دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

راه در امان ماندن از ریا

گفتار حاضر پیرامون عذاب‌های خوارکننده ریاکاران، نشانه‌های افراد ریاکار، راهکار مصون ماندن از ریا و لذت عمل برای خدا به سخن پرداخته است.
راه در امان ماندن از ریا
راه در امان ماندن از ریا
نویسنده: آیت الله روح الله قرهی

گفتار حاضر پیرامون عذاب‌های خوارکننده ریاکاران، نشانه‌های افراد ریاکار، راهکار مصون ماندن از ریا و لذت عمل برای خدا به سخن پرداخته است.

راه مصون ماندن از ریا

یکی از مشکلات عمل برای غیرخدا این است که فردای قیامت اول کسی است که از او سوال می‌شود؛ عجیب است که بیان شده است، اولین سؤالات، نسبت به این افراد جلوی عموم است. آنها که ظاهر عمل خوبی در دنیا داشتند، اما عمل آنها برای غیر خدا بود.

بالاتر از شهادت در راه پروردگار عالم نداریم که گاه فردای قیامت، خطاب می‌شود: تو این عملت برای غیرخداست. ای بسا به کسی در دنیا شهید بگویند، ما عندالله تبارک و تعالی، شهید نباشد. درد بالاتر از این نیست که انسان فردای قیامت، جلوی همه خلق، نعوذ بالله رسوا شود و به او خطاب می‌شود: این عمل برای خدا نیست.

وجود مقدس خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) بیان می‌فرمایند: «ان اول من یدعی یوم القیامه رجل جمع القرآن و رجل قتل فی سبیل الله و رجل کثیرالمال»  عجیب است این سه گروه، اول کسانی هستند که فردای قیامت آنها را صدا می‌زنند. یک گروه آن کسانی اند که قرآن را جمع کردند. اولیاء خدا بیان کردند، منظور این که در سینه خود، آیات را حفظ کردند، «من یدعی یوم القیامه رجل جمع القرآن» اولین گروه اینها هستند که فردا خوانده می‌شوند و پروردگار عالم، صدا می‌زند اینها باید بیایند. «و رجل قتل فی سبیل الله» و دومین گروه کسانی که در راه خدا کشته شده‌اند. سومین شخص یا گروه «و رجل کثیر المال» آن کسی که اموال زیادی جمع کرده است. آنها که ثروت‌های انبوه دارند، جزء کسانی هستند که باید اول فرا خوانده شوند.

یک دلیل و برهان زیبایی را بعضی از خصیصین حضرت حق، اولیاء خدا، بیان کرده‌اند، از جمله آیت الله بهاء الدینی که چرا پروردگار عالم، اول این سه گروه را فرا می‌خوانند؟ آن که قرآن را در سینه‌اش جمع کرده، آن که در راه خدا کشته شده است و آن مرد ثروتمند. خیلی زیبا تبیین‌، می‌فرمایند: معلوم می‌شود حساب این‌ها خیلی طولانی است.

مثلاً در باب همان قسم سوم که می‌فرمایند: «رجل کثیر المال» مولی الموالی(ع) فرمودند:

«فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب»

تو گویی همه مال، حلال باشد اما حساب کشی می‌شود. برای چه؟ چگونه؟ چرا؟ فرمودند: الآن مالی که تا به دست آوردند در راه خدا، خرجش کردند و الا آنهایی که مال را روی مال می‌گذارند

«الذی جمع مالاو عدده» (همزه/ 2)

حسابرسی آنها سخت است. برای همین اول اینها خوانده می‌شوند.

«فیقول الله عزوجل للقاری» آن که قرآن در سینه‌اش بود، قاری خوش صدا، با الحان متفاوت می‌خواند. حضرت حق خطاب می‌کند، می‌فرماید: «الم اعلمک ما انزلت علی رسولی فیقول بلی یا رب فیقول ما عملت فیما علمت» پروردگار عالم بیان می‌فرمایند: آیا می‌دانی اینها را من بر رسول خودم نازل کردم؟ این آیات همه بر رسولم نازل شد «الم اعلمک ما انزلت علی رسولی» جواب می‌دهد: بله! پروردگار من، «بلی یا رب». حضرت حق سؤال می‌فرمایند: «ما عملت فیما علمت» مگر نمی‌گویی می‌دانم اینها بر رسولم نازل شده است؟ چه عملی انجام دادی با آنچه که می‌دانی؟ «فیقول یا رب فمت به فی اناء اللیل و اطراف النهار» خدا! من قیام می‌کردم، آیات الهی را چه در شب و چه در روز، می‌خواندم. در دل شب می‌خواندم؛ در روز می‌خواندم.«فیقول الله کذبت»پروردگار عالم می‌فرماید: دروغ گفتی. «و تقول الملائکه کذبت» همین که خدا می‌گوید دروغ می‌گویی، ملائکه هم بلافاصله بعد از پروردگار عالم بیان می‌کنند دروغ می‌گویی. چرا؟ حضرت حق ادامه می‌دهد:

«و یقول الله تعالی انما اردت ان یقال فنان قاری فقد قیل ذلک»

تو اراده‌ات این بود، قصدت این بود که بگویند فلانی قاری است. چقدر قشنگ قرآن می‌خواند؟ چقدر قشنگ آیات الهی را با صوت خوب با قرائت خوب، می‌خواند.

می‌خواستی دیگران بگویند: عجب قاری خوبی! این گرفتاری است. «فقد قیل ذلک» این هم گفته شد.

سه گروه را اول خدا می‌خواند، دیگر خوارتر و ذلیل‌تر از این نمی‌شود که انسان را با این حال رسوا کنند؛ هم پروردگار عالم بیان بفرماید:«کذبت» و هم ملائکه بیان کنند:«کذبت»، دروغ می‌گویی. درد است. آن قدر ریا پیچیده است که جدی انسان می‌ترسد.

در یک روایت دیگر درباره شهید می‌فرمایند:

«ان اول الناس یقضی یوم القیامه علیه رجل استشهد فاتی به فعرفه نعمه فعرفها قال فما عملت فیها قال قاتلت فیک حتی استشهدت قال کذبت و لکنک قاتلت لیقال جریء فقد قیل ذلک»

می‌فرمایند: فردای قیامت، اول کسی را که در دادگاه الهی محاکمه می‌کنند و برای او قضاوت می‌شود آن کسی است که به شهادت رسیده، تعبیر، تعبیر شهادت است؛ چون همه می‌گویند او به شهادت رسیده است. او را می‌آورند و خداوند هم از آن نعمت‌هایی که به او عطا کرده او را آگاه می‌کند و او هم آگاه می‌شود شاید یک نعمتش هم همین است که پروردگار عالم توفیق داد در میدان نبرد شرکت کند. توفیق داد در میدان جنگ بین حق و باطل شرکت کند، مگر همه چنین توفیقی دارند. ما این همه در دعا و در دعای عهد می‌خوانیم که باشیم و اگر هم نبودیم، مجدد زنده شویم و با تعبیر روایت شمشیر کشیده یعنی سلاح آماده در راه وجود مقدس آقا، در رکابش با دشمنان دین بجنگیم و بعد هم توفیق شهادت داشته باشیم. مگر این را نمی‌خواهیم؟ توفیقی است.

عذاب خوارکننده شهید ریاکار

به شهید هم خدا توفیقی مرحمت کرده پروردگار عالم لطف کرده و نعمت داده، همین شرکتش در میدان جنگ، نعمت بزرگی است.«فاتی به فعرفه نعمه فعرفها» پروردگار عالم نعمت‌هایی را که به او داده می‌گوید و او هم اقرار می‌کند: بله، عجب نعمت بزرگی است! آن هم بهترین نعمت، در راه دین، در مقابل دشمن بجنگد.

منتهی، پروردگار عالم می‌فرماید: «فما عملت فیها» با این نعمت‌ها چه کردی؟! او هم جواب می‌دهد، می‌گوید: خدایا! من در راه تو جنگ کردم، «قاتلت فیک حتی استشهدت» تا اینکه به شهادت رسیدم، حتی نعمت وجود، نعمت دست، نعمت پا، نعمت ایمان، نعمت اسلام، همه اینها را در راه تو خرج کردم.

خطاب می‌شود:«کذبت» دروغ می‌گویی، «و لکنک قاتلت لیقال جری ء» تو جنگ کردی و مبارزه کرده تا بگویند این شجاع است، دلیر است، بگویند این رزمنده است، این دلیر است، این بسیجی است، این جبهه ای است.

«فقد قیل ذلک» این هم که محقق شد، گفتند که تو دلیری، رفت. چه دلیری! چه شجاعی! چه شیر مردی!

رفت به شهادت هم رسید! مهم این است؛ درد دارد، پروردگار عالم دستور می‌دهد: او را در حالی که به صورت افتاده است تا آتش جهنم بکشند.

به قول اولیاء تعبیر این است وقتی بیان می‌شود انسان را به صورت می‌کشند؛ یعنی خوارترین و ذلیل‌ترین درد؛ یعنی نمی‌گویند با پاهایت برو، چون داریم در حالت قیامت بعضی‌ها را همین طور مثل زندانی می‌برند. مأموران دوزخ تا به دوزخ او را مشایعت می‌کنند، برود. بعضی‌ها را با غل و زنجیر می‌برند. بعضی‌ها را با موی پیشانی شان می‌کشند و می‌برند. بعضی‌ها را به صورت می‌اندازند، یعنی خوار است.

آن که عمل برای غیر خدا انجام بدهد، خوار می‌شود. آن وقت است که می‌فهمد جدی جدی مشمول این آیه شریفه شده است که: «خسر الدنیا و الاخره ذلک هو الخسران المبین»، دنیایش را خوار کرده است، آخرت هم که او را در حالی که به رو افتاده، به صورت، خوار و ذلیل می‌کشند «حتی القی فی النار»، تا این که او را در جهنم، در آتش می‌اندازند!

اولیاء می‌گویند: چه ارزشی دارد انسان عملی را برای غیر خدا انجام دهد که عاقبتش این باشد، خوار بشود. آن وقت نیشخندهای اهل جهنم می‌شود. تو شهید در راه خدا بودی؟!! تو قاری قرآن بودی؟!! تو بودی که چنین و چنان بودی؟!!

برای همین اولیاء الهی دائم مراقب هستند که نکند دچار این مسئله شوند، می‌فهمند که اگر یک موقعی برای غیرخدا کار انجام دهند، تمام است، «خسر الدنیا و الاخره »

نشانه‌های ریاکاران

جدی ببینیم اینطور هستیم یا خیر. برای اینکه معلوم شود این گونه هستیم یا خیر، خود ختمی مرتبت، محمد مصطفی (ص) می‌فرمایند: ریاکاران عالم نشانه‌هایی دارند- این ریایی که این قدر انسان را بیچاره می‌کند که به حالت خواری او را در جهنم ببرند، نشانه‌هایی دارد- پیامبر عظیم الشان(ص) بیان فرمود:

«و اما علامه المرائی فاربعه »

«یحرص فی العمل لله اذا کان عنده احد و یکسل اذا کان وحده»

اولین نشانه اینکه در حضور افراد، در حضور دیگران، خود را حریص به عمل در راه خدا نشان می‌دهد، دعایش، چه دعایی! نمازش، چه نمازی! عبادتش، چه عبادتی! اعلان حمایت از دینش، چه حمایتی! جلوی دیگران خود را بر طاعت الهی حریص می‌داند.

اما دوم «ویکسل اذا کان وحده»، اما موقعی که تنها می‌شود کسل است. قرآن کریم یکی از نشانه‌های منافقین را هم همین می‌داند که منافقین وقتی در خلوت هستند، کسانی‌‌اند که کسل در عمل و عبادت هستند، حال عبادت ندارند، نمازشان را نمی‌خوانند، نماز خوب نمی‌خوانند، دعایشان دیگر دعا نیست، در حالی که اولیاء الهی در خلوت غوغایند، آنچه که در جلوت است، چندین برابرش در خلوت است. آنچه که در جلوت هستند، چندین برابرش در خلوت!

و علامت دیگر این است:

«و یحرص فی کل امره علی المحمده »

هر کاری که در آن ستایش باشد شیفته آن می‌شود.

بگویند: به به! فلانی را ببین!از او تقدیر کنند! از او تشکر کنند! اسمش را بیاورند! بگویند: فلانی هم در این امر خیر شریک بود! او را ستایش کنند! در آن کار سریع جلو می‌آید. بگویند: فلانی را ببین چقدر دست خیر است! اما اگر یک بار اسمش را اعلان نکنند، مکدر می‌شود، من بودم زحمت کشیدم، من بودم برای انقلاب چه کردم، دائم من من می‌کند! نشانه‌های ریاکار این است: عملی را که برای آن حریص است، عملی است که در آن حمد و ستایش باشد. اگر این بود، تمام است.

اما آخرین نشانه این که می‌فرمایند: «و یحسن سمعته بجهده»، که این هم یکی از گرفتاری‌هاست که عملش را ظاهرسازی می‌کند. یعنی در ظاهرسازی تلاش زیاد می‌کند که ظاهر خوبی نشان دهد. اولیاء ما باطنشان هزار برابر از ظاهر بهتر است.

ضرورت داشتن باطن بهتر از ظاهر

البته یک موقع فریب نخوریم، شیطان فریب می‌دهد، عجیب هم فریب می‌دهد، یک موقعی اتفاقاً از همین روایت استفاده می‌کند، چه می‌گوید؟ می‌گوید: اگر ظاهرت، ظاهر انسان‌های مؤمن باشد، می‌گویند: تو اهل ریا هستی. شیطان فریب می‌دهد. می‌گوید: عیبی ندارد قلبت پاک باشد، اگر ظاهرت هم چنین و چنان بود، اشکال ندارد. این فریب شیطان ملعون است.

منظور روایت این نیست که انسان ظاهرش را طور دیگری کند، خیر، بلکه منظور این روایت شریفه این است؛ باطنت باید بهتر از ظاهرت باشد و الا انسان باید ظاهرش را ظاهر دین قرار بدهد. آنچه که پیغمبر اکرم(ص) و حضرات معصومین(ع)، بیان کردند، آنگونه باشد، هر چه دین می‌گوید، نوع پوشش، نوع صورتش، نوع راه رفتنش، نوع نشست و برخاستش، همه باید بوی دین بدهد.

یک موقع فریب شیطان ملعون را نخوریم که بگوید: ببین این روایت هم بیان فرمود که یک عده از نشانه‌های اهل ریا این است که ظاهر خوبی دارند، خیر، ملاک این است: آنهایی که ظاهرشان را خوب نشان می‌دهند اما خدای ناکرده باطنشان بهتر از آن ظاهر نیست، ملاک این است و الا ظاهر انسان باید بسیار عالی و دینی باشد.

یک نشانه ای را مولی الموالی(ع) می‌فرمایند عجیب است، می‌فرمایند: نشانه ریاکار این است که «و یزید فی العمل اذا اثنی علیه»(5) موقعی که ستایشش می‌کنند، عملش را زیاد انجام می‌دهد. آن عمل زیاد می‌شود. این نشانه‌های ریاست.

ببینیم آیا واقعاً ما برای ستایش عمل می‌کنیم یا فقط برای خداست. اگر دیگران، عالم و آدم گفتند: به به، عجب انسانی! اصلاً تکان نخورد و کارش هم بیشتر شود منتهی نه به خاطر آن به به گفتن، بلکه به خاطر اینکه برای خدا کار کنیم.

«وینقص منه اذا لم یثن علیه»

اما موقعی که دیگر از او تعریف نکنند و تمجیدش نکنند، کم می‌شود. تا موقعی به دین و مردم خدمات می‌رساند که از او تجلیل کنند، ثنا باشد. اما اگر تجلیل نشد، نه.

مردان خدا، گمنامانی هستند که فقط برای خدا، ثنا و تجلیل را نمی‌خواهند و این نشانه هاست که باید انسان مواظب باشد.

از وجود مقدس امام محمد باقر(ع) سؤال کردند: آقاجان! یک موقع ما یک کاری را انجام می‌دهیم، ما نمی‌خواهیم از ما ستایش کنند اما از ما ستایش می‌شود ولی در درونمان هم خوشحال می‌شویم، چه کنیم؟

حضرت می‌فرمایند: خوشحالی ظاهری ملاک نیست. اگر این کار را جدی، خوب برای خدا انجام داده، عیبی ندارد. یعنی این هم هست، بالاخره در انسان یک فرح درونی هست.

این روایت شریف می‌فرماید:

«لما سئله زراره [عن زاره عن ابی جعفر ع قال: سالته] عن الرجل یعمل الشیء من الخیر فیراه انسان فیسره ذلک»

حضرت فرمودند:

«لاباس ما من احد الاو هو یحب ان یظهر له فی الناس الخیر اذا لم یکن صنع ذلک لذلک».

می‌فرمایند؛ عیبی ندارد، مردم بالاخره دوست دارند کار نیکشان معلوم شود. به شرط اینکه آن کاری که انجام دادی برای خشنودی دیگران که تعریف کنند و تو خوشحال شوی، نباشد. اگر برای این نباشد، منعی ندارد.

این هم برای اینکه انسان آرام شود و نگوید پس چه شد؟! اگر اینطور باشد که گرفتاریم.

یکی از دوستان بیان می‌کرد شما با بیان بحث ریا وضع ما را به هم ریختید، دیگر گرفتار شدیم، نمی‌دانیم چه ریا هست، چه ریا نیست؟ دیگر از این لحظه به بعد می‌ترسیم. البته خود ترسش خوب است ولی نه از این باب که برای انسان یأس بیاورید.

یک راه زیبا برای مبتلا نشدن به ریا

اما اگر می‌خواهیم بدانیم چگونه مبتلا نشویم، یک راه خوبی را اولیاء خدا گفتند. به این راه خوب، توجه کنید. اولیاء خدا می‌گویند: یاد بیاورید که فقط دوست خوب شما خود خدا و حضرات معصومین(ع) و بندگان مقرب حضرت حق هستند و یاد بیاورید هر چه دوست در دنیا دارید، یک روزی از آنها جدا می‌شوید.

می‌آیند، تا دم مرگ با تو هستند یا تا لب قبر با تو هستند اما دیگر دوستان جدا می‌شوند. کو همسر با وفا؟ رفت. موقعی که لحد را گذاشتند، خاک را ریختند، به ساعتی نمی‌گذرد، برای همین گفتند: بنشینید کنار قبر تا غروب قرآن بخوانید، به او آرامش بدهید؛ اما معمولاً اینطور نیست. زود سوار اتوبوس‌ها و ماشین‌ها می‌شوند که برویم فلان رستوران ناهار منتظر هستند. دیگر خاک را می‌ریزند و می‌روند. کجایند فرزندان عزیزت؟ کجایند دوستان عزیزت؟ آن رفقای صمیمی کجا رفتند؟ تنها می‌گذارند. چاره‌ای نیست، همه می‌روند.

می‌گویند: اگر می‌خواهید مبتلای به ریا نشوید یا بیاورید آنهایی که می‌خواهید برایشان این عمل را انجام بدهید، یک روزی از شما جدا می‌شوند. تمام شد. پس عمل را برای کسی انجام بدهیم که جدا که نمی شویم، هیچ، بلکه می‌خواهیم پیشش برویم «انالله و انالیه راجعون» (بقره/ 651).

اگر این را انسان دائم یاد بیاورید، بداند رفقا می‌روند، دوستان تمام شد، همسر تمام شد، فامیل تمام شد، بچه‌ها رفتند، اگر از همین الآن بدانیم که ما تنهاییم، اولیاء می‌گویند اینطور گرفتار نمی‌شویم.

لذا اولیاء ما وقتی در حال عبادت می‌رفتند دیگر کاری نداشتند اطرافشان جمعیتی هست یا نیست، اصلاً نمی‌دیدند، چون با مردم هستند، با همین مردم معاشرت می‌کنند اما می‌دانند همین مردم دیگر نیستند، دیگر تمام است. با همسر هستند اما دائم به خودشان می‌گویند: می‌دانم یک روزی فراق من و این همسرم است. می‌دانم این دلبندانم، دلبند نیستند، تمام می‌شوند، فراق است، این را دائم به خودشان تذکر می‌دهند.

کسی که دائم بداند هیچ کسی دیگر برایش نمی‌ماند، دیگر چه زمانی ریا می‌کند؟ چه زمانی عمل برای غیر او انجام می‌دهد؟!

این را امتحان کنید، خیلی نسخه قشنگی است. نسخه‌هایی دادند اما به نظر من زیباترین نسخه‌ای که اولیاء خدا از جمله آن مرد الهی و عظیم الشأن، شیخ مفید عزیز دادند، این است.

به محضر مبارکشان عرضه داشتند: آقاجان! عزیز دل امام زمان! چه کنیم که مبتلای به ریا نشویم؟ فرمودند: همیشه باید بدانی تنها می‌شوی. کسی که تنها می‌شود کجا دیگر عملش را برای دیگران انجام می‌دهد؟!

اگر از الآن بدانیم از هم جدا می‌شویم، در بین مردمیم، گاهی می‌گوییم می‌خندیم، لبخند می‌زنیم، حال هم را می‌پرسیم اما در همان حال انسان بداند من با این نیستم، من جدا می‌شوم، منم و عملم و خدای خودم. دیگر کی می‌آید ریا کند؟ اگر این را دائم به خودش تذکار دهد، به نظر من بهترین نسخه است، عجیب این نسخه اثرگذار است. می‌فهمم باید برای کسی عملی را انجام بدهم که بدانم همیشه با من است اما نمی‌بینم.

یادآوری وانفسای محشر

و جالب این است یک نسخه دیگری هم دادند، گفتند: قیامت را یاد آورید که هر کس مشغول به خود است. فردای قیامت کسی، کسی را نمی بیند.

روایات می‌گویند: انبیاء صدا می‌زنند: وانفسا! جز حبیب خدا که صدا می‌زند: وا امتا! جایی که انبیاء صدا بزنند وانفسا، حال ما معلوم است. آن موقعی که وقتی یک عده می‌آیند، همه از قبرها سر بیرون می‌آورند. حضرت اسرافیل(ع) مجدد بر صورش می‌دمد، همه زنده می‌شوند، یک عده برهنه هستند، کفن ندارند. یک عده از خجالت با دست عورت خود را می‌پوشانند. یک عده می‌گویند آن قدر مست هستند، با یک وضعیت بد که نمی فهمند چه خبر است، اصلاً کسی به کسی نیست، غوغایی است. محشر همین است. صحرای محشر که می‌گویند همین است. هر کس به حالش خودش است. همه می‌ترسند، در چنین وانفسایی.

آیا می‌ارزد انسان عملش را برای این مردم انجام دهد؟

لذت عمل برای خدا

آیت الله قاضی آن عارف عظیم الشأن، شاگرد مرد الهی آیت الله ملاحسینقلی همدانی به نقل از ایشان فرمودند: اگر یک مقدار پرده بالا زده شود ببینی در عمل برای خدا چه ثوابی برایتان نهاده‌اند، چه خبر است را خبر ندارید. گفتند: اگر این پرده یک مقدار بالا برود از شوق، جان به جان آفرین تسلیم می‌کنیم. زنده نمی‌مانیم! چه خبر است چه اجری، چه مزدی، چه می‌دهند؟! آیا ارزش دارد این عمل برای خدا را انسان با عمل برای مردم معامله کند و بفروشد؟ آن هم با صورت بکشند و انسان خوار و ذلیل به جهنم وارد شود؟ عمل برای خدا این است عمل برای خدا دنیایت را نورانی می‌کند عمل برای خدا آخرتت را نورانی تر از دنیایت می‌کند. عمل برای خدا عزت آور است. در دنیا و آخرت عمل برای دیگران ارزشی ندارد. چون دیگران که در قبر نیستند. تنهاییم. دیگران رفیق نیمه راهند، رفیق تا قبرند.

مقاله

نویسنده آیت الله روح الله قرهی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS