دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

رابطه اخلاق با علوم تربیتی و فلسفه/ قسمت دوم

علم اخلاق مانند هر علم دیگری با پاره ای از دانش‌های موجود، تناسب و رابطه ای نزدیک دارد که در شماره قبل این یادداشت رابطه آن را با علم فقه، حقوق و عرفان عملی مورد ارزیابی قرار دادیم.
رابطه اخلاق با علوم تربیتی و فلسفه/ قسمت دوم
رابطه اخلاق با علوم تربیتی و فلسفه/ قسمت دوم
نویسنده: علی خانی‌

علم اخلاق مانند هر علم دیگری با پاره ای از دانش‌های موجود، تناسب و رابطه ای نزدیک دارد که در شماره قبل این یادداشت رابطه آن را با علم فقه، حقوق و عرفان عملی مورد ارزیابی قرار دادیم. اینک به بررسی رابطه علم اخلاق با علوم تربیتی و فلسفه می‌پردازیم.

1- رابطه علم اخلاق و علوم تربیتی: علوم تربیتی به زمینه‌های رشد و شکوفایی هر چه بیشتر استعدادهای علمی، روحی و روانی، اخلاقی و بدنی و مهارتهای حرفه ای توجه می‌نمایند و به یک معنا به هر آنچه که به عنوان زمینه و استعداد در آدمیان هست می‌پردازند و لذا در بعضی زمینه‌های روحی و نفسانی در صورتی که تربیت به نحو شایسته صورت گیرد اخلاق را نتیجه می‌دهد و این از نکته‌های اساسی است که در ارتباط وجودی و مصداقی می‌توان به آن اشاره نمود که اخلاق نتیجه بخشی از تربیت است. تفاوتها در این دو علم عبارتند از:

الف: موضوع تربیت، انسان با مجموعه ویژگی‌ها و استعدادهاست، اما موضوع اخلاق، فضایل و رذایل نفسانی است. لذا موضوع تربیت اعم از موضوع اخلاق خواهد بود.

ب: در علوم تربیتی به هر آنچه که به عنوان زمینه و استعداد در انسان یافت می‌شود پرداخته می‌شود چه استعدادهای بدنی، روحی، فکری، نفسانی و ... اما در اخلاق فقط به آنچه که مربوط به خلقیات و رفتار آدمیان است، پرداخته می‌شود.

ج: این دو همواره در تعامل و ترابط با یکدیگرند. به این معنا که صفات اخلاقی می‌تواند زمینه‌های رشد و یا عدم رشد بخشی از استعدادها را فراهم سازد و گاهی به واسطه این صفات انسان با انگیزه قوی تر به رشد و شکوفایی استعدادهای خود می‌پردازد، مانند کسی که از صفت عفت و پاکی برخوردار است برای نگهداری این صفت بدن را هم آن گونه که کمتر مواجه با تهدیدات شود تربیت می‌کند و می‌سازد و یا با ورزش و سلامت بدن و با تغذیه مطلوب آن صفت نفسانی را در خود محافظت می‌نماید گرچه عوامل دیگر برای نگهداری آن صفات نفسانی نیز وجود دارد ولی وجود این صفات و یا حفظ آن، زمینه رشد بعضی از استعدادها را فراهم می‌سازد چه اینکه تربیت نیز برای تحقق صفات نفسانی مهمترین نقش را ایفا می‌کند، با تربیت صحیح نفسانی آدمیان متصف به صفات متعدد می‌شوند.

د: نتیجه تربیت اخلاقی بدین معنا می‌باشد که برای تحقق صفات نفسانی باید تربیت با توجه به همه شئون صورت پذیرد.

ه: اخلاق اخص از تربیت است زیرا اخلاق به بخشی از استعدادهای نفسانی و انسانی می‌پردازد ولی تربیت اعم است زیرا به همه استعدادهای مربوط به انسان توجه دارد.

و: تفاوت در نتیجه و غایت هم میان اخلاق و تربیت یافت می‌شود. غایت اخلاق دینی وصول به کمال مطلوب است اما در تربیت شکوفایی استعداد موجود است و غرض برای مربی شناسایی این استعداد و بذرپاشی و آبیاری به موقع آن است تا شکوفا گردد و چه بسا اغراض دیگری در آن یافت شود.

البته علم اخلاق و علوم تربیتی در برخی از حوزه‌های اخلاقی مانند اخلاق علمی، در قلمرو و مسئله مشترک اند. علم اخلاق در این حوزه هم به اصل علم و موضوع و متعلق آن نگاه ارزشی و اخلاقی دارد و هم انگیزه‌ها و رفتار معلم و شاگرد را به لحاظ اخلاقی سامان می‌دهد و هم روابط متقابل آن دو را بر موازین ارزشی اخروی استوار می‌سازد. مربیان علوم تربیتی می‌توانند با بهره گیری از این دست فرمولهای اخلاقی و با آنچه از یافته‌های روانشناسی و در نتیجه آزمون و خطا به دست می‌آورند به آسانی و به سرعت، به اهداف بلند و ارزشمند خود دست یابند.‌

2- رابطه علم اخلاق و فلسفه: حکمای یونان و اسلام، اخلاق را از شعبه‌های حکمت عملی می‌دانند. آنان حکمت را به نظری، عملی و شعری تقسیم نمودند و حکمت نظری را به الهیات و فلسفه اول، ریاضیات یا فلسفه وسطی، طبیعیات یا فلسفه سفلی تقسیم کردند و سیاست مدن، تدبیر منزل و اخلاق را از شاخصه‌های حکمت عملی می‌دانند و فن خطابه، جدل و شعر را جزء حکمت شعری می‌دانستند. ولی به مرور به خاطر گستردگی و تجزیه علوم، از عنوان جامع کلی فلسفه خارج شدند و هر کدام به صورت مستقل مطرح گردید و از اواخر قرن نوزدهم تحقیقات فلسفی بیشتر متوجه عالم درون گردید. فلاسفه سعی و کوشش خود را مصروف شناختن حیات درونی در رابطه آن با جهان دیگر کردند و بار دیگر اخلاق، روانشناسی، منطق، زیبایی شناسی و حکمت اولی جزئی از فلسفه به شمار آمد.

معیار در حکمت نظری عبارت از علم به احوال اشیاء و موجودات آن چنان که هستند می‌باشد و در حکمت عملی عبارت است از علم به اینکه افعال اختیاری بشر و اینکه افعال نیک و بد کدامند و چگونه باید یا نباید انجام شوند.

به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی و شهید مطهری حکمت نظری از هست‌ها و نیست‌ها و حکمت عملی از بایدها و شایدها و نشایدها گفتگو می‌کند. به عبارت دیگر مسائل حکمت نظری از سنخ جمله‌های خبریه و مسائل حکمت عملی از سنخ جمله‌های انشایی است. لذا حکمت عملی عبارت است از علم به تکالیف و وظایف انسانی از سوی او و منحصر به او. از این رو پیروان حکمت عملی معتقدند که انسان تکالیف و وظایفی دارد که همان حکمتهای عملی است و عقل و خرد می‌تواند آنها را کشف کند و به این ترتیب معیار علم اخلاق، به آسانی فهمیده می‌شود.

بر اساس آنچه گفته شد حکمت نظری تقریباً تمام علوم بشری را در بر می‌گیرد و شامل الهیات، ریاضیات و طبیعیات می‌شود اما حکمت عملی از جهاتی محدود می‌باشد.

اولا محدود به انسان است و غیر انسان را شامل نمی شود. زیرا سایر حیوانات دارای عقل نیستند که برای آنها وظایفی تعیین شود.

ثانیاً مربوط به افعال اختیاری انسان است و شامل افعال غیر اختیاری جسمی یا روحی که در قلمرو پزشکی، فیزیولوژی و روانشناسی است، نمی‌شود.

ثالثاً حکمت عملی به بایدهای افعال اختیاری انسان مربوط است که چگونه باید باشد و چگونه نباید باشد. از این رو عقل، از دستگاه ادراکی و با نیروی اراده از دستگاه اجرایی، سروکار دارد نه با خیال و میل و از اینجاست که بحث درباره اختیار، انسان و مقدمات عمل اختیاری و ماهیت اختیار آغاز می‌شود و بحث بر سر اینکه انسان مجبور است یا مختار از دایره حکمت عملی بیرون است و مربوط به علم روانشناسی یا فلسفه است. رابعاً حکمت عملی و در نتیجه علم اخلاق، از همه بایدها گفتگو نمی کند بلکه فقط درباره آن دسته از بایدها که نوعی و کل و مطلق و انسانی است بحث می‌کند نه بایدهای فردی و نسبی.

بدیهی است که ارزشهای اخلاقی مثل ارزشهای خانوادگی و اجتماعی کلی و عام اند نه خاص، مطلق اند نه نسبی، دائمی اند نه موقتی. انکار چنین ویژگی ای در مسائل اخلاقی در حقیقت مستلزم انکار حکمت عملی در برابر حکمت نظری است.

مقاله

نویسنده علی خانی‌

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS