دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

دعاهای صحیفه سجادیه، تفسیر آیات قرآن کریم

اگر وجود گرامی رسول اکرم(ص) به ما فرمود: قرآن و عترت همتای همند؛ یکی از بارزترین مصداق همتایی قرآن و عترت این است که امام معصوم(ع) قرآن را بر مردم تلاوت می‌کند،
دعاهای صحیفه سجادیه، تفسیر آیات قرآن کریم
دعاهای صحیفه سجادیه، تفسیر آیات قرآن کریم
نویسنده: آیت الله جوادی آملی

اگر وجود گرامی رسول اکرم(ص) به ما فرمود: قرآن و عترت همتای همند؛ یکی از بارزترین مصداق همتایی قرآن و عترت این است که امام معصوم(ع) قرآن را بر مردم تلاوت می‌کند، همان طوری که رسول گرامی(ص) «یتلوا علیهم آیات» قرآن را و معارف قرآن را به مردم یاد می‌دهد، همانطوری که رسول گرامی یعلمهم الکتاب و الحکمه راه تهذیب نفوس و تزکیه دلها را به مردم یاد می‌دهد، همانطوری که رسول گرامی یزکیهم و چیزی که در اختیار بشر نیست و بشر به آنها نیازمند است و راهی برای تحصیل آنها ندارد که یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون است و رسول گرامی عهده دار این بخش چهارم است، عترت طاهرین هم همین کارها را می‌کنند.

بعضی از امور است که مورد نیاز بشر هست، جامعه به آنها نیازمند است؛ ولی نه راهش را بلد است، نه بر فرض راه بلد باشد، توان طی آن طریق را دارد؛ این راه «وحی» است. انسان کامل آن راه را طی می‌کند و به آن مقصد می‌رسد و مقصود خود را در آن مقصد می‌بیند، دست دیگران را می‌گیرد، می‌گوید: بیایید، راه این است این بخش چهار مخصوص انسانهای کامل است مثل اهل بیت، که فرمود: و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون، نه ما لاتعلمون! نه چیزی به شما یاد می‌دهد که شما نمی دانید، تا بگویید ممکن است علم پیشرفت بکند. ما یاد بگیریم، فرمود: بشر را از معارفی آگاه می‌کنند که بشر آن نیستند که یاد بگیرند. «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون»؛ یعنی شما جامعه بشری، آن نیستید که یاد بگیرید. این حرف هم به عنوان نذیراً للبشر است، نذیراً للعالمین است.

فرمود: این کتاب مال بشریت است، «ما هو الا ذکری للبشر.» یا «تبارک الذی نزل الفرقان علی عبده لیکون للعالمین نذیراً»؛ یعنی این کتاب،کتاب جهانی است. بنابراین این با عرب سخن نمی‌گوید، برای تازی و فارسی حرف نمی‌زند؛ برای هر که بشر است ولو نتواند حرف بزند.

همین که بشر شد، خدای سبحان می‌فرماید: تو به یک اموری نیازمندی. بدون آن نمی‌توانی به حیات انسانی بار یابی. نه راهش را بلدی، نه مقصد را می‌دانی و نه مقصود را می‌شناسی. «و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون.» نه «ما لاتعلمون.» نقش کان منفی، این است. مثل اینکه ذات اقدس اله به خود رسول گرامی(ص) فرمود: ما چیزی یادت دادیم که تو با همه فروغ و نبوغی که داشتی و داری، هرگز بدون آن نمی توانستی آگاه شوی: و علمک ما لم تکن تعلم ، نه ما لاتعلم!

وجود مبارک امام سجاد(ع) هم مصداق بارز همین عناوین یاد شده است. یعنی تلاوت آیات را دارد. تعلیم کتاب و حکمت را دارد. تزکیه نفوس را دارد و حرف‌های نو دارد. حرف‌های نو که هم مورد نیاز هست و هم کسی راهش را بلد نیست و هم دیگری توان اینکه برود و بیاورد، ندارد.

وجود مبارک امام سجاد در قالب دعا این حرف ها را بیان می‌کردند. شما وقتی در خدمت صحیفه سجادیه باشید، می‌بینید این به منزله تفسیر تقریبا کامل یک دوره قرآن کریم است. آنچه را که ذات اقدس اله به عنوان آیات آفاقی ذکر می‌کند، ایشان به عنوان تفسیر انفسی تشریح می‌کند.

خدا برای خود کمالاتی ذکر می‌کند، اسمای حسنائی ذکر می‌کند، صفات علیایی ذکر می‌کند، بعد منطقه ممنوعه را هم ترسیم می‌کند، منطقه جائز را هم تشریح می‌کند که کجا یحذرکم الله نفسه است، کجا جای شما نیست، کجا مخصوص خداست و کجا جای فرشته‌هاست و کجا جای انسانهای کامل است و کجا جای تحصیل است و مانند آن. این مرزها را مشخص می‌کند.

تا آنجا که جای فرشته هاست و انسانهای کامل است، در این ادعیه نورانی امام سجاد آمده؛ که خدایا! فلان مقام را به ما بدهید، فلان منزلت را به ما بدهید، فلان درجه را به ما بدهید، فلان رفعت را بهره ما بکنید و مانند آن. اینها را به صورت دعا ذکر می‌کند و از خدای سبحان می‌خواهد. یعنی آنچه که در قرآن به عنوان بود و نبود مطرح است، امام سجاد به عنوان باید و نباید تبیین می‌کند.

خدا می‌فرماید که: ذات اقدس اله این اوصاف را دارد. امام سجاد عرض می‌کند: خدایا! این اوصاف را به ما بده! این را در منطقه سوم می‌گوید، نه منطقه اول، نه منطقه دوم. منطقه اول که مقام ذات است که منطقه ممنوعه است که احدی راه ندارد. قلمرو دوم که صفات ذات است و نامتناهی است، این منطقه ممنوعه است و احدی راه ندارد که کسی برود، اکتناه کند؛ آن نامتناهی را تحصیل کند!

منطقه سوم، منطقه اوصاف فعلی خداست؛ افعال خداست، کمالات فعلی خداست. فرشتگان در این منطقه هستند، انسانهای کامل، انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) در این منطقه هستند. وجود مبارک امام سجاد در دعاها به ما می‌فرماید: این راهها را بروید، حالا هر اندازه رسیدید. هر اندازه بهره شما شد، راهتان این است. این دعای مکارم الاخلاق بسیاری از آیات را به همراه خود تفسیر می‌کند.

به خدا عرض می‌کند: «اللهم عبدنی لک و لاتفسد عبادتی بالعجب واجر للناس علی یدی الخیر و لاتمحقه بالمن و هب لی معالی الاخلاق و اعصمنی من الفخر. عرض کرد: خدایا! من انسانم. هم با تو رابطه دارم، هم با جامعه رابطه دارم، هم با جهان رابطه دارم. من یک پیوند مثلث گونه پربرکتی دارم. رابطه من با تو رابطه بندگی محض باشد! توفیقی بده که فقط تو را بپرستم و خوب هم بپرستم و از غیر تو حساب نبرم و برای تو عبادت کنم. فقط مخصوص تو باشم، بنده تو باشم! نه میل خودم را در این پرستش دخیل بدانم، نه خواسته دیگری را.

عجب، نابود کننده اعمال و عبادات

گاهی انسان ممکن است توفیق عبادت پیدا بکند، ولی عجب و غرور یک آفتی است که از درون این را می‌پوساند. ممکن است یک کسی بنده خدا باشد، عبادت بکند، ولی عجب از درون این را می‌پوساند. یک وقت می‌بینید یک میوه از بیرون آسیب می‌بیند، یک وقتی از درون می‌پوسد. یک حشره‌ای در درون او پدید می‌آید. فرمود: مبادا عجب گرفتارم بکند و عبادت من به وسیله عجب از درون فاسد بشود. پس حدوثا و بقائاً تو مدد ما باش! عبدنی لک و لاتفسد عبادتی بالعجب. این بخش عبادی است که فعلا محل بحث ما نیست؛

بحث ما مربوط به ارائه خدمات نسبت به جامعه است. استانداری ها، فرمانداریی ها، بخشداری ها و زیرمجموعه‌های کارهای اجرائی مشمول این بخش از دعای امام سجاد(ع)اند. عرض کرد: خدایا! آن توفیق را بده که خیر به دست من به مردم برسد! منظور از این دست در مقابل پا نیست. منظور آن است که شئون علمی و عملی من به سود جامعه مصرف بشود.

اینکه در قرآن کریم دارد: «بما کسبت ایدیکم»، معنایش این نیست که کارهائی که شما با دست کردید فقط حساب می‌شود! چون غالب کارها با دست است، می‌گویند: بما کسبت ایدیکم. وگرنه انسان کاری را که با پا انجام بدهد، جای بدی را با پا برود، کار بد را با چشم بکند، کار بدی را با گوش بکند، همه اینها بما کسبت ایدیکم است. امام سجاد عرض می‌کند: خدایا! آن توفیق را بده که با دست من خیر به مردم برسد. تو که مردم را می‌پروارنی، خیر هم به مردم می‌رسانی، خوب چه بهتر که به دست من باشد.

در همان دعاهائی که در ماه مبارک رمضان می‌خوانید: «واجعلنی ممن تنتصربه لدینک و لاتستبدل به غیری» از همان قبیل هست، منتها در اجرای خیر. خدایا! تو که به مردم خیر می‌رسانی، بندگانت را تامین می‌کنی. آن توفیق را به من بده که خیر از طریق من به همه برسد.

سخن در این نیست که من به شیعه ها خیر بکنم، به غیر شیعه نکنم؛ یا به مسلمان خیر برسانم، به غیر مسلمان خیر نرسانم! نه، مسلمان و کافر ندارد. وقتی انسان مظهر ذات اقدس اله شد؛ الآن کم نیستند کسانی که در ایران به سر می‌برند و اسلام را متاسفانه درک نکردند و نپذیرفتند، ولی نظام اسلامی کاملا آنها را به عنوان یک شهروند تامین می‌کند. این به برکت امام راحل است و خونهای پاک شهیدان است که آنها هم از امنیت برخوردارند.

لزوم جهانی فکر کردن

فرمود: خدایا! مردم، نه بندگان؛ مردم، چه تو را بپرستند، چه تو را نپرستند، آن توفیق را بده که به دست من به آنها خیر برسد. این معنایش این است که آدم جهانی فکر می‌کند. این معنایش این است که مظهر ذات اقدس اله است. اینکه خدا فرمود: هیچ جنبنده ای نیست، مگر اینکه من او را روزی می‌دهم. دیگر نمی گویم حالااین مار و عقرب است یا این گراز و کرگدن و گرگ است!! فرمود: من به طاووس هم روزی می‌دهم، گرگ را هم روزی می‌دهم. امام سجاد عرض می‌کند: خدایا! ما را مظهر یک چنین نامی بکن! و اجرللناس علی یدی الخیر، نه للمسلمین! مسلمین، شیعیان، آنها یک معارف خاصه را دارند، روزی‌های مخصوص دارند. برکات دیگر دارند، علوم دیگر دارند؛ آن روزی‌های ویژه است. اما اصل خیر رساندن که خدا فرمود: بیده الخیر، خیر به دست خداست: فرمود: مرا مظهر خودت بکن که من به مردم خیر برسانم.

گاهی هم انسان این توفیق را دارد که به جامعه خیر می‌رساند، ولی گرفتار غرور می‌شود، منت می‌گذارد. وقتی که منت گذاشت، خیر خودش را باطل می‌کند: لاتبطلوا صدقاتکم بالمن و الاذی؛ فوراً امام سجاد از ذات اقدس اله درخواست می‌کند: و لاتمحقه بالمن. مبادا خدای ناکرده من بر کسی منت بگذارم و کار خودم را باطل بکنم؛ اینچنین نباشد.

یک بیان نورانی پدر بزرگوار او یعنی حسین بن علی(ع) از جدش نقل کرد که ان الله سبحانه و تعالی یحب معالی الامور و یکره سفسافها. خدای سبحان همت‌های بلند، فکرهای بلند، روحیه‌های بلند، اندیشه ها و انگیزه‌های والاو بلند را دوست دارد. همت‌های پست را خدا دوست ندارد، فکر پست را خدا دوست ندارد. این حدیث شریف از وجود مبارک رسول گرامی به وسیله امام حسین(ع) به همه ما رسیده است.

وجود مبارک امام سجاد در آن دعا به خدا عرض می‌کند: پروردگارا! و هب لی معالی الامور. آن همت‌های بلند، آن فکرهای بلند، آن اندیشه ها و انگیزه‌های بلند را به من ببخش؛ ولی و اعصمنی من الفخر. آفت مقام بلند، فخر کردن است. مرا از این آسیب و ویروس نجات بده. من به مقام والابرسم، ولی فخر نکنم. یعنی این میوه شاداب و شیرین از درون آسیب نبیند.

شما این معارف را می‌بینید کاملاذات اقدس اله در آیات قرآن کریم تبیین کرده؛ یا این را به عنوان اسمای حسنای خود شمرده، یا به عنوان اینکه فرشتگان یک چنین اوصافی دارند شمرده و مانند آن و امام سجاد(ع) به ما آموخت که این دعاها را بخوانیم و مضمونش را ازخدای سبحان طلب بکنیم.

قهراً دعای امام سجاد، سنت و سیرت امام سجاد به منزله تفسیر آیات قرآن کریم است بر منهج تفسیر انفسی. یعنی آنچه که در آفاق است، آنچه که در بود و نبود است، به باید و نباید می‌کشاند. آنچه که مربوط به اسمای حسنای الهی است، در خویشتن خویش پیاده می‌کند و به مقامی می‌رسد و شاگردان خود را هم به این مقام والامی رساند. این است که دعاهای آن حضرت به منزله تفسیر قرآن کریم است.

قهراً امام می‌شود تالی تلو قرآن؛ در تبیین قرآن، در تعلیل قرآن، در اجرای قرآن، در حمایت و دفاع از احکام و حکم قرآن؛ امام همتای قرآن کریم می‌شود. آنچه که در کربلاگذشت هم تبیین بود، هم تعلیل بود، هم درصدد اجرا بود، هم درصدد حمایت.

مراتب امر به معروف و نهی از منکر

این ایام هم که ایام امر به معروف و نهی از منکر است؛ مستحضرید آن بخش‌های پایانی و مهم امر به معروف و نهی از منکر به عهده مسئولان نظام است، اما دو مرتبه اش دیگر وظیفه همه ماست. آن مرحله اولش «انزجار قلبی» است. یعنی ما از گناه بدمان بیاید، این برای ما واجب است. از گناهکار منزجر باشیم، این برای ما واجب است. یعنی اگر دیدیم یک کسی تبهکار است، قلباً باید از او منزجر باشیم.

این انزجار درونی اولین مرتبه امر به معروف و نهی از منکر است که واجب است. گفتن مرحله دوم است که آن هم واجب است؛ ولی اولین مرحله انزجار است که ما از کسی که گناه می‌کند، عالماً عامداً دارد گناه می‌کند بدمان بیاید. کسی جاهل هست، باید او را عالم کرد. کسی ساهی و ناسی و غافل است، باید متنبه اش کرد، هشیارش کرد و مانند آن. اما کسی که روی علم و عمد دارد گناه می‌کند، ما باید هم از گناه بدمان بیاید، هم از گنهکار باید منزجر باشیم و این بیان نورانی سیدالشهداء(ع) است.

بنابراین وجود مبارک امام سجاد(ع) از این جهت مثل امام حسین(ع) یا سائر ائمه دیگر (علیهم السلام) همتای قرآن است و سعی می‌کند که آن معارف و حکم قرآنی را تفسیر انفسی بکند و ما را به این معارف آشنا سازد.

در روز عاشورا که وجود مبارک ابی عبدالله اسرار امامت را به امام سجاد(ع) سپرد، بنابر این شد که همه این قافله فتواها را از وجود مبارک امام سجاد بگیرند، منتها به حسب ظاهر زینب کبری(س) اینها را ابلاغ بکند تا آنها نفهمند.

که امام زمان، وجود مبارک امام سجاد است. همین کار را هم می‌کردند. زینب کبری(س) مسائل و احکام فقهی را از وجود مبارک امام سجاد داشت و به قافله اعلام می‌کرد.

در هنگام تودیع این بدن بی سر، وجود مبارک امام سجاد خیلی اظهار بی تابی می‌کرد. البته اینها از آن جهت که عطوف اند، رئوف‌اند، قلب ظریفی دارند. از آن جهت که می‌دانند در راه ذات اقدس اله اینها را قربانی کرده‌اند، در کمال عزت و عظمت این مصیبت را تحمل کرده‌اند.

اینها در جائی که باید ساکت باشند، گریه نمی‌کردند. آنجایی که جای عاطفه و جای انکسار دل بود، البته اشک می‌ریختند وگرنه در مجلسین دولت اموی، آنجا که جای سخنرانی بود اشک نمی‌ریختند وگرنه آنجا که زینب کبری دارد استدلال می‌کند، گفت وگو می‌کند، آنها سخنرانی می‌کردند و همچنین در جائی که امام سجاد(ع) در بین راه یا در شام می‌خواست سخنرانی کند، آنجا جای اشک و اینها نبود.

وقتی زینب و زین العابدین(ع)؛ این عمه و برادرزاده کنار این نعش بی سر دارند وداع می‌کنند از این نعش، نقل کرده‌اند زین‌العابدین خیلی اظهار عاطفه کرد. زینب کبری(س) به او فرمود: چرا این قدر بی‌تابی می‌کنی؟ فرمود: اینها نگذاشتند ما ابدان شهدایمان را دفن کنیم! همین طور در بیابان رها کردیم، داریم می‌رویم و من مسئول دفن اجسادم. اینها کشته‌های خودشان را دفن کردند؛ بعد درباره شهدای ما گفتند: من ینتدب للحسین. کیست که جواب ما را بدهد و اینها را اسب تازان کند و زیر نعل‌ها له کند؟! من نگرانی‌ام این است و من مسئول دفن این اجسادم.

زینب کبری به امام سجاد عرض کرد که: کانی باسواق قد حفت حول هذا القبر الشریف. اینجا فعلابیابان است، اما طولی نمی‌کشد اینجا شهر می‌شود، اینجا آرامگاه می‌شود، اینجا مغازه‌ها می‌سازند. مهاجرین می‌آیند، زائران می‌آیند و اینجا بعد از یک مدتی شهر عظیم می‌شود؛ همین طور هم شد. کوفه که مرکز فرمانروایی آنها بود به صورت یک ویرانه درآمد، اما کربلا به صورت شهر عظیمی شد.

بعد وجود مبارک سکینه(س)، دختر ابی عبدالله کنار این بدن آمد؛ اینها یکسان نبودند. این دختر در بین سایر دخترهای ابی عبدالله یک مزیت خاص داشت. وقتی حسن مثنی از ابی عبدالله درخواست ازدواج با یکی از دختران حضرت را کرد. وجود مبارک سیدالشهداء(ع) طبق این نقل فرمود: دخترم سکینه در حدی است که تو نمی‌توانی با او به عنوان همسر زندگی کنی! او خانه دار باشد برای تو، نیست. کان الغالب علیها الاستغراق مع الله. این غالباً غرق جمال و جلال الهی است. یعنی تو در لیاقت او نیستی که با او زندگی کنی!! او یک چنین سمتی دارد. او حالابنشیند برای تو غذا طبخ کند و اینها، این در آن حدی که هست، تو در آن حد نیستی! این را وجود مبارک سیدالشهداء درباره دخترش سکینه فرمود.

سفارش سیدالشهدا به شیعیان

این جریان معروف هم از حضرت سکینه است. خیلی ها کنار آن نعش بی سر بودند. حضرت که با این زبان فیزیکی حرف نمی‌زد تا همه بشنوند! سر مطهر که قرآن خواند، خیلی‌ها نشنیدند. با یک زبان ملکوت گفت، بعضی‌ها شنیدند، خواص شنیدند. گاهی مصلحت در این است که یک عده زیادی هم بشنوند وگرنه با جریان فیزیکی و عادی نمی‌خواندند!

خیلی‌ها کنار این نعش بی سر بودند؛ فقط سکینه شنید که حضرت می‌فرماید سلام مرا به شیعیان من برسان، بگو: هر وقت آب سرد می‌نوشید، به یاد من باشید.

شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی

او سمعتم بغریب او شهید فاندبونی

فرمود: دخترم! سلام مرا به شیعیان من برسان، بگو: یاد بچه‌هایشان بدهند وقتی آب می‌نوشند، بگویند: یا حسین! این را حتماً یاد بچه‌هایتان بدهید؛ بگذارید علاقه سیدالشهداء در جان همه ما ظهور کند.

اولین وظیفه ما همان طوری که پیغمبر فرمود قرآن و عترت از هم جدا نیستند، ما هم همان کار را بکنیم. این بچه‌های ما که به دنیا می‌آیند؛ زیر گوش راستشان اذان بگوییم، زیر گوش چپشان اقامه بگوییم، یعنی به قرآن و نام خدا. کام آنها را با تربت حسینی بگیریم. اولین قطره‌ای که این کودک می‌خورد، بگذارید آب تربت ابی عبدالله باشد.

یک تربتی تهیه کنید، یک قطره ای از آن آب را در کام این کودک بچشانید تا او عشق حسینی را از قبل از شیر مادر بگیرد؛ بچه ها اینچنین باشند.

شما که این افتخار را از نزدیک دیدید؛ این کشور را حسین بن علی حفظ کرد. شما در شب‌های عملیات بودید و دیدید. در خاکریز مقدم اول مرثیه کربلا، کربلابود؛ بعد در خاکریزهای سوم چهارم سرود ای ایران، ای ایران یا بود، یا نبود! اصلش جریان کربلا بود، مردم به شوق شهادت و نام مبارک ابی عبدالله این کشور را حفظ کرده‌اند. در سنگین ترین خطر، نام ابی عبدالله حفظ کرد؛ این سرمایه ماست.

شما در بسیاری از کشورها می‌بینید؛ در مراکش، خیلی از کشورها انقلاب می‌کنند. انقلابشان تا شهریور 57 می‌رسد، مهر 57 می‌شود، آذر 57 می‌شود، گاهی تا آبان 57 می‌رسد؛ بعد افت می‌کند. آنجا چون حسین بن علی نیست، انقلاب ها به آن ثمر نمی‌رسد.

اگر شما می‌بینید جنوب لبنان آزاد شده، به برکت قیام شما بود! همین فداکاری و نثار و ایثار بود؛ بنابراین دنیای ما این است، آخرت ما این است، دین ما این است، مملکت ما این است. خوب چرا ما این را عزیز ندانیم؟! تنها برای اشک ریختن که نیست! این قباله شرافت این مملکت است و آدم قباله خودش را خوب حفظ می‌کند. این سند شرافت است؛ تنها عاملی که این کشور را حفظ کرد، اشتیاق به شهادت و تاسی به سالار شهیدان بود.

این است که به ما گفتند: بچه‌هایتان را با تربت حسینی کام بگیرید و بچه‌هایتان و همه تان هر وقت آب می‌نوشید، بگویید: یا حسین، سلام الله علی الحسین. این سفارش ابی عبدالله است که به دخترش سکینه(س) گفت که به شیعیان من بگو: شیعتی ما ان شربتم ماء عذب فاذکرونی.

بعد فرمود: این مطلب را هم به یاد شیعیان ما بدهید؛ اگر اینها شهیدی دارند، غریبی دارند، مظلومی دارند، شهید گمنامی دارند و مانند آن؛ من را بهانه نکنند، برای آنها اشک بریزند! آنها را بهانه کنند، برای من اشک بریزند. این جور باشد. مبادا من را بهانه کنید، برای آنها گریه بکنید! مرثیه من را بخوانید، دلتان برای آنها بسوزد! مرثیه آنها را بخوانید، دلتان برای من بسوزد. چون وقتی دلتان برای من سوخت؛ هم دینتان تامین می‌شود، هم آئینتان. چون دلتان روی عقلتان برای من می‌سوزد. اما برای بستگانتان روی عاطفه نفسانی می‌سوزد. از آن کاری ساخته نیست.

مقاله

نویسنده آیت الله جوادی آملی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS