27 بهمن 1395, 7:32
آیتا... صافیگلپایگانی در سلسله نوشتارهایی به مناسبت ماه رمضان آورد: تعالیم اسلام، بذر محبّت و مودّت را در قلوب میافشاند؛ و انسانها را به همکاری و همدردی راهنمایی میکند. در متن کامل این نوشتار آمده است: «یکی از مناسبتها و اتفاقات تاریخی که در ماه مبارک رمضان به وقوع پیوست، عقد اخوّت و برادری بود. بنا به نقل«شیخ مفید»(۱) در روز دوازدهم ماه رمضان، پیامبر اکرم (ص) بین اصحاب، عقد اخوّت بست و بین خود و علی (ع) نیز پیوند برادری برقرار کرد. اسلام، دین برادری و اخوّت، برابری و همفکری، همقدمی و مساوات است؛ و اهل جهان را اعضای یک خانواده میداند. رنگ و نژاد، توانگری و تهیدستی، حکومت و عناوین دنیوی را سبب امتیاز فرد بر افراد، نشناخته؛ و فاصلهها را ازمیان برداشته، و تنها امتیاز و ملاک برتری را «تقوا» دانسته است؛ امتیازی که هرگز سبب غرور و تکبّر و سوء استفاده و فاصلهگرفتن از دیگران نمیشود. عقیده توحید و یکتاپرستی، هسته مرکزی این دین، و منبع احساس برادری با خلق خداست. هیچ مادّه و غذا و هیچ عقیده و خوی و خصلتی، مانند عقیده توحید در نیکبختی و سعادت افراد بشر، سودمند نیست. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ هذِهِ اُمَّتُکُمْ اُمَّهً واحِدَهً وَاَنَا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ»(۲) قرآن، بین افراد، در مال و ثروت، مقام و حکومت، جمعیّت و تعداد، رنگ و جنس، مقایسه و مسابقه ترتیب نداده است. عرب با عجم، و سفید پوست با سیاه پوست برابر است؛ چرا که این افراد از نظر قرآن و حقوق انسانی و اسلامی با هم برابرند، و انسانیّت و کمال آدمیّت، به این امور وابسته نیست. قرآن، هنگام مقایسه میان افراد، علم و تقوا و عبادت و ایمان را میزان فضیلت قرار داده است. رنگ اسلام و رنگ ایمان به خدا، رنگی است که برای هر کسی اعمّ از زن و مرد، غنی و فقیر، آسیایی و اروپایی، و عرب و عجم شایسته است؛ رنگ فطرت بشر است و هر انسانی آن را در فطرت خود دارد و نباید رنگهای دیگر را حجاب و حایل آن قرار داد. این رنگ، مثل رنگ وطن، نژاد، قوم و زبان سبب تفرقه و جدایی نیست؛ زیرا به قوم خاصّ و اهل یک کشور اختصاص ندارد. اسلام اعلام کرد که خدا یک شعبه و جیل و ملّتی را از جهت حقوق، بر دیگران برنگزیده و رستگاری را در انحصارِ اهل یک کشور، یا یک نژاد قرار نداده است و هم اعلام کرد که انسانها، همه در کرامتِ انسانیت، علی السواء و شریک میباشند، و این کرامت، در انحصارِ لَون یا نژاد یا یک ملّتِ به خصوص نیست. تعالیم اسلام، تخم محبّت و مودّت را در قلوب میافشاند؛ و انسانها را به همکاری و همدردی راهنمایی میکند. قرآن مجید، اخوّتی را که در سایه اسلام، نصیب مسلمانان شد و اختلافات و دشمنیها را از بین برد و دلها را به هم الفت داد، یادآوردی کرده، و مسلمانان را به اِعْتِصامِ بِحَبْلِ الله مأمور فرموده و با جمله کوتاه و پر معنای «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَةٌ»(۳) برادری آنان را انشاء کرده است. پس اگر مردمی با هم برادری و اخوّت نداشته باشند، مؤمن نیستند.
پیامبر اکرم (ص) از آغاز دعوت، به مسأله اخوّت دینی عنایت و توجّه تمام داشت و آن را از ارکان مهمّ و پایههای استوارِ اجتماعِ زنده مسلمانان میدانست و به وسیله آن، کینهها و دشمنیهای دیرینه اقوام و قبایل مختلف را از بین برد. ایشان از جمله کارهایی که به منظور جوشش و همبستگی کاملتر، و بیدار شدن شعور اسلامی و حکمتهای دیگر انجام داد، این بود که بین هر دو نفر از مهاجرین، عقد اخوّت بست؛ چنانکه بین هر دو نفر از مهاجرین و انصار نیز پیمان برادری برقرار کرد. بین هر دو نفر که با هم تجانس داشتند و از لحاظ افکار و آرا به هم شبیه بودند، عقد اخوّت برقرار شد و با این کار در حقیقت، خانوادهها و قبایل و عشایر، به هم مرتبط و متّصل شدند. این اقدام پیامبر (ص) هم از جنبه سیاسی و اجتماعی، و هم از جهت بههمپیوستن جامعه نوزاد اسلامی، بسیار با ارزش و سودمند بود و زمینهای برای اخوّت عامّ مسلمانان و برادری همگانی و جهانی جامعه بشریّت شد.
چنانکه از کتب تاریخ و حدیث استفاده میشود، عقد مؤاخاه مکرر واقع شده است: ۱. یک مرتبه بین مهاجرین چنانکه در بحار الانوار، ج۳۸ طبع جدید، ب۶۸، ص۳۳۳ از «ابن عمر» روایت کرده است. ۲. در مدینه طیّبه بین مهاجر و انصار؛ در ابتدای ورود به مدینه، چنانکه در بحار و سیره ابن هشام و کتابهای دیگر نقل شده است. ۳. هنگام نزول آیة «اِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ اِخْوَه» چنانکه در بحار از امالی شیخ روایت کرده است. ۴. در «یَوْمُ الْمُباهَلَه». چنانکه در سفینهالبحار، ج۱، ص۱۲ روایت شده است.
موضوعی که در این صحنههای مودت ساز و محبتآفرین، جالب و با اهمیت بود، انتخاب
حضرت علی(ع) توسط پیامبر (ص) به برادری خود بود. پیامبر (ص) همه را با هم برادر کرد و به گفته بسیاری از مورخان و محدثان، افرادی را که هم طراز و هم رتبه بودند، برادر قرار داد. بر این اساس، برای خود نیز باید برادری انتخاب میکرد. به راستی آن کس که لایق و شایسته این مکرمت باشد، کیست؟ و آن کس که بتواند، قرین و هم طراز پیامبر (ص) باشد (جز در مقام نبوّت) چه شخصیّتی است؟ آری، به غیر از علی، کسی لایق چنین مقامی نبود که پیامبر در حقّش فرمود: «اَنْتَ مِنّی بِمَنْزِلَهِ هارُونَ مِنْ مُوسی اِلاّ اَنَّهُ لا نَبِیّ بَعْدی»(۴) این انتخاب، بر اساس وحی و انتخاب خدا بود. خدا بین پیامبر (ص) و علی (ع) برادری قرار داده بود؛ چنانکه در «لَیْلَهُ المبیت»، شبی که مشرکان میخواستند پیغمبر را بکشند، و علی جان خود را فدای جان پیامبر کرد و در بستر آن حضرت خوابید به شرحی که در کتب معتبر اهل سنّت است خدا در ضمن وحی به جبرییل و میکاییل، فرمود: «اَفَلا کُنْتُما مِثْلَ عَلیّ بْنِ اَبیطالِب اخَیْتُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مُحَمَّد»(۵).
پینوشتها: ۱. مسار الشیعة شیخ مفید ره، ص ۲۸. ۲. سوره انبیا، آیه ۹۲؛ این آیین شما، آیین یگانهای است (مشترکِ همه ادیان است) و من پروردگار شمایم، پس مرا بندگی کنید. ۳. سوره حجرات، آیه ۱۰ : در حقیقت مؤمنان با هم بردارند. ۴. ای علی! تو در مقایسه با من، هم چون هارون در قیاس با موسی هستی، جز اینکه بعد از من، پیامبری نخواهد بود. ۵. المسترشد، ص ۲۶۱؛ الغدیر، ج۲، ص۴۸؛ عمده ابن بطریق، فصل ۳۰، ص۱۲۳ و ۱۲۵؛ خصائص الوحیالمبین ابن بطریق، فصل۶، ص۶؛ آیا شما مانند علی بن ابیطالب نیستید (و از فداکاری او درس نمیگیرید) و به این دلیل، من بین او و محمد (ص) برادری برقرار کردم.»
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان