13 مهر 1394, 13:51
اخلاق علاّمه در منزل
دختر استاد چگونگى برخورد پدر خود را با اطرافیان اینگونه بیان مى کند:
«اخلاق و رفتار ایشان در منزل «محمّدى» بود. هرگز عصبانى نمى شدند و هیچ وقت صداى بلند ایشان را در حرف زدن نشنیدیم. در عین ملایمت، بسیار قاطع و استوار بودند و مقیّد به نماز اوّل وقت، بیدارى شبهاى ماه رمضان، قرائت قرآن با صداى بلند و نظم در کارها بودند. دست رد به سینه کسى نمى زدند و این به سبب عاطفه شدید و رقت قلب بسیار ایشان بود.
... بسیار کم حرف بودند، پرحرفى را موجب کمى حافظه مى دانستند. بسیار ساده صحبت مى کردند به طورى که گاهى آدم گمان مى کرد این یک فردى عادى و عامى است... مى گفتند شخصیت را باید خدا بدهد وبا چیزهاى دنیوى هرگز انسان شخصیّت کسب نمى کند... آرام و صبور با مسائل برخورد مى کردند. با این که وقت زیادى نداشتند ولى طورى برنامه ریزى مى کردند که روزى یک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضاى خانواده باشند... رفتارشان با مادرم بسیار احترام آمیز و دوستانه بود همیشه طورى رفتار مى کردند که گویى مشتاق دیدار مادرم هستند. ما هرگز بگو مگو و اختلافى بین آن دو ندیدیم... آن دو واقعاً مانند دو دوست باهم بودند. در خانه اصلاً مایل نبودند کارهاى شخصى شان را کس دیگرى انجام دهد... ایشان براى بچه ها مخصوصاً دخترها ارزش بسیارى قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه هاى ارزنده اى مى دانستند. همیشه بچه ها را به راستگویى و آرامش دعوت مى کردند. دوست داشتند آواى صوت قرآن در گوش بچه ها باشد. براى همین منظور قرآن را بلند مى خواندند و به مؤدب بودن بچه اهمیت مى دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه ها مؤثر مى دانستند. درباره مادرم مى فرمود: این زن بود که مرا به اینجا رساند. او شریک من بوده است و هرچه کتاب نوشته ام نصفش مال این خانم است»([18]).
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان