نویسنده: سیدمحمد تقی موسویان
برخی ها همواره از چگونگی ارتباط و حتی از امکان ارتباط با صاحب الزمان(عج) سوال میکنند پاسخ به طیف وسیع پرسش کنندگان و سطوح فکری و فرهنگی و اعتقادی آنان در یک مطلب کوتاه، شدنی نیست، با این همه آن چه به نظر میرسد و بخش عمدهای از پرسشگران را تا اندازه ای راضی و خشنود میسازد، در این مطلب کوتاه میآید.
مفهوم توحید
توحید به معنای بازگرداندن متکثرات به یک امر واحد است. به این معنا که انسان هنگامی با امور متعدد و متنوع مواجه میشود، نمی تواند به سادگی آنها را به یک امر بازگرداند. البته در برخی از علوم، با شناسایی وجوه مشترک میان متکثرات و کنار گذاشتن متمایزات، گام هایی برای رسیدن به وحدت برداشته میشود. به عنوان نمونه با تفکر در زید و عمر و وبکر وجوه مشترک میان آنان شناسایی شده و فصول جداگانه کننده به کناری نهاده میشود و از آن، عنوان «نوع انسان» ساخته میشود. این حرکت در حقیقت همان توحید است.
از آن جایی که در هستی، امور بسیاری تاثیر مستقیم و غیرمستقیم به جا میگذارند، برخی از انسان ها دچار این توهم و اشتباه میشوند که همه آن ها را الهه و خدایان قرار دهند و یا در مرتبه پایین تر اگر قایل به یکتایی خدا شوند برای هر یک از این امور تاثیرگذار دست کم عنوان ربوبیت را قایل شوند. از این جاست که برخی قائل به توحید در الوهیت میشوند ولی توحید در ربوبیت را نمیپذیرند.
دسته دیگر از انسانها با تفکر و تعقل و تدبر در مییابند که همه این امور تاثیرگذار نمیتوانند علل مستقل باشند بلکه علل وابستهای در عرض یا در طول هستند. این جاست که قایل به توحید در همه مراتب وجودی شده و هیچ ربوبیتی برای دیگران قایل نیستند. این شیوهای است که در فلسفه تعقلی به کار میرود.
اما در عرفان نظری بر این نکته تاکید میشود که همه این امور تنها مظاهر حقیقت واحدی بیش نیستند و حتی در ذات خویش استقلال ندارند، چه رسد که در عمل و فعل دارای استقلال باشند. بر این اساس، تنها یک حقیقت واحد در تمامی هستی وجود دارد و همه هستی تنها مظاهر همان حقیقت واحدند. البته آنان تاکید میکنند که هر چیزی باتوجه به شدت و ضعف نسبت و قابلیت خود با آن حقیقت واحد، تجلیات و مظهریت مییابد. براین اساس تفاوت هایی در مظهریت چیزها نسبت به آن حقیقت یکتا میتوان یافت؛ ولی این تفاوت در مظهریت هرگز به معنای تعدد و تکثر موجودات نیست. بنابراین در هستی تنها یک حقیقت و مظاهر آن با شدت و ضعف وجود دارد.
الله، مظهر نخست حقیقت یکتا
در ادبیات قرآنی، آن ذات هستی بخش یکتا و یگانه برای اینکه ظهور و تجلی یابد، در شکل کامل و تمام خود با عنوان «الله» ظهور یافته است، چرا که اسم «الله»، نامی برای همه اسماء و صفات الهی است.
بنابراین، الله نخستین تجلی و مظهر تمام و کمال ذاتی است که ما آن را به نام خدا میشناسیم. به سخن دیگر، پیش از ظهور آن ذات در شکل الله، ما هیچ شناختی از آن ذات نداشتیم، چرا که در کمون مطلق بوده است. بنابراین، نخستین ظهوری که برای آن حقیقت نهان، بوده است تجلی و ظهور در الله است.
پیامبر(ص)، وجه الله
الله، در حقیقت واسطه شناخت آدمی نسبت به حقیقتی است که همواره در کمون و دور از دسترس شناخت است. این ذات ناشناخته که در اصل، شناخته ترین چیز هستی است، همان چیزی است که در قرآن از آن به «هو» یاد میشود؛ چرا که «هو» ضمیر است که از یک جنبه، شناخته ترین امر و از جنبه دیگر نهانی ترین چیز است.
این «هو» ذات، در الله تجلی یافت. اما این الله چیست؟ به نظر میرسد که صادر نخست میبایست از هر جهت با ذات یکتا و یگانه باشد. این جاست که براساس قاعده امکان اشرف و قواعد دیگر فلسفی میبایست نخستین صادر، همان انسان کاملی باشد که اشرف همه هستی است. این انسان کامل، کسی جز پیامبر(ص) نیست که اشرف هستی میباشد. بنابراین به یک معنا، پیامبر(ص) همان وجه الله است.
مفهوم وجه الله
وجه همان بخش قدامی و ظاهر بدن است که مهمترین عضو و به معنای صورت و چهره است. از این رو، وجه الله همان بخش ظاهری از ذات «هو» است که به تمام و کمال به عنوان نخستین صادر، پدیدار شده است. از آن جایی که کامل ترین موجود و شریف ترین آن، پیامبر(ص) است، بنابراین آن حضرت (ص) همان وجه الله است.
وجه یک چیز، جدا از همان چیز نیست، به این معنا که وجه و صورت شخص همان جهت آشکار و ظاهر وی است، بنابراین، وجه الله هرگز از الله جدا نخواهد بود و یکتایی و یگانگی، میان آن دو برقرار است. بر این اساس وقتی از توحید سخن میگوییم به معنای آن است که درک کنیم که پیامبر(ص) با خدا به عنوان وجه خدا یکی است و دوگانگی در آن راه ندارد. این همان معنایی است که در آیه 9 سوره نجم با «او ادنی» تبیین شده است؛ چرا که قاب قوسین بیانگر منطقه مماس و تماس است و «او ادنی» همان اتحاد و یکتایی و یگانگی خدا و پیامبر(ص) به عنوان وجه الله میباشد. این که در روایات آمده است: «نحن وجه الله» به این دلیل است که از نظر مقام نوری، همه چهارده معصوم(ع) نور واحدی هستند و حکم یکی به دلیل آیه 61 سوره آل عمران و آیه مباهله، همان حکم دیگری میباشد که نفس و ذات ایشان یکی است.
بنابراین وجه الله، پیامبر(ص) و همه امامان(ع) به حکم نفسیت است. این همان معنای توحیدی است که بدان دعوت شدهایم.
وجه الله، خالق هستی
در روایات معتبر آمده است که نحن صنایع الله و الخلق صنایع لنا؛ ما، صنعت و سازه الهی و همه خلق، سازههای ما هستند. این بدان معناست که صادر نخست تنها از خداوند بی واسطه خلق شده و مظهریت یافته است و دیگر موجودات همه به واسطه انوار امامان(ع) آفریده شده و مظهر گشتهاند.
براین اساس، همه هستی، مظاهر وجه الله هستند و همان گونه که خداوند بر همه هستی احاطه دارد، وجه الله نیز احاطه علمی و مالکیت دارد و هر تصرفی از سوی ایشان در هستی صورت میگیرد. از این رو در دایره خلقت، همه هستی باید متوجه وجه الله و چهارده معصوم(ع) شوند و شناخت به این توحید پیدا کرده و در اندیشه بازگشت به این سیر وجودی، خود را سامان دهند. از این رو خداوند فرمان میدهد که اگر میخواهند به الله برسند و محبوب الله شوند میبایست متوجه وجه الله باشند. اصولا ربوبیت از طریق وجه الله امکان پذیر و شدنی است و انوار معصومان(ع) است که هستی را ربوبیت میکند براین اساس، در دایره سیر، نهایت سیر، رب ایشان است. «الی ربک المنتهی» چنان که در دایره بازگشت از «انالله و انا الیه راجعون» میبایست «الی ربک الرجعی» به رب ایشان بازگشت. بنابراین، همه هستی با سببیت امامان آفریده و ظهور یافته است که وجه الله میباشند و انسان همان گونه که باید درک کند که باء سببیت امیرمومنان(ع) به عنوان یک مصداق از وجه الله، خلقت را تکوین کرده است نیز درک کند که با باء سببیت آن حضرت(ع) و دیگر انوار امامان(ع) است که به خداوند برسد.
امام زمان(عج)، مالک هستی
[در هر زمانی جلوهای کامل از مظهر نخستین صادر، بر جهان، حاکمیت و مالکیت میکند که در زمان ما و پس از امامت امام عسکری(ع)، همه هستی، چون آب برای ماهی در اختیار امام زمان(عج) است. درحقیقت هستی، همان آب است و این آب همان صاحب زمان(عج) است. ما چون ماهی در این آب میباشیم که در جست وجوی آب و صاحب زمان(عج) هستیم.] اگر خوب بنگریم میبینیم که در آب در جست وجوی آب هستیم. البته بسیاری از مردم همانند ماهی متوجه آب نیستند مگر آن که از آب بیرون انداخته شوند. آن چه لازم است بدانیم اینکه دریابیم در آب وجود صاحب زمانی زندگی میکنیم و به سر میبریم.
نماز به معنای متوجه شدن به وجه الله و قرار گرفتن قلب در برابر این حقیقت است. وقتی متوجه وجه الله و صاحب الزمان(عج) در نماز و دیگر عبادات میشویم و نماز به این میبندیم که رضایت و خشنودی وجه الله را به دست آوریم، در حقیقت متوجه حقیقت توحید و مظهریت و وابستگی و فقر خود به وجه میشویم و این همان عنایت الهی است که تنها به برخی میرسد، چرا که همانند ماهی میشویم که دریابیم که در آب هستیم و قدر آن را بدانیم. درحقیقت عبادت به معنای توجه یابی و قرار دادن وجه خود در برابر وجه الله است. از این رو گفته اند حقیقت عبادت چیزی جز تذکر و رهایی از غفلت نیست.
نمادسازی
از آن جایی که بسیاری از مردم اهل عقل و تعقل نیستند و تنها اهل دیده بصر هستند و نهایت مرحله ای که میرسند همان شهودطلبی ابراهیمی برای اطمینان قلبی است، از خداوند نماد میخواهند. از این رو، مسجد و کعبه و دیگر امور، نمادهایی میشوند تا ره گم نشود و انسان بتواند وجهی را بیابد که کمی او را با حقیقت وجه الله مرتبط سازد.
کعبه و دیگر نشانه ها، نشانهای برای کسانی است که احتمال گم شدن ایشان میرود. اما اهل عقل و دل خود را همواره در برابر وجه الله زمان خویش مییابند. پس همواره همانند ماهی عاقلی هستند که خود را محاط تمام و کمال از هر جهت و حیث با آب میدانند. بنابراین بی ارتباطی معنا ندارد و تنها مشکل این است که متوجه به وجه الله نیستیم.