21 فروردین 1395, 9:38
بيگمان سخن استوار و واقع و حق آن است كه ارتباط تنگاتنگي با عمل داشته باشد. هر كسي كه باوري دارد و آن را راست و استوار مييابد ميكوشد تا بر پايه آن عمل كند. از اين رو برخي، قول و سخن را همان اعتقاد شمردهاند و حتي در برخي از آيات قرآن قول به معناي اعتقاد و باور آمده است كه بيانگر ارتباط نزديك ميان سخن و اعتقاد است. شخص هنگامي كه سخني را بر زبان ميآورد بر اين باور است كه آن سخن قول سديد و كلامي استوار است و بر بنياد حق و راستي و عدالت استوار است. از اين رو كلام و سخن خويش را باور دارد و به عنوان اعتقادي دروني بر زبان ميراند. لذا ميبايست شخص مطابق سخن خويش عمل كند و آن چه را بر زبان ميآورد بدان عمل نمايد. برخي گفتهاند كه دعوت ديگران به عمل، نزديكتر به نتيجه است و از اين مهمتر كسي كه ميگويد و خود پيش از ديگران بدان عمل ميكند از بهترين شيوه تبليغ عقايد و افكار خود بهره برده است. از اين رو تنها كساني در تبليغ موفق هستند كه خود آن چه را ميگويند و به نظر ميرسد به آن باور دارند عمل ميكنند. در داستان پيامبر (ص) و كودك و خرماي تازه به اين مساله به روشني اشاره شده است. زني نزد پيامبر (ص) ميآيد و از كودك خويش شكايت ميكند كه رطب بسيار ميخورد و براي او مفيد نيست و پيامبر ميخواهد تا او را از رطب خوردن باز دارد. پيامبر (ص) او را به روزي ديگر حوالت ميدهد و گويا اين مساله چند روزي تكرار ميشود تا آنكه روزي كودك را از رطب خوردن منع و باز ميدارد. وقتي علت را جويا ميشوند كه چرا روز نخست اينگونه نگفتيد پاسخ ميشنوند كه رطب خورده كي منع رطب كند. هنگامي كه خود رطب خوردهام چگونه ميتوانم ديگري را از خوردن آن منع نمايم؟ اين همان مطابقت قول و عمل انسان است. خداوند كساني را كه سخني ميگويند و شعاري ميدهند ولي خود بر خلاف آن عمل ميكنند سرزنش كرده و آن را به عنوان گناه و نابهنجاري عظيم و بزرگ ميشمارد. (صف آيات 2 و 3).
يكي از معيارهاي سخن گفتن آن است كه بر پايه حق و راستي و داراي زيبايي باشد و سخنان زشت و نابهنجار نباشد. خداوند در بسياري از آيات در بيان احكام ميكوشد تا مساله شيوايي و زيبايي را مراعات كند و بسياري از مسائل را به شكل كنايات و استعارات و در لفافه بيان ميكند تا زشتي محتوا بهگونهاي پوشيده شود. بنابراين بهتر است كه شخص افزون بر اينكه از گفتن سخنان باطل و ناروا (حج آيه 30) خودداري ميكند بكوشد تا سخنان خويش را به شكلي بيان كند كه از زيبايي و شيوايي نيز برخوردار باشد.
شخص بهتر است كه همواره در سخن گفتن مراعات تقوا را داشته باشد. دوري از نمامي و سخنچيني و تهمت و غيبت و ديگر گناهان و اعمال زشت و نابهنجاري كه از راه زبان و بيان مطرح ميشود امري لازم و حكمي واجب است كه در بسياري از آيات بيان شده است. سخن چيني (همزه) و ايجاد دشمني با زبان (لمزه) و تفرقه افكني در ميان دوستان و آشنايان (همزه آيه 1) و سوگندهاي دروغ و ناروا خوردن (قلم آيات 10 و 11) از مهمترين عللي است كه تقوا را از ميان ميبرد و شخص را انساني غير متقي ميسازد. از اين رو خداوند از همگان به ويژه مومنان ميخواهد تا با تقواي الهي در سخن گفتن مراعات حقوق ديگران را كرده و نعمت بيان و زبان را درباره خود به كار گيرند. اينها گوشههايي از معيارهايي است كه قرآن در آيات مختلف بيان كرده است. اميد كه با مراعات آنها بتوانيم هم در تعالي شخصي و هم اجتماعي خود و جامعه گاميبرداريم و جامعه قرآني را در محيط خود ايجاد كنيم و به امت شاهد و نمونه تبديل شويم.
براي هر يك از مشكلاتي كه براي انسان پيش ميآيد راهكارهاي متفاوتي پيشنهاد شده است. همه ما در زندگي خود گرفتار بليهها و مشكلات ميشويم كه بسياري از آنها ما را در غم و اندوه بزرگ يا كوچك ميبرد. براي رفع اين اندوه راهكارهايي معمولا كارشناسان به تناسب تخصص خود ارائه ميدهند اما تمسك به ذات باري تعالي به واسطه اهل بيت، شايد بهترين كليد برطرف شدن آن باشد.
شايد بسياري از افراد ندانند كه چطور و چگونه بايد دعا كرده و خواسته خود را از خداوند متعال طلب كنند. امام عليبن موسي الرضا (عليه السلام) اين موضوع را با دعاهاي نوراني خود به ما ميآموزد.
آن حضرت در يكي از دعاهاي خود چگونگي درخواست براي برطرف شدن غم و اندوه را آموزش ميدهند. ايشان ميفرمايند: هر كه غم و اندوهي دارد، دو ركعت نماز به جا آورد و در هر ركعت يك بار سوره حمد و 13 بار سوره قدر را بخواند و هنگامي كه از نماز فارغ شد، به سجده برود و بگويد:
«اللّهم يا فارج الهمّ و كاشف الغمّ، و مجيب دعوة المضطرّين، و رحمان الدّنيا، و رحيم الاخرة، صلّ علي محمد و آل محمد، و ارحمني رحمة تُطفِيءُ بها عنّي غضبك و سخطك، و تُغنيني بها عمّن سِواك».
خداوندا!اي گشاينده و زداينده (ابرهاي) حزن و اندوه واي برطرفكننده غم واي اجابتكننده دعاي انسانهاي مضطر و بيچاره واي بخشاينده در دنيا، و بسيار مهربان در آخرت، بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست، و بر من رحم كن، رحمتي كه به وسيله آن خشم و نارضايتيات نسبت به من را خاموشسازي و مرا از غير خودت بينياز كني. سپس گونه راست خود را به زمين چسبانده و بگويد:
«يا مُذلّ كل جبار عنيد، يا معزّ كلّ ذليل، قد وحقّك بلغ المجهود منّي في امر "كذا "، ففرّج عنّي. "اي ذليلكننده هر متكبر سركش واي عزيزكننده هر خوار و ذليلي، قسم به حق خودت كه حقيقتا درباره "فلان كار " سختي و مشقّتم به نهايت شدت رسيده (كارد به استخوانم رسيده)، پس گشايشت را نصيبم فرما!
سپس گونه چپ خويش را به زمين چسبانده و مانند همان عبارت را بگويد، آنگاه پيشاني را به زمين بچسباند و مانند آن عبارت را بگويد، كه در اين صورت خداوند سبحان غم و اندوه او را بزدايد و حاجتش را برآورد. (صحيفه رضوية ص 77) .
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان