19 فروردین 1395, 14:4
يكي از رفتارهاي كودكانه كه در دوران كودكي بسيار شايع است اين است كه اگر كودك مرتكب اشتباهي شود اين اشتباه خويش را به گردن ديگري انداخته و شخص يا حتي چيز ديگري را به عنوان عامل اين اشتباه معرفي ميكند. اين خصيصه صرفاً به دوران كودكي انسان خلاصه نميشود و گاه تا آخر عمر با انسان است ولي با چهرهاي متفاوت. گاه در وادي امر اتفاقاتي در زندگي انسان رخ ميدهد كه دامنه اختيار آن از دست انسان خارج است و آدمي كوچكترين نقشي در آن ندارد مانند بلاهاي كوچك و بزرگي كه گه گاه در اقصي نقاط جهان به وقوع ميپيوندد مانند زلزله، خشكسالي، سيل و... آيا تمامي اينها اثر وضعي طبيعت بوده و انسان در وقوع آن نقشي ندارد يا ما نيز در اثرات تخريبي آن شريكيم و به تعبيري سنگ اول را به دست خودمان پرتاب كرده ايم؟ انسان در اين ميان چه كاره است؟ آيا در اتفاقات و رويدادهایي كه در زندگي رخ ميدهد فردي غير از خود او مقصر است؟ يا دست ديگري صفحات زندگي ما را رقم ميزند؟ علت مصائب و دشواريهايي كه به آدمي ميرسد چيست؟خداوند در آيه 30سوره شوري ميفرمايد: «و هر [گونه] مصيبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسيارى در مىگذرد. »كلمه مصيبت به معناى هر ناملايمتى است كه به انسان برسد، گويى از راه دور به قصد آدمى حركت كرده تا به او رسيده است و مراد از جمله فبِما كسبتْ أيدِيكُمْ گناهان و زشتىهاست. معناى جمله و يعْفُوا عنْ كثِيرٍ اين است كه خداوند بسيارى از همان گناهان و زشتىهايتان را مى بخشايد. اين آيه متوجه جامعه است، و مانند خطاب هاى ديگر به خطاب هاى جزئى و به فرد فرد اجتماع اشاره ندارد و لازمهاش اين است كه مراد از مصيبت هم مصائب عمومى و همگانى از قبيل قحطى، گرانى، وبا، زلزله و امثال آن باشد. پس مراد آيه اين شد: مصائب و ناملايماتى كه متوجه جامعه شما مى شود، همه به خاطر گناهانى است كه مرتكب مى شويد، و خدا از بسيارى از آن گناهان در مى گذرد و شما را به جرم آن نمى گيرد. بله زماني كه انسان در ميان امواج ناملايمات زندگي اسير ميشود و طوفان بلا و غم او را فرا ميگيرد، زبان به گله و شكايت باز كرده و زمين و زمان را مسبب درد و رنج خويش ميداند و در اين ميان از خود، فعل خود و نفس خود غافل است، غافل است از آيهاي كه خداوند در آن آيه مقصر را جز خود انسان نميداند و ميگويد اي انسان به خودت بنگر آيا فرد ديگري جز خودت مسبب گرفتاريهايت است؟
اين تصور براى بسيارى وجود دارد كه گمان مى كنند رابطه اعمال انسان با جزاى الهى همان رابطه قراردادى است كه شبيه آن درباره قوانين دنيا و پاداش و كيفر آن وجود دارد، در حالى كه اين ارتباط به يك نوع ارتباط تكوينى شبيهتر است تا ارتباط تشريعى و قراردادى. به تعبير ديگر پاداش كيفرها بيشتر بازتاب طبيعى و تكوينى اعمال انسانهاست كه دامن آنها را مىگيرد. بين اعمال آدمى و نظام عالم ارتباطى خاص برقرار است بطورى كه اگر جوامع بشرى عقاید و اعمال خود را طبق آنچه فطرت اقتضاء دارد وفق دهند، خيرات به سويشان سرازير و درهاى بركات به رويشان باز مى شود، و اگر در اين دو مرحله به فساد بگرايند، زمين و آسمان هم تباه مى شود، و زندگيشان را تباه مى كند. در اين زمينه روايات زيادى در منابع اسلامى وارد شده كه به گوشهای از آن براى تكميل اين بحث اشاره مى كنيم. 1 - در يكى از خطبه هاى نهج البلاغه آمده است: هيچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانى كه انجام دادند، زيرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد، هرگاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمتها با صدق نيت به پيشگاه خدا تضرع كنند، و با دلهاى پر اشتياق و آكنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمايند، مسلماً آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هرگونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى كند. 2 - در
جامع الاخبار حديث ديگرى از امير مومنان على (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود:.بلاها براى ظالم تأديب است، و براى مؤمنان امتحان، و براى پيامبران درجه، و براى اولياء كرامت و مقام است.
هيچ ملتى از آغوش ناز و نعمت زندگى گرفته نشد، مگر به واسطه گناهانى كه انجام دادند، زيرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد، هرگاه مردم در موقع نزول بلاها و سلب نعمتها با صدق نيت به پيشگاه خدا تضرع كنند، و با دل هاى پر اشتياق و آكنده از مهر خدا از او درخواست جبران نمايند، مسلما آنچه از دستشان رفته به آنها باز مى گرداند و هرگونه مفسده اى را براى آنها اصلاح مى كند.
مسلم اين است كه بيشترين شكلدهنده حوادث خارجي اعمالي است كه از ما صادر ميشود. به تعبير ديگر ميان اعمال ما و رخدادهاي خارجي علقه و پيوند وجود دارد كه بر اساس آن حوادث (اعم از حوادث خير و شر) خلق ميشوند. بنابراين رخدادها علاوه بر اينكه عكس العمل اعمال ما به حساب ميآيند، ظهور و بروزشان بدون انگيزه و هدف نيست. ممكن است كسانى از اين حقيقت قرآنى سوءاستفاده كنند و هرگونه مصيبتى که دامنشان را مىگيرد با آغوش باز از آن استقبال نمايند و بگويند بايد در برابر هر حادثه ناگوارى تسليم شد، و از اين اصل آموزنده و حركت آفرين قرآنى نتيجه معكوس يعنى نتيجه تخديرى بگيرند كه اين بسيار خطرناك است. هيچگاه قرآن نمى گويد در برابر مصائب تسليم باش، و در رفع مشكلات كوشش مكن، و تن به ظلمها و ستمها و بيماريها بده، بلكه مى گويد: اگر با تمام تلاش و كوششى كه انجام دادى باز هم گرفتاريها بر تو چيره شد، بدان گناهى كرده اى كه نتيجه و كفارهاش دامانت را گرفته، به اعمال گذشته ات بينديش و از گناهانت استغفار كن و خويشتن را بساز و ضعفها را اصلاح نما.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان