14 تیر 1397, 0:0
فاتقوالله حق تقاته و لاتموتن الاو انتم مسلمون واطیعوالله فیما امرکم و نهاکم عنه وابتغوا و تمسکوا به فانه انما یخشی الله من عباده العلماء.
موضوع بحث ما خطبه فدکیه بود که این خطبه به چند بخش نسبتا متمایز تقسیم میشود. یک بخش از آن به حمد و ستایش خدای متعال و ذکر پیامبراکرم(صلی الله علیه وآله) اختصاص دارد. در بخش دوم حضرت حاضرین را مخاطب قرار داده و ابتدا موقعیت اصحاب پیامبرو مسئولیت عظیمی که برعهده آنان است را گوش زد میفرمایند و به دنبال آن سرفصل هایی از مهمترین دستورات اسلام را یادآور میشوند. در ضمن به حکمت تشریع آنها هم اشارهای میفرمایند.
بحث ما به آخر بخش دوم رسید که حضرت به چند آیه از قرآن اشاره میکند. بیان این آیات در واقع پشتوانه عمل به آن سفارشها و دستورات است. مخاطب پس از شنیدن آن دستورات ممکن است با بی تفاوتی از کنارش بگذرد و به آن اهمیتی ندهد و گویا صرفا جهت اطلاع مطالبی گفته شده و او هم شنیده است. این حالت در کسانی پیدا میشود که به بی بندوباری و لجام گسیختگی یا به تعبیری که امروزشایع است آزادی، عادت کرده اند و مواظب اند که هیچ قید و بندی برایشان ایجاد نشود؛ چنین کسانی اگر ده مرتبه دیگر هم این فرمایشات برایشان تکرار شود تاثیری درحالشان نخواهدداشت شاید هم ملول شوند. این فرمایشات وقتی میتواند موثر باشد که مخاطب انگیزهای برای عمل داشته باشد. بنابراین برای این که حرفها اثر کند باید به نکته ای که این انگیزه را ایجاد میکند اشاره شود. وقتی انسان حاضر به پذیرش قید و بندی میشود که احساس کند اگر این کارها را نکند خطر عظیمی او را تهدید میکند؛ یعنی بزرگ ترین عامل حرکت انسان مخصوصا در پذیرفتن محدودیت، خوف از خطر است. حتی احتمال جلب منفعت آن قدر اثر ندارد که خوف از ضرر و خوف او خطر انسان را وادار به پذیرفتن حد و مرز میکند. از این رو، روش انبیاء در ایجاد انگیزه برای اطاعت خدا در مردم، بیشتر توجه دادن به خطرهاست؛ به عبارت دیگر روش انبیاء بیشتر انذار و هشداردادن است و اصولایکی از اسماء عام پیغمبران «نذیر» یعنی «انذارکننده» است. قرآن میفرماید: «ان من امه الاخلافیها نذیر»1 برای هر امتی پیامبر هشداردهنده ای فرستادیم که خطرها را گوش زد میکرد» البته پیغمبران «بشیر» هم بودند اما هیچ جا بشیر برای مطلق پیغمبر استعمال نشده است. مثلاگفته نشده «ان من امه الاخلافیها بشیر» این نشان دهنده این است که انسان از احتمال خطر بیشتر متاثر میشود تا امید منفعت. البته عامل حرکت اختیاری انسان با جلب منفعت است یا دفع ضرر؛ ولی ضرر عامل قوی تر و عام تری است. همه مردم از کوچک و بزرگ، زن و مرد، فقیر و غنی پای خطر که در کار باشد حواسشان را جمع میکنند؛ اما منفعت برای بعضی ها انگیزندگی دارد و برای بعضی چندان ایجاد انگیزه نمی کند. از این رو در آموزه های اسلامی و تربیت اسلامی همیشه روی تقوا تکیه شده است. تقوا از ماده وقایه است؛ یعنی خود را از خطر نگه داشتن. اصلامفهوم نگه داشتن درجایی استعمال میشود که انسان احساس خطر کند. گویا در معنای تقوا، خوف و خشیت تضمین شده است، لذا وقتی میخواهیم «واتقوا یوما لاتجزی نفس عن نفسه شیئا» را معنی کنیم بیشتر روی ترسش تکیه میکنیم و میگوییم: «بترسید از روزی که کسی برای دیگری سودی نخواهدداشت». برخی اصلاتقوا را به خداترسی ترجمه میکنند. البته این معنا مطابق تقوا نیست اما از آنجا که انسان از ناحیه عذاب الهی احساس خطر میکند. تقوا به خداترسی ترجمه میشود.
رکن همه خطبه ها امر به تقواست. باید در خطبه های نمازجمعه حتما به تقوا امر شود. این تاکید به خاطر این است که هشداربه خطر، مهمترین عاملی است که برای انسان ایجاد انگیزه حرکت میکند. طبعا انسان مومن و موحد میداند که همه خطرها از قدرت الهی سرچشمه میگیرد و اختیارش به دست خداست؛ از این روست که میگوید: «اتقواالله» بعد از اینکه حضرت زهرا(سلام الله علیها) عصاره ای از آموزه های اسلام را بیان کردند گویا به این مناسبت که باید انگیزه ای در مخاطبان برای عمل ایجاد کنند در آخرین این بخش از کلامشان به این آیه شریف اشاره میکنند و میفرمایند: فاتقوالله حق تقاته ولاتموتن الاو انتم مسلمون.»
از سنت های دیگر دراسلام این است که خطیب وقتی خطبه میخواند و مردم را موعظه میکند آیه ای از قرآن را تلاوت کند. حضرت زهرا(سلام الله علیها) دراین جا خطبه شان را ایراد فرمودند و درضمن آن عصاره اسلام را بیان کردند و درپایان این قسمت آیه ای را تلاوت کردند که هم قرائت قرآن شده باشد و هم انگیزه ای را ایجاد کند و هم سنت امر به تقوا رعایت شود.
بعداز این که انسان انگیزه برای عمل پیدا کرد نیاز به راهنما دارد. باید کسی او را راهنمایی کند که خطر کجاست. شاید به همین مناسبت است که بعد از قرائت این آیه شریفه میفرمایند: «واطیعواالله فیها امرکم به ونهاکم عنه» (حال که انگیزه دارید و مفروض این است که میخواهید تقوا داشته باشید و خودتان را از خطرها حفظ کنید، راهش این است که) اوامر خدا را اطاعت و نواهی او را ترک کنید.» دراین صورت از خطرها مصون میمانید. باز جا دارد سوال شود که خدا به چه چیزی امر کرده و از چه چیزی نهی کرده است. پس بعد از انگیزه عمل و مواظبت از خطر، لازم است موارد امر و نهی خدا بدانیم.3 میفرماید: «وابتغوا العلم و تمسکوا به فانه «انما یخشی الله من عباده العلماء»(4) گویا حضرت فرموده اند: «اعلموا و اعملوا به» البته جنبه عمل را با تاکید بیشتری میفرمایند: «تمسک» یعنی به چیزی چسبیدن، چیزی که میخواهد از دست برود را محکم گرفتن، تمسک، استمساک و اعتصام یک معنا و یک مفهوم دارند و مصداق بارز آن جایی است که انسان احساس کند که نزدیک است درچاهی یا در دره هولناکی پرت شود و دراین بین طناب یا دستگیره محکمی هست که اگر به آن بچسبد پرت نمی شود. این حالت، حالت اعتصام است. قرآن میفرماید: «و اعتصموا بحبل الله جمیعا»(5) این آیه درست همین معنا را مجسم میکند؛ یعنی خدا طنابی را تعیین کرده که انسان را از افتادن به چاه جهنم حفظ میکند. اعتصام به حبل الله یعنی چسبیدن به این طناب و آن را خوب محکم گرفتن شبیه به این تعبیر درآیه الکرسی هم آمده است: فمن یکفر بالطاغوت و یومن بالله فقد استمسک بالعروه الوثقی لاانفصام لها»(6) وقتی خداوند میخواهد تاکید کند که مواظب باشید از کفر دوری کنید و به ایمان باشید میگوید: اگر این کار را کردید در واقع به یک دستگیره محکمی چسبیده اید؛ یعنی مفروض این است که انسان به دنبال دستگیره محکمی میگردد و فرض چنین حالی آن وقتی است که انسان احساس خطر میکند و احتمال سقوط میدهد؛ سقوط در اسفل سافلین و در اعمال جهنم. گویا خداوند میگوید: میخواهید یک راهی را به شما را نشان دهم که به چیزی چنگ بزنید و بچسبید که شما از این سقوط نجات دهد؟ اول به طاغوت کافر شوید و بعد به الله ایمان آورید. عملااین دو با هم یکی اند ولی چون کفر به طاغوت ازاله فساد، آلودگی ها و تاریکی هاست، کفر به طاغوت مقدم شده است، خداوند میفرماید: اگر چنین کاری کردید به دستگیره ای که خیلی اطمینان آور است چنگ زده اید. «وتقی» صفت تفضیلی مومن است، یعنی اوتق و اطمینان بخش تر. «العروه الوثقی» یعنی دستگیره ای که هرگز پاره و گسسته نمی شود. مطمئن باشید که این حبل هیچ گاه پاره نمی شود. درباره قرآن و عترت هم پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: انی تارک فیکم الثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا» (7) در اینجا بازهم تعبیر تمسک را به کار برده اند؛ یعنی اگر به این دو بچسبید و رهایشان نکنید هیچ گاه گمراه نخواهیدشد. اما اگر محکم نگرفتید رها میشوید. حضرت زهرا(س) در این مقام میفرمایند: «ابتغوا العلم و تمسکوا به» بروید بیاموزید که خدا چه اموری را از شما خواسته و چه اموری را بر شما تحریم کرده است و وقتی دانستید خوب به آن بچسبید.
آخرین آیه ای را که دراینجا تلاوت فرموده اید آیه شریف «انما یخشی الله من عباده العلماء» یعنی از این جهت این سفارشات را میکنم که خشیت الهی تنها در سایه علم حاصل میشود در ابتدای بحث هم گفتیم انگیزه عمل در سایه احساس خطر، خوف و خشیت الهی حاصل میشود. این که این اندازه روی خداترسی تاکید شده برای این است که انسان احساس کند که اگر از خدا اطاعت نکند به خطر میافتد تا برای مواظبت از خود انگیزه داشته باشد. از این روست که قرآن میفرماید: «و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی¤ فان الجنه هی الماوی»8 پس انسان باید این خوف و خشیت را درخود حفظ و تقویت کند تا درصدد اطاعت برآید. وقتی درصدد اطاعت برمی آید و نصیحت کسی را میپذیرد که احساس کند خطری او را تهدید میکند نام این احساس خطر «خشیت» است و این خشیت درسایه علم پیدا میشود (انما یخشی الله من عباده العلماء) برای حصول این خشیت الهی باید کسب علم کرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان