی مجلّل و سرزمینی آباد و حاصلخیز تبدیل کند و محصولاتی مطلوب از آن برداشت نماید.
به هر حال حضرت، به اجمال میفرمایند: «باید قلبت را آباد کنی!» البته حضرت، در چشم اندازی اندک به راه آبادانی قلب اشاره میکنند که آبادانی قلب به این است که «یاد خدا» در آن باشد. اگر یاد خدا در دل نباشد، دل ویرانه میشود؛ مثل یک مخروبه یا یک زمین بایر، که حاصلی از آن به بار نمیآید.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان