13 مهر 1394, 13:51
زهد و وارستگى
مرحوم استهباناتى زهد را از مکتب جدّش، امیرالمؤمنین(علیه السلام) آموخته و همان گونه که مولى در نهج البلاغه([27]) زهد را تعریف نموده است، زهد آن بزرگوار زهدى تامّ بود. او دنیا را اسیر خود کرد و اسیر دنیا نشد. کسانى که او را درک کردند و از نزدیک شاهد زندگى او بودند، اعتراف نموده اند که وى قناعت مى کرد و جدّاً از زخارف دنیا بیزار بود. نه مقام و موقعیت او را مغرور کرد ونه مال او را مسحور. خانه اى بسیار کهنه و محقّر داشت و فرش منزلش بسیار ساده بود. مرحوم آیت الله مرعشى نجفى در این باره مى نویسد:
«با آنکه به مقام مرجعیّت و زعامت دست یافت و اموال زیادى به وى سپرده شد و مردم در برابر او خاضع گردیده و صبح و شام بر دست وى بوسه مى زدند امّا تغییرى در خوراک وپوشاک و نشست و برخاست و اخلاق و رفتار او حاصل نشد، کرسى ریاست و زعامت، شیوه زندگى او را دگرگون نکرد او در این دوران چنان زندگى مى کرد که پیش از آن مى زیست. او فروتن و متواضع بود. معاشرتش با دیگران نیکو و چهره شان متبسّم، در صحبتهایش مزاح هاى جاذبه دار، توام با حشمت و ادب هویدا بود. نسبت به حضار مجلس تکبر نمى ورزید، سخاوت و کرم وى به اندازه بود. افراط در بیت المال و بذل و بخشش بى جا نداشت، در عین حال از کمک به محرومان دریغ نمى ورزید حلم و وقار بر طبعش حاکم بود. جز در مقابل مخالفان که به کیان و کرامت شریعت آسیب وارد مى آوردند، خشمگین نمى شد.».([28])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان