دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

حقوق حیوانات در فقه اسلامى (قسمت اول)

No image
حقوق حیوانات در فقه اسلامى (قسمت اول) نویسنده:‌ ابوالقاسم مقیمى حاجى
در این مقاله احکام و قوانینى که در ابواب مختلف فقه اسلامى، پیرامون حفظ و نگهدارى و بهره بردارى و ممنوعیت آزار و اذیت حیوانات وجود دارد، ذکر گردیده است.

چکیده
امروزه حقوق حیوانات و حفظ گونه هاى مختلف آنها، از جمله مسائلى است که در سراسر جهان از جانب دولت‌ها و سازمان‌ها و عموم کسانى که به مسائل زیست محیط ى و حمایت از حیوانات علاقمند مى‌باشند، مورد توجه قرار گرفته است.
در معارف اسلامى نیز در کنار مسائلى مربوط به انسانها و حقوق آنها، مسائل محیط زیست و از جمله حیوانات، حائز اهمیت مى‌باشد. در این مقاله احکام و قوانینى که در ابواب مختلف فقه اسلامى، پیرامون حفظ و نگهدارى و بهره بردارى و ممنوعیت آزار واذیت حیوانات وجود دارد، ذکر گردیده است. آن‌چه در فقه اسلامى موجود مى باشد،مجموعه قوانینى جامع و کامل است که مى تواند راه‌گشاى تدوین قانون جامع «حقوق حیوانات » در عصر حاضر گردد.
مقدمه
بشر در آغاز عصر علم و تکنولوژى و صنعتى شدن جهان، سرمست از پیشرفت وتوسعه صنعتى، تنها بر تولید هرچه بیشتر و بهره بردارى کامل از محیط پیرامون خود- چون معادن و جنگل ها و دریاها- مى اندیشید و بى رحمانه طبیعت اطراف خویش را مورد هجوم قرار داد تا اینکه روزى خود را در گردابى مهلک ازنابسامانى هاى زیستى دید و جهان طبیعت را در حال نابودى مشاهده نمود.
در قرن گذشته بحران محیط زیست و نابودى گونه هاى مختلف حیوانات، توجه صاحب نظران را جلب کرد و سرانجام براى حفظ و حراست از آن، قوانینى -هرچند ناقص - وضع کردند.
براى نخستین بار در جهان غرب پس از رنسانس، همراه با صنعتى شدن جهان، درسال 1822 میلادى قانونى براى حمایت از حیوانات در پارلمان انگلستان به تصویب رسید. این قانون در سال 1911 تکمیل گردید و بعدها در کشورهایى مانند آلمان،آمریکا، اسپانیا، بلژیک، دانمارک و برخى دیگر از کشورها قوانینى نظیر آن تدوین وتصویب شد و به مرور تبصره هایى بر آن افزودند.
این قانون در بردارنده چند بند، پیرامون بارکشى و ایجاد درگیرى میان حیوانات، کشتن آنها با مواد سمى، بریدن دم اسب، شکار گوزن در شب، مبارزه با بیمارى حیوانات وبیهوشى قبل از ذبح مى باشد.((210)) از اشکالات مهم قوانین فوق، جامع نبودن و جزئى و موردى بودن آن است. علاوه برآن که این قوانین در قرون اخیر وضع گردید هرچند به مرور زمان و در دهه هاى اخیربه تکمیل آن پرداختند و در برخى موارد راه افراط را پیش گرفتند.
اما در فقه اسلامى، قوانینى کلى و جامع درباره حفظ، نگهدارى، استفاده و بهره بردارى از حیوانات ومنع آزار و اذیت آنها، وضع شده است. همچنین براى مسائل زیست محیط ى و رعایت شئون و حقوق حیوانات جایگاه مناسبى لحاظ گردیده است و با دیدگاهى منطبق بر عدالت و انصاف با آن برخورد شده است. در سرتاسر فقه،مسایل و فروع فراوانى به چشم مى خورد که اسلام، اجراى آن را بر عهده حکومت قرار داده است و بالاتر از آن، شخص را در مقابل خالق متعال مسؤل مى داند.
قبل از ورود در بحث ذکر نکاتى لازم است:
1. قوانین حمایتى اسلام از حیوانات، حکم شرعى و الزامى است و همانگونه که درمتون روایات((211))به آن تصریح شده است، مى توان از آن به حقوق نیز تعبیر کرد.از آنجا که حیوانات از احترام و درک و شعور برخوردارند این حقوق براى آنها وضع گردید که در پایان بخش نخست به همراه طرح ادراکات و شعور حیوانات با ذکرشواهد بیشترى با زوایاى این بحث آشنا مى شویم.
البته حقوق حیوان با ویژگى هاى حق در انسانها متفاوت است، زیرا در تعریف حق درانسانها گفته مى شود: آنچه قابل اسقاط است و اگر قابل اسقاط نباشد به آن حکم مى گویند.
روشن است که درباره حیوان قابل اسقاط بودن معنا ندارد، اما باید گفت همین قابل اسقاط نبودن حکم، وضعیت آن را دشوارتر مى کند، زیرا تنها راه خروج ازعهده آن، انجامش مى باشد و اگر در انسانها بتوان با جلب رضایت صاحب حق، ازانجامش سر باز زد و از زیر تکلیف آن شانه خالى کرد، اما در حیوانات به علت قابل اسقاط نبودن، انسان موظف است به آن عمل مبادرت ورزد. علاوه بر آنکه حق وحکم در ماهیت وحقیقت تفاوتى نداشته و هر دو از امور اعتبارى مى باشند که قوام آن به جعل شارع است و همه آنها حکم شرعى به حساب مى آید و هر چند از حیث آثار- قابل اسقاط بودن یا نبودن - مختلف هستند، اما این مساله تفاوت ماهوى رامیان آن دو اثبات نمى کند.((212)) 2. در این مقاله متون فقهى شیعه پیرامون حقوق حیوانات مطرح مى شود تا توجه اندیشمندان و ارباب دانش را به عمق و غناى فقه اسلامى جلب کنیم و در هر قانونى سعى شده از چند کتاب جامع و معتبر شیعه استفاده شود تا مطالب مطرح شده ازارزش حقوقى برخوردار باشد و در حد امکان از کتاب هایى استفاده شده که داراى سابقه زمانى بیشترى هستند تا شاهدى بر قدمت این قوانین در فقه شیعه باشد. همانندکتاب شیخ طوسى(ره)، ابن حمزه(ره)، محقق حلى(ره)، علامه حلى(ره) و دیگران هرچند با توجه به مدارک فقه شیعه که از آیات قرآن و روایات استفاده مى شود پیشینه این قوانین به زمان پیامبر اکرم(ص) و احادیث نبوى و یا روایات سایر امامان معصوم(ع)مى رسد و قدمتى در حدود چهارده قرن دارد و همین امر، آن را از قوانین جارى درکشورهاى غربى متمایز مى سازد.
3. در هریک از مواردى که به عنوان حقوق حیوان ذکر مى شود براى تکمیل بحث به همراه درج متون فقهى، احادیث مربوط به آن را، به ویژه آن دسته از روایات را که مورد استفاده فقها قرار گرفته است نیز ذکر مى کنیم تا با مستندات و مدارک این حقوق و فتاواى فقها بیشتر آشنا شویم. اما روایات مربوط به استحباب نگه داشتن حیوانات،ذکرهایى که هرکدام مى گویند و مطالبى از این قبیل را در این مجموعه ذکر نمى کنیم واین احادیث گرانبها مجال دیگرى مى طلبد.
4. هر چند در این باره مقالاتى به نگارش در آمده، اما این نوشتار نسبت به گسترش مسائل و جامعیت مواردى که مربوط به حقوق حیوان در سراسر فقه مى باشد نو و تازه است و شاید براى برخى که آشنایى محدودى با فقه شیعه دارند وجود این قوانین، آن هم با تعابیرى الزام آور بعید به نظر برسد. لذا سعى شده در پاره اى از موارد، ترجمه متون فقها بدون تصرف در متن مقاله ذکر شود و عبارات عربى نیز در برخى موارد درمتن و یا پاورقى درج گردد که تا به خوبى روشن گردد تعابیر و قوانین ذکر شده، نص کلام فقها مى باشد.
5. از آنجا که به اعتراف مسئولان مربوطه، تا کنون هیچ قانون جامعى براى حمایت ازحیوانات در نظام حقوقى کشور وجود ندارد،((213)) این تحقیق مى تواند ارائه دهنده پیشنهاد اولیه قانون جامع حمایت از حیوانات در اسلام بوده و براى طرح در مجامع قانونى مفید باشد.
این نوشتار مشتمل بر چهار بخش مى باشد:
بخش نخست: زیر بناى حقوق حیوان.
بخش دوم: حقوق حیوان در حفظ و نگهدارى.
بخش سوم: حقوق حیوان در بهره بردارى و استفاده بهینه.
بخش چهارم: حقوق حیوان درجنایات وصدمات وارد بر آنها.
بخش نخست: زیر بناى حقوق حیوان در فقه اسلامى قوانین بسیارى پیرامون حمایت از حیوانات به چشم مى خورد که باید به زیر بناى آن توجه کرد و دید از کجا سرچشمه مى گیرد.
بر اساس معارف دینى و به صراحت قرآن کریم، تمام جهان هستى داراى درک وشعور بوده و با خالق جهان در ارتباط هستند هرچند براى ما انسانها درک آن از طرق عادى مقدور نیست و رابطه ما با آنها گسسته است.((214)) در این دیدگاه، زمین،آسمان و هرآنچه در این دو است از ستارگان، درختان، سنگ ها و... ذکر و تسبیح الهى را گفته و از شعورى فراخور خلقت خود برخوردارند.((215)) در این میان حیوانات نیز هرچند قوه ناطقه و عاقله انسانى را ندارند از درک و شعور بهره مند بوده و از احساسات و عواطف برخوردار هستند. به همین علت فقه اسلامى براى حیوانات حرمتى قائل شده که به دنبال خود، حقوقى براى حیوان و تکالیفى را برعهده صاحبان آنها در پى دارد.
شیخ طوسى(ره)در مقام تعلیل براى وجوب نفقه حیوانات تصریح مى کند:
لان لها حرمة،((216)) زیرا حیوان از احترام و حرمت برخورداراست.
همچنین علامه حلى(ره) در کتاب اجاره مى گوید:
لان للحیوان حرمة فی نفسه،((217)) زیرا حیوان به خودى خود و ذاتا از حرمت و احترام برخوردار است.
در معارف اسلامى به موارد متعددى از درک و فهم حیوانات اشاره شده است.
یعقوب بن سالم به واسطه شخصى از ابى عبداللّه(ع) نقل مى کند که فرمود:
مهما ابهم على البهائم من شیء فلا یبهم علیها اربعة خصال:
معرفة ان لها خالقا و معرفة طلب الرزق و معرفة الذکر من الانثى و مخافة الموت،((218)) [ زمانى که خداوند حیوانات را آفرید]، درک و شعور انسانى را به آنها عطا ننمودولى چهار خصلت را به آنها عنایت کرد:
شناخت به این که براى آنها خالقى است،آگاهى نسبت به اینکه دنبال رزق و روزى برود، شناخت نر از ماده و ترس ازمرگ.
قریب به همین مضمون در روایت على بن رئاب از ابى حمزه از امام سجاد(ع)((219)) نقل شده است.
در ذیل، شرح آنها به همراه شواهدى از آیات قرآن کریم و دیگر روایات را بیان مى کنیم:
1. درک خالق و رازق به تصریح قرآن و احادیث اهل بیت(ع)، حیوانات، خالق و پروردگار جهان را شناخته و مى دانند که همه امور عالم به دست اوست و خداوند است که جهان هستى را اداره مى کند ورزق و روزى همه موجودات به لطف و عنایت الهى است.
اولین خصلتى که در روایت یعقوب بن سالم ذکر شده، شناخت خالق است. همچنین على بن رئاب از امام سجاد(ع) نقل مى کند:
معرفتها بالرب تبارک و تعالى((220))، از اولین خصلت هایى که به حیوان عطا شد شناخت او نسبت به پروردگارش است.
در تایید همین نکته در احادیث دیگرى پیرامون شناخت خالق و رازق و و حاکم براراده کل جهان، آمده است که امام صادق(ع) به نقل از ابوذر فرمود:
از پیامبر(ص) شنیدم که مى فرمود: همه حیوانات در هر صبحگاهى از خداوندمى خواهند:
اللهم ارزقنی ملیک صدق یشبعنی و یسقینی و لا یکلفنی ما لا اطیق،((221)) بارالها به من مالک خوب و درستى عطا فرما که مرا سیر و سیراب نماید و بیش ازتوان از من کار نکشد.
علاوه بر شناخت خالق متعال، همه حیوانات خداوند را به عنوان تنها کسى که مستحق عبادت است مى شناسند و به پرستش و مناجات با او مى پردازند. در آیات متعددى ازقرآن بر این مطلب تصریح شده است که به برخى اشاره مى کنیم:
خداوند در سوره نور مى فرماید:
الم تر ان اللّه یسبح له من فی السموات والارض والطیر صافات کل قد علم صلاته وتسبیحه واللّه علیم بما یفعلون،((222)) آیا ندیدى تمام آنان که در آسمانها و زمینند براى خدا تسبیح مى کنند، همچنین پرندگان هنگامى که بر فراز آسمان بال گسترده اند؟! هریک از آنها نماز و تسبیح خود رامى داند و خداوند به آنچه انجام مى دهند داناست.
قریب به همین مضمون در آیه 18 سوره حج و آیه 49 سوره نحل نیز ذکر شده است که حیوانات در برابر خداوند به خضوع برخاسته و بر آستان او سجده مى کنند. در آیه 23-26 سوره نمل گزارش هد هد از سرزمین سبا و انحراف آنها در پرستش خورشید و ترک خدا پرستى ذکر شده است.((223)) مجموعه این آیات به خوبى بر این نوع از ادراک حیوانات دلالت دارد. این امر درروایات نیز ذکر شده است و اضافه شده که هریک از آن ها تسبیح ویژه اى دارد. درپاره اى از روایات، همین حمد و تسبیح الهى را از علل نهى رسول اللّه(ص) از زدن وداغ نهادن بر حیوانات ذکر کرده است که در فصل چهارم به تفصیل آنها را بیان مى کنیم هر چند برخى از مفسرین، تسبیح حیوانات را به تسبیح تکوینى آنها تفسیر کرده اند، به این معنا که خلقت آنها نشانه اى از تنزیه و تقدیس الهى است که در غایت کمال بوده ومانند مخلوقات خود، داراى نقص نمى باشد.((224)) اما عده اى دیگر از مفسرین،تسبیح حیوانات را تسبیح زبانى دانسته و به تبع قول به نطق حیوانات، تسبیح به زبان رابراى آنها ممکن مى دانند.((225)) 2. درک نیکى و بدى و مسائل غیر مادى حیوانات به خوبى، از نوع رفتارى که با آنها مى شود آگاهند و محبت و احترام و یا بدى و بدرفتارى را درک مى کنند. مطالبى که در ذیل مورد اول از ادراکات حیوان ذکرکردیم بر این نکته دلالت دارد. لذا از خداوند درخواست مى کند که صاحبى درست رفتار، به او عطا کند و به قدر توان، از او کار بکشد و در رسیدگى به او کوتاهى نکند.
از جمله موارد دیگرى که دلالت بر درک مسائل غیر مادى مى کند، یکى از خصلت هایى است که در روایت على بن رئاب از ابى حمزه از امام سجاد(ع) نقل کرده اند که ایشان فرمود:
معرفتها بالموت،((226)) از جمله ادراکات حیوان آگاهى بر مرگ است.
آنها مى دانند که روزى زندگى در دنیا تمام شده و مرگ فرا مى رسد، هرچند ازچگونگى مردن و آن چه پس از مرگ اتفاق مى افتد آگاهى ندارند، همانگونه که درروایتى از امام صادق(ع) آمده است:
لو عرفت البهائم من الموت ما تعرفون ما اکلتم منها سمینا قط،((227)) «اگر آگاهى حیوان از مرگ همانند آگاهى شما انسانها مى بود هیچ یک از آنها هرگزچاق و فربه نمى شدند».
شیخ صدوق در ذیل این روایت، در صدد رفع تعارض ظاهرى میان این روایت وروایت اول از على بن رئاب بر آمده و مى گوید:
مراد این است که آگاهى آنها به قدر آگاهى شما نیست.
علاوه بر اطلاع از مرگ، حیوانات چیزهایى مى بینند که انسانها قادر بر دیدن آنها نیستندو همین((228)) امر در برخى روایات به عنوان علت راه نرفتن حیوانات و سرباز زدن از آن ذکر شده است. لذا از زدن آنها نهى فرمودند که در فصل هاى آینده به تفصیل ذکر مى شود.
حیوانات علاوه بر آنکه رفتار خوب و بد را نسبت به خود تشخیص داده و داراى روح و احساس هستند، نسبت به رفتارى که با سایر حیوانات نیز مى شود، حساس بوده و ازرفتار بد و یا کشتن آنها رنج مى کشند. در همین راستا در متون روایى و فقهى ما ذکرشده است که ذبح حیوان در مقابل حیوان دیگرى که این صحنه را مى بیند مکروه است.((229)) حتى برخى((230)) به سبب اذیت شدن حیوان ناظر و عذاب کشیدن او از دیدن صحنه ذبح هم نوع خود، قول به تحریم را بعید نمى دانند که به تفصیل در بخش چهارم به ذکر آنها مى پردازیم.
3. درک جنسیت از دیگر خصلت هایى که پروردگار حکیم به حیوان عطا کرد، درک جنسیت وتشخیص نر از ماده است. در روایت على بن رئاب از ابى حمزه از امام سجاد(ع) ذکرشده است:
معرفتها بالانثى من الذکر،((231)) حیوان، ماده را از نر تشخیص مى دهد.
4. درک معیشت حیوانات برخوردار از قوه اى هستند که آنها را در یافتن غذایى که نیازمند به آن مى باشند، کمک مى کند و آنها بر اساس این درک که در نهاد آنها به ودیعت نهاده شده،به دنبال غذاى مناسب با خلقت خود مى روند. در روایت یعقوب بن سالم تصریح شده که از جمله خصلت هایى که خداوند به حیوان عطا نموده همین امر است:معرفتها فی طلب الرزق،((232)) حیوان مى داند که چگونه روزى خود را بیابد.
در حدیث على بن رئاب از امام سجاد(ع) آمده است: معرفتها بالمرعى عن الخصب،((233)) حیوان چراگاه را در میان سبزه زار تشخیص داده و مى داند کجا باید به چرا رفته وخود را سیر نماید.
علاوه بر آن چه ذکر شد، روایات و مطالب بسیارى وجود دارد که از آگاهى حیوان ازمحیط اطراف و شعور و درک او حکایت مى کند و برخوردارى حیوانات از این مجموعه ادراکات، اثبات مى کند که حیوان موجود محترمى است و این اصل به عنوان یک قاعده کلى در همه مسائل، جارى و سارى مى باشد و دیگر نمى توان به حیوان نگاه مالى داشت و تنها در صورت ضرر و خسران مالى براى او حرمتى قائل شد.
مطالبى که در کتب منطقى و فلسفى و تفسیرى در باره مراتب علم و اراده و رستاخیزحیوانات ذکر شده است مى تواند مؤید این معنا باشد((234)) و وضعیت آنها را ازاشیاء بى جان متمایز کرده و زیر بناى حقوق حیوان به حساب آید.
بخش دوم: حقوق حیوان در حفظ و نگهدارى در اسلام پیرامون حفظ و حراست از حیوانات احکام جامعى در رسیدگى غذایى به آنها و تهیه محل مناسب براى نگهدارى و رعایت اصول بهداشتى ذکر شده که در ذیل به آنها مى پردازیم:
برخى از احکام و قوانین، از وظایف مالک حیوان و صاحب آن بوده و برخى دیگر، ازوظایف عموم مردم مى باشد و حتى به صراحت متون متعدد فقهى، مدعى العموم وحاکم شرع وظیفه رسیدگى و اقامه دعوى در جهت بهبود وضع حیوان را دارد. در ذیل به حقوق حیوان در امر تغذیه، محل زندگى، و بهداشت حیوان مى پردازیم:
اول: حقوق حیوان در تغذیه:
در متون فقهى شیعه پیرامون رسیدگى غذایى به حیوان نکات جالب و بدیعى به چشم مى خورد:
الف: حقوق حیوان بر مالک:
1. وجوب رسیدگى به حیوان در آب و غذا در حقوق اسلامى رسیدگى به حیوان، بر مالک آن واجب بوده و مالک باید به قدر نیازحیوان، آب و غذا در اختیار او قراردهد.((235)) همین امر موجب اثبات یک قانون کلى و جامع شده که در همه موارد صادق است و دیگر نیازى به تعیین تک تک مواردپیرامون هر حیوان نمى باشد، بلکه بسته به نوع حیوان و سن آن و بر اساس فصل هاى سال تغییر مى یابد.
شیخ طوسى در این باره مى گوید: اذا ملک بهیمة فعلیه نفقتها، سواء کانت مما یؤکل لحمها او لا یؤکل لحمها، و الطیر وغیر الطیر سواء، لان لها حرمة،((236)) «زمانى که انسان مالک حیوانى باشد نفقه حیوان بر او واجب است، خواه حیوان حلال گوشت باشد یا غیر آن و خواه پرنده باشد و یا غیر آن، زیرا حیوان براى خود داراى حرمت و احترام است ».
علامه حلى نیز((237)) بر همین مطلب تصریح دارد.
شهید ثانى(ره) در این باره اضافه مى کند: رسیدگى غذایى به حیوانى که مشرف به مرگ است نیز واجب مى باشد و اگر در این وظیفه کوتاهى کند گناهکار است.((238)) قریب همین مطالب را فقهاى دیگرى همچون محقق حلى در شرایع((239)) و ابن سعید حلى و فخرالمحققین و دیگران، چون صاحب جواهر ذکر مى کند و فاضل هندى در این مساله ادعاى عدم وجدان خلاف کرده است((240)).
مستند فتاواى فوق مى تواند روایاتى باشد که در آنها به رسیدگى غذایى به حیوان توصیه شده است همانند روایاتى که حقوق حیوان را بر صاحب آن مى شماردو((241)) در بیان علت آن مى گوید: حبست ما لیس له لسان و لا یقدر على الکلام اذا جاع او عطش فاطعمیه و اسقیه والاخل ی سبیله یاکل من حشایش الارض،((242)) حیوانى که در دست خود محبوس نمودى اگر تشنه و گرسنه شود، زبان نداشته و قادربر سخن گفتن نیست، لذا او را آب و غذا بده و در غیر این صورت او را رها کن تا ازگیاهان صحرا بچرد.
2. تهیه غذا و علوفه براى حیوان وجوب رسیدگى به حیوان، تنها محدود به وجود غذا و علوفه نیست. بلکه بر مالک آن واجب است آنها را براى حیوان تهیه نماید و در صورتى که نزد او موجود نباشد، اقدام به خریدارى علوفه کند.
علامه حلى در این باره تصریح مى کند: تهیه غذاى زنبور عسل و کرم ابریشم بر صاحب حیوان واجب است و اگر در نزد اوغذاى مملوک یا حیوانش یافت نشود و دیگرى داشته باشد واجب است از اوبخرد.((243)) شهید ثانى(ره) نیز مى گوید:
کرم ابریشم با برگ توت زندگى مى کند. لذا بر مالک آن واجب است که به قدر نیاز،برگ تهیه کرده و آن را از تلف حفظ نماید و اگر برگ توت نایاب شد، حاکم، مال او رافروخته و براى کرم ابریشم به قدر نیاز برگ تهیه مى کند.((244)) فاضل هندى نیز بر همین مطلب تصریح کرده و در بیان علت آن به احترام موجودداراى روح اشاره مى کند.((245)) لازم به ذکر است در صورت امتناع مالک، همان تخییرى که در مسئله پیشین گفتیم اینجا مى آید،((246)) یعنى حاکم شرع موظف است مالک را مجبور به انفاق و یافروش حیوان کند.
3. نجات جان حیوان با غصب علوفه در حقوق اسلامى حق مالکیت و سلطنت هر فرد بر اموالش محترم است و کسى حق ندارد بدون اجازه مالک، در اموال او تصرف کند و اگر چنین کارى نماید تحت عنوان غصب رفته و حرام مى باشد وشخص غاصب مستوجب عذاب الهى است وضامن مال مغصوب مى باشد.
اما رسیدگى به حیوان و نجات جان او تا بدان جا در اسلام مورد اهتمام است که غصب وتصرف در اموال دیگران براى نجات جان حیوان تجویز شده است و نکته جالب درآن، مقایسه نجات جان حیوان با نجات جان انسان است، یعنى همان طور که تصرف در اموال دیگران بدون اجازه مالک، براى نجات جان انسان جایز است، درباره حیوان نیز همین امر صادق است. البته این حکم منحصر به مواردى است که راه دیگرى براى تهیه علوفه براى حیوان وجود نداشته باشد.
در این باره علامه حلى(ره) آورده است: ان امتنع الغیر من البیع کان له قهرة و اخذ منه غصبا اذا لم یجد غیره کما یجبر على الطعام لنفسه.((247)) اگر مالک حیوان، آذوقه نداشته باشد و تنها نزد شخصى یافت شود که از فروش آن امتناع مى ورزد، مالک مى تواند او را اجبار نموده و با غصب، آذوقه حیوان را همانندتهیه غذا براى حفظ جان خود تهیه کند».
شهید ثانى(ره) ((248)) نیز به همین مسئله اشاره کرده و به حکم ضمان مقدارعلوفه اى که مى گیرد تصریح مى نماید.
فاضل هندى(ره) در بیان علت این حکم مى گوید: براى اینکه انسان و حیوان در احترام روح ولزوم نفى ضرر مشترکند.
و در ادامه مى افزاید: در صورت امکان، احتیاط در آن است که به حاکم رجوع کرده و خودش اقدام ننماید.
4. تقدم جان حیوان بر وضو ((249))اهمیت نماز در اسلام بر کسى پوشیده نیست و لازم است انسان، خود را براى نماز ازهر جهت آماده کند و آن را با شرایط واجبش که از جمله آن، طهارت و وضو داشتن است به جاى آورد. لذا حتى اگر هنوز وقت نماز نرسیده است، اما مى داند که هنگام دخول وقت، دیگر آبى براى وضو گرفتن پیدا نمى شود واجب است آبى را که دراختیار دارد براى وضو نگه دارد وآن را به مصرف دیگرى نرساند.
اما حفظ و نگهدارى حیوان تا بدان جا تاکید شده که اگر شخصى مقدارى آب دراختیار دارد و حیوان یا حیوانات او تشنه هستند، باید آب را به آنها بدهد، چند براى وضو آبى باقى نماند و مجبور به تیمم شود.
شهید ثانى در این باره مى گوید: شرط التیمم خوف العطش حاصل او متوقع فی زمان لا یحصل فیه الماء عادة او بقرائن الاحوال لنفس محترمة ولو حیوانا،((250)) از شرایط جواز تیمم، ترس از عطشى است که براى نفس محترمه اى - گرچه حیوان باشد - به وجود آمده و یا انتظار مى رود به طور معمول و یا بر اساس قراین وشواهدى، به وجود آید و در آنجا آبى یافت نشود.
علامه حلى((251)) و فقهاى دیگر نیز به این مسئله تصریح نموده اند و براى حفظ جان حیوان، حکم به جواز داده اند. البته برخى از فقها مانند مح((252))قق حلى وصاحب((253)) مدارک و محدث بحرانى((254)) در وجه جواز تیمم اشکال نموده و آن را از باب «حفظ نفس محترمه » ندانسته، بلکه از باب حفظ مال به حساب آورده اند و جواز تیمم را مبتنى بر نیاز به حیوان و دفع ضرر مالى کرده اند. اما صاحب جواهر به آن اشکال کرده و آن را مخالف اطلاق عبارات فقها مى داند و در تعریض به این نظر مى گوید:
عده اى از علماء در بیان جواز تیمم، تنها به خوف عطش حیوانى که داراى حرمت است، اشاره کرده و آن را مطلق ذکر کرده اند و جواز را به فرض لزوم ضرر از تلف حیوان مقید ننمودند.((255)) لذا ایشان در وجه این حکم، احترام حیوان را از باب مال محترم نمى داند، بلکه آن رااز باب حرمت حیوان ذى الروح مى داند و در بیان علت آن آورده است:
قد یقال انها نفوس محترمة و ذوات اکباد حارة مع حرمة ایذائها بمثل ذلک، بل هى واجبة النفقة علیه التی منها السقی، بل فى غیر واحد من الاخبار المعتبرة: «ان للدابة على صاحبها حقوقا منها ان یبدء بعلفها اذا نزل » فتحترم لذلک لا من جهة المالیة،((256)) چه بسا گفته مى شود حیوانات داراى نفس محترمه اى مى باشند و صاحب جگرهاى تشنه هستند که باید سیرابشان کرد. همچنین اذیت کردنشان به وسیله تشنه نگه داشتن آنها حرام است. بلکه نفقه حیوان بر مالک واجب است که یکى از آنها سیراب کردنشان است. در احادیث متعدد و معتبرى نیز آمده است: «حیوان بر صاحبش حقوقى دارد که از جمله آنها رسیدگى به آب و غذاى حیوان قبل از خودش است ». به سبب دلایل مذکور، حیوان داراى احترام است و اگر امر بین وضو و رفع تشنگى حیوان دائر شود، باید آب را به حیوان داد و تیمم نمود، نه اینکه حکم به تیمم ازجهت حفظ مال باشد.
صاحب جواهر بعد از ذکر چند حدیث ادامه مى دهند: همچنین روایات دیگرى نیز مى گویند به سبب احترامى که حیوان دارد، باید با آن باکمال رافت و مهربانى رفتار کرد. البته بله در صورتى که ذبح آن ضررى نداشته باشد وبتوان از گوشت و پوست آن استفاده کرد. مى توان قائل به وجوب ذبح شد [تا حیوان از تشنگى عذاب نکشد و زجر کش نشود و آب را در وضو مصرف کرد.]((257)) عده اى از فقها، چون شهید ثانى و فاضل هندى((258)) تصریح مى کنند که در تقدم حیوان بر وضو فرقى بین تشنگى حیوان خودش و حیوان دیگرى نیست هرچند علامه حلى(ره) در آن اشکال کرده اند.((259)) در همین راستا شهید ثانى(ره) آورده اند: همانطور که بذل مال براى زنده ماندن انسان واجب مى باشد، براى بقاى حیوانى که داراى احترام است نیز واجب است، گرچه ملک دیگران باشد. اما بذل مال براى کافرو سگ هار واجب نیست.
ایشان در ادامه این مسئله را مطرح مى کنند که اگر میان دو حیوان، مثل سگ و گوسفندتعارض پیش بیاید و آب و غذا براى رفع تشنگى هر دو کافى نباشد کدام مقدم است که شهید ثانى گوسفند را مقدم داشته است،((260)) ولى صاحب جواهر به موجب امکان ذبح گوسفند وبهره بردارى از گوشت آن در تقدم گوسفند اشکال مى((261))کند. در تایید این نظریه که جواز تیمم از باب حفظ نفس محترمه است، مى توان به مجموعه روایات و فتاواى فقها استدلال کرد که رسیدگى غذایى به حیوان، واجب و یامستحب است که بخشى از آنها ذکر گردیده و بخشى دیگر در صفحات آینده ذکرمى شود. مجموعه این مطالب مقید به ضرر مالى نیست، بلکه به موجب حرمت حیوان، این وظایف بر عهده مالک وغیر او قرار داده شده است.
ب: حقوق حیوان برعموم مردم برخى وظایف، مربوط به حکومت و مدعى العموم است و برخى دیگر از وظایف براى عموم مردم مى باشد 1. وظیفه حاکم شرع واجبار مالک در رسیدگى به حیوان در نظام سیاسى اسلام حکومت از جایگاه ویژه اى برخوردار است و اسلام براى اجراى درست و فراگیر احکام، وظایفى را بر عهده دولت اسلامى قرار داده است وحکومت با نظارت مراجع ذى صلاح به اعمال آنها مبادرت مى کند. پاره اى از این وظایف برعهده حاکم شرع مى باشد که باید بر وضعیت زندگى حیوان نظارت کند تا به قدر نیاز او آب و علوفه و سایر مواردى که مورد نیاز او است در اختیار حیوان قرارگیرد.
اهمیت این نکته از این جا روشن مى شود که امروزه بر اساس قوانین، بخشى از دولت مانند سازمان محیط زیست و در مواردى وزارت بهداشت و اداره دامپرورى بروضعیت حیوانات در مناطق مختلف و شکار آنها در جنگل ها، وضعیت دام در دام دارى ها و مرغ دارى ها و... نظارت مى کنند و بر اساس ضوابط مشخص با تخلفات برخورد کرده و متصدیان امر را مجبور مى کنند تا شرایط مساعد را از نظر غذایى ومکانى و بهداشتى براى حیوانات به وجود آورند. با فتاواى فقها که در این باره ذکرمى شود مستند این قوانین ومشروعیت آنها به خوبى روشن مى شود. لذا نمى توان این قوانین را صرفا حکم حکومتى و بر اساس مصالح روز دانست، بلکه از احکام اولیه اسلامى است.
در این باره شیخ طوسى((262)) و علامه در قواعد الاحکام ذکر مى کند: لو امتنع من الانفاق فان کانت مما یقع علیه الذکاة اجبر على علفها او بیعها او تذکیتها فان لم یفعل باع الحاکم علیه عقاره فیه. فان لم یکن له ملک او کان بیع الدابة انفع بیعت علیه و لو لم یقع علیه الذکاة اجبر على الانفاق او البیع و هل یجبر على الانفاق فی غیر الماکولة اللحم مما یقع علیه الذکاة للجلد او علیه الانفاق او على تذکیة؟ الاقرب: الثانی((263))، اگر صاحب حیوان از انفاق بر آن امتناع ورزد، حیوان حلال گوشت بوده و قابل تذکیه باشد، حاکم او را بر یکى از این سه کار اجبار مى کند: 1. انفاق و رسیدگى به حیوان،2. فروش آن به دیگرى، 3. ذبح و تذکیه آن تا از گوشت آن استفاده شود. و اگر از انجام این موارد سر باز زد، حاکم زمین و یا شى ء دیگر او را فروخته و براى حیوانش هزینه مى کند و اگر ملکى نداشت که قابل فروش باشد و یا فروش حیوان بهترباشد، آن را به فروش مى رساند. و اگر حیوانى است که حلال گوشت نبوده و قابل تذکیه هم نیست، مجبور به انفاق یافروش مى شود.
اما در حیوانى که حلال گوشت نبوده اما قابل ذبح شرعى و تذکیه مى باشد و مثلامى توان از پوست آن استفاده کرد، دو نظر مطرح است که تنها اجبار بر انفاق مى شودو یا او را مخیر بین انفاق و تذکیه مى کنند که نظر دوم نزدیکتر به واقع است.
محقق نجفى(ره) در این فرض مى گوید: اگر فروش بهتر باشد، آن را به فروش مى گذارد... و یا با فروش بعضى از حیوانات درهر روز پول غذاى بقیه را تهیه مى کند و اگر اجاره حیوان ممکن باشد و براى مالک هم بهتر باشد، آن را اجاره داده و پولش را براى حیوان مصرف مى کند.((264)) در مواردى که تخییر بین سه مورد وجود داشت، در صورت امکان، هر سه واجب است و گرنه تنها، فرد ممکن واجب مى باشد.
2. وجوب کفایى رسیدگى به حیوان
در متون فقهى تصریح شده است که رسیدگى به حیوان و نجات او از هلاکت، ازواجبات کفایى است که بر عموم مردم لازم است در صورت امکان اقدام کنند.((265)) بر این اساس در بحث وصیت، اگر دو نفر با هم وصى میت شده باشندباید تصرفات این دو در اموال میت به صورت مشترک انجام پذیرد و هر یک از آن دوحق تصرف به صورت انفرادى را نداشته و اگر تصرف نمایند نافذ نمى باشد. از این مساله مواردى که اقدام به آنها ضرورى و واجب کفایى است استثنا شده است که ازجمله آنها خرید غذا براى حیوانات برجاى مانده از میت است که در این صورت اقدام انفرادى هر یک از دو وصى جایز، بلکه واجب است.((266)) البته برخى از فقهاتصرف هر یک از دو وصى را منوط به اطلاع و اذن حاکم ((267))نمودند.
در مساله ملکیت بئر(چاه) وسلطنت بر آب آن، از شیخ طوسى نقل شده که ایشان برمالک چاه واجب دانسته اند که زاید از نیاز خویش و مزرعه و حیواناتش را بدون گرفتن مبلغى در اختیار دیگران قرار دهد تا به مصرف خود و حیواناتشان برسانند، اما براى آبیارى مزرعه و درختان چنین نیست، نکته تفاوت در حرمتى است که حیوان به سبب ذى روح بودن از آن برخوردار است.((268)) از همین جا وجوب رسیدگى به حیوان بى سرپرست که در صحرا رها شده وتوان حفظ و دفاع از خود را ندارد روشن مى شود، لذا فقها((269))بر لزوم رسیدگى بر آن تاکید کرده اند.
3. وجوب رسیدگى به حیوان حتى با نهى مالک آن لزوم رسیدگى به حیوان و نجات جان او تا بدان جا در فقه اسلامى مورد تاکید قرارگرفته است که حتى نهى مالک حیوان نیز این لزوم را ساقط نمى کند، لذا اگر مالک،دیگران را از آب وعلوفه دادن به حیوانش نهى کرد، بر سایرین که به حیوان دسترسى دارند واجب است به حیوان آب و غذا دهند تا تلف نشود.
در این باره شهید ثانى در بحث ودیعه، پیرامون حیوانى که نزد شخصى امانت گذاشته مى شود آورده اند: اگر شخص امین(ودعى) به قدر نیاز متعارف به حیوان آب و علوفه ندهد، ضامن است و لازم است به قدر متعارف و معمول امثال این حیوان، به آن آب و علوفه دهد و اگرصاحب مال از رسیدگى به حیوان و حفظ آن نهى کند اقوى این است که امین، ضامن قیمت آن نمى باشد، زیرا حفظ مال بر مالک آن واجب است نه بر دیگرى. البته درحیوان، رسیدگى به آب و غذاى آن واجب است، خواه مالک نهى کرده باشد و خواه نکرده باشد، زیرا حیوان داراى روح بوده واز احترام برخوردار است، اما در صورت نهى مالک، دیگر ضامن نیست.((270)) پس در مساله فوق با نهى مالک حکم تکلیفى وجوب رسیدگى به حیوان برجاى خودباقى است، ولى حکم وضعى ضمان ساقط مى شود.
4. جواز وقف مال براى غذاى حیوانات از جمله مواردى که در فقه شیعه به آن اشاره شده و جالب توجه است، جواز وقف براى حیوان است.
در جاى خود روشن است که متعلق وقف باید امر راجح و پسندیده باشد واگرشخصى نیت کند که مالى را براى کارى که مرضى خداوند نیست وقف نماید، وقف اوصحیح نمى باشد.
حال با توجه به مستنداتى که تا کنون درباره وجوب ویا استحباب رسیدگى به حیوان ذکر کردیم و آن چه در ادامه ذکر مى شود، جواز وقف اموال درجهت رسیدگى به حیوانات روشن مى شود. علاوه بر آنکه برخى از فقهاى بزرگ، برصحت این وقف تصریح کرده اند، همانند علامه حلى که پس از اشاره به جواز وقف براى خدمت به کعبه ومرقد شریف پیامبر(ص) و سایر ائمه(ع)، حکم به جواز وقف براى علف دابه در راه خدا مى کند.((271)) 5. استحباب آب و غذا دادن به حیوان پیرامون رسیدگى به حیوان، احادیث بسیارى به دست ما رسیده که مجموع آنها براستحباب این عمل تاکید داشته و آن را کار پسندیده اى به حساب مى آورند که برخوردار از اجر اخروى نیز مى باشد.
شیخ طوسى((272)) و دیگر فقها چون صاحب جواهر((273)) در کتابشان ذکرکرده اند که: پیامبر اکرم(ص) در ضمن بیان مشاهدات خود از بهشت در شب معراج مى فرمایند: زن بدکاره اى را درآنجا دیدم و در باره او سؤال کردم، پاسخ داده شد: او زنى است که در راه به سگ بسیار تشنه اى برخورد کرد و لباس خود را در چاه فرو برده و در حلق او چکاند و بدین وسیله تشنگى سگ را برطرف ساخت، و براى این کارش خداونداو را آمرزید.((274)) در حدیثى از امام باقر(ع) آمده است: ان اللّه تبارک و تعالى یحب ابراد الکبد الحری و من سقى کبدا حرى من بهیمة و غیرهااظله اللّه یوم لا ظل الا ظله،((275)) خداوند تبارک و تعالى سیراب کردن جگر هر تشنه اى را دوست دارد و هر که جگرتشنه اى را سیراب کند - خواه حیوان باشد و خواه غیر آن - خداوند او را در روزقیامت در زیر سایه(رحمت) خود قرار مى دهد.
فصل دوم: حقوق حیوان در مکان از جمله حقوق حیوان در حفظ و نگهدارى، برخوردارى از مکان مناسب مى باشد. برمالک حیوان واجب است مکانى شایسته و مناسب با حیوان و برابر با عرف زمان ومکان براى حیوان تهیه کند.
شهید ثانى دراین باره مى گوید: تجب النفقة... والمکان من مراح و اصطبل یلیق بحالها و ان کانت(البهیة) غیر منتفع بهااو مشرفة على التلف، ((276)) بر مالک واجب است مکانى شایسته و مناسب با حیوان از قبیل طویله و اصطبل،برایش فراهم آورد گرچه از حیوان استفاده نکرده و یا مشرف به مرگ باشد.
همچنین در جواهر الکلام ذکر شده است: الواجب، القیام بما تحتاج الیه من مکان مما یختلف باختلاف الازمنة والامکنة،((277)) تهیه نیازمندى هاى حیوان، همچون محل استراحت که در زمان ها و مکان هاى مختلف تغییر مى کند، واجب است.
جالب توجه است که در رسیدگى به حیوان، در نظر گرفتن عرف، به حسب زمان ومکان لحاظ شده است.
بسى روشن است فروعى که در بخش حقوق حیوان در تغذیه، مانند صورت امتناع مالک و اجبار از طرف حاکم و وجوب خرید نیازمندى حیوان و غیر آن که در ذیل این قانون کلى ذکر کردیم، در بحث «مکان » نیز مى آید.
فصل سوم: بهداشت حیوان علاوه بروجوب رسیدگى به اصل غذا ومکان زندگى حیوان، رعایت اصول بهداشتى پیرامون غذا ومحل زندگى و بدن حیوان نیز در روایات اهل بیت(ع) مورد تاکید واقع شده است.
در کتب فقهى، تهیه دارویى را که سلامت حیوان بر آن متوقف است را ازموارد وجوب نفقه شمرده اند.((278)) 1. عبداللّه بن سنان در حدیثى درباره گوسفند از امام صادق(ع) نقل مى کند که فرمود: نظفوا مرابضها و امسحوا رعامها،((279)) آغل گوسفندان را تمیز کنید و آب بینى صورتشان را پاک نمایید.
علامه مجلسى مى گوید همین روایت در اکثر نسخه هاى کافى با لفظ «رغامها» ذکر شده است. «رغام » به معناى خاک مى باشد که در این صورت معناى حدیث اینگونه مى شود: گرد و خاک را از آنها پاک کنید و ظاهرشان را مرتب کنید.((280)) لذا ایشان در کتاب حلیة المتقین مى آورد: خوابگاه گوسفند را پاکیزه و خاک را از بدنشان پاک کنید.((281)) 2. پیرامون رعایت بهداشت آذوقه حیوان نیز از پیامبر اکرم(ص) روایت شده است: قال سمعت رسول اللّه و یقول: من نقى شعیرا لفرسه ثم فام به حتى یعلفه علیه کتب اللّه بکل شعیرة حسنة،((282)) خداى متعال به کسى که جوى را- که مى خواهد به اسبش دهد- پاک کند و سپس به او خورانده و حیوان را سیر کند، براى هر دانه جوى که تمیز کرده است، حسنه اى مى دهد.
3. همچنین در کتب متعدد فقهى((283)) بر کراهت دادن خمر ویا سایر مسکرات به حیوان تصریح شده است. محقق اردبیلى در میان وجوهى که براى این حکم ذکرمى کند مضر بودن شراب براى حیوان را احتمال داده است.((284)) بخش سوم: استفاده بهینه و بهره بردارى انسانها در زمان باستان پس از پشت سر گذاشتن دوران اولیه به راز و رمز رام کردن حیوانات و استفاده از آنها دست یافتند و از آن پس حیوانات را در اختیار گرفتند و ازآنها در شکار و کشاورزى و جنگ وغیر آن استفاده کردند.
اسلام در بهره بردارى و استفاده از حیوان، احکامى مطابق با عدالت و به دور از افراط و تفریط وضع کرده است و با رعایت حق تقدم حیات بشرى و قوام نظام اجتماعى،استفاده از حیوان را جایز مى داند. خداوند در سوره غافر مى فرماید: اللّه الذی جعل لکم الانعام لترکبوا منها و منها تاکلون،((285)) خداوند کسى است که چهار پایان را براى شما آفرید تا بعضى را سوار شوید و ازبعضى تغذیه کنید.
همچنین در سوره نحل به خلقت آنها براى استفاده انسان ها اشاره نموده،((286))ولى رعایت کامل حقوق حیوان را لازم شمرده و بهره بردارى بى حد و مرز را تجویزنمى کند.
در ذیل، مسائلى پیرامون استفاده بهینه از حیوان ذکر مى شود:
1. لزوم رعایت توان و طاقت حیوان الف: باید آنچه در معاملات مورد معاوضه قرار مى گیرد معلوم و مشخص باشد تا ضررو زیان متوجه طرفین نشود. این قانون در عقد اجاره نیز جارى است. لذا از شرایط اجاره، معلومیت منافعى است که به واسطه عقد اجاره قرار است به دیگرى منتقل گردد، اما در اجاره زمین و سایر اشیاء مى توان آنها را براى استفاده از همه منافع اجاره داد و نامى از منفعت به خصوصى به میان نیاورد. همچنین مى توان به هر صورتى که مستاجر مى خواهد از آنها استفاده نماید تصریح کرد که در این صورت به طور طبیعى،اجاره آن زمین بیشتر از صورت تعیین منفعت خاص مى باشد ومستاجر مى تواند زمین را براى هر کار و یا زراعتى که بخواهد به کار گیرد، هر چند آن زراعت مضر به زمین باشد و مواد معدنى آن را مستهلک نماید.
اما اجاره حیوان به این صورت صحیح نیست و نمى توان حیوان را در منفعت مضر به او اجاره داد و یا نوع منفعت را تعیین نکرد و به اختیار مستاجر واگذار کرد بلکه باید منفعت تصریح و مشخص گردد ومضربه حیوان نباشد.
علامه حل ى در بیان علت این حکم آورده است: لا یجوز اجارة الحیوان لما اکثر ضررا و رکابا...،لان للحیوان حرمة فی نفسه،((287)) زیرا حیوان براى خود احترامى داشته که باید در استفاده از آن رعایت شود.
لذا اجاره حیوان در منافعى که به نحوى به او ضرر رسانده و بیش از توان حیوان بوده و سبب اذیت آن گردد، صحیح نیست و مالک نیز نمى تواند حیوان را در این موارد به کار گیرد.
ب: از دیگر موارد پیرامون رعایت توان حیوان، بارکشى و سوارى با آن است((288))که محقق نجفى مى گوید:
لا یکلفها ما لایطیق من تثقیل الحمل و ادامة السفر و لذا نهى عن ارتداف ثلاثة علیها، بل و کذا الشاق علیها المنافی للعادة،((289)) به کارگیرى حیوان در بیش از طاقت او همانند حمل بار سنگین و یا سفر طولانى جایزنیست لذا از اینکه سه نفر بر حیوان سوار شوند نهى شده است، بلکه از کارهاى سخت و دشوارى که بر خلاف عرف و عادت باشد نیز نهى شده است .همچنین این مطلب در ضمن روایتى پیرامون حقوق حیوان بر صاحبش ذکر شده است: النوفلی عن السکونی عن جعفر بن محمد عن ابیه عن آبائه عن علی بن ابی طالب -علیهم السلام - قال: قال رسول اللّه - صلى اللّه علیه وآله وسلم - للدابة على صاحبها خصال ست: منها ولا یحملها فوق طاقتها ولا یکلفها من المشی الا ماتطیق،((290)) بیش از طاقت و توانایى حیوان بر او بارى حمل نکند و حیوان را به پیمودن راه ومسیرى که از طاقت او خارج است وادار نسازد.
در حدیثى دیگر آمده که یکى از سه نفرى که با هم بر حیوان سوار شدند ملعون مى باشد.((291)) ج: در ضمن حدیثى پیرامون حقوق حیوان ذکر شده است: و لا یقف على ظهرها الا فی سبیل اللّه عزوجل،((292)) بر پشت حیوان به مدت طولانى نایستد، مگر در راه خدا.
و یا آن را کرسى و محل استراحت و منبر سخنرانى خود قرار ندهید.((293)) و از امام صادق(ع) در مورد کسى که با خسته کردن بیش از حد چارپایان بر سرعتشان مى افزود تا زودتر به مقصد برسد نقل شده:
نماز چنین شخصى مورد قبول نیست ((294)). همچنین حج او مورد پذیرش نمى باشد. ((295)) 2. لزوم رعایت سلامت و بهداشت حیوان در بهره بردارى هر چند پروردگار حکیم برخى از حیوانات را براى استفاده انسان خلق کرد و آن رادر خدمت انسان قرار داد، اما به انسان اجازه بهره کشى هاى خود خواهانه و جاه طلبانه که سلامت حیوان را در معرض خطر قرار مى دهد، نداده است.
ا: تقدم سلامت حیوان بر بهره بردارى: سلامت حیوان بر بهره بردارى انسان مقدم است ومالک حیوان تا جایى حق استفاده از حیوان را دارد که سلامت حیوان به خطرنیفتد. این حکم از سوى عده اى از فقهاء مورد تاکید قرار گرفته است و درکتابهاى قواعد الاحکام و روضة البهیة((296)) به آن اشاره شده است. محقق نجفى در این باره مى گوید: لو کان اخذ اللبن مضرا بالدابة نفسها لقلة العلف لم یجز له اخذ ه و ان لم یضر بولدهابل یسقیها ایاه. نعم یکره له و یحرم ترک الحلب مع عدم الاضرار بها بولدها لما فیه من تضییع المال و لکن لا یستقصى فی الحلب، بل یبقى فی الضرع شیء، لانها تتاذى بذلک،((297)) اگر دوشیدن شیر به علت کمبود علوفه و آذوقه براى خود حیوان ضرر داشته باشد،دوشیدن آن جایز نیست. گرچه براى فرزند آن ضرر نداشته باشد و به اندازه نیاز اوشیر موجود باشد.
بله اگر براى حیوان و بچه آن ضررى نداشته باشد، ندوشیدن آن مکروه یا حرام است، زیرا تضییع مال به حساب مى آید. البته همه شیر را ندوشد ومقدارى در پستان باقى گذارد، زیرا دوشیدن تمام شیر سبب اذیت حیوان مى شود.
در همین راستا رعایت حق نوزاد حیوان نیز مورد تاکید قرار گرفته است و تغذیه او براستفاده صاحب حیوان مقدم مى باشد. در تغذیه نوزاد، تنها قدر سدجوع و زنده ماندن او - آن گونه که علماى اهل سنت مى گویند - معیار نیست بلکه نوزاد باید سیر شودو اگر چیزى از شیر حیوان مادر، زیاد آمد صاحبش مى تواند استفاده کند.((298)) ب: در «حج قران » که حاجى از ابتداى احرام، قربانى را به همراه داشته و به منى مى برد مى تواند از شیر آن بدوشد و از آن استفاده نماید. اما در این جا نیز استفاده ازشیر به مقدارى که به حیوان یا فرزند آن ضررى نرسد مقید شده است. همچنین اگرقربانى، شتر باشد مى تواند با رعایت توان و طاقتش بر آن سوار شود.((299)) ج: در آداب دوشیدن شیر حیوان ذکر شده است: یستحب له ان یقص اظفاره تحرزا من ایذائها بالقرص،((300)) مستحب است(براى دوشیدن شیر) ناخن را کوتاه کند تا سبب آزار و اذیت حیوان نگردد.
ادامه دارد/
منبع : خبرگزاری فارس

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

راه درمان فحش و ناسزاگویی

راه درمان فحش و ناسزاگویی

از جمله عادات رایج در میان برخی از افراد جامعه، بر زبان آوردن الفاظ نادرست و رکیک است که از آن تعبیر به «فحش» می‌شود.
No image

روان شناسی در عصر عبور از تجدد

در دوره پست مدرن، عوامل اجتماعی اهمیت بیشتری نسبت به ویژگی‌های بیولوژیک دارند
نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری

نقش عوامل فردی و اجتماعی در امیدواری

آیا امید و انگیزه افراد برای فعالیت و پیشبرد امور خود و جامعه شان امری است فردی که تنها در ویژگی‌های روانی و شخصیتی افراد ریشه دارد یا فرهنگ و شرایط اجتماعی هم بر آن موثر است؟
نماز و کارآمدی چرخش خون در مغز

نماز و کارآمدی چرخش خون در مغز

عبادت‌های اسلامی فواید جسمی روشنی برای بدن انسان دارد. این پژوهش به دنبال بیان تاثیرات مثبت حرکات نماز در چرخش خون در مغز و مقارنه‌ی تاثیرات نماز با تاثیر جایگزین‌های آن در اثر انجام ورزش است.
فقر و بهداشت روانی از دیدگاه دین و روان شناسی

فقر و بهداشت روانی از دیدگاه دین و روان شناسی

این مقاله، به پیامدهای گوناگون جسمی، فرهنگی ـ اجتماعی و روانی فقر بر بهداشت روانی می‌پردازد. فقر فرهنگی، انزوا، پرخاشگری، ضعف اخلاقی و دینی، کاهش عزت نفس، اضطراب و اختلالات روانی از جملة این آثار مخربند.

پر بازدیدترین ها

No image

رابطه ایمان و عمل صالح

در آموزه های قرآنی ایمان و عمل صالح از چنان ارتباطی برخوردارند که فقدان هر یک، کارآیی و تأثیرگذاری دیگری را کم اهمیت و یا بی ارزش می کند. ایمان و عمل صالح دو بال پرواز بشر به مقام انسانیت و درک خلیفه اللهی و وصول به سرمنزل مقصود است. در آموزه های قرآنی، عمل صالح، بازتاب بیرونی ایمان واقعی است. هر کس به ایمان واقعی دست یافته باشد در منش و کنش خویش نیک کردار خواهد بود. این نوشتار تلاشی برای تبیین این همبستگی استوار میان ایمان و عمل صالح است...
No image

«جاهلیت» در قرآن‌

از کلمه «جاهلیت» در چهار سوره مدنى قرآن کریم یاد شده است: آل عمران، مائده، احزاب و فتح. جاهلیت در اصطلاح قرآنى از ریشه جهل به معنى سفاهت، دشمنى، غضب و سبک مغزى مشتق است نه از جهل به معناى نادانى و تباهى و سرگردانى...
No image

نگاهى به آفرینش زن با توجه به داستان آدم و حوا در قرآن

خبرگزاری فارس: مسأله آفریده شدن حوا از پهلوى آدم، چیزى است که قرآن درباره آن صراحتى ندارد؛ و عبارت<و خلق منها زوجها» را نیز نباید بر آن معنى حمل کرد، به گونه‌اى که گزارش قرآن همسان گزارش تورات گردد، توراتى که در دست مردم است و آفرینش آدم را یکسان یک داستان تاریخى نقل...
No image

فاطمه زهرا (س) همتای قرآن کریم

قرآن صورت کتیبۀ انسان کامل و انسان کامل تجسم عینی و خارجی آن است. هر دو « کلمة الله »‌اند؛ یکی کلام تدوینی و دیگری کلام تکوینی خدای سبحان است. عترت طاهره، قرآن ناطق‌اند و در هیچ مرحله از مراحل علمی از قرآن جدا نیستند. چنان‌که همۀ کمالاتی را که قرآن فرموده است، دارند. چرا که در غیر این‌ صورت محذور انفکاک قرآن از عترت یا انفکاک عترت از قرآن لازم می‌آمد. قرآن و عترت دو تجلی از یک حقیقت واحدند که از هم انفکاک و جدایی ندارند. چنان‌که در حدیث ثقلین وجود مبارک نبی مکرم اسلام (ص) بر این حقیقت تأکید فرمودند.
Powered by TayaCMS