نویسنده: ابراهیم رفعتی
اگر پیامبر(ص) اسوه حسنه و سرمشق بی چون و چرای خداوندی برای بشر است (که هست) میبایست انسان این سرمشق بی بدیل را بشناسد و از وی در تمام زندگی خود استفاده کند. پس شناخت زندگی پیامبر(ص) با تمام جزئیات آن برای تقلید و سرمشق گرفتن امری بایسته و شایسته است. بهترین راه شناخت نیز توصیفاتی است که خداوند بیان میکند و یا خود پیامبر(ص) در سنت و سیره گفته و به نمایش گذاشته و روایات معتبر از امامان معصوم(ع) آن را بیان کرده و یا در قالب سنت و سیره اهل بیت عصمت و طهارت به بشریت منتقل شده است.
بی گمان قرآن بیانگر خلق عظیم پیامبر(ص) است؛ زیرا وجود کتبی و نوشتاری آن نسخه بی بدیل خداوندی است. با این همه استنطاق و پرس وجو از قرآن برای تبیین بخشهایی از این خلق عظیم اسوه حسنه الهی، کاری است که نویسنده در صدد انجام آن برآمده و آن را در قالب مقالهای ارایه نموده است.
راههای شناخت زندگی مادی و معنوی پیامبر(ص)
شناخت حقیقت محمدی به حکم مقدمه واجب، واجب است؛ زیرا خداوند در آیه 21 سوره احزاب به بندگان خویش فرمان داده تا از پیامبر(ص) به عنوان اسوه حسنه پیروی کنند و او را سرمشق زندگی خویش قرار دهند تا افزون بر مقام عبودیت و اطاعت، از محبت الهی برخوردار شوند. (آل عمران، آیه 31) پس برای این که شخص بتواند پیامبر(ص) را سرمشق خویش قرار دهد، واجب است که شناختی از حقیقت محمدی(ص) و سنت و سیره او در قول و فعل و نیز ظاهر و باطن داشته باشد.
برای شناخت حقیقت محمدی راهی جز مراجعه به قرآن نیست که کلام خداوندی است. همان گونه که تنها راه شناخت حقیقت الهی بهره گیری از توصیفات بندگان مخلص (به فتح لام) خداوند است. (صافات، آیات 159 و 160) راه شناخت حقیقت محمدی(ص) نیز بهره گیری از توصیفات الهی و بندگان مخلص خداوند است که اهل بیت عصمت و طهارت به عنوان نفس آن حضرت (آل عمران، آیه 61) و بندگان مطهر و مکرم الهی (احزاب، آیه 33، واقعه، آیه 79) در این مقام نشستهاند.
تاکید بر بهره گیری از این راه از آن روست که اگر بخواهیم به شکل علم احاطه (بقره، آیه 255، طه، آیه 110) شناختی از ظاهر و باطن و حقیقت قول و فعل آن حضرت(ص) داشته باشیم، باید از کسی بهره و مدد گیریم که دارای این علم احاطی نسبت به آن حضرت(ص) باشد تا بتوانیم از آن منابع و مدارک معتبر، زندگی ایشان را بشناسیم و از آن برای رسیدن به اخلاق محمدی(ص) و تخلق به اخلاق الهی بهره گیریم.
لزوم شاخصه شناسی
از آن جایی که زندگی هر انسانی در یک مدت زمانی نسبتا طولانی هفتاد ساله به درازا میکشد و در این مدت طولانی هزارها حادثه و رخداد کوچک و بزرگ و آشکار و نهان پدید میآید و هزاران کنش و واکنش از شخص صادر میشود، شناخت همه جزئیات زندگی نه تنها امکان ندارد بلکه بیان آن نیز نیازمند نگارش کتب بسیاری است که در این صورت نگارش زندگی یک فرد مثنوی هفتاد من کاغذ میشود.
اما باید به این نکته توجه داشت که همه آنچه به عنوان بینش، نگرش، منش، کنش و واکنش، شخصیت شخص را شکل میدهد، دارای کلی و جزیی است. بینشهای خرد در محور بینش بزرگ تری شکل میگیرد که کلیتر و فراگیرتر میباشد. همچنین نگرشهای جزیی مبتنی بر نگرشهای کلیتری است. از آن جایی که منش و کنش و واکنشهای شخص نیز مبتنی بر بینشها و نگرشها شکل میگیرد میتوان گفت که همه آنها از یک اصول کلی پیروی میکنند.
به عنوان نمونه اسلام همه اصول اساسی را در پنج اصل توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت گرد آورده است که البته عدل به توحید و امامت به نبوت باز میگردد و میتوان به عنوان سه اصل بنیادین اسلام از آن یاد کرد.
سبک زندگی یک مسلمان و مومن در چارچوب این اصول سامان مییابد و این اصول است که شخصیت، منش و کنشها و واکنشهای شخص را معلوم میکند.
پس اگر بخواهیم شناخت کاملی از پیامبر(ص) و سبک زندگی ایشان داشته باشیم میبایست این اصول را بشناسیم و هر کنش و واکنشی را براساس آنها به عنوان شاخصههای اصلی بسنجیم و ارزیابی کنیم.
بنابراین، شاخصه شناسی به معنای شناسایی اصول کلی و جوامع الکلم است که کلیت شخصیت و منش و کنش یک شخص را بیان میکند. این اصول کلی همانند قلههای بزرگی است که چکاد آنها سر به آسمان ساییده است و از هر جایی قابل شناسایی و ردگیری و دیدن است و شخص به سادگی میتواند با آنها راه خویش را بیابد و از گمراهی و دور شدن از مسیر، خود را نگه دارد.
این اصول را میبایست اصل حاکم بر همه اصول و فروعات دیگر دانست. به این معنا که هنگام تضاد و تزاحمی میبایست به آن رجوع کرد و اگر اصلی فدا میشود، این اصول نمیبایست فدا شود و اگر جایی تردید و شکی وجود داشت این اصول به عنوان اصول عملی مورد مراجعه قرار گرفته و مسیر را برای شخص مشخص نماید.
به عنوان نمونه اصل عدالت یکی از اصول حاکم بر هستی و احکام اسلامی است، به طوری که هرگاه وضعیت به گونهای شود که حکم اسلامی به نظر ظالمانه آید، آن حکم به کنار نهاده میشود؛ زیرا نمیتوان حکمی را در اسلام دید که خلاف اصول حاکم بر جهان از جمله عدالت باشد؛ زیرا احکام اسلامی مبتنی بر سنتهای الهی حاکم بر جهان و در چارچوب فطرت است. در همین چارچوب است که از پیامبر(ص) نقل شده که فرمود:
لاضرر و لاضرار فی الاسلام؛
هیچ حکم مبتنی بر ضرر و زیان در اسلام نیست.
شاخصههای اخلاقی پیامبر(ص)
برای شناخت شاخصههای اخلاقی پیامبر(ص) لازم است به قرآن به عنوان مهمترین و اصیل ترین و معتبرترین منبع مراجعه شود. با نگاهی به آیات قرآنی به سادگی میتوان دریافت که شاخصه اصلی در اخلاق محمدی(ص)، رحمت است.
واژه و اصطلاح رحمت، بیانگر اوج مهر، محبت، صفا، صمیمیت و رافت است. براساس آموزههای قرآنی، هستی به سبب رحمت الهی آفریده شده و همگان از دوست و دشمن از این سفره گسترده و خوان رحمت الهی در وجود و بقا بهرهمند هستند، به گونهای که ابلیس متمرد، مستکبر، رجیم، رانده شده و ملعون و شیاطین تحت ولایت او از جنس جن و انس نیز از این رحمت الهی بهرهمند میباشند. هر چند که در آخرت خداوند تنها رحمت خاص خود را به مومنان ارزانی میدارد.
به سخن دیگر، رحمت رحمانی او فراگیر است و کسی بیرون از دایره رحمت رحمانی الهی قرار نمی گیرد؛ زیرا خروج یا بیرون بودن از این دایره به معنای نیستی است؛ چرا که همه تحت حاکمیت و در دایره ملک و حکومت او هستند.
پیامبر(ص) به عنوان مظهر اکمل و اتم الوهیت و ربوبیت الهی و به عنوان انسان متاله و ربانی، برخوردار از این رحمت رحمانی فراگیر است. از این رو خداوند ایشان را به عنوان رحمه للعالمین یعنی رحمت برای همه هستی و جهانیان توصیف و معرفی کرده است. (انبیاء، آیه 107)
به سبب همین فراگیری رحمت پیامبر(ص) است که آن حضرت خود را برای هدایت همگان حتی ابلیس رانده شده به رنج میافکند تا همگان از جن و انس ایمان آورده و تحت مظهریت ربوبیت ایشان به کمال برسند و متخلق به اخلاق الله، متاله و ربانی شوند. خداوند در بسیاری از آیات بیان میکند که آن حضرت(ص) برای هدایت مردم تحت همین رحمت رحمانی خویش، بسیار اذیت و آزار دید و رنج و شقاوتی سخت را از سوی انسان و جنیان تحمل کرد. (طه، آیه 1؛ شعراء، آیه 3)
آن حضرت(ص) خود در این باره میفرماید: ما اوذی نبی مثل ما اوذیت؛ هیچ پیامبری مانند من در راه رسالت، آزار و رنج ندید.
خوش خلقی
از دیگر شاخصههای اخلاق محمدی(ص) خوش خلقی است که زیرمجموعه همین رحمت رحمانی است؛ ولی به سبب آنکه مهمترین شاخصه در رفتار اجتماعی است مورد توجه ویژه قرار میگیرد.
آن حضرت(ص) خوش خویی را به جایی میرساند که حتی دشمنان و منافقان از آن سوءاستفاده میکنند؛ زیرا به سخنان آنها با آنکه میدانست یاوه گو و بیهوده گو هستند گوش میداد تا ایشان را به سوی حق دعوت کند و از گمراهی رهایی بخشد. از این رو دشمنان وی را با تمسخر و استهزاء اذن» مینامیدند، هر چند حضرت با این خوش خویی میخواست خیری به آنان برساند.(توبه، آیه 16)
خلق عظیم (قلم، آیه 4) آن حضرت به گونهای بود که هرگز تبسم از لبهایش محو نمی شد و با همگان با گشاده رویی برخورد میکرد و ترشرویی نداشت. از آن جهت مردم پروانه وار به دورش گرد میآمدند و از شمع وجود و معارفش بهره میبردند.
خداوند در بیان این منش و خوی ایشان میفرماید: پس به برکت رحمت الهی، با آنان نرمخو و پرمهر شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی قطعا از پیرامون تو پراکنده میشدند. پس، از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کارها با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن، زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست میدارد. (آل عمران، آیه 159)
آن حضرت(ص) براساس همان شاخص اصلی رحمت و مهرورزی است که نرم خو، نرم دل و اهل رافت و بخشش و گذشت بود و از همگان حتی دشمنان خویش میگذشت و عذر و بهانههای آنان را با آنکه میدانست بهانه جویی میکنند، میپذیرفت و به رویشان نمیآورد.
همین خوشخویی موجب شده بود که حتی در رودربایستی گیر کند و با آنکه مردم گاه و بی گاه مزاحم ایشان میشدند و خواب و استراحت را بر حضرت سخت و تنگ میکردند، با آنان مدارا میکرد و به روی خودش نمی آورد که خسته و در رنج است. پس خواب و خورد و خوراک را بر خود حرام میکرد تا مردم از وجودش بهره بیشتری ببرند. این فشار تا آنجا بود که حتی خداوند به سبب اینکه آن حضرت حیا میورزد و در رودربایستی قرار میگیرد و حرفی از خستگی و مشقت نمیزند، به مومنان گوشزد میکند که رعایت حال آن حضرت را بکنند؛ (احزاب، آیه35) زیرا او نیز همانند شما بشری است که نیازمند خورد و خوراک و خواب و استراحت است. (فرقان، آیه7)
برخی از همسران پیامبر نیز از این خوش خویی حضرت(ص) سوء استفاده میکردند و ایشان را در خانه مورد اذیت و آزار قرار میدادند. به گونهای که خداوند به آن حضرت(ص) اختیار میدهد که آنها را طلاق بدهد تا افراد مومن و پاکی را خداوند جایگزین این همسران بدخو و بدخلق کند. (آیات سوره تحریم)
چنان که گفته شد، اصل عدالت اصل حاکم بر همه هستی است. اعتدال ریشه در همین عدالت دارد که خداوند از پیامبر(ص) میخواهد که این گونه باشد و آن حضرت(ص) نیز بر اعتدال بود و از هر گونه افراط و تفریط پرهیز میکرد.
بر این اساس، با آنکه اصل خوشخویی اقتضا میکرد که گاه احسانی کند که بر خلاف اعتدال است؛ ولی براساس آنچه قرآن گزارش و فرمان میدهد و پیامبر(ص) اطاعت میکند، ایشان در احسان نیز رویه اعتدال را مراعات میکرد و از هرگونه افراط و تفریط به دور بود. (اسراء، آیه92)
این گونه است که آن حضرت اهل اسراف و زیاده روی (انعام، آیه141؛ اعراف، آیه13) یا تبذیر و ریخت و پاش (اسراء، آیه72) نبود و همواره بر عدالت و اعتدال عمل میکرد و فرمان میداد (مائده، آیه8؛ انعام، آیه152) حتی اگر به ضرر خودش یا خویشان خودش بود.
امتی که ایشان ساخت امت معتدل و میانه رو بود و هرگز از دایره عدالت و میانه روی بیرون نمیرفت. (بقره، آیه143)
عقلانیت
از دیگر شاخصههای زندگی ایشان میتوان به خردورزی و عقلانیت گرایی اشاره کرد. آن حضرت(ص) به حکم اینکه عقل مطلق و نخستین عقل در هستی بود (اول ما خلق الله العقل؛ اول ما خلق الله نوری او روحی) همواره زندگی خویش را بر مدار عقل و عقلانیت سامان میداد. از این رو همه احکام عقلانی و مستقلات عقلی را امضا و تایید کرده و به حکم شریعت درآورده است. بر همین اساس زندگی ایشان مبتنی بر عرف عقلایی و معروف بود و نه تنها خود بر عرف و پسندیدههای عقلانی و عقلایی و شرعی عمل میکرد و به عفو و گذشت به عنوان یک مصداق از مصادیق بارز معروف توجه داشت، دیگران را نیز بدان دعوت میکرد.
به سخن دیگر، میتوان دین محمدی(ص) و سبک زندگی ایشان را که به جامعه جهانی ارایه داده، دین معروف دانست که از هر منکر و نابهنجاری به عنوان ضدارزشها پرهیز میداد. اصول اخلاقی محمدی را میتوان در چارچوب هنجارهای ارزشی عقل و شرع شناسایی و تعریف کرد. براین اساسی خداوند ایشان را مصداق عقل مطلق معرفی میکند که به احکام عقلانی و عقلایی پایبند و وفادار بود و از جاهلان یعنی غیرعاقلان پرهیز میکرد و رفتار ضد عقلانی ایشان را تقبیح مینمود. (اعراف، آیه199)
امام صادق(ع) در روایتی، عفو در این آیه را به معنای اعتدال و حد وسط میگیرد (تفسیر نورالثقلین، ج2، ص111، حدیث 407) بنابراین میتوان گفت که عقل، حکم به عدالت و اعتدال میکند و پیامبر(ص) نیز آن را به عنوان یک هنجار و معروف اجتماعی پذیرفته و در تمام زندگی خویش به کار میگیرد.
اینکه ایشان اهل برهان و جدال احسن و پند و اندرز بود در همین چارچوب کلی اصول اخلاقی تعریف میشود. (نحل، آیه125)
بر همین اساس است که به دور از هرگونه تبعیض و تفاوت و با نگاهی یکسان، مردم را به حق و عدالت و ایمان دعوت میکرد و میان آنها تفاوتی نمی گذاشت؛ زیرا همه را آفریده الهی میدانست که شایسته تخلق به اخلاق الهی هستند و میبایست خدایی شوند. (انبیاء، آیه109؛ شوری، آیه51؛ مجمع البیان، ج5و 6، ص533؛ و نیز ج7 و 8، ص107)
به هر حال، زندگی آن حضرت برمدار شاخصههای مهمی چون توحید، معاد، عدالت و مانند آن در بینش و نگرش شکل گرفته بود و آن حضرت(ص) در رفتارهای خویش همواره بر مدار رحمت و رافت و نرمی و خوشخویی و اعتدال میزیست و هیچ گاه این اصول را فدای امور دیگر نمی کرد. هر مومنی که مدعی پیروی از خط پیامبری است میبایست این گونه باشد و هرگز از دایره خوشخویی و عدالت و اعتدال و ایمان به خدا و معاد بیرون نرود.
البته آنچه در اینجا بیان شد بخشی از مهم ترین شاخصههای اخلاق محمدی بود و بیان همه شاخصهها و زیر مجموعه اصلی در این مطلب کوتاه شدنی نیست.