دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

قلمروفقه دینی

اگر امروزه در کنار هر علمی، فلسفه‌ آن علم نیز مطرح است و اگر فقه دینى “علم” است پس باید همانند سایر علوم، فلسفه‌اى از براى آن وجود داشته باشد. آن چه اینک در برخى از مباحث فقهى وجود دارد، صرفا نظراتى جسته و گریخته از مبانى مربوط به فلسفه علم و فقه دینى است که تاکنون به صورتى جدى مدون و تنظیم نشده است. ولو فقیهان دینى در جاى جاى مباحث فقهى گاه به آن به مبانى به نحو استطرادى اشاره کرده و فقاهت دینى خود را در باب فلسفه...
No image
قلمروفقه دینی
قلمروفقه دینی هادى رضایی اگر امروزه در کنار هر علمی، فلسفه‌ آن علم نیز مطرح است و اگر فقه دینى “علم” است پس باید همانند سایر علوم، فلسفه‌اى از براى آن وجود داشته باشد. آن چه اینک در برخى از مباحث فقهى وجود دارد، صرفا نظراتى جسته و گریخته از مبانى مربوط به فلسفه علم و فقه دینى است که تاکنون به صورتى جدى مدون و تنظیم نشده است. ولو فقیهان دینى در جاى جاى مباحث فقهى گاه به آن به مبانى به نحو استطرادى اشاره کرده و فقاهت دینى خود را در باب فلسفه علم فقه نیز به منصه ظهور رسانده‌اند. فلسفه علم و فقه در واقع شناخت استعلایى و کلان از کل فقه دینى است زیرا اگر فلسفه هر علمی، شناخت استعلایى از ارتباطات آن علم با سایر علوم و درک چالش‌ها و بن‌بست ها و آثار و نتایج مترتب بر آن علم و زمینه‌ها و تاریخچه آن علم و ... است پس فلسفه فقه دینى شناخت استعلایى از فقه مى‌باشد و به عبارت بهتر اگر فقه دینی، دانش یافت احکام شرعى مکلفین از راه فحص و جستجو در ادله تفصیلى دینى است و اگر فحص و جستجو، معرفتى خاص است که فقیه دینى به دنبال آن است و اگر این معرفت خاص در دریافت مقدمات و متعارفات خود، قابل بحث است پس باید از آن مباحث در علمى ماتقدم بحث کرد تا بتواند پاسخگوى نحوه‌ پیدایش آن فحص و جستجو و بالاخره فهم ناشى از استنباط فقهى باشد. وانگهى فهم فقهى با فهم ادبی، فهم عرفانى و فهم فلسفى چه تفاوتى دارد؟ آیا آن نوع فهم‌ها در فهم فقهى نقش آفرین است؟ کاربرد مآخذ فقهى در فهم فقاهت دینى چه میزان است. ملاکات احکام دینى چگونه قابل درک و بهره‌بردارى است؟ آیا علوم در استنباطات فقهى نقش دارند؟ آیا زمان و مکان در استنباطات فقهى تاثیر گذار مى‌باشند؟ نقش جهان بینى‌هاى فلسفى و کلامى در معرفت‌هاى فقهى کدام است؟ و آیا مى‌توان بر فهم کتاب و سنت بدون توجه به مقبولات ماتقدم آن اقدام کرد؟ قلمرو فقه دینى چه مقدار است؟ چگونه مى‌توان ابتناء احکام فقهى را بر مصالح و مفاسد واقعى تصور کرده و آنها را احراز نمود؟ راه تشخیص ملاکات ابدى از غیر ابدى در مباحث فقهى کدام است؟ و آیا سایر مکاتب فقهى فرق اسلامى و حتى غیر اسلامى مى‌توانند در نحوه استنباط فقهى تاثیرگذار باشند؟ و چه شرایطى براى فهم فقهى متون دینى لازم است همانند آماده بودن از براى هرگونه تغییر نظریه ذهنى در صورت بیان آنها از کتاب و سنت، و آیا شرایط و اقتضائات دورانى بر فهم فقاهتى فقه دینى تاثیرگذار است و اگر چنین است آیا فقیه توان جدا شدن از آن اقتضائات دورانى و تمدنى را دارا است تا بتواند جداى از آن به تبیین حکم بپردازد؟ و به عبارت دیگر اگر عمل فهم از منابع دینى چه فقهى و چه غیر فقهى داد و ستدى است که در تفسیر متون دینى میان تفسیر کننده و داده‌هاى متن انجام مى‌گیرد و اگر این داد و ستد حرکتى است از فقیه به سوى متون دینى و از متون دینى به فقیه دینى به نحوى که دائما بر یکدیگر تاثیر مى‌گذارند. دو مورد نظر در علم هرمنوتیک باید بررسى شود. پس باید بررسى کرد که آیا سرمایه‌هاى اولیه فقیه دینى - داده‌هاى ماتقدم- در شناخت متون دینى نقش دارند و آیا آن چه که از متون دینى یافت مى‌شوند داده‌هاى اولیه را تصحیح مى‌کنند؟ این سوالات و ارزیابى آنها گوشه‌اى از مباحث قابل طرح در بحث فلسفه علم فقه است که باید هر چه زودتر فقیهان حوزه دین به آنها پاسخ داده تا مبادا رخنه‌اى شکننده در فقاهت دینی، فقه شیعه را در معرض خطر قرار دهد. چنان که با این گونه مباحث روشن خواهد شد که زمینه پیدایش بسیارى تشتت‌ها، عدم توجه به مبانى فلسفى و کلامى و جهان بینى فقیه منتفى مى‌باشد. از این جهت باید به دقت به نقش اصول و قواعد فلسفى و کلامى در استنباطات اصولى و فقهى توجه کرد و از تجاهل به عدم نیاز فقه به فلسفه و کلام پرهیز نمود. بنابراین جهان طورى که با نقد یکى از مبانى اصولى فقیه آثار تغییر آن در سراسر ابواب فقه قابل پیگیرى و توجه است نیز باید به دلیل سریان مبانى فلسفى و کلامى و جهان‌بینى در علم فقه، اگر یکى از آن مبانى نقد گردید تاثیر آن در سراسر علم فقه و به تبع در فلسفه فقه دینى نیز دنبال شود تا مبادا از مبانى و مبادى اولیه غفلت شود. 1- قلمرو فقه دینى وانتظارات فقیه از وحى و فقه دینی: برخى چنین نوشته‌اند که: فقیه باید روشن کند که قلمرو استنباطات فقهى تا کجاست و وى باید در چه مسئله‌اى به کتاب و سنت مراجعه کند و در چه مسئله نباید به آن منابع توجه نماید. فهم هر متنى در صورتى میسر است که مراجعه‌کننده از اول مشخص کند که انتظارش از مراجعه به آن متن چه بوده و آن متن متکفل چه نوع مطالبى است پس فقیه باید حقیقت وحى را بشناسد و نقش آن را در زندگى بشر بداند تا بتواند از طریق مراجعه به آن به تامین نیازهایش بپردازد. فقیه فقه دینى را چه مى‌یابد که از آن براى تبیین رفتارهاى انسان‌ها بهره مى‌گیرد. فقیه از فقه دینى براى چه کسى طلب حکم مى‌‌کند براى کل مکلفین و یا گروه و قشرى خاص از آن؟ براى روشن شدن فصل فوق اشاره به دو معناى متقابل از انتظار ضرورى است زیرا اگر انتظار فقیه از فقه دینى آن باشد که وحى و به تبع فقه باید تمام حرکات و سکنات انسان را تعیین تکلیف کند و در این صورت این فقیه، خود و مقلدان و جامعه‌اش بدون یافتن سخنى از شارع دین نمى‌تواند کوچکترین رفتارى داشته باشند ولى اگر انتظار فقیه از فقه دینى این است که در قلمروى خاص از زندگی- که زندگى بر عهده‌ عقل و علم و تجربه خاص انسان گذارده نشده است- باید از ارزش‌هاى کلى جستجو کند و در این صورت نحوه مراجعه فقیه به متون دینى تفاوت خواهد داشت حال آیا وظیفه شارع دینى بیان نبایدها و نشایدهاست و یا بیان بایدها و شایدها؟‌ که میان آن دو تفاوت اساسى میان انتظارات از فقیه و فقیه دینى است زیرا بنابر بیان اول تمامى قلمرو زندگى بشر از اول در پوشش انتظار از دین قرار دارد در حالى که بنابر بیان دوم صرفا محورهایى اصلی، معنوی، از زندگى بشر در قلمرو فقه نهاده شده و انسان در تعیین سلاح زندگی- تمدن، معاش و فرهنگ، آزاد و رها گذاشته شده تا خود به تعیین مکانیسم و روش هاى فیزیکى آن بپردازد. حال باید دید که حق سخن در قلمرو شناسى دینى کدام است: 1-آدمى باید در چهارچوب شرع و ضوابط دینى حرکت کند و چون در دین ضوابط گاه به نحوى است که اختیار به عهده انسان نهاده شده پس احکام همه از سنخ تکلیفى و الزامى نیستند تا عقل، تجربه و علم بشر ناکارا باشد که در فرض الزامى بودن نیز ناکارایى آن پذیرفته نبود. زیرا احکام مباح و استحبابى و مکروه نیز که بیشترین حجم فقه دین را شامل مى‌شوند نیز وجود دارند که بشر را باز در زاویاى اختیار و علم، تجربه به سوى سعادت رهنمون مى‌سازند. 2- دین تنها براى بیان نبایدها و نشایدها نیامده چرا که حجم بسیارى از مباحث فقه دینى بیان بایدها و شایدها است که گاه انسان بدون بیان تاسیسى شارع و در اصل فهم و تصور موضوعى آنها دچار مشکل مى‌شود. حال چگونه این انسان مى‌تواند بدون وحى و در نتیجه بدون متون فقهی، راه سعادت خویش را که ناشى از زندگى ترکیبى در همان بایدها و نبایدهاست از راه تجربه، عقل و حتى علوم عصرى بشناسد و بیابد؟ 3- محورهاى اصلى دین را به ارزش‌هاى معنوى منحصر کردن و فقاهت و وحى را منحصر به آن ارزش‌هاى معنوى نمودن، پذیرفته نیست زیرا وقتى شارع ایجاب و قبول را و یا قبض و اقباض را در مجلس عقد شرط تحقق عقد مى‌داند آیا این بیان فقهى از آن عناصر، نشان از محور اصلى بودن آن عناصر و معنوى بودن آن عناصر است؟ بنابراین بیان شارع صرفا بیان ارزش‌هاى معنوى نیست تا قلمرو وحى و فقه در آن منحصر دیده شود. 4- کسى بر این باور نیست که بشر تا ابد نتواند و نمى‌تواند علل و حکم احکام دینى را بشناسد چرا که به مرور زمان و رشد تمدنى و علمى بشر، تثبیت کننده این واقعیت است که علم و تمدن در خدمت دین‌اند. حال باید پرسید که اگر چیزى را بشر صرفا در طول صدها سال مى‌فهمد چرا شارع نباید آن را زودتر و به موقع بگوید و چرا بشر نباید آن را به نحو تقلیدى بپذیرد تا خود مستقیما آن را بیابد پس تکلیف گذشتگان و جاهلان حال و آینده که توانایى فهم تمام حقایق دینى را ندارند چه مى‌شود؟ چنانکه تکلیف اصل «تعبد و انقیاد»- که گاه خود در فقه موضوعیت دارد- چه مى‌شود؟ 5- همچنان باید بر این باور بود که هر روز و شام خود را به فقه دینى عرضه کرد تا اگر فقه حکمى راند آن را برگرفت و اگر ساکت بود و یا حکم مبانى را تجویز نمود از آن براى سعادت استفاده نمود. 6- اگر سامان دادن، خود رفتارى بس سخت، پیچیده، خطرناک و مرتبط با بسیارى از حقایق و روابط ارزشى و ضد ارزشى است پس به چه دلیل باید سامان دادن زندگی، به عهده علم و تمدن گذارده شود و فقط ملاحظه گردد که ارزش‌هاى معنوى آن هم از سنخ نبایدها و نشایدها محقق نیابد؟ به چه دلیل شارع دینى نباید و نمى تواند نحوه ساماندهى را بیان کند در حالى که همه احکام آن از منظر ساماندهى زندگى بشر در دوران نبى گرامى اسلام و امیر مومنان و سایر اهل البیت - اسوه‌هاى چهارده گانه- عرضه شده است؟ آیا اگر شارع خود به بیان تاسیسى سازماندهى پرداخت باید آن را مساوق با نابودى تمدن عمل و صنعت پنداشت. 7- آیا تعبیر (لارطب و لایابس الافى کتاب مبین) در قرآن، صرفا بیان سمبلیک است که باید به نحوى آن را توجیه نمود و یا آنکه حاکى از این واقعیت است که قلمرو وحى و انتظار از فقه دینى تمام حقایق هستى و همه رفتارهاى ممکن موجودات هوشمند اعم از انسان و حیوان و جن را در بر مى‌گیرد. 8- آن بیان محدود از قلمرو دین نشان از پذیرش تفکر “انسان محوری” یا “اومانیسم” در تفسیر حقایق و علوم و از جمله کلام و فقه دینى است زیرا بنابر بیان فوق، شارع نباید به صحنه ساماندهى زندگى بشر قدم بگذارد، خداوند و به تبع شارع دینى را باید به دور افکند و زبان و دستان او را از زندگى بشر قطع نمود حال آیا این تعیین تکلیف براى شارع دینى در بیان احکام و میران قلمرو وى نیست؟ و آیا این بیان نشان از این واقعیت نیست که سیاست زنجیره‌اى سیر از بى‌محتوا کردن دین، تا بى فدا کردن دین- که در غرب طراحى شده است اینک نیز بر دین حقیقی، تشیع ناب- نیز تعریف مى‌شود؟ 9- به چه دلیل تعبد به شمولیت قلمرو وحى و فقه دینى مساوى با ناتوانى انسان در گرایش به سوى جریان طبیعى حیات خود و تمدن بشرى است آیا عرضه دقیق‌ترین نظریه‌ها و معارف علمى از لابه‌لاى معارف وحیانى و فقه دینى نشان از نادرستى ادعاى ناتوانى فوق نیست؟ و آیا شارع دینى با تدبر علمى و فلسفى در احکام خویش مخالف است؟ و آیا شارع دینى نیز بر این باور است که تعبد دینى به معناى سلب جریان طبیعى حیات انسانى است؟ 10- به راستى کدامین موضوع از موضوعات فکرى که بتواند در رفتار بشر تاثیر گذار باشد انحصارا از آن عقل است تا شارع دینى نتواند و نباید! بیانى از آن و بر آن داشته و انسان نیز جرات نکند به آن بیانات وحیانى در تبیین حکم عقل مراجعه نماید؟!
روزنامه رسالت

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

چگونه دعا و نیایش شفابخش‌اند؟

چگونه دعا و نیایش شفابخش‌اند؟

نیروى سحر آفرین ایمان تا چه اندازه در سلامتى روانى و جسمانى انسان مفید و اثربخش است؟
آرزوهای طولانی و شیطان

آرزوهای طولانی و شیطان

ابلیس (پدر شیطان‌ها) سخت ناراحت گردید. و بالای کوهی در مکه به نام «تور» رفت و ‌فریادش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه یاران و ‌فرزندان شیطان‌ جمع شدند.
چهار بال اخلاق در قرآن

چهار بال اخلاق در قرآن

چهار کلمه‌ى فوق چهار مرحله‌ى رفتارى را نشان مى‌دهد که بر حسب اراده و تقوا و تسلط بر نفس، انسان مى‌تواند در برابر کسانى که به او بدى مى‌کنند، عکس العمل نشان دهد.
No image

تناسخ و معاد

No image

نماز و امنیت‌

پر بازدیدترین ها

No image

رابطه ایمان و عمل صالح

در آموزه های قرآنی ایمان و عمل صالح از چنان ارتباطی برخوردارند که فقدان هر یک، کارآیی و تأثیرگذاری دیگری را کم اهمیت و یا بی ارزش می کند. ایمان و عمل صالح دو بال پرواز بشر به مقام انسانیت و درک خلیفه اللهی و وصول به سرمنزل مقصود است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود. این نوشتار تلاشی برای تبیین این همبستگی استوار میان ایمان و عمل صالح است...
No image

آثار استغفار و توبه

نامه امام زمان به شیخ مفید

نامه امام زمان به شیخ مفید

در کتاب «احتجاج» از شیخ موثق ابوعمر عامرى رحمة الله علیه روایت مى‌کند که گفت: ابن ابى غانم قزوینى و جماعتى از شیعیان درباره فرزند امام حسن عسکرى علیه السلام گفتگو نمودند. ابن ابى غانم مىگفت: حضرت رحلت فرمود و اولادى نداشت.....
No image

بهائیت

آرزوهای طولانی و شیطان

آرزوهای طولانی و شیطان

ابلیس (پدر شیطان‌ها) سخت ناراحت گردید. و بالای کوهی در مکه به نام «تور» رفت و ‌فریادش بلند شد و همه یارانش را به تشکیل انجمن خود دعوت نمود. همه یاران و ‌فرزندان شیطان‌ جمع شدند.
Powered by TayaCMS