6 مهر 1390, 0:0
با توجه به توضیحاتی که در زمینه مفهوم امر به معروف و نهی از منکر ذکر گردید، میتوان گفت که امر به معروف و نهی از منکر در نگاهی کلی تر عبارت است از هرگونه تلاشی که به منظور اثرگذاشتن بر دیگری صورت میگیرد تا وی را به انجام کار واجبی وادارد، یا از کار حرامی بازدارد.
اسلام ملاک وحدت در جامعه اسلامی را ایمان به خدا میداند و از این رو بر افرادی که با این ملاک وحدت در جامعه حضور دارند، به گونه خاصی حساس است. این حساسیت به قدری است که هر فردی را در برابر فرد دیگر مسئول قرار داده است تا همگان به نقشی که در تشکیل جامعه دارند توجه کنند و به این وحدت خدشه وارد نشود. امر به معروف و نهی از منکر دراسلام چنین ماهیتی دارد و از این رو برای فرد مسلمان، این مفهوم با معناست؛ اما در جامعه و فرهنگ غربی اصلا چنین مفهومی مورد توجه نیست. در آن جوامع، حداکثر، دولت آن هم به حد ضرورت که نیازهای جامعه را تامین کند، مسئولیت دارد، و دیگر به هیچ مسئولیتی برای افراد در برابر یکدیگر معتقد نیستند. بالاتراز این، آنان بر این اعتقادند که حتی فرد حق ندارد در زندگی فردی دیگران- یعنی هرآنچه ضرر محسوسی برای دیگران ندارد- دخالت کند؛ بنابراین در ذهنیت فرهنگ غربی، نه تنها امر به معروف و نهی از منکر، ارزش مثبت ندارد بلکه امری منفی قلمداد میشود؛ یعنی آنچه در فرهنگ اسلامی با مولفه تکلیف واجب و گاهی بزرگ ترین واجبات نامیده میشود، در فرهنگ غربی نه تنها واجب نیست، بلکه مذمت هم میشود؛ زیرا این کار، از نگاه آنان دخالت در امور دیگران است.
در جامعه اسلامی، مسلمانان موظفند در برابر یک حرکت ناهنجار اجتماعی از دیدگاه ارزشهای اسلامی، به نام منکر، حساس باشند و تکلیف خود را در این زمینه انجام دهند. براساس آیین اسلام، امر به معروف و نهی از منکر، در کنار فرایضی همچون روزه، حج، نماز و جهاد، از فروع دین شمرده میشود؛ بنابراین امر به معروف و نهی از منکر، جزء ضروریات دین اسلام است. اما این در فرهنگ غربی هیچ معنا ندارد و حتی دارای ارزش منفی است. در جامعه غربی، اگر کسی مشروبات بنوشد و مست کرده، عربده بکشد، کسی حق ندارد او را از این کار نهی کند. اگر هم کسی تذکر دهد، فرد مقابل، او را از دخالت در امور خودش برحذر میدارد و این امر و نهی را منافات با آزادی خویش میپندارد. البته اگر کار بدانجا بکشد که آزاد گذاشتن فرد منجر به هرج و مرج و به مخاطره افتادن زندگی دیگران شود، مقرراتی برای کنترل چنین افرادی وضع میکنند.
اسلام، درست، نقطه مقابل دیدگاه مرسوم در غرب را پی میگیرد و بر آن است هر فردی در برابر فرد دیگر، و نیز هر جامعهای دربرابر فرد، یا جامعه دیگر، هر رهبر و پیشوایی در برابر افراد، و همچنین افراد در برابر رهبر و پیشوای خود مسئولاند. این مسئولیتی یکپارچه، همگانی و متقابل است. در واقع، همچون رابطه ارگانیک اندامهای بدن، در میان اجزای جامعه نیز پیوستگی وجود دارد. همان گونه که تمام قسمتهای بدن، در زمان گرفتاری، سهیماند و از سهم خون خود، کم میگذارند تا عضو آسیب دیده ترمیم شود. در جامعه اسلامی نیز چنین رابطهای وجود دارد و مهم این است که این ارتباط و همیاری تنها در زمینه امور مادی نیست، بلکه مهم تر از آن، در زمینه امور معنوی است.
پس در اسلام فرد در برابر رفیق، همسایه و جامعه هم در امور مادی و هم در امور معنوی، مسئول است؛ بنابراین اگر کسی همسایه اش گرسنه و خودش سیر باشد، مسئول است و شرعا وظیفه دارد غذای خود را با او تقسیم کند. براساس بینش و تربیت اسلامی، ارتباط و مسئولیت افراد در مسائل مادی حائزاهمیت است. در مسائل اجتماعی نیز اگر کسی شاهد بی سبب ریخته شدن آبروی مومنی باشد، باید از او در برابر اتهامات دفاع کند. بالاتر از همه اینها، مسئله ارزشهای دینی و مذهبی است. اگر کسی در جامعه اسلامی دچار ناهنجاری میشود و خود را به گناه آلوده میسازد، باید دست او را گرفت و اجازه نداد که گناه دامان او را به کلی بگیرد.
برخی با نادیده گرفتن ماهیت واقعی امر به معروف و نهی از منکر، تحت تاثیر فرهنگ الحادی غرب، این فریضه را دخالت در امور شخصی دیگران تصور کرده اند و میکوشند مفاهیمی را به منزله ارزش در جامعه مطرح سازند تا دیگر جایی برای توجیه امر به معروف و نهی از منکر باقی نماند. آنان آنچنان در رسانههای مختلف و با تدوین مقالات در روزنامهها و نشریات با ایراد سخنرانی، تبلیغات به راه میاندازند تا به مردم القاء کنند که دخالت کردن در امور اعتقادی، ارزشی و اخلاقی دیگران فضولی در کار آنان و عملی ناپسند است. نتیجه آن میشود که اگر کسی هم تذکری دهد او را از دخالت در کار دیگران منع میکنند و در واقع، امر به معروف به صورت منکری درمی آید که باید از آن جلوگیری کنند! از این روی کسانی به خود جرئت خواهند داد تا در پارکها مشروب مصرف کنند و از مستی با شیشه مشروب به جان هم افتند. آن گاه زمانی فرا خواهد رسید که یقتلون الذین یامرون بالقسط من الناس؛ «مردمی را که امر به عدالت میکنند به قتل میرسانند»
دو گرایش در زمینه مسئولیت اجتماعی افراد
کسانی که در قالب علوم سیاسی و فلسفه سیاست درباره اداره جامعه بحث کردهاند، این مسئله را نیز مطرح کرده اند که آیا باید مدیریت جامعه برعهده نهاد مشخصی به نام دولت، حکومت یا تعبیراتی از این قبیل باشد و دیگر مردم، برای مدیریت جامعه نه وظیفهای دارند و نه حقی، یا اینکه غیر از هیئت حاکم رسمی، کسان دیگری نیز در مدیریت جامعه نقشی موثر دارند، و نه تنها ایفای چنین نقشی حق آنان، بلکه به یک معنا وظیفه آنان نیز هست. این دو، دو دیدگاه متقابل است که هریک از آنها لوازم ویژه خود را در پی دارد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان