نویسنده: عادل جباری
«و چون فرشتگان را امر کردیم: «برای آدم سجده کنید»[همه] به سجده افتادند به جز ابلیس که سر باز زد و تکبر ورزید و ازکافران شد. (بقره34)
قرآن کریم هنگامی که از پیامبران پیشین یاد میکند و گوشههایی از زندگی درخشان و پربرکت ایشان را شرح میدهد و زنگار تحریفات عمدی و غیرعمدی را از صفحات نورانی تاریخ ایشان میزداید اهتمام فراوانی به بیان واکنشهای امتها در برابر انبیای الهی مبذول میدارد: از یک سو، به بیان موضع گیریهای مردم در برابر پیامبران خدا و علل و عوامل مخالفتهای ایشان میپردازد؛ و ازسوی دیگر به روشهای هدایت و تربیت انبیاء و مبارزه آنان بر ضد عوامل کفر و شرک و انحراف، اشاره میکند و نیز سنتهای الهی را در تدبیر جوامع، به ویژه از نظر ارتباط متقابل مردم با انبیاء یادآور میشود که حاوی نکاتی بس آموزنده و روشنگر است.
این مباحث هرچند ارتباط مستقیم با مسائل اعتقادی و کلامی ندارد ولی هم به جهت خصلت روشنگرانهای که پیرامون مسائل نبوت دارد و بسیاری از ابهامها را دراین زمینه میزداید و هم از نظر اهمیتی که در آموزندگی و سازندگی انسانها و پند و عبرت گرفتن از حوادث مهم تاریخی دارد از اهمیت فوق العاده ای برخوردار میباشد. اکنون این مطلب را از نظر میگذرانیم:
واکنش مردم در برابر پیامبران
هنگامی که پیامبران الهی بپا میخاستند و مردم را به پرستش خدای یگانه (نحل 36) و اطاعت از دستورات او، بیزاری از بتها و معبودهای باطل و پرهیز از شیاطین و طاغوتها و ترک ظلم و فساد و گناهان و کارهای زشت، دعوت میکردند عموما با انکار و مخالفت مردم مواجه میشدند. (ابراهیم9) و مخصوصا فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش (سبا 34) و مغرور به مال و مکنت یا علم و دانش خودشان بودند (غافر 83)، سرسختانه کمر مبارزه با ایشان را میبستند و بسیاری از قشرهای دیگر را به دنبال خودشان میکشاندند و از پیروی راه حق بازمی داشتند. (احزاب 67) و تدریجا گروه اندکی که غالبا از محرومان جامعه بودند به انبیاء الهی ایمان میآوردند (هود40) و کمتر اتفاق میافتاد که جامعه ای برپایه عقاید صحیح و موازین عدل و قسط و مطیع فرمان خدا و پیامبران، تشکیل گردد آنچنان که فی المثل در زمان حضرت سلیمان (ع) تشکیل شد. هرچند بخشهایی از تعالیم انبیاء تدریجا در فرهنگ جوامع، نفوذ میکرد و از جامعهای به جامعه دیگر، انتقال مییافت و مورد اقتباس، قرار میگرفت و احیانا به عنوان ابتکارات سردمداران کفر، ارائه میشد چنان که بسیاری از نظامهای حقوقی جهان، از شرایع آسمانی اقتباس کرده اند و بدون ذکر منبع و ماخذ و بنام افکار و آراء خودشان عرضه داشته و میدارند.
علل و انگیزههای مخالفت با انبیاء
مخالفت با انبیای الهی علاوه بر انگیزه کلی «میل به بی بند و باری و پیروی از هواهای نفسانی» (مائده70) علل و انگیزههای دیگری نیز داشته است. از جمله خودخواهی و غرور و خود برتربیتی (استکبار) بود که بیشتر در میان اشراف و نخبگان و ثروتمندان، بروز میکرد. (غافر، 56)
دیگری تعصبات و پایبندی به سنتهای پیشینیان و نیاکان و ارزشهای غلطی بود که در میان جوامع مختلف، رواج داشت. (بقره 170) همچنین حفظ منابع اقتصادی و موقعیتهای اجتماعی، انگیزه نیرومندی برای ثروتمندان و حکمرانان و دانشمندان بود. (توبه 34) و ازسوی دیگر، جهل و ناآگاهی تودههای مردم، عامل بزرگی برای فریب خوردن از سردمداران کفر، و پیروی از بزرگان و اکثریت جامعه بود و موجب این میشد که به اوهام و پندارهای خودشان دل خوش کنند و از ایمان به آیینی که جز افراد معدودی آن را نپذیرفته بودند سرباز زنند آن هم افرادی که غالبا از موقعیت اجتماعی چشمگیری بهره مند نبودند و از طرف بزرگان قوم و اکثریت جامعه، طرد میشدند. ضمنا فشار قشر حاکم و زورگویان را نباید از نظر دور داشت. (فاطر 47)
بهانه جویی مخالفان انبیاء و پاسخ آنها
در آیات زیادی از قرآن، بهانههای مخالفان انبیا بیان شده که ما چند نمونه را نقل میکنیم:
الف. به رسول خدا میگفتند: غیر از این قرآن، کتاب دیگری بیاور. (یونس 105)
ب. چرا به جای این که قرآن یک دفعه نازل شود تدریجاً نازل میشود. (فرقان 32)
غافل از آن که بهترین روش آموزش، آموزش تدریجی است، زیرا در غیر این صورت به دل نمینشیند و جای خود را در اعماق روح انسان باز نمیکند.
ج. چرا این قرآن بر مرد صاحب نام و بزرگی نازل نشد! (زخرف، 3)
د. چرا پیامبر باغ و گنج و خانه زیباو امثال اینها ندارد؟ (فرقان 8)
در سوره طور ضمن بیان چندین آیه، مخالفان انبیاء را در دادگاه وجدان محاکمه میکند.(طور 31)آیا پیامبران آسمانی حرفی برخلاف خرد زدهاند تا شما به حکم عقل خود اعتراض و سرپیچی کنید؟!
در آیهای دیگر از آنان میپرسد: آیا این آیات را افترا بر خداوند میدانید و در وحی بودن آن شک دارید؟ آیا میتوانید یک داستانی مثل آن بیاورید؟ آیا خود را بدون آفریدگار میپندارید (طور 35)
خداوند به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: آیا تو از آنان مزد و پولی میخواهی که پرداختنش برای آنان سنگین بوده و دعوت تو را نمی پذیرند؟ (طور 40)آیا برای آنان خدایی غیر الله وجود دارد تا منتظر وحی و پیامبر دیگری از طرف آن خدا باشند؟ (طور 43)
معنا و مفهوم تکبر و استکبار
در مجمع البحرین در معنای تکبر آمده است: انسان تکبر ورزید، یعنی خودش را از قدر و ارزشی که دارد بیشتر دانست. قاموس قرآن در معنای تکبر به آیه زیر اشاره نموده و میفرماید:
«نیست در سینههاشان مگر تکبر و خودبزرگ بینی.» (غافر 56) (تکبر): نیز بهمان معنی است و شاید تکلف در آن منظور باشد یعنی به زور خودش را کبیر میداند بدترین تکبر آن است که در برابر امر خدا تکبر و از قبول آن امتناع کند.
(استکبار) آن است که اظهار بزرگی و تکبر کند با آن که اهلش نیست ابی و استکبر و کان من الکافرین(بقره 34) «و آیات قرآن همه در این زمینه است.» (فرهنگ ابجدی عربی-فارسی ص 63)
راغب اصفهانی در کتاب ارزشمند مفردان الفاظ قرآن در معنای تکبر و استکبار اشاره میکند که: کبر و تکبر و استکبار در معنا به هم نزدیک هستند و آن حالتی است که به انسان دارای عجب نفس اختصاص دارد و انسان خود را بزرگ تر از دیگران میداند، و بالاترین تکبر، تکبر نسبت به خداوند است که از پذیرش حق سرباز میزند.
آثار برتری طلبی
یکی از عوامل درونی شرک روحیه برتری طلبی و سلطه جویی بر دیگران است. از آنجا که پذیرش دعوت انبیاء و تصدیق آنها مستلزم قبول زعامت و گردن نهادن به اوامر آنها و کنارگذاشتن امتیازات بی پایه حاکم بر جامعه شرک آلود است، لذا مستکبران از پذیرش آن سرباز زده و در مقابل پیامبران مقاومت میکردند. «کسانی که در آیات الهی بدون اعتماد به دلیلی که از جانب ما آمده است مجادله میکنند در سینه هایشان فقط احساس بزرگی است.»(غافر 56)
در آیات متعددی از مخالفین انبیا با وصف مستکبر نام میبرد تا به علت مخالفت آنها اشاره کند. این نکته از تعلیق حکم بر وصف فهمیده میشود.
«آنان که استکبار ورزیدند گفتند ما به آنچه شما ایمان آوردید کافریم.»(اعراف 76)
«آنان را که در زمین بناحق ادعای برتری میکنند از آیات خویش منصرف میکنیم.» (اعراف 146)
آیات متعددی به برخورد مستکبرانه بعضی از سران شرک اشاره میکند «بعضی از مردم سخنان لغو و باطل تهیه میکنند... و هنگامی که آیات ما بر آنها خوانده میشود با تکبر و غرور روی میگردانند گویی گوششان سنگین است وچیزی نشنیده اند پس ای رسول آنها را به عذابی دردناک بشارت بده.» (لقمان 6)
این گونه برخورد با انبیا و آیات الهی در حالی صورت میگرفت که سران شرک به صحت و اتقان پیام انبیا توجه داشتند و در حالی که قلبا به صحت آن معترف بودند آن را انکار میکردند.
استکبار اهل کتاب مانع از پذیرش دعوت خاتم النبیین و دیگر رسولان الهی شدند در کلام مولی امیر المومنین(ع) نیز به این عامل انحراف اشاره شده است: «خداوند زمانی رسول اکرم(ص) را مبعوث فرمود که مردم از دین خدا منحرف و سرگردان بودند و در آتش فتنه میسوختند. خواهشهای نفسانی آنها را به پستی کشانده و استکبار و خودبزرگ بینی موجب لغزش آنها شده بود». و در جای دیگر میفرمایند: بزرگترین لغزش گاه اندیشه خود بزرگ بینی است. از امام صادق(ع) نقل شده که فرمودند: «سه چیز پایه کفر است: حرص؛ خودبزرگ بینی؛ حسادت» روحیه استکباری موجب میشود تا انسان به اموری که به او تعلق ندارد خصوصا اگر مخالف نظر او باشد به دیده حقارت نگاه کند و همین نگرش سبب میشود تا انسان از خیرات عظیم محروم بماند. چون انسان طبعا به امور پست گرایش ندارد. (ماهنامه معرفت شماره 10)
قوم ثمود که دارای خصلت غرور و تکبر بودند، برای تضعیف جامعه مومنین، آنچه را پیروان صالح به آن ایمان آورده بودند، تکفیر کرده، تا بدین وسیله مستضعفین را به صفوف خود ملحق کنند: «... متکبران گفتند: (ولی) ما به آنچه شما به آن ایمان آورده اید، کافریم»(اعراف76)
متکبران به پیروان صالح گفتند: ما نبوت صالح و عذابی را که شما به آن ایمان آوردهاید تکذیب میکنیم. (جامع البیان ج 8 ص 301) آنها برای ایجاد فشار روحی بر مومنان مستضعف، دست به کار شدند تا در روحیه آنها تزلزل ایجاد کنند، اما این شیوه در روحیه آنها هیچ تاثیری ایجاد نکرد؛ و این ناامیدی و استکبار آنان موجب شد که به کشتن ناقه صالح روی آوردند.(تفسیر ثعلبی ج10 ص214)
سرانجام تکبر
خدای متعال سرانجام تکبر را برای ما روشن و تبیین فرموده است و ما از سرگذشت آدم(ع) پند میگیریم که از تکبر دوری کرده، از آن تنفر داشته باشیم.
آن گاه که شیطان تکبر ورزید و تسلیم امر خدا نشد، خداوند او را خوار ساخته، ذلیلانه از بهشت بیرون راند:
رسول اکرم(ص) در همین خصوص میفرماید:
«کسی که برای خدا تواضع و فروتنی کند، خداوند او را بلندمرتبه میکند و آن کس که تکبر ورزد خداوند وی را پست و بی مقدار میسازد».
هم چنین در جایی دیگر مفهوم تکبر را روشن ساخته میفرماید:
«تکبر، تسلیم حق نشدن و پست شمردن مردم است».
براساس این تعریف، تکبر همان خودخواهی است که صاحب آن میخواهد حاکم مطلق زمین باشد. چنین فردی در برابر حق تسلیم نشده و از هیچ کس پند و اندرزی نپذیرد؛ زیرا او- به گمان و تصور خویش- نمی خواهد تابع کسی باشد.
او فردی سرکش است و به زیردستانش ستم روا میدارد و از آن جا که خویش را برتر از دیگران میپندارد، نسبت به آنها ارج و اعتباری قائل نیست.
به همین دلیل سرانجام تکبر در قرآن بیچارگی و نافرجامی یاد شده است؛ زیرا خداوند از انسان متکبر ناخرسند است: تکبر، به کیفر شدید انسان متکبر میانجامد و او را از زمره مومنان بیرون و به نفرین شدگان (افراد ملعون) ملحق میسازد؛ از این رو، خداوند شیطان متکبر را مخاطب ساخته میفرماید: «فاخرج منها فانک رجیم و ان علیک لعنتی الی یوم الدین». تکبر، از سبک مغزی و نادانی ناشی میشود و در این راستا بهترین و جالب ترین تعبیر را امام جعفر صادق(ع) ارائه فرموده اند: «همان اندازه که تکبر در دل شخص قرار گیرد، به همان مقدار اندیشه و خرد خویش را از دست میدهد». خداوند متعال در جایی نتیجه تکبر را آتش جهنم میخواند: و کسانی که آیات ما را دروغ انگاشتند و از [پذیرش] آنها تکبر ورزیدند آنان همدم آتشند [و] در آن جاودانند.(اعراف36) و نیز سران قوم حضرت شعیب را که تکبر ورزیدند بوسیله زمین لرزه از پا درآورد.(اعراف91) هلاکت فرعونیان در اثر استکبار و خواری ایشان در زندگی دنیوی نیز از عقوبتهای متکبران در قرآن بشمار میرود.