نویسنده: علی مهدوی (گفتاری از مرحوم استاد محمدتقی فلسفی)
قال رسول الله(ص):
«اللهم انی اعوذبک من خلیل ماکر عیناه تریانی و قلبه یرعانی ان رای حسنه دفنها و ان رای سیئه اذاعها»؛
خدایا به تو پناه میبرم از دوست فریبکاری که چشمهایش ناظر من است و دلش مراقب من، اگر نیکی ببیند دفن میکند و اگر بدی ببیند بین مردم نشر میدهد.»(نهج الفصاحه، ص 101).
در آیین اسلام علاوه بر قوانین کیفری و مقررات امر به معروف و نهی از منکر، برنامههای دیگری از قبیل مواعظ حسنه، انتقادهای دوستانه و راهنماییهای مفید و ثمربخش پیش بینی شده است. رسول اکرم(ص) و ائمه طاهرین(ع) ضمن سخنان خود توصیه کردهاند که تمام مسلمین نسبت به هم خیرخواه و دلسوز باشند، نقایص و عیوب یکدیگر را تذکر داده و اخلاق برادران خود را اصلاح کنند و آنان را به کمال و فضیلت سوق دهند. نکتهای که همواره باید مورد توجه و مراقبت باشد این است که مسلمانان حق ندارند به عنوان نهی از منکر یا انتقاد از عیوب اخلاقی، آبروی آنان را ببرند و برای پی بردن به کارهای ناپسندشان کنجکاوی نمایند. تجسس در گناه دیگران و عیب جویی از آنان، از گناهان بزرگ است و اولیای دین، مسلمین را از این عمل پلید و ناپاک که مایه فساد اجتماعی است جداً برحذر داشتهاند. در اثر وجود تفاوتهای فکری و اندیشه ایکه در مردم وجود دارد، برداشتهای آنها نسبت به کارهای خوب و بدافراد متفاوت است. گروهی که دارای سلامت فکر و پاکی ضمیر هستند هنگام مشاهده کارهای خوب مردم خشنود میشوند و برای قدرشناسی از خوبی، آنها را به اندازهای که شایستگی دارند تحسین میکنند و با دیدن کارهای بد متاثر میشوند و برای آنکه مانع اعمال زشت آنان شوند با حسن نیت و خیرخواهی تذکر میدهند و از گناه و اخلاق مذمومشان انتقاد میکنند. دسته دیگر که خوبیها و بدیهای مردم را میبینند در مقابل خوبی واکنش نشان داده و آنها را میستایند ولی در برابر کارهای زشت و ناروای آنها سکوت اختیار میکنند. بعضی از افراد این گروه در روش خود حسن نیت دارند که سکوت آنها در مقابل بدیهای علنی، معلول توجه به اوضاع اجتماعی و ناشی از وظیفه شناسی و رعایت مصلحت است ولی بسیاری از افراد این گروه، در سکوت در مقابل بدی و بدان، به مصلحت و سعادت جامعه توجه ندارند، بلکه فقط خود را میخواهند و تنها به خویشتن توجه دارند تا بتوانند توجه خوبان را به خود معطوف سازند و در دل آنها جای بگیرند. این گروه خودخواه براثر اینکه در تمجید پاکان و نیکان حسن نیت ندارند در مدح و تحسین به افراط میگرایند و زبان به چابلوسی و تملق میگشایند.
گروه دیگری هستند که بدیهای مردم را میبینند و مهم میشمرند ولی خوبیهای مردم را نمیبینند یا نمیخواهند ببینند. این گروه عینک بدبینی به چشم دارند و همواره در جستجوی قبایح و زشتیهای مردم هستند. اگر کسی دهها صفت خوب داشته باشد و یک صفت بد، صفات خوبش را نادیده میگیرد ولی روی صفت بد او انگشت میگذارد و مکرر به زبان میآورند. این گروه به قدری مذموم هستند که رسول اکرم(ص) از شر این افراد عیب جو و ناپاکدل به خدا پناهنده شده است که حدیث آن را در اول بحث نقل کردیم. اولیای اسلام به پیروان خود توصیه کردهاند که آنان را دشمن بدارید و از معاشرت با این فرومایگان بپرهیزید که از شر آنها در امان نخواهید بود. عن علی(ع) قال:
« لیکن ابغض الناس الیک و ابعدهم منک اطلبهم لمعائب الناس»
البته باید دشمن ترین افراد نزد تو و دور ترین اشخاص از تو کسانی باشند که در عیب جویی از مردم اصرار بیشتری میورزند.»(غررالحکم ، ص 586)
عیب جویان ناپاکدل در پارهای از مواقع منویات پلید خود را به وسیله دین اجرا میکند. به نام برادری اسلامی با افراد مسلمان طرح دوستی میریزد، از حسن ظن و حسن اعتماد شان استفاده سوء مینماید و لغزشهای آنان را به ذهن میسپارد تا در موقعی که خواستند به رخ شان بکشند و یا بین مردم نشر دهند و بدین وسیله تحقیر و تقبیحشان کنند. چنین عملی از نظر اسلام نه تنها یک رذیله اخلاقی نیست، بلکه رفتن به طرف پرتگاه بیدینی است. عن ابی جعفر(ع) قال:
« اقرب مایکون العبد الی الکفر ان یوافی الرجل علی الدین فیحصی علیه زلاته لیغتره بها یوما ما»
امام باقر(ع) فرمودند: نزدیک ترین مرحله به سرمنزل کفر دین است که مردی براساس دین، با مرد دیگری پیوند برادری برقرارکند تا به عیوب و لغزشهای آن پی ببرد و روزی مورد توبیخ و ملامتش قراربدهد(اصول کافی، ج 2، ص 355)
امام حسن عسکری(ع) فرموده است:
«من الفواقر التی تقصم الظهر جار ان رای حسنه اخفاها و ان رای سیئه افشاها»
یکی از قبایح بزرگی که پشت آدمی را میشکند، همسایه ایاست که اگر خوبی ببیند پنهان میدارد و اگر بدی ببیند آشکار میسازد»(بحارالانوار ،ج 17 ، ص 216).
عیب جویی یکی از بیماریهای اخلاقی است و منشا آن احساس حقارت است. این افراد در واقع با نشر دادن عیوب دیگران و تحقیر نمودن این و آن، میخواهند عیوب خود را بپوشانند، ذلت خویش را کاهش دهند و ضعفی را که در باطن دارند تا اندازهای جبران نمایند. علل و عوامل متعدد و عیوب و نقایص مختلف میتواند مایه احساس حقارت شود و افراد را به عیب جویی از مردم وادار سازد و در این جا به پاره ای از آنها اشاره میشود.
عوامل احساس حقارت در افراد عیب جو
بعضی براثر اخلاق بد و اعمال زشتی که دارند در جامعه ننگین و بدنام شدهاند و مردم آنان را با دیده بی اعتنایی و تحقیر مینگرند. این گروه به جای آنکه به خودسازی و تزکیه نفس بپردازند از پی عیوب دیگران میروند و در اخلاق مردم کاوش میکنند تا برای خود هم مانندهایی بیابند، آنها را به رخ مردم بکشند و بدین وسیله از قبح عمل خود بکاهند و قسمتی از بدبینی و تعرض جامعه را به سوی آنان معطوف دارند.
حضرت علی(ع) میفرماید:
«ذووا العیوب یحبون اشاعه معایب الناس لیتسع لهم العذر فی معایبهم»؛
کسانی که دارای عیوب و نقایصی هستند، دوست دارند عیوب مردم را شایع کنند تا راه عذرشان توسعه یابد و با احتجاج به عیوب دیگران، اعتراض مردم را نسبت به خود کاهش دهند»(غررالحکم ، ص 287).
بعضی در طول زندگی به سبب محرومیت های ممتد و شکستهای پی در پی دچار احساس ذلت و حقارت شدهاند. این عده با کوچکترین مستمسک برافروخته میشوند و به این و آن پرخاش میکنند و از مردم هم جز قبایح و زشتکاری نمیبینند. این گروه با عیب جویی، نه فقط فشار درونی و حقارت باطنی خود را تخفیف میدهند و احساس آرامش میکنند بلکه از این جهت که به وسیله عیب جویی باعث زجر این و آن شدهاند، خوشدل و مسرور میگردند. بعضی از افراد حقارتشان معلول سوء تربیت دوران کودکی است. این گروه در بزرگ سالی اگر خود را علاج کنند و خاطرات تلخ کودکی را از صفحه خاطر بزدایند، ضمیرشان آرام میشود و میتوانند با مردم به طور عادی معاشرت نمایند و اگر خود را درمان نکنند وضع غیر عادی خواهند داشت و برای پنهان ساختن حالت روانی خود روشهای متفاوتی در پیش میگیرند. خلاصه عیب جویی معلول حقارتهای درونی و تشویشهای باطنی است. عیب جویان میخواهند بدین وسیله تا اندازه ای از حقارت خود بکاهند. غافل از اینکه با اهانت و تحقیر مردم برحقارت و ذلت خویش میافزایند.