تكاپوي شوم ضد انقلاب
رضا نصیری
نگاهی بر کارشکنیها و مخالفتهای جریان ضد انقلاب در مقابل نهادهای انقلابی در اوان تاسیس جمهوری اسلامی و درست زمانی که میبایست همه اقشار گروه ها، جناحها و احزاب سیاسی کشور اختلافات را به کنار نهاده و در راه تثبیت و تحکیم نظام نوپای اسلامی تلاش کنند.
برخی و افراد و گروهها که دارای وابستگیهای خاصی بودند و یا از سوی بیگانگان حمایت میشدند، نه تنها اختلافات را کنار نگذاردند بلکه هر روز با طرح و ترفندی تولید نزاع نمودند و تلاشهای خود را به جای آن که صرف پیشرفت امور کشور نمایند مصروف توطئه چینی و اختلاف افکنی نمودند. از جمله چنین گروه هائی لیبرالها بودند که به فراخور و اقتضای دوران انقلاب خود را در ردیف انقلابیون جای داه و بی هیچ اعتقادی به اهداف اصیل انقلاب و خط امام وارد کارزار شده، با توجه به تجربیان تشکیلاتی و حزبی خود موفقیتهایی نیز حاصل نموده و بعضا در راس امور حیاتی کشور قرار گرفتند. از جمله این افراد ابو الحسن بنی صدر و مثال چنین گروه هایی جبهه ملی بود. همان گونه که اشاره شد این طیف به کار شکنیها و اختلاف افکنیها مشغول شدند و هزینههایی نیز بر دوش نظام نو بنیاد جمهوری اسلامی در آن برهه حساس نهادند. ذیلا به برخی از تلاشهای افراد و گروههای مزبور که بیشتر در قالب تقابل آنها با شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی - دو ارگانی که بسیاری از مسئولیتهای مهم کشور بر عهده اعضای آنها بود ظهور یافته بود میپردازیم.
بنی صدر از زمانی که به عنوان رئیس جمهور قدرت را به دست گرفت، مسائل خاصی را در جهت تحکیم سلطه انحصاری خود و تحمیل نظراتش بر دیگران، به ویژه اکثریت شورای انقلاب و شورای مرکزی حزب جمهوری مطرح میساخت و در تریبون مطبوعاتی خویش «روزنامه انقلاب اسلامی» مرتباً بر مسئلهی دوقطبی بودن و تعدد مراکز تصمیم گیری تاکید میکرد. وی سعی مینمود تا علل نا هنجاریها و مشکلات را دخالتهای شورای انقلاب و حزب جمهوری وانمود کند. بنی صدر این مسائل را به صراحت در مصاحبههای مطبوعاتی خویش علیه شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی مطرح میساخت و سرانجام نیز با این سخنان خود در اندک زمانی نظام سیاسی کشور را درگیر تنشها و شکافهای تازهای نمود و زمینه را برای شکل گیری مشکلات تازه فراهم آورد.
موضع گیریهای شدید بنی صدر علیه شورای انقلاب در حالی صورت میگرفت که این نهاد در جریان مبارزات انتخاباتی از او حمایت کرده بود. وی حتی جامعه روحانیت مبارز تهران را که با دادن اعلامیهای در جریان انتخابات، از وی حمایت نموده بود را مورد حمله قرار داد و آنان را به همراه روحانیون و رهبران حزب جمهوری اسلامی به عنوان موانع اصلی مشی و قدرت سیاسی آینده خود به حساب میآورد.
بنی صدر برای مقابله با جریان انقلابی مخالف خود در حزب جمهوری و شورای انقلاب کوشید تا به منظور توسعه پایگاه مردمی خویش در میان طیف ملی گرا و چپ گرا و سایر مخالفان انقلاب طرفدارانی را به دست آورد او برای جلب نظر ملی گرایان در این زمان، از آرمان حقوق مدنی و بازسازی اقتصادی و برای جلب حمایت چپ گرایان، از ملی شدن صنایع بزرگ و خود مختاری بیشتر برای اقلیتها حمایت کرد.
بزودی تلاشهای بنی صدر برای جلب نظر نیروهای مخالف انقلاب موثر افتاد زیرا در این زمان محور اصلی گروههای مخالفی که وی در صدد جلب نظر آنان بود این بود که، به عنوان یک قطب در جامعه مطرح باشند یا لااقل به عنوان یک عامل قدرت در سیاستهای کشور اثر گذار شوند. این گروهها به دلیل فعالیتهای مخالف خویش علیه نظام در این زمان امکان مطرح شدن مستقیم را از دست داده بودند بنابراین سعی داشتند با مخفی شدن پشت سر بعضی شخصیتها به طور غیر مستقیم بار دیگر در صحنهی سیاسی کشور فعال شوند تا به موازات این فعالیتهای غیر مستقیم، هم ازانفعال بیشتر خود جلوگیری کنند و هم زمینه را برای امکان دوباره مطرح شدن مستقیم خویش فراهم سازند. به همین جهت به فاصله چند ماه پس روی کار آمدن بنی صدر، با توجه به تمایلات او برای ائتلاف با این گروه ها، آنان در دفتری که بنی صدر به نام «دفتر همکاریهای مردم با رئیس جمهوری» به وجود آورده بود در یک ائتلاف اعلام نشدة ستادی گرد هم آمده و به توطئه چینی و تخریب علیه جریان انقلاب و طیف روحانیون عضو حزب جمهوری اسلامی و شورای انقلاب مشغول شدند. این گروهها که به جناح یکم یا جریان اتحاد بزرگ ملی در میان جریان ضد انقلاب معروف بودند عبارت بودند از: نهضت آزادی، حزب ملت ایران، جاما، جبهه ملی، مجاهدین خلق، حزب مائوئیست رنجبران که مخالف جناح مکتبی بودند.
گروههای مذکور از حمایتهای آیتالله شریعتمداری برخوردار بودند. صدور و پخش اعلامیههای زنجیرهای در این زمان مهمترین فعالیت این گروهها بود که به همراه رئیس جمهور به فضا سازی علیه نظام پرداخته بودند.
در گیرو دار این فعالیتها و تلاشها، سید محمود کاشانی از اعضای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ضمن مصاحبهای با صراحت بیاعتمادی جناح مذهبی را به عناصر غیر روحانی و ملی گرا اعلام کرد و این انقلاب را یک انقلاب مذهبی به رهبری امام معرفی کرده گفت: «بعضی از عناصر غیر مذهبی و سیاستمدارانی که بعداً به انقلاب پیوستند مطلقاً اعتقادی به خط امام نداشتند و به ریشه و اساس این انقلاب معتقد نیستند.» وی در ادامه سخنانش اظهار داشت: «تجربه مهدی بازرگان و جبهه ملی هنوز برای ما تازه است و دیگر حاضر نیستیم اشتباه دوران مصدق را تکرار کنیم... و بنی صدر هم امروز همان راهی را که مصدق دنبال میکرد در پیش گرفته است...»
به نظر میرسد که مقصود سید محمود کاشانی از این که بنی صدر راه مصدق را در پیش گرفته است این بود که وی هم بعد از آن که به کمک رهبران روحانی به قدرت رسیده به مقابله با آنها پرداخته است همان گونه که مصدق و سایر ملیون در جریان ملی شدن صنعت نفت عمل کردند. آنان که در زمان نهضت از فتوای علما و روحانیون و حمایتهای گروههای مسلمانی چون فدائیان اسلام و مجمع مجاهدین اسلام به رهبری آیت الله کاشانی برخوردار شده بودند بعد از حادثه 30 تیر 31 و بازگشت مجدد مصدق به قدرت به مخالفت و کنار زدن روحانیون و گروههای مذکور پرداختند و خود جریان اصلی قدرت را به دست گرفتند.
پس از انتخابات دوره اول مجلس، به دلیل این که اکثریت کرسیهای نمایندگی توسط کاندیداهای حزب جمهوری اسلامی کسب شده بود بنی صدر، همراه با این طیف از هواداران خود، مرتباً مسئله استبداد و ارتجاع را به کنایه نسبت به حزب مذکور مطرح میکرد. او برای ایجاد موجهای اجتماعی علیه حزب، و باز کردن راهی جهت تحمیل کابینه دلخواه خود، در جلسات عمومی، همواره درباره گرایش جامعه به استبداد دست راستی هشدار میداد.
در این میان افراد جبهه ملی به عنوان یکی از مهم ترین موتلفان رئیس جمهور در جریان مخالفتهای او با حزب جمهوری با وی همراهی کردند.
آنان در طول دوران ریاست جمهوری بنی صدر این همگامی خود را با آوردن مطالبی در ارگان خود به منصه ظهور گذاشتند. به عنوان نمونه جبهه ملی در شماره 68 نشریه پیام با درج سخنان شیخ علی تهرانی که در گفتگو با نشریه محراب انجام داده بود، مخالفت خود را ابراز داشتند. وی در این مصاحبه گفته بود «حزب جمهوری برای نابود کردن اسلام و ایران تشکیل شده است.» آنان با چاپ و انتشار این مصاحبه بار دیگر مخالفت خود را با ولایت فقیه نشان دادند و آن را به یک نوع دیکتاتوری تشبیه کردند. اما به نظر میرسد آن چیزی که از دیدگاه آنان دیکتاتوری بود همان موضوعی بود که از نگاه مردم اصل و اساس حاکمیت جامعه اسلامی بوده و مورد تاییدشان بود. این موضوع مسئلهای بود که هسته اصلی خواستههای مردم در مبارزه علیه رژیم به رهبری روحانیت بر آن استوار شده بود و برای آن مبارزه کرده بودند.
افراد جبهه ملی در بروز اختلافات میان بنی صدر و حزب جمهوری در این دوره نقش اساسی ایفا کردند؛ این امر در نتیجه بررسیهای کمیسیون سه نفرهای که از سوی امام در جریان اوج گیری این اختلافات تشکیل شده بود، مشخص شد.
اعضای کمیسیون عبارت بودند از آیت الله اشراقی به عنوان نماینده بنی صدر، آیت الله مهدوی کنی، نمایندة امام و آیت الله یزدی، نماینده شهید بهشتی و محمد علی رجایی و هاشمی رفسنجانی که به ترتیب نخست وزیر و رئیس مجلس شورای اسلامی بودند- که در ضمن جلسات متعدد فوق اسامی آن عده که باعث بروز اختلافات گردیده بودند اعلام شد که در میان این عده نام کریم سنجابی و علی اصغر حاج سید جوادی از ملی گرایان مستقل به چشم میخورد.
جبهه ملی در مخالفت بنی صدر با شورای انقلاب نیز ضمن درج مطالبی در نشریه پیام در مخالفت با شورای انقلاب در این زمینه نیز او را همراهی کردند. آنان در شماره 1 نشریه پیام در تاریخ 17 فروردین 59، با آوردن مطلبی تحت عنوان «شورای انقلاب از گزارش کار خود طفره رفته است» این نهاد انقلابی را مرکز برخوردها و اعمال نظرها برای به دست گرفتن قدرت حکومتی، در طول یک سال بعد از انقلاب یعنی زمانی که کشور باید به طرف سازندگی پیش میرفت معرفی کردند، آنها موجودیت شورای انقلاب و ترکیب اعضای آن و نحوه عمل آنها را از عوامل اساسی جلوگیری از برقراری نظم انقلابی برای سازندگی کشور در یک سال اخیر به شمار آوردند و در این باره نوشتند: «همه محافل سیاسی و اجتماعی کشور انتظار داشتند شورای انقلاب پس از یک سال بگوید برای ملت و کشور چه کرده است. تاریخ نشان داده است که این شگردها در نهایت حاصلی نخواهد داد و در برابر حقانیت جنبش ملت محکوم خواهد گردید.»
جبهه ملی در ضمن مطلب دیگری تحت عنوان «شورای انقلاب مملکت به کجا میرود» در 23 اردیبهشت 59 در انتقاد از این شورا نوشتند: «کاش اعضای محترم شورای انقلاب میخواستند تا حقایق و واقعیتهای موجود در جامعه را به دور از گرایشها و اعتقادات شدید مذهبی مردم احساس کند و مملکت و ملت را در مسیری که انقلاب ما اقتضا دارد رهبری کند. هر روز که میگذرد عدم رضایت عمومی از کارگزاران در اداره امور مملکت بیشتر میشود، بهترین دلیل افزایش عدم رضایت عمومی تقلیل عده شرکت کنندگان در انتخابات ریاست جمهوری و مراحل دوگانه انتخابات مجلس شورای ملی است.» افراد جبهه ملی با ادعای این که قدرت اجرایی واحد و قاطعی در مملکت وجود ندارد و هر گروه و فردی در هر گوشه مملکت کوس حکومت و فرمانروایی میزند، نوشتند: «مردم نمیدانند چرخ و محور اصلی اداره مملکت دردست چه اشخاص و مقاماتی است برای این که علت هرج و مرج و آشفتگی سیاسی و اقتصادی مملکت مشخص شود، و مشکلات کشور حل شود باید شورای انقلاب نتایج عملکرد پانزده ماهه خود را برای آگاهی عمومی و اطلاع مردم منتشرکند و اگر مراجع دیگری غیر از شورای انقلاب در تصمیم گیر یها دخیل هستند باید به مردم معرفی شوند.»
اما باید اذعان داشت آنچه، گروههایی مانند جبهه ملی مورد انتقاد قرار دادند اقتضای طبیعی دوران پس از انقلاب بود، زیرا نه تنها ایران بلکه هر کشوری که در آن انقلاب رخ داده، بلافاصله با مجموعهای از مشکلات دست دست به گریبان میشود، مشکلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... به طور کلی مشکلاتی وسیع تر از آنچه در شرایط عادی یک جامعه میتواند رخ دهد. شکل گیری و از سرگیری چنین بحرانها و مشکلاتی یک روند طبیعی در انقلاب هاست.
وقتی انقلابی رخ میدهد بدان معنا نیست که هیچ چیز دگرگون نشده است بلکه مسیرهای تازهای در جامعه باز شده و برخی از مسیرهای نامتناسب پیشین از میان برداشته شده است. این مشکلات و نابسامانیها نه تنها در زندگی روزمره مردم برای مدتی تاثیر خواهند گذاشت بلکه قطعاً نظام جدید جامعه را نیز با نابسامانیهایی روبرو خواهد ساخت. اما در همین وضعیت انقلابی، بسیاری از گروهها که قبل از پیروزی به همراه انقلابیون اصیل سهمی، هر چند اندک در پیروزی ایفا کردهاند و یا تنها با انقلاب همراه شدهاند با مشاهده چنین وضعیتی به فکر قدرت طلبی، بیشتر از آن چه استحقاقش را دارند، میافتند.
در انقلاب ایران نیز با وضعیت نسبتاً مشابهی روبرو بودیم و در این دوران جبهه ملی به همراه برخی دیگر از گروهها و گروهکها چنین روندی را پیمودند. آنها در این زمان با بهانه جوییهای بیاساس با وجود آگاهی از مشکلات جامعه و نظام نوپا، به جای سهیم شدن در حل مشکلات، بنابر خصلت قدرت طلبی خویش شروع به انتقاد از نهادها و ارگانهای حساس جامعه که در پی حل مشکلات و سامان دادن به نابسامانیهای بازمانده از رژیم پیشین بودند، افتادند و به همراه سایر گروههای هم فکر و همراه خود بیشتر بر آشفتگیهای جامعه دامن زدند و جو را ملتهب تر ساختند.