نویسنده: متفکر شهید آیتالله مرتضی مطهری
نقش عبادت در بازیابی خود
در باب عبادت سخن آنقدر زیاد است که اگر بخواهیم بسط دهیم دهها مقاله باید به آنها اختصاص دهیم. تنها به یک مطلب اشاره میکنیم و آن ارزش عبادت از نظر باز یافتن خود است.
به همان نسبت که وابستگی و غرق شدن در مادیات انسان را از خود جدا میکند و با خود بیگانه میسازد، عبادت انسان را به خویشتن باز میگرداند، عبادت به هوش آورنده انسان و بیدار کننده انسان است، عبادت انسان غرق شده و محو شده در اشیاء را مانند نجات غریق، از اعماق دریای غفلتها بیرون میکند، در عبادت و در پرتو یاد خداوند است که انسان خود را آنچنان که هست میبیند، به نقصها و کسریهای خود آگاه میگردد، از بالا به هستی و حیات و زمان و مکان مینگرد، و در عبادت است که انسان به حقارت و پستی آمال و آرزوهای محدود مادی پی میبرد و میخواهد خود را به قلب هستی برساند.
من همیشه به این سخن دانشمند معروف عصر خود مان "اینشتاین" به اعجاب مینگرم. آنچه بیشتر مایه اعجاب است اینست که این دانشمند متخصص در فیزیک و ریاضی است نه در مسائل روانی و انسانی و مذهبی و فلسفی. او پس از تقسیم مذهب به سه نوع، نوع سوم را که مذهبی حقیقی است مذهب وجود یا مذهب هستی مینامد و احساسی که انسان در مذهب حقیقی دارد این چنین شرح میدهد:
"در این مذهب، فرد، کوچکی آمال و هدفهای بشر و عظمت و جلالی که در ماورای پدیدهها در طبیعت افکار تظاهر مینماید حس میکند، او وجود خود را یک نوع زندان میپندارد، چنانکه میخواهد از قفس تن پرواز کند و تمام هستی را یک باره به عنوان یک حقیقت واحد دریابد".[1]
"ویلیام جیمز" درباره نیایش میگوید:
انگیزه نیایش، نتیجه ضروری است این امر است که در عین اینکه درونیترین قسمت از خودهای اختیاری و عملی هر کس خودی از نوع اجتماعی است، با وجود این، مصاحب کامل خویش را تنها در جهان اندیشه میتواند پیدا کند. اغلب مردم خواه به صورت پیوسته، خواه تصادفی در دل خود به آن رجوع میکنند. حقیرترین فرد در روز زمین با این توجه عالی، خود را واقعی و با ارزش میکند".[2]
اقبال لاهوری نیز سخنی عالی در مورد ارزش پرستش و نیایش از نظر بازیافتن خود دارد که دریغ است نقل نشود، میگوید:
"نیایش به وسیله اشراق نفسانی، عملی حیاتی و متعارفی است که به وسیله آن جزیره کوچک شخصیت ما وضع خود را در کل بزرگتری از حیات اکتشاف میکند".[3]
این مبحث دامنهدار را، به همین جا پایان میدهیم.
نکاتی چند
اکنون که بحث ما درباره دنیا در نهجالبلاغه نزدیک به پایان است چند مساله را طرح میکنیم و با توجه به اصول گذشته به توضیح آنها میپردازیم:
تضاد دنیا و آخرت
1- از بعضی از آثار دینی چنین استشمام میشود که میان دنیا و آخرت تضاد است، مثل آنکه گفته میشود دنیا و آخرت به منزله دو "هوو" هستند که هرگز سازگار نخواهند شد، و یا گفته میشود که این دو به منزله مشرق و مغربند که نزدیکی به هر کدام عین دوری از دیگری است.
چگونه میتوان این تعبیرات را توجیه کرد و با آنچه قبلا گفته شد سازگار ساخت؟
در پاسخ این سوال میگوئیم که اولا در بسیاری از آثار اسلامی تصریح شده و بلکه از مسلمات و ضروریات اسلام است که جمع میان دنیا و آخرت از نظر برخوردار شدن ممکن است، آنچه نا ممکن است، جمع میان آندو از نظر ایدهآل بودن و هدف اعلی قرار گرفتن است، برخورداری از دنیا مستلزم محرومیت از آخرت نیست، آنچه مستلزم محرومیت از آخرت است یک سلسله گناهان زندگی بر بادده است نه برخورداری از یک زندگی سالم مرفه و تنعم به نعمتهای پاکیزه و حلال خدا، همچنانکه چیزهائی که موجب محرومیت از دنیا است تقوا و عمل صالح و ذخیره اخروی داشتن نیست، یک سلسله عوامل دیگر است.
بسیاری از پیغمبران، امامان، صالحان از مومنین که در خوبی آنها تردیدی نیست، کمال برخورداری را از نعمتهای حلال دنیا داشتهاند.
علیهذا فرضا از جملهای چنین استفاده شود که میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت تضاد است، به حکم ادله قطعی مخالف، قابل قبول نیست.
ثانیا اگر درست دقت شود نکته جالبی از تعبیراتی که در این زمینه آمده استفاده میشود و هیچگونه منافاتی میان این تعبیرات و آن اصول قطعی مشاهده نمیشود، برای اینکه آن نکته روشن شود، مقدمه کوتاهی باید ذکر شود و آن اینکه در اینجا سه نوع رابطه وجود دارد که باید مورد بررسی قرار گیرد:
1- رابطه میان برخورداری از دنیا و برخورداری از آخرت
2- رابطه میان هدف قرار گرفتن دنیا و هدف قرار گرفتن آخرت.
3- رابطه میان هدف قرار گرفتن یکی از این دو، با برخورداری از دیگری. رابطه اول به هیچوجه از نوع تضاد نیست و لهذا جمع میان آن دو ممکن است.
رابطه دوم از نوع تضاد است و امکان جمع میان آندو وجود ندارد.
اما رابطه سوم تضاد یکطرفه است یعنی میان هدف قرار گرفتن دنیا و برخورداری از آخرت تضاد است ولی میان هدف قرار گرفتن آخرت و برخورداری از دنیا تضاد نیست.
* عبادت، به هوش آورنده انسان و بیدار کننده انسان است. در پرتو عبادت و یاد خدا، انسان خود را آنچنان که هست میبیند
* برخورداری از دنیا مستلزم محرومیت از آخرت نیست، آنچه مستلزم محرومیت از آخرت است یک سلسله گناهان زندگی بربادده است، نه برخورداری از یک زندگی سالم مرفه و تنعم به نعمتهای پاکیزه و حلال خدا
* بسیاری از پیغمبران، امامان، صالحان از مومنین که در خوبی آنها تردیدی نیست، کمال برخورداری را از نعمتهای حلال دنیا داشتهاند
پی نوشت:
-
[1] - دنیایی که من میبینم، ص 57
-
[2]- به نقل از احیای تفکر دینی، ص 105.
-
[3]- احیای تفکر دینی، ص 105.