23 آبان 1386, 0:0
دنیازدگی از نگاه نهجالبلاغه خبرگزاری فارس: یکی از بیماریهایی که بر انسان حادث می گردد دنیا زدگی و مساله دنیا است در نهجالبلاغه چه بسیار علیه دنیا و دنیاطلبی و دنیافریفتگی و علیه خطرات و کمینهای دنیا هشدار داده شده است و یکی از بخشهای مهم نهجالبلاغه زهد آن است. یکی از بیماریهایی که بر انسان حادث می گردد دنیا زدگی و مساله دنیا است در نهج البلاغه چه بسیار علیه دنیا و دنیاطلبی و دنیافریفتگی و علیه خطرات و کمینهای دنیا هشدار داده شده است و یکی از بخشهای مهم نهج البلاغه زهد آن است، این زهد برای چیست این کدام واقعیت آن دوران را نشان می دهد آن دورانی که پیغمبرش می گفت : « الفقر فخری » و افتخار می کرد که فقیر است مردمش افتخار می کردند که به مال دنیا آلوده نیستند ابوذرها و سلمانها و عبدالله بن مسعودها و اصحاب صفه شان جزو اشراف آن امت بودند و اصلا به دنیا و طلا و نقره و زر و زیور وزخارف مالی اعتنایی نداشتند. اصلا زخارف مالی در برابر زخارف غیرمالی چیزی به حساب نمی آمد که پیغمبر « صلی الله علیه و آله و سلم » فرمود : اشراف امتی اصحاب اللیل و حمله القرآن اشراف امت من اشراف جامعه اسلامی آنهایی هستند که شب با خدا سر و کار دارند و خدمت و عبادت میکنند. آنهایی که با قرآن آشنا هستند. در جامعه اسلامی چه حادثه ای روی داده که از صد کلمه سخنان امیر المومنین « علیه السلام » تقریبا پنجاه کلمه اش درباره زهد است . این که نهج البلاغه پر است از زهد و ترغیب به زهد چه چیز را نشان می دهد بله بیماری را نشان می دهد این نسخه امیرالمومنین « علیه السلام » که اینقدر راجع به دنیا گرم و پرشور و پرهیجان و زیبا و بلیغ حرف می زند نشان می دهد که مردم بدجوری گرفتار دنیا شده بودند بیست و سه سال پس از رحلت پیامبر « صلی الله علیه و آله وسلم » بدجوری مردم اسیر شده بودند و این دست گره گشا سعی می کند گره های این کمند را از دست و پای آنها باز کند. در نهج البلاغه وقتی ما به ذکر دنیا می رسیم اوجی می بینیم احساس می کنیم کلام امیرالمومنین « علیه السلام » در باب دنیا اصلاح یک لحن دیگر است البته از صدها نمونه که در این زمینه وجود دارد من نتوانستم که این چند سطر را یادداشت نکنم و اینجا نخوانم از بس زیباست . « فان الدنیا رنق مشریها ردغ مشرعها یونق منظرها و یوبق مخبرها غرور حائل و ضو افل ظل زائل و سناد مائل حستی اذا انس نافرها و اطمان ناکرها قمصت بارجلها و قنصت باحبلها و اقصدت باسهمها و اعلقت المر اوهاق المنیه قائده له الی ضنک المضجع و وحشه المرجع » . ببینید چقدر زیبا است البته قابل ترجمه نیست باید بلغا و شعرا بنشینند کلمه کلمه اینها را بسنجند و ترجمه کنند آن که توجه انسان را جلب می کند یعنی توجه من را جلب کرد این بود که وقتی درباره دنیا صحبت می کند می فرماید : « غرور حائل وضو افل و ظل زائل و سناد مائل » . بعد نکته ای را ذکر می کند « حتی اذا انس نافرها » آنچنان دنیا با جلوه هایش و فریبندگیهایش خودنمایی می کند که آنان که از دنیا می گریختند و از آن وحشت داشتند به آن انس می گیرند « و اطمان ناکرها » آنها که حاضر نبودند به دنیا دست بزنند در کنار دنیا احساس آرامش می کنند. این همان بیماری است یعنی همان انسانهایی که در دوران پیغمبر « صلی الله علیه وآله و سلم » خانه و زندگی و باغهای مکه و ثروت و تجارت و حتی زن و بچه را رها کردند و برای اسلام در کنار پیامبر « صلی الله علیه وآله و سلم » به مدینه آمدند با گرسنگی ساختند با سختی ساختند همین ها بیست سی سال پس از رحلت پیامبر « صلی الله علیه وآله وسلم » وقتی از دنیا می روند طلاهایی را که از اینها مانده برای تقسیم بین وارث باید با تبر بشکنند اینها مصداق « حتی اذا انس نافرها و اطمان ناکرها » است . این اوج سخن امیرالمومنین « علیه السلام » است و این یک نمونه از سخنان آن حضرت در مورد دنیاست . یک موضوع دیگر که در نهج البلاغه بارها تکرار شده است تکبر است . یعنی همان که محور اصلی خطبه قاصعه است و البته مخصوص خطبه قاصعه هم نیست خیلی جاها هست مساله تکبر یعنی خود را از دیگران بالاتر دانستن همان افتی است که اسلام را و نظام سیاسی اسلام را منحرف کرد خلافت را به سلطنت تبدیل کرد یعنی به کلی نتایج زحمات پیامبر « صلی الله علیه و آله و سلم » را تقریبا در برهه ای از زمان از بین برده است . این است که امیرالمومنین « علیه السلام » در نهج البلاغه به آن بسیار اهمیت می دهد. در همین خطبه قاصعه ای که می دانید و معروف است امیرالمومنین « علیه السلام » چقدر زیبا و پر مغز و برانگیزاننده و هشداردهنده سخن گفته است . قسمتی از آن خطبه این است : « فالله الله فی کبر الحمیه و فخرالجاهلیه فانه ملاقح الشنان و منافخ الشیطان التی خدع بها الامم الماضیه و القرون الخالیه حتی اعنقوا فی حنادس جهالته و مهاوی ضلالته ذللا عن سیاقه سلسا فی قیاده ... الا فالحذر الحذر من طاعه ساداتکم و کبرائکم الذین تکبروا عن حسبهم و ترفعوا فوق نسبهم » . این هشدار امیرالمومنین « علیه السلام » است افراد جامعه را از دو چیز به شدت پرهیز می دهد : یکی از تکبر و کبر ورزیدن و خود را برتر از دیگران دانستن . دوم از قبول این تصور غلط از دیگران یعنی نه خودتان خود را از دیگری بالاتر بدانید نه این تصور غلط را اگر دیگری داشت شما قبول کنید. اینها ضامن اجرای اخلاق اسلامی بین مردم و بین مسئولان در جامعه اسلامی است . امیرالمومنین « علیه اسلام » تاکید می فرماید که هرگز از دیگران ترفع و تکبر قبول نکنید و حضرت امیرالمومنین « علیه السلام » نه خودش کبر می ورزید و نه از کسی کبر و خیلا را قبول می کرد. این هم حاکی از این است که آن روز این بیماری و در واقع هر دو بیماری وجود داشته است برای این که مسلم بشود بروید تاریخ را نگاه کنید آنها که به تاریخ آن دوره آشنایند می دانند که سهمگین ترین بیماری مردم آن روز همین دو چیز بوده : عده ای خودشان را بالاتر از دیگران می دانستند قریش از غیرقریش وابستگان به فلان قبیله عربی از وابستگان به فلان قبیله دیگر. و متاسفانه این بیماری و این که کسانی خود را برتر از جمعی دیگر بدانند بعد از پیغمبر « صلی الله علیه و آله و سلم » خیلی زود پیدا شد. و نتیجه این حال همان بود که امیرالمومنین « علیه السلام » فرمود : « فانه ملاقح الشنان ... » (محل ولادت و رویش اختلاف و جدایی است ) وقتی کسی خودش را بالاتر از دیگری دانست قشری خودش را از قشر دیگر بالاتر دانست آن روز اول اختلاف است اول جدایی است وقتی به این نکات در سخنان امیرالمومنین « علیه السلام » توجه کنید. منبع: روزنامه جمهوری اسلامی
خبر گزاری فارس-روزنامه جمهوری اسلامی
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان