13 مهر 1394, 13:51
سالى که صاحب معالم به مکّه مکرّمه مشرف شد به همراهان خود گفت:
امیدوارم امسال به زیارت حضرت ولى عصر(عج) نائل شوم، زیرا آن حضرت هر سال به مکه مشرف مى شود.
در عرفات از یارانش خواست که او را در خیمه تنها بگذارند تا به دعا و امور مربوط به آن روز بپردازد. او در حالى که به راز و نیاز با خداى خود مشغول بود مرد ناشناسى وارد خیمه شد و سلام کرد و نشست. صاحب معالم از دیدار آن بزرگوار چنان مبهوت شد که نتوانست سخنى بگوید. حضرت سخنانى بر او فرموده بود که او فراموش کرده بود. وقتى حضرت از خیمه خارج شد او با تنى لرزان و شگفت زده بیرون آمد و براى دوستانش تعریف کرد:
«... وى به گمانم همان آیت حقّ و همان نهایت آرزوى من بود. از خیمه به دنبال او خارج شدم ولى متأسفانه کسى را ندیدم.([11])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان