مرورگر شما از جاوا اسکریپت پشتیبانی نمی کند. این مسئله ممکن است باعث ایجاد عملکرد غیر صحیحی در سایت گردد.
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
خانه
درباره ما
تماس با ما
جستجو
بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی
جستجو
موضوعات
منو
اطلاع رسانی های علمی
معرفی کتاب
تاریخ
تبلیغ
تعلیم و تربیت
حدیث
دین
سیاسی
قرآن
مدیریت
فلسفه
اهل بیت
مهدویت
آداب و احکام اصناف
عمومی
فقه
اخلاق
مجموعه پرسش ها و پاسخ های دانش آموزی
مطالب نقد شده
نقد فیلم و سینما
نقد فیلم
معارف فیلم
تاریخ سینمای ایران
سینمای ایران
سینمای جهان
اندیشه
تلویزیون
مصاحبه ها
علمی
مذهبی
زندگی نامه
سیاسی
اجتماعی
اخلاقی
نشست ها وهمایش ها
معرفی نرم افزار
معرفی نشریات
معرفی مراکز پژوهشی
زندگی نامه
یادداشتها
بانک پژوهشگران وفرهیختگان
زندگی نامه فرهیختگان
معرفی پژوهشگران
اخبار
فرهنگی
حوزه و دانشگاه
اعتقادی
سیاسی
اجتماعی
جامعه
اخبار عمومی
خبرگزاری ها
معرفی سایت ها
پایگاه های علمی
پایگاه های مذهبی
پایگاههای عقائد
پایگاههای فرهنگی
پایگاههای جامع موضوعات
پایگاههای اندیشمندان اسلامی
پایگاه های پاسخ گویی به سوالات
پایگاه های پاسخ گویی به احکام شرعی
پایگاه های تاریخی
پایگاه های آموزشی
اطلاعیه
بانک محتوای تبلیغ
محتوای تبلیغی
سیره اهل بیت علیهم السلام
تربیت در قرآن
شرح جامع نهج البلاغه
مشاوره اسلامی
خانواده
پاسخ به شبهات
اخلاق
حکایات
منبرهای شما
معارف نهج البلاغه
نهج البلاغه
اخلاق وتربیت اسلامی
اخلاق اسلامی
تربیت اسلامی
معارف اسلامی
حلال و حرام
قرآن شناسی
مباحث تفسیری
معرفت در اسلام
ویژگی ایمان ومؤمن
مصادیقی از سبک زندگی اسلامی
علل وعوامل ترس از مرگ
شیطان از منظرقرآن و روایات
دین وجامعه دینی
دنیاو آخرت
تعاون و بررسی مسأله اعانه
توبه و امید به مغفرت
اهتمام به عمر انسان در اسلام
خداشناسی
امامت و ولایت
خطبه فدکیه و فضایل حضرت زهرا (س)
ویژگی های انتظارو عصر ظهور
زیارت و توسل
شرح خطبه قاصعه
فضایل پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)
سیره معصومین (ع)
محبت اهل بیت (ع)
مقامات اهل بیت (ع)
ویژگی ولایت اهل بیت (ع)
راه توشه عاشورائیان
روضه ها
ذکر مصیبت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
ذکر مصیبت فاطمه الزهراء سلام الله علیها
ذکر مصیبت امیرالمومنین علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن مجتبی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسین علیه السلام
ذکر مصیبت امام سجاد علیه السلام
ذکر مصیبت امام باقر علیه السلام
ذکر مصیبت امام صادق علیه السلام
ذکر مصیبت امام موسی علیه السلام
ذکر مصیبت امام رضا علیه السلام
ذکر مصیبت امام جواد علیه السلام
ذکر مصیبت امام هادی علیه السلام
ذکر مصیبت امام حسن عسکری علیه السلام
ذکر مصیبت متفرقه
آموزش تبلیغ
آموزش فن خطابه
آموزش کلاسداری
روش بیان احکام
سیره تبلیغی علماء وارسته
سیره تبلیغی معصومین
کاربرد جامعه شناسی در تبلیغ
مقالات اخلاق و آداب در تبلیغ
مهارت های آموزش معارف اسلامی
روش تحقیق و منبع شناسی
ویژه نامه ها
ویژهنامه دهه آخر صفر
ویژهنامه محرم
ویژه نامه ماه رجب
رمضان؛ماه نیایش ودعا
اطلاعیه
احادیث موضوعی
عبرهای نجات بخش
سعادت در زیادها
شقاوت در زیادها
سخنرانی ها
سخنران ها
سخنرانی موضوعی
بانک مقالات
نوع مقاله
پژوهشی
نشریات
پاسخ به سوالات
احکام
احکام
جنبشهای معنوی نوپدید
سبک زندگی اسلامی
تربیت دینی
تاریخ
اسلام
ایران
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
تاریخ انقلاب
سیاسی
تاریخ اسلام
اسلام
ایران
تاریخ انقلاب
علوم سیاسی
اجتماعی
زن و خانواده
فرهنگی
ارتباطات
جامعه شناسی
روانشناسی
پیشوایان معصوم
حدیث
فقه
اعتقادی
اخلاق
اندیشه ها و مکاتب
رذایل
فضائل
مبانی علم اخلاق
نامه های اخلاقی
پند و اندرز
حکایات
مدیریت
مدیریت و فقه اسلامی
خلاصه کتب مدیریت
مدیریت اسلامی
آینده پژوهی
مدیریت آموزشی
مدیریت زمان
اقتصاد
فرق و مذاهب
فرق شیعی
فرق غیر شیعی
ادیان
ابراهیمی
غیر ابراهیمی
علوم قرآنی
علوم حدیث
فلسفه
محض
مضاف
فلسفه اسلامی
کلام
اسلامی
جدید
فقه و اصول
حقوق
منتخب نشریات
ارتباطات
فصل نامه تربیت تبلیغی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره اول فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره دوم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره سوم و چهارم فصل نامه تربیت تبلیغی
شماره پنج و شش فصل نامه تربیت تبلیغی
فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره اول فصلنامه مطالعات معنوی
پيش شماره 2 فصلنامه مطالعات معنوی
شماره اول فصل نامه مطالعات معنوی
شماره دوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره سوم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره چهارم و پنجم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره ششم فصل نامه مطالعات معنوی
شماره هشتم و نهم فصلنامه مطالعات معنوی
شماره دهم فصلنامه مطالعات معنوی
فصل نامه سبک زندگی
علوم تربیتی
آئین دوست یابی
خانواده
پرسش و پاسخ
تقویم عبادی
اعمال شب
اعمال شبانهروز
ولادت
شهادت
اعمال ماه ها
اعمال روز
اعمال ماه محرم
اعمال ماه رمضان
اعمال ماه شعبان
اعمال ماه رجب
چند رسانه ای
آلبوم تصاویر
علماء
شخصیتهای برجسته
اماکن
رهبران دینی
انقلاب
جبهه و جنگ
مقاومت
مناسبتها
آرشیو فیلم
سخنرانی
مداحی
مذهبی
آرشیو صوت
مداحی
مذهبی
سخنرانی
علمی
مولودی
مرثیه
اخلاقی
ادعیه
متفرقه
قرآن
معرفی نرم افزار
احادیث
سخنوری
آیات قرآن
صبر
کمک کردن
اخلاق و رفتار
اعمال دینی
فرهنگ علوم انسانی و اسلامی
اقتصاد
اقتصاد خرد
اقتصاد کلان
اقتصاد مالی و بخش عمومی
اقتصاد کشاورزی و منابع طبیعی
اقتصاد توسعه
اقتصاد اسلامی
اقتصاد و ریاضی
تجارت بین الملل
مکاتب اقتصادی
پول و بانکداری
علوم تربیتی
تکنولوژی آموزشی
تحقیقات آموزشی
فلسفه تعلیم و تربیت
علوم کتابداری و اطلاع رسانی
روانشناسی تربیتی
مشاوره و راهنمایی
کودکان استثنایی
مدیریت آموزشی
برنامه ریزی درسی
پیش دبستانی و دبستان
مدیریت
مدیریت صنعتی
مدیریت تحول
فرهنگ سازمانی
مدیریت استراتژیک
نظریه های مدیریت
مدیریت منابع انسانی
مدیریت عمومی
مبانی سازمان و مدیریت
مدیریت بازرگانی
مدیریت دولتی
مدیریت رفتارسازمانی
مدیریت فرهنگی
روانشناسی
روانشناسی عمومی
روانشناسی بالینی
روانشناسی رشد
روانشناسی شخصیت
روانشناسی فیزیولوژیک
روانشناسی یادگیری
روانشناسی صنعتی و سازمانی
روانشناسی اجتماعی
آسیب شناسی روانی
روان سنجی
روان شناسان نامدار
فرا روانشناسی
بهداشت روان
منطق
ارتباطات
جامعه شناسی
ادبیات فارسی
ادبا و نویسندگان
بلاغت
نظم
نثر
تاریخ
تاریخ اسلام
تاریخ ایران
فلسفه تاریخ
علوم سیاسی
مسائل ایران
اندیشههای سیاسی
روابط بینالملل
ادبیات عرب
ادیان و فرق
ادیان ابراهیمی - یهودیت
ادیان ابراهیمی - مسیحیت
ادیان غیرابراهیمی
فقه و اصول
فلسفه
فلسفه علم
فلسفه اسلامی
فلسفه غرب
فلسفه اخلاق
کلام
کلام اسلامی
کلام جدید
قرآنپژوهی
انسان شناسی
پیامبر شناسی
امام شناسی
هستی شناسی
معاد شناسی
خدا شناسی
قصص و تاریخ
اخلاق
احکام و فقه
علوم قرآنی
تاریخ تفسیر و مفسران
تاریخ قرآن
علوم حدیث
درایه حدیث
پیش زمینه حدیث
اصطلاحات حدیث
رجال
اخلاق
فضائل
رذائل
عرفان
نظری
عملی
فرق و مذاهب
خوارج (غیرشیعی)
تصوف (غیرشیعی)
اصحاب حدیث (غیرشیعی)
اشاعره (غیرشیعی)
ماتریدیه (غیرشیعی)
وهابیت (غیرشیعی)
غلات (غیرشیعی)
سایر فرق اهل سنت
معتزله (غیرشیعی)
مرجئه (غیرشیعی)
مشترک
کیسانیه (شیعی)
اثنا عشریه (شیعی)
زیدیه (شیعی)
اسماعیلیه (شیعی)
واقفیه (شیعی)
غالیان (شیعی)
بهائیت (شیعی)
اهل حق (شیعی)
نصیریه (شیعی)
سایر فرق شیعی
اصول فقه
فقه
عبادات
معاملات
ملحقات
حقوق
آیین دادرسی
جرم شناسی
حقوق بشر
مالکیت فکری
حقوق بینالملل
حقوق عمومی
حقوق جزا و جرمشناسی
حقوق خصوصی
ویترین
یادداشتها
تست
اعجاز ادبی قرآن مؤثرترین سلاح در برابر عملیات روانی مشرکان
13 اسفند 1386, 0:0
خبرگزاری فارس: در این مقاله سعی بر آن است تا از منظر دیگری بر اعجاز قرآن بپردازد و از این طریق به اقناع مخاطب بپردازد. این نظرگاه اعجاز ادبی قرآن است...
اعجاز ادبی قرآن مؤثرترین سلاح در برابر عملیات روانی مشرکان
چکیده قرآن را نباید یک کتاب علمی و طبیعی تصور کرد که در پی تشریح و تبیین قوانین و فرمولهای فیزیک و شیمی و یا هیئت و زیستشناسی است، همچنان که نباید آن را کتاب تاریخ پنداشت، که در پی انعکاس رویدادها، اتفاقات، جریانات، حوادث، فراز و نشیبهای زندگی اقوام و امتها و یا در پی وقایعنگاری است. قرآن نه این است و نه آن، اما کتابی است که شاید بیش از هر کتاب و هر مکتب علمی دیگری طبیعت و تاریخ را به عنوان دو منبع مهم معرفت و شناخت معرفی میکند پیروان خود را با سبک ادبی ویژهاش و در راه اهداف تعالیخواهانه تربیتی و سازندگیاش به شناخت رموز و اسرار و قوانین و نظامات حاکم بر طبیعت و به شناخت سنن و ضوابط و قانون مداری حاکم بر سیر تاریخ و جامعه فرا میخواند. در این مقاله سعی بر آن است تا از منظر دیگری بر اعجاز قرآن بپردازد و از این طریق به اقناع مخاطب بپردازد. این نظرگاه اعجاز ادبی قرآن است. مقدمه عملیات روانی جنگ و کشمکش گسترده و فراگیری است که با به کارگیری، ابزارها و روشهای فرهنگی، ادبی، هنری، تبلیغی، زبانی و ارتباطی گوناگون و به منظور تأمین مقاصد اعتقادی و ایدئولوژیک، سیاسی و اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نظایر آن صورت میگیرد. هدف عملیات روانی به زانو درآوردن دشمن بدون جنگ و خونریزی، و از طریق نفوذ و تسخیر روان، عقل و احساس است. بر این اساس، نبرد روانی با توجه به موضوع، جهت و طراح آن، تحقق و به ارزش و یا ضدارزش تبدیل میشود.. آنچه ارتباط عملیات روانی را با حق و حقیقت روشن میکند، طراح، مجری، جهتگیری و هدف آن است. قرآن در اینکه جهتگیریها را، نگرشها و نیتها تعیین میکنند، بیانی بس نیکو دارد: «اَلَّذینَ آمَنُوا یُقاتِلوُنَ فِی سَبیلِ اللهِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا یُقاتِلوُنَ فِی سَبیلِ الطّاغوُتِ…»(نساء: 76) یعنی: «مؤمنان [به خدا] در راه خدای یکتا میجنگند و کافران [به او] در راه طاغوت نبرد میکنند.» در اینجا جهانبینی و ایدئولوژی رزمندگان و اهداف و مقاصد آنان است که بنیان، اساس و ماهیت جنگ را تعیین میکند و به آن ارزش و معنا میبخشد. اگر این جهانبینی و ایدئولوژی، توحیدی و خداگونه باشد و نیت و قصد رزمنده، "راه خدا" باشد، آنگاه نبرد، نبردی است برای خدا و در راه او. ولی اگر جهانبینی و ایدئولوژی را کفر، و نیت و مقصد را غیرخدا تشکیل دهد، آنگاه نبرد، نبردی است در راه شرک و کفر. رسول خدا(ص) نیز در قصد و نیت، با عمل و کنش انسانی و اجتماعی میفرماید: «اِنَّمَا الاَعمالُ بِالنِّیات وَ لِکُلِّ امْریءٍ مانَوی فَمَنْ غَزا اِبْتِغاءَ ما عِنْدَاللهِ فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ مَنْ غَزا یُریدُ عَرضَ الدُّنیا اَوْ نَوی عِقالاً لَمْ یَکُنْ لَهُ اِلاّ مانَوی (وسائل الشیعه: 1/48) یعنی: «رفتارها و کنشها بر اهداف و نیتها بستگی دارند، و برای هر کسی همان است که نیت و قصد میکند. پس آن کس که میجنگد برای رسیدن به آنچه در نزد خداست پاداش او بر خدای عزوجل است و کسی که میجنگد برای رسیدن به [منافع] دنیایی یا نیت او [از جنگ] دریافت افساری باشد جز بدانچه قصد کرده است نخواهد رسید.» بر این اساس بدون در نظر گرفتن دیدگاه، جهانبینی، ایدئولوژی، نیت و قصد و انگیزه نمیتوان در مورد خوبی یا بدی، روا یا ناروا بودن نبرد روانی قضاوت و داوری کرد یا آن را ذاتاً و با در نظر نگرفتن مقاصد و انگیزههای فاعلان آن، امری ناروا یا نامشروع دانست. این مسئله به ویژه زمانی که دشمن برای مقابله و رویاروی از عملیات روانی استفاده میکند؛ اهمیت بیشتری مییابد، زیرا در چنین شرایطی منطقیترین و صحیحترین راه استفاده از همان ابزار، روش و نوع نبردی است که دشمن به کار گرفته است. به بیان قرآن: «…فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَااعْتَدَی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُواللهَ وَ اعْلَمُوا اِنَّ اللهَ مَعَ الْمُتَّقینَ…»(بقره: 194) یعنی: «پس هر آن کس بر شما جور و تجاوز نماید، پس با او مقاومت نمایید به گونهای که بر شما تجاوز کرده است و تقوای الهی را پیشه خود سازید و بدانید که خداوند یکتا، بدون تردید با متقین است.» و یا «وَ اِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عوُقِبْتُم بِهِ …» (نحل: 126) یعنی: «و اگر شما را دچار سختی و عقوبت ساختند، پس شما نیز به قدر آن در مقابل انتقام گیرید….» از همین روی قرآن کریم، کلام و وحی پروردگار عالم، در مقابله با عملیات روانی گسترده و همهجانبه مشرکان در برابر اسلام، قرآن و پیامبر(ص) که بسیار گسترده و فراگیر چون یاوهپراکنی، اتهامات گوناگون، طعنه زدن، نمایش خوی استکباری، منزوی کردن، استهزاء و تمسخر، القای ترس، تهدید و خشونت (ر.ک. جمشیدی؛ پ1383: 17-10) بود به یکی از مؤثرترین سلاحها و روشهای جنگ روانی مبادرت کرده است که ما آن را "اعجاز ادبی قرآن" مینامیم. بر همین اساس در این نوشتار به بررسی مختصر "اعجاز ادبی قرآن" به مثابه برندهترین شیوه عملیات روانی – در برابر کفار و مشرکان و نبردهای روانی آنان علیه پیامبر و قرآن میپردازیم. البته این مقاله مدعی نیست که اعجاز زبانی و ادبی قرآن صرفاً به مثابه نوعی خنثیسازی در مقابل عملیات روانی دشمن مطرح شده است بلکه این اعجاز بعدی الهی، فراگیر و همیشگی است که یکی از بزرگترین تأثیرات آن مغلوب کردن و به زانو درآوردن دشمنی بوده که برای مقابله با پیامبر اسلام (ص) و قرآن جنگ روانی شدید و گستردهای را آغاز کرد و به پایان رساند.(همان) منظور از اعجاز ادبی نیز در این نوشتار ابعاد بلاغی، بیانی و معنوی اعجاز قرآن است، هر چند بیشتر بر بعد لفظی و زبانی تأکید میشود. وحی الهی و پیامبری قرآن وحی الهی است. وحی در لغت به معنای "اعلام در خفاست". (ابن منظور؛ 3/320) که بیانگر رابطهای اعلامی است که «جز از طریق رمزی خاص صورت نمیپذیرد.» (ابوزید؛ 76:1380) رمز نیز دارای معنا و مفهومی خاص است که این مفهوم و معنا در وحی (پیام رمزآلود اعلامی) گنجانده میشود و ضرورت دارد که رمز به گونهای بیان شود که بتواند با مخاطب رابطه برقرار کند یعنی «در عمل ارتباط و اعلام، میان فرستنده و گیرنده، یعنی دو طرف عمل ارتباطی (وحی) مشترک باشد.»(همان) برای نمونه در قرآن کریم این پیام رمزآلود اعلامی بین زکریا و قومش برقرار میشود: «فَخَرَجَ عَلَی قَوْمِهِ مِنَ الْمِحرابِ فَاَوْحَی اِلَیْهِمْ اَنْ سَبِّحُوهُ، بَکْرَهً وَ عَشِیّاً»(مریم:11) (پس حضرت زکریا به میان قوم خویش آمد و به آنان به زبان رمز و اشاره اعلام کرد که بامداد و شامگاه تسبیح خدای گویند.) بر این اساس پیامبری و پدیده نبوت بر پیوستگی و ارتباط انسان برگزیده با ملأ اعلی و ایدهآل مطلق هستی استوار است که به صورتی رمزآلود یعنی وحی بیان میشود. این ارتباط میان پیامبر – به عنوان انسانی برگزیده – و خدا یعنی واجبالوجود و بالذات و خالق مطلق هستی، بر اساس ویژگی خاصی است که از آن به گزینش الهی یاد میشود؛ به بیان قرآن: «وَ اِذ جاءَتْهُمْ آیَهُ قالُوا لَنْ نوُمِنَ حَتّی نؤُتی مِثْلَ ما اوُتِیَ رُسُلُ اللهِ، اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَه…»(انعام: 124) «و چونان آیهای [از جانب خدا] برای آنان آید، گویند ما هرگز ایمان نمیآوریم تا اینکه مانند آنچه به پیامبران الهی داده میشود به ما نیز داده شود؛ [بنگر که چه ناآگاهانه سخن میگویند، در حالیکه] خداوند یکتا میداند که رسالت خویش را در کجا قرار دهد.» بر اساس این آیه، بسیاری از کفار و مشرکان میگویند، چرا به ما نیز وحی نمیشود، و تا همانند پیامبران خدا بر ما وحی نازل نشود، ما ایمان نمیآوریم. خداوند در رد این بیان به استدلالی اشاره میکند که این امر یعنی تعیین جایگاه رسالت در بین افراد بشر، گزینشی الهی است و او بر مبنای دانش و حکمت مطلق خویش (اعلم) به چنین گزینشی مبادرت میورزد. پس پیامبری و نبوت نوعی رابطه و پیوستگی خاص است که بر مبنای گزینش الهی پدید میآید و زبان این رابطه و پیوستگی معنایی وحی نامیده میشود که زبانی است رمزآلود، پیچیده، اما به گونهای است که عامل برقراری ارتباط میان گیرنده (بشر) و فرستنده (خدا) است. پیامبر (ص) از این حیث انسانی است که به کمال سلوک و ادراک انسانی رسیده به گونهای که از مادیات جدا شده و میتواند حقایق را دریابد و در سایه چنین پاکی، تهذیب، سلوک و ادراکی است که توانایی دریافتن پیام وحی را دارد. به زبان فارابی: «وقتی قوه متخیله در شخصی به نهایت کمال رسد، و محسوساتی که از خارج میآیند بر او مستولی نشوند، و او را در خود مستغرق نسازند، میتواند از عقل فعال، جزئیات حال و آینده یا صور آنها را از میان محسوسات بپذیرد. نیز صور معقولات مفارقه و دیگر موجودات شریفه را میپذیرد و آنها را میبیند و آدمی را به آن نسبت که از معقولات پذیرش است، از امور الهی آگاهی است و این برترین مراتبی است که انسان به نیروی متخیله بدان تواند رسید.» (فارابی؛ 1948: 86-85) بدین سان دیده میشود که پیامبر انسان برگزیدهای است که هم توانایی ادراک و دریافت وحی را دارد و هم شرایط انتقال آن را. از این ویژگیها در زبان شریعت و کلام اسلامی به عنوان عصمت یاد شده است که هم توان والای پیامبر را میرساند که دیگران این توان را به دست نیاوردهاند و هم برخورداری او از شرایط پیامگیری و پیامرسانی یعنی امانتداری و شهامت بیان پیام و پذیرش آن را که دیگران توانایی انجام آن را ندارند. برای نمونه: از امام حسن عسگری (ع) روایت شده است که آن حضرت در مورد پیامبر اسلام(ص) فرمود «چون چهل سال از سن آن حضرت گذشت حق تعالی دل او را بهترین دلها و خاشعتر و مطیعتر و بزرگتر از همه دلها یافت، پس دیده آن حضرت را نور دیگر داد و امر فرمود که درهای آسمان را گشودند و فوج فوج از ملائکه به زمین میآمدند و آن حضرت نظر میکرد و ایشان را میدید و رحمت خود را از ساق عرش تا سر آن حضرت متصل گردانید پس جبرئیل فرود آمد و اطراف آسمان و زمین را فرو گرفت و بازوی آن حضرت را حرکت داد و گفت یا محمد(ص) بخوان، فرمود چه چیز بخوانم؟ گفت: اِقْرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ… (علق:1) (قمی: 1331:34) بدین سان دیده میشود که پیامبری، گزینشی الهی از میان بشر است که بتواند وحی را دریابد و شرایط امانتداری و انتقال و رساندن آن را به دیگران داشته باشد و لذا پیامبران به درجهای میرسند که بتوانند در افقی که بدان اختصاص دارند، به شهود ملأ اعلی و شنیدن سخنانی نفسانی و خطاب الهی دست یابند. (ابن خلدون: بیتا: 98) پس پیامبران الهی، پس از رسیدن به درجاتی از کمال انسانی است که شایستگی دریافت وحی را مییابند و در همین دو یعنی برخورداری از کمال انسانی و دریافت وحی که نشانه اولی عصمت و نشانه دومی اعجاز است از ساحران و کاهنان و دانشمندان و حکیمان و نوابغ ممتاز میگردند. یعنی پیامبران در عین پاکی و سلوک نفسانی تکیه بر خدا دارند و از طریق ارتباط با او یعنی از طریق وحی است که پیامبر میشوند؛ در حالیکه مثلاً «کاهنان به عکس پیامبران متکی به تلاشهای بشری خود هستند و برای جدا شدن از موانع جسمانی خود، از هر آنچه [بیرون از سرشت و فطرتشان] ایشان را یاری رساند استمداد میجویند. ارتباط ایشان به دلیل بهرهگیری از ابزارهایی چون سجعگویی و استخوان حیوانات ناقص است و به همین دلیل در اخبار و دانشی که به دست میآورند احتمال صدق و کذب وجود دارد.» (ابوزید: 1381: 87) در حالیکه در مورد پیامبران این گونه نیست، آنها در اثر کمال نفسانی مبتنی بر فطرت الهی خویش به دریافت وحی نائل آمدهاند و ارتباط ایشان از سویی با بالاترین و کاملترین منبع معرفت یعنی معرفت الهی است و از سوی دیگر آنها در سایه آن و با استمداد از آن منبع است که کمال را درمییابند و توانایی ادراک وحی را به دست میآورند لذا ارتباط آنها کامل و دقیق است و از همین روی در اخبار و دانشی که از طریق وحی به دست میآورند هرگز احتمال کذب وجود ندارد بلکه صدق محض است. به طور کلی وحی الهی برای پیامبران بالاترین درجه ارتباط، رمز و پیام است که اصولاً «براساس نیازی است که نوع بشر به هدایتی الهی دارد ….»(مطهری؛ بیتا: 8) به علاوه باید دانست که «وحی الهی تأثیر شگرف و عظیمی به روی شخصیت حامل وحی یعنی شخص پیامبر مینماید. به حقیقت او را مبعوث میکند یعنی نیروهای او را برمیانگیزد و انقلابی عظیم و عمیق در او به وجود میآورد و این انقلاب در جهت خیر و رشد و صلاح بشریت صورت میگیرد و واقعبینانه عمل میکند. (همان: 9) وحی قرآنی و ابلاغ رسالت در برابر کفر و شرک ارتباطی که بین خدا و پیامبر اسلام(ص) در هنگام نزول وحی برقرار میشود، ارتباطی دقیق و پیچیده است. از این ارتباط – نحوه دادن پیام – در سوره مزمل به عنوان القاء یاد شده است: «اِنّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً» (مزمل: 5) (ما بر تو سخنی سنگین و ارزشمند القا میکنیم.) در این ارتباط براساس برخی از دیدگاهها که صحیحتر به نظر میرسد پیامبر خدا(ص) وحی را به صورت کلامی که او خود بیان کرده است دریافت میکند یعنی الفاظ و واژهها نیز از آن خداست. یعنی تنها مفهوم و مدلول کلام از خدا نیست بلکه ساختار و پیکره ادبی که مفاهیم و مدلولات با آن بیان میشوند نیز از آن خداست: «لفظ و معنا هر دو نازل شدهاند. جبرئیل قرآن را از لوح محفوظ فرا گرفته و همان را فرو آورده است. برخی گفتهاند که هر یک از حروف قرآن در لوحی محفوظ به اندازهی کوه قاف است. در درون هر حرف معانیای نهفته است که جز خداوند عزوجل کسی آنها را نمیداند …»(زرکشی؛ 1977: 1/229) این دیدگاه علاوه بر بیان جامعیت و گستردگی معانی آیات و واژههای قرآنی بر انتساب کامل واژهها و عبارات به خداوند یکتا تأکید دارد در حالیکه در مقابل دیدگاهی مطرح است که قائل است قرآن به صورت معانی بر پیامبر(ص) نازل شده است و او پس از یادگیری معانی آنها را به زبان عربی بیان کرده است.(زرکشی: 1/230) همچنین قرآن خود را کتاب میخواند و این نوعی تمایز و مرزگذاری با مفاهیم فرهنگ امی رایج آن زمان است که اهمیت بیان ارتباطی قرآن را به وضوح آشکار میسازد. شاید اولین تقابل قرآن با فرهنگ معارض جاهلی همین بیان ناهمسنخی قرآن – به عنوان کتاب – با کاربرد این واژه یا مصدر آن کتابت، در زبان عرب جاهلی است چه «در فرهنگ پیش از نزول قرآن، مفهوم کتابت با اموری چون پنهانکاری و خفا – که در معنای لغوی وحی وجود دارند – مرتبط بود.» (ابوزید: 115) اما قرآن از این نظر به دلیل کتاب بودنش خود را از فرهنگ عربی جاهلی امی متمایز میکند و این مسئله از سویی بیانکننده صفبندی و جبههگیری قرآن به عنوان منبع معرفت و دانش یا فرهنگ قرآنی به عنوان فرهنگ مبتنی بر معرفت و دانش، و سویی دیگر فرهنگ جاهلی مبتنی بر نابخردی و بیدانشی بود. در واقع این معارضه قرآن به معنایی معارضه علم و جهل، خرد و نابخردی، هدایت و گمراهی، و رشد و ضلالت است. این موضوع به این دلیل اهمیت داشت که در دوران عرب جاهلی واژه اهل کتاب و امیون متضاد و متناقض قلمداد میشدند چرا که صفت اولی به یهود و مسیحیان و دارندگان کتاب آسمانی اطلاق میشد و صفت دوم به مشرکان عرب و بتپرستان؛ هرچند یهود و مسیحیان آن دوره در حجاز به بیان ابنخلدون (ابنخلدون:332) حتی از دانش شریعت و فقه کتاب و مذهب خویش بیخبر بودند. و به این دلیل که متن قرآن با کتاب نامیدن خویش برای مقابله با عملیات روانی دشمن – که به ویژه قرآن را از مقولههایی چون سحر و کهانت و کذب و اساطیرالاولین میخواندند سنگرسازی میکند و با ترسیم کلی دو جبهه معرفت و اُمّیت، برای خنثی کردن عملیات روانی جبهه امیها وارد مبارزه میشود. و همین امر نشان میدهد که قرآن کریم تا چه حد از اعجاز بیانی و زبانی خویش برای منکوب کردن دشمنی که تمام ابزارها و روشهای زبانی و ادبی خویش را برای به زانو درآوردن قرآن و حضرت محمد(ص) به کار گرفته است، استفاده میکند و چگونه در برابر تک همه جانبه روانی دشمن به پاتکی بنیادین، همه جانبه و در عین حال قاطع و کوبنده روی میآورد. از سوی دیگر قرآن کتاب بلاغ و ابلاغ است یعنی این پیام باید به مردم ابلاغ و اعلام گردد. بدون ابلاغ، وظیفه رسالت تحقق نمییابد. این است که برخی گفتهاند: «آنچه نبی را رسول میگرداند، همانا ابلاغ است.»(ابوزید؛1381: 119) بلاغ و ابلاغ وظیفه پیامبر است. بدین معنا که این پیام باید وارد عرصه مبارزه، و در برابر مشرکان مطرح شود و با رسایی و آشکاری این امر صورت پذیرد چه بلاغ رساندن آشکار و واضح و رسا است و مخاطب آن نیز انسانها هستند که به عبارتی میتوان گفت «به نظام زبانی قرآن تعلق دارند و به همان فرهنگی منتسباند که این زبان محور آن است.»(همان)، هر چند نظام معنایی قرآن بسی فراتر و مخاطبان آن عام و جهانیاند و به زمانی خاص تعلق ندارند. اسم فاعل ابلاغ، مبلغ است و هرچند مبلغ با عنوان یک نام برای پیامبر خدا(ص) به صورت مشخص در قرآن نیامده است، اما در قرآن عباراتی در مورد آن حضرت ذکر شده یا خصوصیاتی به او نسبت داده شده است که نشاندهنده آن است که آن حضرت مبلغ خدایی در میان بشر است و لذا با زبان خدا (وحی) پیام او را به مردم ابلاغ میکند. برای مثال خداوند خطاب به او میفرماید: «یا اَیُّهَا الرَّسوُلُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اَنْ تَفْعَلَ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ…» (مائده: 67) یعنی: «ای پیامبر ابلاغ کن، آنچه را که از سوی پروردگارت به تو فرود آمده است و اگر چنین نکردی [پیام ولایت و سرپرستی حضرت علی(ع) را نرساندی] پس رسالت خدایی را نرساندهای (تبلیغ نکردهای).» و یا میفرماید: «وَ اِن تَوَلوَّا فَاِنَّمَا عَلَیْکَ الْبَلاغُ»(آلعمران: 20) یعنی: «و اگر آنان روی برگرداندند پس بر تو تبلیغ و بیان و رساندن [حق] است.» و یا: «وَ مَا عَلَی الرَّسُولِ اِلاّ الْبَلاغُ الْمُبِینُ.» (نور: 54 و عنکبوت: 18) یعنی: «و بر پیامبر جز رساندن و تبلیغ آشکار نیست.» از اینگونه بیانات بهراحتی استنباط میگردد که یکی از وظایف، مسئولیتها، اهداف و ویژگیهای پیامبر بلاغ و ابلاغ و تبلیغ است باید دانست که واژههای بلاغ، تبلیغ و مبلغ هر سه واژه از ماده بلغ به معنی رسیدن به آخرین حد و بالاترین مرحله است.(ناجی؛ 1370: 17) بلاغ به معنی رسیدن به پایان مقصد، خواه از لحاظ مکانی، زمانی و یا یک ملاک دیگر است. (ابنمنظور: 8/419) پس تبلیغ و ابلاغ و بلاغ به مفهوم رساندن خبر یا حقیقتی به پایان مقصد موردنظر است و مبلغ رساننده این خبر یا حقیقت به مقصد موردنظر است. در نتیجه کار او شناساندن، رساندن و خوب ادا کردن یا به عبارتی، به نحو کامل و مطلوب انجام دادن آن است و این همان وظایف و کارهای داعی است که در صحنه مبارزه با شرک و کفر وارد میشود و دعوت خود را بیان میکند. یعنی رزمندة برتر و برجستة جبههای است که قرآن سند عملیاتی آن است. بر این اساس، مسئولیتهای اصلی مبلغ که در نامهای خاص رسالتی رسول خدا(ص) نیز مندرج عبارتاند از. 1) از بین بردن جهل و ناآگاهی از طریق واداشتن افراد و مخاطبین به تفکر و آگاه کردن که از اهداف عملیات روانی نیز محسوب میشود. 2) احیا و یادآوری باورها و حقایق فطری تا از طریق آن غفلت و فراموشی از بین برود. 3) منکوب کردن دشمن در عملیات متعدد و گسترده روانی خود علیه قرآن و پیامبر(ص). ویژگی بلاغ و ابلاغ به عنوان وظایف پیامبر(ص) و خصوصیت قرآن مبین آن است که بیش از آنکه بر متکلم موردنظر تأکید داشته باشد مخاطب مورد توجه است، بنابراین متن قرآن متنی مخاطبمحور است. (ابوزید:1381؛120) وجود نداها و خطابهای بیشماری چون یَااَیَّهَا النّاس، یَااَیُّهَاالَّذِینَ امَنُوا»، «یا اَهْلَ الْکِتابَ» و … نشاندهنده مخاطب محور بودن قرآن است. پیام رسانی و بیان زبانی باید با فرهنگ جوامع هماهنگ باشد و بتواند بین مخاطب، متکلم و کلام رابطه برقرار کند تا علاوه بر شکستن هیبت عملیات روانی دشمن، انسانها را نیز به سوی خود جلب، و به پذیرش حقیقت و بازگشت به فطرت وادار کند. بنابراین اینکه وظیفه پیامبر ابلاغ و ویژگی قرآن بلاغ است نشاندهنده اهمیت و ضرورت برخورد تقابل قرآن با فرهنگ جاهلی در عرصه ایمان و دعوت است؛ یعنی فلسفه وجودی قرآن علاوه بر ترتیل و قرائت و تلاوت و تدبر در آیاتش، فلسفه بیان و پیامرسانی است که خود نوعی برخورد و رویارویی روانی را با دشمن ایجاد میکند. 3- نمونهها و نحوه تأثیر اعجاز ادبی قرآن بر دشمن یکی از مهمترین دلایل روی آوردن بسیاری از مشرکان و کفار به اسلام، و یا اعلام عجز و ناتوانی آنها برای مقابله با قرآن، اعجاز ادبی قرآن است. این اعجاز به گونهای است که دشمنان با شنیدن آیات قرآن، گاه سراسیمه و هراسان آن را سحر، جادو، کهاتت، اساطیر اولین و نظایر آن میخواندند. همه محققان، مفسران، حکیمان و عالمان مسلمان بر اعجاز لفظی قرآن در کنار اعجاز معنایی آن، تأکید کردهاند. زیبایی اعجاز لفظی قرآن، به ویژه با قرائت و صوت دلنشین آشکارتر میشود و دل، روان و عقل انسان را تحت تأثیر قرار میدهد. در ادامه گفتههای برخی از محققان اعجاز ادبی قران را پی میگیریم:: «تنها کتابی که میتوان آن را به آهنگ قرائت کرد قرآن است و این مطلب الان به صورت یک رشته علمی درآمده. آیات مختلف قرآن آهنگهای مختلف میپذیرد. یعنی آهنگهای مختلف متناسب با معانی آیات است، مثلاً اگر تخویف بکند آهنگی میپذیرد که دل را تکان بدهد و بترساند. و آیاتی که تشویق است آهنگی میپذیرد که آرامش ببخشد. (مطهری؛ 1378: 244)1 اعجاز لفظی و بلاغی یا ادبی قرآن به گونهای است که تنها قابل ادراک و احساس است نه قابل وصف و بیان و همین امر یکی از رازهای تأثیری است که بیان قرآن بر عربهای جاهلی در صدر اسلام و بر تمام بشریت در طول تاریخ داشته است به بیان سکاکی: «شأن الاعجاز یدرک و لایوصف» (احمدی؛ 1376: 45) این موضوع به ویژه در صدر اسلام و در تقابل با فرهنگ ادبی عصر جاهلی که بالاترین ویژگی آن فصاحت و بلاغت در شعر است، حائز اهمیت است. نمونه تاریخی فصاحت و بلاغت عرب جاهلی هفت قصیده معروفی است که مُعّلَّقات سَبْعْ (آویزانهای هفتگانه) نامیده شدهاند و مدتها بر دیوار کعبه آویزان بودند در حالیکه، بعد از آمدن قرآن خودشان (شاعران) آمدند و آنها را جمع کردند و بردند.(همان: 246) و موضوع به لحاظ تاریخی دیده میشود که «لبید ابنزیاد [که] از شعرای درجه اول عرب است، پس از نزول قرآن، وقتی مسلمان شد، دیگر شعر نگفت؛ و پیوسته کارش قرآن خواندن بود. به او گفتند چرا دیگر حالا که مسلمان شدی ازهنرت در دنیای اسلام استفاده نمیکنی و شعر نمیگویی؟ گفت دیگر نمیتوانم شعر بگویم؛ اگر سخن این [قرآن] است دیگر آن حرفهای ما همه هجو است و من آنقدر از قرآن لذت میبرم که هیچ لذتی برای من بهتر از آن نیست.(همان: 247-246). در تاریخ صدر اسلام، و حتی ادوار بعدی تاریخ اسلام نیز، روایات فراوانی دایر بر تأثیر شگفتانگیز قرآن بر کسانی که نخستین بار آن را شنیدهاند، دارد و حتی تلاطم ذهنی و تشویش روحی مخاطبان آن خبر میدهند.» (ابوزید؛ 1381: 24) (ر.ک.سیوطی: 1424 ق) و… در اینجا تنها به دو مورد تاریخی اشاره میشود: الف) ماجرای ولید بن مغیره: ولید بن مغیره از سران و زباندانان و مهتران قریش بود و از معتمدان بزرگ آنها در شناخت شعر و ادب و متون نثر و نظم و به علاوه او از تاریخ و حماسههای ایرانی نیز مطلع و آگاه بود. قریش او را برای گفتگو نزد پیامبر (ص) فرستاد تا شاید بتواند آن حضرت را از دعوتش بازدارد. حضرت محمد(ص) پارهای از آیات قرآن را برای او خواند. ولید تحت تأثیر شدید آیات قرار گرفت و چهره او دگرگون شد. وقتی ولید با چهرهای دگرگون و آشفته از تأثیر شنیدههایش از آیات کتاب خدا نزد قریش بازگشت، گفتند «ولید هم دل از کف داد.» ولید با آنکه دلدادگی به اسلام را انکار میکرد گفت: خدا شاهد است که هیچیک از شما در شعر، رجز، قصیده و اشعار جنیان داناتر از من نیست. به خدا قسم آنچه او میگوید کمترین شباهتی به شعر ندارد. سخنش شیرینی و گفتههایش زیبایی خاصی دارد. آغازش نورافشان و پایانش درخشان است. این سخنان بر همه چیز برتری مییابد و هیچ سخنی را توان هماوردی با آن نیست، چه هر سخنی فروتر از خود را خرد میکند. … او در موسم حج در جلسهای با بزرگان قریش گفت ای قوم من موسم حج نزدیک شد و از قبایل عرب در این موسم حاضر شوند و چون آنان سخن محمد(ص) را بشنوند، ضرورت میل به سخن وی کنند و دوستی وی در دل گیرند، تدبیری باید کردن … مهتران قریش گفتند: ای ولید تو بزرگ و صاحب رأی قریشی، هر چه میفرمایی آن کنیم ولید گفت نه هر یکی تدبیری براندیشید … قریش گفتند ما با اهل موسم چنین گوییم که محمد مردی کاهن است… ولید گفت این نشاید گفت، چرا؟ زیرا که سخن وی هیچ به سخن کاهنان نماند … و دروغ ما آشکار گردد. گفتند پس میگوییم او دیوانه است؛ ولید گفت نشاید گفتن که وی دیوانه است، چرا که حرکت وی هیچ به حرکت دیوانگان نماند و فعل وی به فعل دیوانگان نماند … دیگر گفتند پس بگوییم محمد(ص) شاعر است و همه دروغ گوید و سخن وی مشنوید. ولید گفت این نیز نشاید گفتن، چرا که سخن وی به وزن شعر نیست و … آنگاه ما را به دروغ باز دهند. قریش گفتند پس چه کنیم، تو بگو تا چه باید گفتن؟ ولید بن مغیره گفت: ای قوم، محمد نه از آنان است که مردم او را نمیشناسند، تا ما گوییم مردی مجهولست و التفات به سخن وی مکنید، چرا که اصل وی از همه شریفتر است و نسب وی از همه معروفتر و مشهورتر است، و دیگر در فصاحت و سخنگویی، کسی با وی بر نیاید و این حلاوت و لطافت که وی را است در سخنگویی کس را نیست و هر نسبت که ما بر وی نهیم، چون مردم وی را ببینند و سخنش را بشنوند دانند که ما دروغ میگوییم. اکنون نزدیک به کار آن باشد که چون اهل موسم به نزدیک مکه رسیده باشند، ما از پیش ایشان باز رویم و ایشان را بگوییم این محمد مردی ساحر است لکن سخن وی سحر است نه فعل، سخنی دارد که مردمان چون بشنوند، فرزند از مادر و پدر جدا میگردد و مادر و پدر از فرزند تبرا میکنند … اکنون زینهار که شما که اهل قافلهاید، به مجلس وی حاضر نشوید و سخن وی مشنوید، که اگر سخن وی بشنوید، ضرورت فرقت در میان شما افتد و پراکندگی روی نماید و عیش و لذت شما نماند … چون ولید بن مغیره این سخن را گفت، مهتران قریش گفتند رأی این است که تو گفتی …» قرآن در بیان این ماجرا اینگونه داد سخن داد: «ذَرْنی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً(11) وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدوُداً(12) وَ بَنینَ شُهُوداً (13) وَ مَهَدْتُ لَهُ تَمْهیِداً(14) ثُمَّ یَطْمَعُ اَنْ اَزِیدَ (15) کَلاّ اِنَّهُ کانَ لِایاتِنَا عَنیِداً(16) سَاُرْهِقَهُ صَعوُداً(17) اِنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ (19)ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ(20) ثُمَّ نَظَرَ(21) ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ(22) ثُمَّ اَدْبَرَ وَ اسْتَکْبَرَ(23) فِقَالَ اِنْ هَذَا اِلاّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ(24) اِنَّ هَذَا اِلاّ قَوْلَ الْبَشَرَ» سَاُصْلیِهِ سَقَرَ (مدثر: 26-11) (ر.ک: ابن هشام؛ بیتا: 1-2/271 – 270، ابن اسحق همدانی،1377: 1/244 – 240 و …). «مرا با آن که تنهاش آفریدم واگذار، همو که مال فراوان دادمش، و پسرانی حاضر به خدمت، و همه چیز برایش آماده، حال طمع دارد که درافزایم، هرگز چنین نشود که او با آیات ما دشمنی ورزید، و به زودی او را به گردنهای دشوار درآورم، او که بیندیشید و سنجید، مرگ بر او باد که اینگونه سنجید، باز هم او را مرگ باد که چنین سنجید، آنگاه بنگریست، سپس رو ترش کرد و چهره درهم کشید، و پشت کرد و گردن فرازید، پس گفت این نیست مگر جادویی آموختنی، این نیست مگر سخن آدمی، پس به زودی در آتشش افکنم.» این آیات با صراحتی خاص قله مرتفع معرفت و دانش شرک و کفر (ولید بن مغیره) را به قعر چاه جهل و بیخردی میفرستد و با روشنی حالت تشویش ذهنی و تنش عاطفی او را که در اثر شنیدن آیات قرآن و پی بردن به آن دچار شده است بازگو میکند. در هر حال عملکرد ولید علیرغم دریافت او از آیات قرآن بیانگر حالت شگفتزدگی، بهت و درماندگی عربها در هنگام شنیدن آیات قرآن است و همین است رمز اینکه آنها میخواستند تحت عناوین گوناگون با عملیات روانی خویش ماهیت الفاظ وحی و کتاب خدا را سخنی بشری و از جانب غیرخدا تصویر کنند و در این راه از هیچ کوششی دریغ نداشتند. هر چند که این تلاشها به جایی نمیرسد و در برابر منطق دفاعی قرآن ناکام میماند. حتی در همین ماجرا «… قافله حاج سخن ایشان نشنیدند و چون به مکه آمدند، به مجلس وی شدند و سخن وی بشنیدند و تعظیم وی بنمودند … و بدانستند که قریش این سخن که گفته بودند، همه دروغ بود و از سر حسد میگفتند.» (ابن اسحق همدانی؛ 1377: 1/ 244) ب)اسلام آوردن عمربنخطاب در مورد اسلام آوردن عمربنخطاب روایات متعددی ذکر شده است که در اینجا به یکی از روایتهای ابناسحق که از علمای بزرگ اهل تسنن است اشاره میشود عمربنخطاب تا سال هشتم بعثت و مهاجرت مسلمانان به حبشه در سلک کفار و مشرکان قرار داشت و گویند او خود روایت کرده است که «مرا خاطر آن بود که هرگز مسلمان نشوم و مسلمانان را عظیم دشمن داشتم …»(ابن اسحق همدانی: 335). پس خواهرش فاطمه دخترخطاب و شوهرش سعید بن زید مسلمان شده بودند و مسلمانی خود را پنهان میداشتند … و از بیم عمر نمییارستند اظهار کردن و حباب بن الارت [از] پدرش پیغمبر علیهالسلام، پیش ایشان رفتی و ایشان را قرآن آموختی و عمر … عظیم مسلمانان را دشمن داشتی و نام اسلام و پیغمبر (ص) پیش روی وی نشایستی گفت که دشنام دادی و سفاهت بسیار نمودی. یک روز کسی درآمد و گفت ای عمر اگر کاری خواهی کردن با محمد و اصحاب وی امروز وقت آنست، چرا که محمد با اصحاب جمله در فلان سرای جمع آمدهاند …[عمر] چون آن سخن از آن مرد بشنید، برخاست و شمشیر حمایل کرد و قصد آن کرد تا برود و سید علیهالسلام [را] هلاک کند و مسلمانان را برنجاند. چون پارهای راه رفته بود، نعیم بن عبدالله که از قبیله وی بود و مسلمان شده بود، پذیره وی بازآمد، چون دید که عمر تند است و [شمشیر] حمایل کرده است، پرسید که عمر کجا خواهی رفت؟ عمر گفت: بر این صحابی میروم که دمار از وی برآورم … نعیم گفت: ای عمر اندیشه خطاست که تو کردهای و چندین خود را مغرور مدار که اگر محمد(ص) را هلاک کنی بنیهاشم و بنیالمطلب تو را زنده بر پشت زمین نگذارند، باری برو و اهل بیت خود را باز صلاح آور … خواهر و دامادت هر دو مسلمان شدهاند و دین محمد(ص) گرفتهاند. عمر چون این سخن بشنید از وی، تندتر شد و هم از آن جایگاه باز خانه گردید تا پیشتر خواهر و داماد را که به اسلام درآمدهاند هلاک کند. چون به خانه رفت حباب بن الارت آن جایگه بود و صحیفه در دست داشت و سورت طه در آن نوشته بود و خواهر عمر و دامادش [را] تلقین میداد … چون دانستند که عمر به خانه خواهد آمد، حباب بن الارت برخاست و بگریخت و در گوشهای پنهان [شد] عمر … داماد را گفت این چه آوازی بود که من میشنیدم؟ و این چه چیزی بود که شما آن را میخواندید؟ خواهرش گفت: تو هیچ نشنیدی و ما هیچ نخواندیم. عمر بخشم رفت و دست فراز کرد و سر و روی داماد در پیش خود کشید تا او را هلاک کند. خواهر عمر، چون چنان دید، برخاست و در عمر آویخت تا نگذارد شوهرش را هلاک کند عمر مشتی بر سر خواهر زد و سروی بشکست و خون بر روی وی روان شد. چون عمر آن حرکت بکرد، ایشان مراقبت وی از پیش برداشتند و گفتند ای عمر ما متابعت محمد(ص) کردهایم و به دین وی در شدهایم اکنون اگر تو ما را پاره پاره خواهی کردن، ما از دین وی برنگردیم. عمر چون جد ایشان بدید در اسلام و در نگریست و خون بر روی خواهرش روان شده بود او را رقتی در آمد و پشیمان شد … و گفت: ای خواهر، آن صحیفه که در دست داشتی و میخواندی و از من پنهان کردی به من ده تا من ببینم … خواهرش گفت: ما ترسیم که آن به دست تو دهیم. عمر سوگند خورد که من آن را بخوانم و باز پس دهم …] گفت ای برادر، اگر میخواهی که من این صحیفه به دست تو دهم، برو و غسلی برآور و وضویی بساز که این کلام خداست و پاک است و کسی را که طهارتش نباشد نشاید که دست بر آن نهد، عمر برفت و غسلی برآورد و وضو بساخت و آن صحیفه برگرفت و از اول سورت طه تا آن جایگه که: «لَهُ مَا فِی السَّمَواتِ وَ مَا فِی الاَرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ مَاتَحْتَ الثَّرَی».(طه:6) برخواند، چون به آن جایگه رسید عمر بگریستن درآمدم [و] گفت: مَا اَحْسَنَ هَذَا الْکَلامَ وَ اَکْرَمَهُ (ابن اسحق همدانی، 1/333 – 330) بدین سان دیده میشود که عمربنخطاب چگونه با خواندن تعدادی از آیات قرآن در برابر عظمت لفظی و معنایی آن تسلیم میشود و به سلک مسلمانان درمیآید. این تأثیر متن قرآن است که اینگونه دلها و خردها را مشوش میسازد و علیرغم رزم مستمر آنها با حق، آنها را در میدان نبرد روانیشان به شکست و تسلیم وامیدارد. قرآن کریم در تقابل با عملیات روانی دشمن در عین رد تمام اتهامات با صراحتی کامل و مردود دانستن آنها بر اعجاز خود و ناتوانی بشر از ساختن بیاناتی چون خود تأکید مینماید. این کتاب کاهن بودن، مجنون بودن، شاعر بودن، ساحر بودن پیامبر(ص) و اساطیر بودن آیات حق را با بیانی قاطع رد میکند. (طور: 29 – 31، یس: 69، فرقان: 5، انعام: 25، انفال: 31، نحل: 24، مؤمنون: 83، نمل: 68، احقاف: 17، قلم: 15، مطففین: 13 و …) و آن گاه که کفار و مشرکان با به کارگیری تمام حیلههای روانی، دچار شکست شدند و سعی کردند بگویند که میتوانند از آنچه محمد(ص) آورده است تقلید کنند و نمونههایی نظیر آن را بیاورند؛ «لَوْنَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هَذَا» (انفال: 31) یعنی: «اگر میخواستیم همانند آن را میآوردیم.» قرآن وارد رزم بیامان نهایی شده و آخرین سنگر آنان را با اعلام تحدی و مبارزه درهم میشکند. این است که ابتدا آنان را به تحدی فرامیخواند و مبارزهجویی ایشان را میپذیرد و اعلام میکند که آری اگر راست میگویید و در ادعای خویش صادق هستید، سخنی همانند قرآن را بیاورید: «فَلْیَأتُوا بِحَدیثٍ مِثْلِهِ اِنْ کانُوا صَدِقیِنَ (طور: 34) و چون درماندگی آنها آشکار میشود در گام بعد، تحدی را به ده سوره میرساند و موضوع را نیز با قاطعیت و کوبندگی بیشتری مطرح میکند و از مشرکان میخواهد که هر آن کس را که میخواهند به یاری طلبند: «… اَمْ یَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَاْتُوُا بِعَشْرٍ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرِیاتٍ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُم مِن دوُنِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صَدِقیِنَ.»(هود:13) یعنی: «یا میگویند به دروغ آن را برساخته [و به خداوند نسبت داده] است؟ آنان را بگو اگر راست میگویید سورهای همانند آن بیاورید و جز خدا هر که را میتوانید به یاری طلبید.» و چون ضعف مشرکان و مدعیان بیش از پیش آشکار میشود و مجبور میشوند باز هم عقبنشینی کنند، این بار قرآن برای اثبات ناتوانی و ضعف بیشتر آنها و راندن آنها به عقب و تمسخر آنان، آنها را به مبارزهای دیگر دعوت میکند و آن اینکه با تمام یاورانشان اگر میتوانند فقط یک سوره، همانند سورههای قرآن بیاورند: «… اَمْ یَقُوُلُونَ افٌتَراهُ قُل فَاْتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دونِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صَدِقینَ» (یونس 38) یعنی: یا میگویند به دروغ آن را برساخته [و به خداوند نسبت داده] است؟ آنان را بگو اگر راست میگویید، سورهای همانند آن بیاورید و جز خدا هر که را میتوانید به یاری طلبید.» و یا در جایی دیگر به طور کلی به رفع تردید آنان میپردازد، یعنی حتی جایی برای تردید و شک در آنها نسبت به ناتوانی و عجزشان در برابر قرآن باقی نمیگذارد: «وَ اِنْ کُنْتُمْ فِی رَیْبٍ مِّمّا نَزَّلٌنَا عَلَی عَبْدِنَا فَاْتُوا بِسوُرَهٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدائَکُمْ مِنْ دوُنِ اللهِ اِنْ کُنْتُمْ صَدِقِینَ … (بقره:23) یعنی: «و اگر در آنچه، ما بر بنده خود نازل کردهایم تردید دارید، پس سورهای همانند آن بیاورید و [برای این کار] غیر از خدا شاهدان و گواهان خود را فراخوانید، اگر در ادعای [تردید داشتن] خود راستگو هستید.» و سرانجام پس از به عقب راندن مرحله به مرحله و گام به گام مشرکان و معارضان در نهایت مسئله را به گونهای اساسی و قطعی پایان میدهد و با صراحتی قطعی که نشان از پیروزی نهایی است، شکست و ناتوانی کلی و همیشگی بشر و سایر موجودات را درآوردن نمونهای نظیر قرآن اعلام میدارد و مطرح میکند که تقلید نمونهای مشابه، چون قرآن امری محال است: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعْتِ الاِنسُ وَ الْجِنَّ عَلَی اَنْ یَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الٌقُرآنَ لایَأتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیراً (اسراء: 88) یعنی: «بگو اگر همه آدمیان و جنیان گرد هم آیند تا همانند این قرآن را بیاورند، نمیتوانند مانند آن را بیاورند، هر چند همگی دست به دست یکدیگر داده همدیگر را یاری کنند.» نتیجهگیری مشرکان و کفار عرب در برابر دعوت پیامبر(ص) و قرآن و برای معارضه با آن وارد یک عملیات روانی مستمر، گسترده و همهجانبه شدند و از انواع روشها و ابزارهای روانی چون تهدید، تطمیع، تهمت، افترا و نظایر آن بهره گرفتند تا اینکه شاید بتوانند در برابر موج پیش رونده ایمان به قرآن و پبامبر(ص) ایستادگی کنند؛ در مقابل قرآن با استفاده از شیوه متناسب و فرهنگی به مقابله برخاست. در این مقابله و رزم بیامان قرآن بر اعجاز لفظی، بیانی، ادبی و بلاغی خود تکیه کرد و سعی کرد بینظیری خود را نه تنها به رخ عرب جاهلی بلکه به رخ تمام مدعیان و معارضان بکشاند. به این منظور قرآن در برابر تمام ادعاهای دشمن، خود را ابتدا کتاب نامید و با این کاربرد بر اصل معرفتی و حکمتی بودن اسلام و قرآن تأکید کرد و این اصل در برابر فرهنگ جاهلی عرب که مبتنی بر جهل، نابخردی و بیسوادی (امیون) بود مطرح شد. ویژگی دیگری که قرآن در کنار کتاب بودن برای خود مطرح کرد بلاغ بودن و رسالت ابلاغ است. بدین معنا که خواه ناخواه قرآن پیام وحی است و این پیام رساندنی است و پیامبر وظیفه ابلاغ این پیام را بر دوش دارد لذا او مبارزی است که در میدان رزم با دشمن از ابزار زبان و ادب آن هم از نوع ابلاغ بهره میجوید. قرآن پس از اعلام کتاب و بلاغ بودنش بر اعجاز ادبی و زبانیاش تأکید ورزید که در نوع خود بینظیر و ساخته دست خداوندی است که انسان را آفریده است و تمام اقدامات زبانی، شعری، هنری و ادبی بشر و حتی جنیان در برابر قرآن کوچک و ضعیف است. قرآن علاوه بر اینکه با اعجاز ادبی خودش دلها و خردها را تسخیر میکرد، با استدلال و منطق سخن میگفت و آنها را مخاطب قرار میداد و از معارضان و دشمنانش میخواست که اگر در ادعای خویش راستگواند سورهای نظیر سورههایش را با تقلید از آن بیاورند و بدینسان این اعجاز بزرگ الهی با تحدی، مشرکان را وارد مبارزه جدیدی کرد و در این مبارزه مرحله به مرحله آنان را به شکست و عقبنشینی واداشت و در نهایت ناتوانی، ضعف و شکست آنها را برملا و آشکار و آن را با قاطعیتی تمام بیان کرد. البته اعجاز ادبی قرآن مسئله همیشگی و جهانشمول است و ابعاد گسترده بلاغی، لفظی و معنایی دارد. منابع 1. قرآن کریم 2. عاملی، [شیخ]حر (1409هـ)؛ وسائل الشیعه؛ قم: مؤسسه آل البیت، 29 ج. 3. جمشیدی، محمدحسین (پ، 1383)؛ عملیات روانی مشرکین علیه پیامبر(ص) و قرآن؛ فصلنامه عملیات روانی؛ سال دوم، شماره 6، پاییز 1383، صص 17-7. 4. ابن منظور، ()؛ لسان العرب؛ بیروت: 5. ابوزید، نصر حامد (1381)؛ معنای متن؛ ترجمه مرتضی کریمینیا، تهران: انتشارات طرح نو، چاپ اول. 6. فارابی، ابونصر (1948م.)؛ آراء اهل المدینه الفاضله؛ قاهره: طبع دکتر عثمان امین. 7. قمی، [شیخ]عباس (1331)؛ منتهی الامال؛ تهران: انتشارات علمیه اسلامیه. 8. ابن خلدون، عبدالرحمان، (بیتا)؛ المقدمه؛ بیروت: داراحیاء التراث العربی. 9. مطهری، مرتضی، (بیتا)؛ وحی و نبوت؛ قم: انتشارات اسلامی، وابسته به جامعه مدرسه حوزه علمیه قم. 10. زرکشی، بدرالدین محمدبنعبدالله (1977م.)؛ البرهان فی علوم القرآن؛ بیروت: دارالمعرفه للاطباعه و النشر، چاپ سوم. 11. ناجی، محمدرضا (1370)؛ شرایط موفقیت تبلیغ؛ تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی؛ چاپ اول. 12. مطهری، مرتضی(1378)؛ آشنایی با قرآن 1 و 2؛ تهران و قم: انتشارات صدرا؛ چاپ چهاردهم. 13. احمدی، حبیبالله (1376)؛ زیباترین سخن؛ تهران: مؤسسه فرهنگی اندیشه معاصر، چاپ اول. 14. سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر (1424ق.)؛ لباب النقول فی اسباب النزول؛ تحقیق محمد الفاضلی، صیدا: مکتبه المصریه. 15. ابن هشام، (بیتا)؛ السیرهُ النبویه؛ تحقیق مصطفی اسقا، ابراهیم ابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت: دار ابن کثیر. 16. ابن اسحق همدانی، رفیع الدین محمد (1377)؛ سیرت رسول الله؛ با تصحیح و مقدمه اصغر مهدوی، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم. ..................................................................................................... منبع: سایت عملیات روانی
خبر گزاری فارس
اعجاز ادبی قرآن مؤثرترین سلاح در برابر عملیات روانی مشرکان
نظر خود را بنویسید!
در حال حاضر هیچ نظری برای این مقاله وجود ندارد.
برای درج نظر خود درباره
اعجاز ادبی قرآن مؤثرترین سلاح در برابر عملیات روانی مشرکان
فیلدهای زیر را پر کنید.
نظر شما
عنوان
این فیلد اجباریست.
امتیاز
-
1
2
3
4
5
این فیلد اجباریست.
نظر شما
این فیلد اجباریست.
اطلاعات شما(اختیاری)
نام شما
آدرس شما
پست الکترونیک
جستجو
این موضوعات را نیز بررسی کنید:
منتخب نشریات
اردیبهشت 94
حدیث
جدیدترین ها در این موضوع
رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران
در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزشهای اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهمالسلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شدهاند با تلاشهای خود سعی بر بیارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
30 خرداد 1403, 15:48
تبیین و ضرورتشناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری
در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مسالهی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری
در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
30 خرداد 1403, 15:48
دختر در آینه تعامل با پدر
یهود از پیامبری حضرت موسی علیهالسلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیهالسلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
30 خرداد 1403, 15:47
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل
با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
30 خرداد 1403, 15:47
پر بازدیدترین ها
اگر والدین به فرزندان ستم کنند فرزندان چطور برخورد کنند، بطوری که هم موجب ناراحتی آنها نشود و هم بتوانند آنها را امر به معروف و نهی از منکر کنند، و اگر نصیحت تأثیر نداشت چطور باید با آنها برخورد کرد؟
24 آبان 1393, 14:10
نسبت های چهارگانه (نسب اربع)
24 آبان 1393, 14:8
راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن
قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
11 دی 1396, 13:58
سخنرانی استاد فرحزاد با عنوان محبت حضرت زهرا علیه السلام
29 دی 1393, 17:31
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران
این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نمودهاند.
4 تیر 1390, 0:0
سایت های پژوهشکده باقرالعلوم
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان
پژوهه تبلیغ
Powered by
TayaCMS