12 اردیبهشت 1390, 0:0
مشروعيت، حكومت فقها، غيبت
آیت الله محمد تقی مصباح یزدی
شبیه سخن فوق در زمان غیبت وجود دارد. به اعتقاد ما شیعیان، فقها در زمان غیبت همانند کسانی هستند که در زمان حضور امامان معصوم(علیهم السلام) از سوی آن بزرگواران منصوب میشدند. همان گونه که، مثلا، مالک اشتر در زمان حضور امیرالمومنین(علیه السلام) برای حکومت مصر منصوب شد، در زمان غیبت نیز فقها از طرف امام معصوم(علیه السلام) برای حکومت منصوب شده اند. گویا امیرالمومنین(علیه السلام) آنها را تعیین کرده است، ولی نه به «اسم» بلکه به «عنوان». آن عنوانی که برای زمان غیبت تعیین شده، «فقیه جامع الشرایط» است.
امیرالمومنین(علیه السلام) مالک اشتر را برای حکومت مصر فرستاد، ولی مالک در بین راه با توطئه معاویه و عمروعاص به شهادت رسید و هرگز به مصر نرسید. در مناطقی نیز گاه والی منصوب، از سوی مردم کمک نمی شد. در این حالت، کاری از والی و حاکم ساخته نبود و در واقع، تکلیف از او ساقط میگشت.
در زمان غیبت نیز گاه شرایط لازم حکومت برای یک فقیه، در یک شهر، استان یا کشور وجود دارد و او میتواند با یاری مردم به وظایف و تکالیف خویش جامه عمل بپوشاند. در گذشته، گاه این اختیارات برای یک فقیه به صورت محدود و مختصر وجود داشت. برخی از فقها در زمان حکومت قاجار، در مناطق خویش همانند یک والی یا حاکم عمل میکردند. حکومت در ظاهر به قاجاریه تعلق داشت، ولی در عمل، فقها در شهر یا روستای خویش ا عمال قدرت و ولایت میکردند و مردم نیز به دستورات آنان عمل میکردند. آنان این قدرت را داشتند که به شکایات مردم رسیدگی و در مورد آنها قضاوت کنند و در مواردی حدود الهی را جاری سازند. این که در این موارد چگونه فقها میتوانستند به صورت محدود ا عمال ولایت کنند به شرایط آن زمان باز میگردد؛ مثلاگاه حکومت مرکزی ضعیف بود، و یا در مواردی، پادشاه به دلیل گرایش مردم به یک عالم، اختیارات محدودی را به او واگذار میکرد. در هر حال، انجام وظایف و تکالیف از سوی یک فقیه در زمان غیبت، همانند والی منصوب از ناحیه امام معصوم(علیه السلام) در زمان حضور، به همراهی و یاری مردم وابسته است.
در گذشته هیچ گاه برای یک فقیه امکان ا عمال ولایت به صورت مطلق وجود نداشت و همان گونه که اشاره کردیم، تنها برخی از فقها به صورت محدود و مقید توان ا عمال قدرت داشتند. به دیگر سخن، ولایت آنان از نوع «ولایت مقید و محدود فقیه» و نه «ولایت مطلق فقیه» بود. خدای متعال پس از 14 قرن به مردم ایران موهبتی بزرگ مرحمت کرد،و آن، ولایت مطلق برای فقیه شایستهای است که بتواند به حق از امام معصوم(علیه السلام) نیابت کند.
شرح این که چگونه در ایران برای یک فقیه جامع الشرایط امکان ا عمال حاکمیت ولایت مطلق فراهم گشت، مجالی جدا میطلبد. به طور مختصر باید گفت آغاز این مساله به پانزده خرداد 1342 و حرکت اعتراضی امام خمینی(رحمه الله) به دستگاه حکومت شاه باز میگردد که حمایتهای مردمی را در پی داشت. از سال 42 به بعد، فترتی نسبتاً طولانی در این حرکت پیش میآید تا این که در سال 56 نهضت دوباره اوج میگیرد و در بهمن سال 57 شاهد پیروزی انقلاب اسلامی هستیم.
در دهههای اخیر در بسیاری از کشورهای اسلامی شاهد ظهور نهضت بیداری مردم مسلمان بوده ایم. آنان متوجه خطر دشمنان اسلام و تلاش آنها برای نابودی اسلام شده اند. در گذشته تمام کشورهای اسلامی در یک مجموعه بزرگ تر به نام امپراتوری عثمانی قرار داشتند و امپراتور نیز به عنوان خلیفه پیغمبر حکومت میکرد. بر اساس برنامهها و توطئه هایی که از سالها پیش، از سوی دشمنان اسلام طراحی شده بود، امپراتوری عثمانی تضعیف شد و به دهها کشور کوچک تر تقسیم گشت. پس از چندی مسلمانان با غیرت، متوجه تهاجم علیه اسلام شدند. آنان میدیدند که اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، در هیچ کشوری حکومت اسلامی باقی نخواهد ماند. از این رو شخصیت هایی ممتاز، دوراندیش و غیور از کشورهای اسلامی به فکر چاره افتادند. در این که چگونه ممکن بود حیثیت از دست رفته جهان اسلام را احیا کرد، اختلاف نظر وجود داشت و طرح و برنامه مشخصی وجود نداشت. مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی در این راه فعالیتهای گسترده ای انجام داد. او تلاش کرد سلاطین کشورهای اسلامی را به یکدیگر نزدیک سازد و از این طریق نوعی اتحاد یا ارتباط نزدیک بین کشورهای اسلامی فراهم آورد. از این رو او در ایران با ناصرالدین شاه و در ترکیه با سلطان عبدالحمید و در مصر با فرمانروای آن کشور بحث و گفت وگو کرد؛ ولی تلاش این مصلح بزرگ و دیگر مصلحان به جایی نرسید. دلیل این امر آن بود که سلاطین کشورهای اسلامی آن چنان در دنیاداری غرق بودند که هرگز در فکر مصالح اسلام نبودند، بلکه هر یک در پی تامین منافع و مصالح خویش بودند.
در همین راستا در ایران نیز عده ای از بزرگان، علما و مراجع تقلید در پی محدود ساختن قدرت «شاه» بودند. آنان میخواستند سلطنت مطلقه شاه را مقید، محدود و مشروط سازند. از این رو در پی تاسیس عدالت خانه برآمدند تا از این طریق، قدرت شاه محدود شود و از ظلم و بی عدالتیهای سلاطین ستمگر جلوگیری گردد. عده ای از آنان فتوا به وجوب این کار دادند و در نهایت حرکت «مشروطه» با فتوای مراجع بزرگ انجام شد، غافل از این که عده ای از شیاطین داخلی و خارجی از موقعیت پدید آمده سوء استفاده کرده این حرکت مقدس را استحاله میکنند. این شیاطین اسم مشروطه را حفظ کردند، ولی محتوای آن را تغییر دادند. مرحوم شیخ فضل الله نوری که از بنیان گذاران مشروطه بود، به دست غرب زدگان به چوبه دار سپرده شد و مشروطه خواهان در پای دار او کف زدند و جشن و پای کوبی به راه انداختند!
پس از آن، خدای متعال بر جامعه ما منت نهاد و فقیهی با فراست، دوراندیش، آگاه به تجربه تاریخ و آشنا به مبانی اسلامی را به ما عنایت فرمود. او با دوراندیشی خویش آینده تاریخ را حدس میزد و در عمل نیز توانست جمهوری اسلامی را تاسیس کند. تلاش و تجربه این انسان بزرگ بسیار موفق بود و نه مانند تجربه مرحوم سید جمال الدین اسدآبادی به شکست انجامید و نه مانند تجربه پیشگامان مشروطیت در دام غرب زدگان افتاد. او با هوشیاری کامل و از آغاز نهضت اسلامی بر محوریت اسلام تاکید میورزید و حقیقت این حرکت مقدس را از نفوذ عوامل انحرافی و تحریف حقایق آن مصون داشت.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان