نویسنده: عباس نیکزاد
قیامت، مجازات اخروی و شبهات(2)
مقدمه: ایمان به معاد و روز جزا از مسلمات و ضروریات دینی ما مسلمانان است. قرآن کریم در صدها مورد در آیات و سورههای گوناگون و با نامهای مختلف از روز جزا سخن گفته است. قیامت در قرآن کریم با نامها و عنوانهای مختلف خوانده شده است که هر کدام نشان دهنده وضع مخصوص و نظام مخصوص حاکم بر آن است؛ مثلاً از آن جهت که همه اولین و آخرین در یک سطح قرار میگیرند و ترتیب زمانی آنها از بین میرود «روز حشر» یا «روز تلاقی» خوانده شده است و از آن جهت که باطنها آشکار و حقایق بسته و پیچیده، باز میشوند «یوم تبلی السّرائر» یا «روز نشور» نامیده شده است و از آن نظر که فناناپذیر و جاوید است، «یوم الخلود» و نیز به نامهایی چون «یوم الحسرة» و «یوم التغابن» و «نبا عظیم» خوانده شده است.( مرتضی مطهری، زندگی جاوید یا حیات اخروی، انتشارات صدرا، اسفند 1376، ص 28)
مهمترین ویژگی که در مورد قیامت به ذهنها تبادر میکند این است که آخرت روز جزا و پاداش است. در حقیقت اگر نظام جزا و پاداشی از جانب خدا در کار نباشد بعثت انبیا و دعوت دینی خاصیت و اثری نخواهد داشت. بنابراین، ایمان به روز جزا اهمیتی معادل اهمیت ایمان به اصل دعوت دینی دارد. ایمان به روز جزا مهمترین عاملی است که انسان را به پایبندی به تقوا و کارهای خیر و اجتناب از رذایل اخلاقی و گناهان وا میدارد. چنانکه فراموشی یا انکار آن ریشه اصلی هر گناه و خلاف و ظلمی است.
در ارتباط با همین ویژگی اصلی قیامت (روز جزا بودن) پرسشها و شبهات مهمی مطرح شده است که پاسخگویی به آنها لازم و ضروری است. برخی از این اشکالات در مورد اصل نظام مجازات در عالم آخرت و برخی از آنها در ارتباط با نوع مجازات در آن عالم و برخی از آنها درباره برخی از آموزههای دینی در این باره است.
شبهه اوّل: فلسفه مجازات اخروی چیست؟.
شبهه دوم: چگونه میتوان باور کرد که خدای عظیم و رحیم بنده ضعیف و حقیر خود را عذاب کند؟
پاسخی که در برابر شبهه قبلی داده شد در اینجا نیز قابل طرح است. در شبهه سابق گفته شد که پاداش و کیفر اخروی از نوع مجازات قراردادی اعتباری نیست بلکه از نوع مجازات حقیقی و تکوینی است. آنچه که در آخرت نصیب انسانها میگردد نتیجه عملکردهای خود انسان است. در قیامت هر انسانی همان را درو میکند که در دنیا کاشته است. معنا ندارد که انتظار داشته باشیم کسی که در دنیا هیچ کشتی نکرده است و یا کشت خار و حنظل کرده است در آخرت میوهها و محصولات شیرین درو کند.
آیا میتوان همین اشکال را در مورد مجازاتهای تکوینی دنیا مطرح کرد؟ اگر کسی خود را به عمد از بلندی به پایین پرتاب کند و یا اینکه به عمد سم کشنده میل کند و یا اینکه در درس خواندن خود تنپروری و یا در رانندگی بی احتیاطی کند و به مقررات راهنمایی و رانندگی اعتنا نکند و یا کسی که بیپروا به توصیههای ایمنی و یا بهداشتی بی اعتنایی کند و... آیا میتوان در این موارد با تکیه به عظمت و رحمت الهی این گونه اشخاص را از نتایج و لوازم اعمالشان معاف کرد؟ مگر خداوند در دنیا دارای این اوصاف کمالی نیست؟
از این گذشته همان گونه که قبلاً متذکر شدیم مجازات اخروی مقتضای عدل الهی و پایبندی او به وعدههاست. نمیتوان با استناد به عظمت و رحمت الهی، از خدا انتظار داشت که کاری بر خلاف مقتضای عدل انجام دهد و یا در گزارشهای خود مرتکب دروغ گردد و یا در وعدههای خود تخلف ورزد. البته معنای سخن ما این نیست که در عرصه قیامت از مغفرت و رحمت خداوند خبری نیست. یقینا بر اساس آنچه که در آیات و روایات فراوان آمده است مغفرت و رحمت الهی در قیامت نقش گستردهای خواهد داشت. شفاعت شفیعان در آخرت جلوه روشنی از مغفرت و رحمت الهی است. آنچه که در اینجا مورد نظر ماست این است که نباید به بهانه رحمت و عظمت پروردگار اصل عقوبت اخروی مورد انکار و یا تردید قرار گیرد. (مجله رواق اندیشه، آذر 1382 - شماره 24)
شبهه سوم: با عنایت به اینکه تناسب میان جرم و مجازات امر مسلم عقلی است چگونه خداوند برای گناهان کوچک و محدود، مجازاتهای بزرگ و سنگین و گاه نامحدود وضع میکند؟
پاسخ به شبهه: اولاً تناسب میان جرم و جریمه هر چند یک امر عقلی و عقلایی است اما باید توجه داشت که در اندازهگیری اهمیت جرم نمیتوان تنها به کمیت و تعداد آن و مقدار زمانی که در انجام آن به کار رفته نگاه کرد بلکه باید به ماهیت و کیفیت جرم نیز توجه داشت. گاه یک جرم که در یک دقیقه و یا کمتر از آن انجام میگیرد از صدها و هزارها جرم دیگر که روزها و هفتهها در انجام آن صرف شده است، اهمیت بیشتری دارد. آیا میتوان جرم کسی که در یک دقیقه با بمبی هزاران نفر را قتل عام میکند نسبت به جرم کسی که در چندین فقره دزدی که ماهها طول کشیده و چند کالای نه چندان مهم را از افراد مختلف به سرقت برده کمتر و یا حتی برابر دانست؟ آیا در این گونه موارد در مقام مجازات به تعداد و کمیت گناه و جرم نگاه میکنند؟
در مجازات اخروی یقینا تناسب میان جرم و جریمه منظور میشود اما اینکه چه جرمی از اهمیت بیشتری برخوردار است و چه جریمهای متناسب با جرمی که شخص مرتکب شده است میباشد از حد درک و معرفت ما خارج است و خداوند بر اساس علم و احاطه کامل خود عمل خواهد کرد.
ثانیا همانگونه که گذشت مجازات اخروی از نوع مجازات تکوینی و حقیقی و از نوع تجسم صورتهای غیبی و ملکوتی و اعمال و اخلاق و نیتهای ماست و ربطی به مجازاتهای قراردادی و اعتباری ندارد. در مجازاتهای قراردادی جای این است که مجازاتی که برای شخص مجرم مقرّر میشود مورد سئوال و یا اعتراض قرار گیرد اما در مجازاتهای تکوینی جایی برای این گونه اعتراضها نیست. در این گونه موارد گاهی یک لحظه بی احتیاطی، عواقب سنگین و غیرقابل جبرانی دارد؛ مثلاً یک لحظه خواب رفتن در موقع رانندگی ممکن است باعث افتادن شخص به اعماق دره و نابودی و هلاکت دائمی شود و یا یک غفلت و بی توجهی باعث افتادن از ارتفاع بالاو یا خوردن سم کشنده به جای آب گردد که نابودی و یا معلولیت دائمی را به همراه دارد.
شهید مطهری در این رابطه میگوید: «پاسخ اشکال »تناسب کیفر و گناه« به این صورت خلاصه میشود که رعایت تناسب بحثی است که در مورد کیفرهای اجتماعی و قراردادی قابل طرح است. البته در این گونه کیفرها، قانونگذار باید متناسب بودن کیفر را با جرم در نظر بگیرد. اما در کیفرهایی که رابطه تکوینی با عمل دارد؛ یعنی معلول واقعی و اثر حقیقی کردار است یا کیفری که با گناه رابطه عینیت و وحدت دارد؛ یعنی در حقیقت خود عمل است، دیگر مجالی از برای بحث تناسب داشتن و نداشتن نیست. کسی که میگوید چگونه ممکن است خدایی باشد و ما را در برابر جرمهای بسیار کوچک مجازاتهای بسیار بزرگ بکند این معنا را درک نکرده است که رابطه آخرت با دنیا از قبیل روابط قراردادی اجتماعی نیست...». (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، پیشین، ص 237)
در ارتباط با مسئله خلود در جهنم باید گفت که مسئله از همین قبیل است. زیرا خلود در آتش، کیفر همه کسانی نیست که در دنیا مرتکب گناه شدهاند. شاید بتوان گفت اکثریت اهل نار مشمول کیفر خلود نیستند. اصحاب آتش به حسب مقدار و مرتبه گناه و جرمی که مرتکب شدهاند در صورتی که مشمول مغفرت واقع نشوند و صلاحیت شفاعت را از همان آغاز نداشته باشند پس از مدتی هر چند بسیار طولانی از آتش خارج خواهند شد. خلود در آتش شامل حال عدهای از گنهکاران و کیفر برخی از گناهان است. اینکه چه کسانی مشمول این کیفر و چه گناهانی باعث خلود آتش است از دایره علم و اطلاع ما خارج است. قرآن کریم میفرماید: «بَلی مَنْ کَسَبَ سَیئَةً وَ اَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَاُولئِکَ اَصْحابُ النّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ اُولئِکَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیها خالِدُونَ؛ آری! کسانی که مرتکب گناه شوند و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند آنها اهل آتشند و جاودانه در آن خواهند بود و آنها که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دهند آنان اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند بود». (بقره، 80-81)
معیاری که در این آیه برای خلود در آتش داده شد آن است که شخص، گناه و یا گناهانی انجام دهد که آثار سوء گناه تمام وجود او را در بر گیرد و روزنههای نجات را بر او ببندد. در تفسیر شریف المیزان در ذیل این آیه آمده است:
«کلمه خطیئه به معنای آن حالتی است که بعد از ارتکاب کار زشت به دل انسان دست میدهد... احاطه خطیئه باعث میشود که انسان محاط آن، دستش از هر راه نجاتی بریده شود گویا آنچنان خطیئه او را محاصره کرده که هیچ راه و روزنهای برای این که هدایت به وی روآورد باقی نگذاشته، در نتیجه چنین کسی جاودانه در آتش خواهد بود و اگر در قلب او مختصری ایمان وجود داشت و یا از اخلاق و ملکات فاضله که منافی با حق نیستند از قبیل انصاف و خضوع در برابر حق و نظیر این دو پرتوی میبود قطعا امکان این وجود داشت که هدایت و سعادت در دلش رخنه یابد پس احاطه خطیئه در کسی فرض نمیشود مگر با شرک به خدا که قرآن دربارهاش میگوید: «خداوند شرک را نمیآمرزد و پایینتر از آن را از هر کس که بخواهد میآمرزد»(انبیا، 48) و «مگر با کفر و تکذیب آیات خدا»(بقره، 39) پس در حقیقت کسب سیئه و احاطه خطیئه به منزله معیار جامعی است برای هر فکر و عملی که باعث خلود در آتش است».( سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی همدانی، انتشارات درالعلم، قم، ج 1، ص 399)