راهبردهاي اخلاقي و قانوني
حسن ابراهیم زاده
نویسنده: حسن ابراهیم زاده
p
مبارزه اخلاق مدارانه در سیره امام خمینی
در بخش نخست این مقاله ضمن تبیین مقوله سیاست از دیدگاه امام راحل که همان اخلاق، رفتار و کردار پیامبران و امامان معصوم است و هرگونه خدعه، فریب و روشهای ماکیاولیستی در آن مردود بوده و هیچ جایگاهی ندارد، به دو موضوع تفکیک ناپذیری اخلاق از سیاست و انگیزههای اخلاقی امام خمینی (ره) اشاره کردیم. اینک در ادامه بخش پایانی مطلب را پی میگیریم.
p
برخورد اخلاقی، اولین گام مبارزه
دکترین سیاسی کندی رئیس جمهور آمریکا، باز کردن سوپاپهای اطمینان در کشورهای هوادار آمریکا بود. کندی در بیست و پنجم مه 1961 در پیامی به کنگرهی آمریکا، بر این نکته تاکید کرد که ماهرانهترین عملیاتهای نظامی و مستحکم ترین پیمانهای نظامی نمیتواند موجب ثبات کشورهای مورد حمایت آمریکا شود؛ تنها راه ثبات این کشورها انجام پارهای اصلاحات اجتماعی است. براساس این راهبرد، با دادن آزادی نسبی به مردم و دادن حقی ناچیز به آنان، از بروز شورشها و قیامهای مردمی جلوگیری میشد، منافع آمریکا محفوظ میماند، این کشورها بازار مصرف کالاهای آمریکایی میشد و در نهایت، سران این کشورها- که تضمین کننده منافع آمریکاییها بودند- در جایگاه خود باقی میماندند. با فشار آمریکا به ایران، شاه مجبور شد تا با ژستی اصلاح طلبانه، منادی اصلاحات ارضی شود و به نام «انقلاب سفید»، به تقسیم اراضی بپردازد.[1]
در مکتب سیاسی امام که در آن، تحقیق، تفحص و تحلیل وقایع در اولویت قرار داشت و هیچ موضع گیری و حرکتی بدون بررسی پیامدها و عواقب آن عملی نمیگشت، این اقدام رژیم به بوتهی نقد گذاشته شد.
امام از حرکتهای پنهان و خطرناکی که رژیم در زمان حیات آیت الله بروجردی جرات اجرای آنها را نداشت آگاه بود. او به خوبی بر این نکته واقف بود بود که این اصلاحات یک پروسه ی زمان بندی شده برای اجرای برنامههای کلان شاه است. حضرت امام به خوبی میدانست که موضع گیری علنی بر ضد این برنامه شاه، علاوه بر متهم شدن علما به پشتیبانی از سرمایه داران و زمین خواران بزرگ،[2] موجب میشود تا رژیم، هم میزان نفوذ مرجعیت و علما در بین مردم را بسنجد، و هم بستری مناسب برای ترور شخصیتی علما بیابد و پس از آن، بدون هیچ مشکلی برگهای برنده ی خود را رو نماید؛ از این رو، امام خمینی در این مقطع، موضع گیری علنی نکردند. دکتر علی امینی که تحت فشارها و حمایتهای صریح آمریکا و برای اجرای مقاصد به اصطلاح اصلاح طلبانه شاه، به نخست وزیری رسیده بود، دو ماه پس از تکیه زدن به قدرت، در راستای حرکتهای عوام فریبانه خود، به مناسبت فرا رسیدن محرم، طی بخشنامهای دستور تعطیلی عشرتکدهها، کابارهها و شراب فروشیها را در دو ماه محرم و صفر، اعلام کرد و سپس در اول دی ماه 1340 برای دیدار مراجع تقلید به قم سفر کرد. امام در دیدار با امینی، بدون اشاره به مسئله اصلاحات ارضی و بر زبان آوردن سخنی در رد یا قبول آن، از موضع هدایت گرایانه با امینی برخورد کرد و توصیههای اخلاقی ویژهای به ایشان کردند. امام خمینی در این دیدار، با استناد به آیه
«الابذکر الله تطمئن القلوب»
تنها راه علاج شهوت سیری ناپذیر انسان دردست یابی به قدرت و ثروت را ذکر خداوند بزرگ برشمردند و به امینی فرمودند:
بشر به گونهای است که به هیچ چیز و به هیچ مقامی قانع نمیشود. شما الان به این مقامی که داری قانع نیستی و میخواهی مقام بالاتری پیدا کنی و هر انسانی این طوری است و آنچه دل انسان را آرام میکند و آرامش به انسان میدهد، همانا یاد و نام خدا است.
ایشان در این دیدار، با اشاره به پایایی حرکتهای خداپسندانه و خدمت به مردم، ادامه دادند:
شما در امور دین با مردم آنچنان رفتار کنید تا ذکر خیری از شما و خاطره خوبی از دوران نخست وزیری شما در میان مردم یادگار بماند. خداوند متعال میفرماید:
«والباق یات الصالحات خیر عند ربّک و ابقی»
pآنچه ماندنی و پایدار است، کارهای خیر و شایسته است که از فرد باقی میماند. علاوه برآن، شما یقین بدانید هر قدر بیشتر به مردم خدمت کرده باشید، به همان میزان عزیز و محترم خواهید بود. [3]
p
قانون «اصلاحات ارضی» در تاریخ بیستم دی ماه 1340 به تصویب دولت رسید و با تصویب آن، تاریخ مصرف امینی نیز پایان پذیرفت. شاه پس از مسافرت به آمریکا و گرفتن دستورهای لازم به تهران بازگشت و در تاریخ بیست و هفتم تیرماه 1341، اسدالله علم را بر مسند نخست وزیری نشاند. به قدرت رسیدن فردی که به فساد اخلاقی شهرت داشت، از تشدید حرکتهای غیراسلامی رژیم خبر میداد و انتظار امام در خصوص بر ملا شدن چهرهی واقعی رژیم را به پایان رسانید. هیات وزیران در تاریخ چهاردهم مهر ماه 1341 با تغییراتی در بندهای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی دوره مشروطیت، این لایحه را به تصویب رساند و مطبوعات با غوغا سالاری و تیتر کردن دفاع از حقوق زنان و اعطای حق رای به آنان در حقیقت، دو بند حذف سوگند به قرآن و حذف قید اسلام برای شرایط انتخاب شونده و انتخاب کننده را در رسانهها نادیده گرفتند؛ حذف این دو بند، راه تسلط بهاییان بر دستگاههای دولتی و قرار گرفتن آنها در مراکز مهم چون قوهی مقنّنه را مهیا میکرد.
حضرت امام با هوشمندی تمام، ضمن بیان نگرش خود نسبت به جایگاه زنان در حوزه سیاست، جامعه را متوجه بندهای دیگر لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی کرد. ایشان در این باره فرمودند: ما با ترقی زنها مخالف نیستیم؛ ما با این فحشا مخالفیم؛ با این کارهای غلط مخالفیم. مگر مردها در این مملکت آزادی دارند که زنها داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست میشود.[4]
p
برخورد اخلاقی امام با شاه
امام خمینی(ره) همگام با سایر مراجع تقلید، درباره تصویب نامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به شاه نامه نوشت. ایشان با تاسی به سیره اخلاقی پیامبران در مبارزه گام به گام با طاغوتها، در این نامه با احترام از شاه یاد کرد و او را به حفظ احکام دین، استقلال کشور و پرهیز از به هم زدن آرامش مردم دعوت کرد. این نامه، سندی گویا بر آغاز مبارزات امام براساس مشی اخلاقی ایشان در برخورد با معضلات سیاسی و اجتماعی است. حضرت امام در هفدهم مهرماه سال 1341 شاه را چنین خطاب میکند: بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت مبارک اعلا حضرت همایونی پس از اهدای تحیت و دعا؛ به طوری که در روزنامهها منتشر است، دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی «اسلام» را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده، و به زنها حق رای داده است و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است. بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و آرامش قلوب است.
مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایید تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی: روح الله الموسوی.[5]
بی شک اگر شاه به دستورهای اسلام عمل میکرد و در حفظ استقلال کشور در همهی حوزههای سیاسی، اقتصادی، نظامی و... گام بر میداشت و به گونهای رفتار میکرد که وهنی برای یک ملت بزرگ به شمار نمیرفت، امام هم احساس تکلیف نمیکرد تا پا در وادی پرخطر مبارزه با قدرتمندترین ژاندارم منطقه، و مخوف ترین دستگاه جاسوسی گذارد.
p
حجت الاسلام علی دوانی در خاطرات خود میگوید:
روزی امام به خود بنده فرمودند «اگر این مردیکه (شاه) عمل به قانون اساسی کند و احترام اسلام و مذهب شیعه را نگاه دارد، چه کار به او داریم؛ ما که نمی خواهیم شاه بشویم! نصیحت میکنیم، هشدار میدهیم کاری بر خلاف قانون اسلام نکند تا برای ما تکلیف شرعی بیاورد.».[6]
p
برخورد قانونی، دومین گام
برخورد اخلاقی حضرت امام و سایر مراجع با شاه، نتیجهای جز پاسخی توهین آمیز از سوی شاه در پی نداشت. به همین دلیل، امام مبارزه خود را با مستندات قانونی دنبال کرد. ایشان در تاریخ بیست و هشتم آبان ماه سال 1341 در نامهای خطاب به نخست وزیر با استناد به موارد قانونی، مخالفت تصویب نامهی انجمنهای ایالتی و ولایتی با اصل دوم قانون اساسی و نیز قانون مجلس شورای ملی را گوشزد فرمودند: مراجعه کنید به مواد هفت و نه قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی، و پانزده و هفده قانون انجمن بلدیه (شهرداری)؛ در این صورت، چنین حقی به آنها دادن تخلف از قانون است و نیز الغای شرط «اسلام» در انتخاب کننده و انتخاب شونده که در قانون مذکور قید کرده، و تبدیل قسم به قرآن مجید را به «کتاب آسمانی»، تخلف از قانون مذکور است و خطرهای بزرگی برای اسلام و استقلال مملکت دارد که یا غفلتاً یا خدای نخواسته عمداً، اقدام به این امر شده است. اکنون که اعلیحضرت درخواست علمای اعلام را به دولت ارجاع فرمودهاند و مسئولیت به دولت شما متوجه است، انتظار میرود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود.[7]
با پی گیریهای مراجع عظام و پافشاریهای حضرت امام، رژیم از موضع خود عقب نشینی کرد و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را الغا نمود. اما شاه در روز اول بهمن 1341 لوایح شش گانه مورد نظر آمریکا را به رفراندوم گذاشت.
امام بار دیگر با انتشار اعلامیهای، پنج اشکال قانونی به رفراندوم شاه وارد دانست.[8]
سرانجام لوایح شش گانه در رفراندومی فرمایشی برگزار شد و مخالفتهای جمعی از علما، نخبگان جامعه، بازاریان و عموم مردم به صورتی وحشیانه سرکوب شد. موج تلگرامهای تسلیت علما و مردم در خصوص این وقایع به حضرت امام ارسال شد و همین مساله را به موضع گیری دیگری واداشت؛ ایشان اعلامیه خود را با عبارت«انّا لله و انّا الیه راجعون» آغاز کردند و در آن، شاه دوستی را غارتگری، هتک اسلام و تجاوز به حقوق مسلمین خواندند. این حرکت، در واقع شروع انقلاب عاشورایی امام بود که پس از ناامیدی ایشان از پی گیری مطالبات دینی مراجع و مردم از مجاری قانونی و برخورد اخلاقی با رژیم آغاز گردید. pایشان در این اعلامیهی تاریخی که خطاب به علمای تهران بود، از فقدان مراکز قانونی برای اجرای عدالت و رسیدگی به تخلفات شاه و دست نشاندگان وی یاد میکند و میفرماید: اکنون که مرجع صلاحیت داری برای شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت به طور جنون آمیز در جریان است، من به نام ملت از آقای علم، شاغل نخست وزیری، استیضاح میکنم: با چه مجوز قانونی در دو ماه قبل، حمله به بازار تهران گردید و علمای اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟[9]
امام با زیر سوال بردن صرف بودجهی مملکت برای منویات شاه، آن هم با تمکّن مالی بالا و حاکمیت فرهنگ یزیدی بر جامعه، امر به معروف و نهی از منکر و دفاع از مصالح دین و مملکت را تکلیف خود میشمارد؛ تکلیفی که تا مرز شهادت موظف به انجام آن است.
من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مامورین شما حاضر کردم؛ ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم کرد.
من به خواست خدا، احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را بر ملا میکنم.[10]
حضرت امام در این پیام، دکترین مبارزاتی خود را بر اساس اخلاق عاشورایی تبیین میکند. اصلیترین مولفههای این دکترین که هرگز از آن تخلف نشد، عبارتند از: اصلاح امور جامعه بر پایهی جامعهی نبوی و بازگشت به اخلاق پیامبری، امر به معروف و نهی از منکر و تسلیم نشدن در برابر دشمن، حتی به قیمت از دست دادن جان خود و فرزندان و یاران، ایشان در این اعلامیه، ضمن مشخص کردن خط مشی عاشورایی، بر مسئله تکلیف مداری نیز به عنوان مولفه محوری حرکت مبارزاتی خود یاد میکنند:
با ما معامله بردگان قرون وسطی میکنند. به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم! «انّی لااری الموت الّا سعاده، و لاالحیاه مع الظّالمین لّا برما». کاش مامورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم.[11]
p
اعلام مبارزه، سومین گام
در حالی که رهبران مبارزات سیاسی و نظامی با به کارگیری واژههای دو پهلو و مشی دیپلماسی و ادبیات پارلمانتاریستی مبارزه را آغاز و پس از مخفی یا خارج شدن از کشور، رویارویی خود را با نظام آن کشور اعلام میکنند. امام راحل چون مولایش امام حسین(ع) بدون هیچ ترس و واهمهای، موضع خود را، آن هم در قلب کشور ایران اعلام کرد.
امام خمینی تا پیش از رویارویی مستقیم با نظام ستم شاهی، همهی فریب خوردگان لشکر مقابل دین و مردم؛ حتی شخص شاه را به بازگشت و گردآمدن زیر چتر اسلام دعوت کردند. سخنرانی امام در عصر عاشورای خرداد 1342 که به دستگیری ایشان و شکل گیری قیام پانزده خرداد انجامید، به خوبی گویای این واقعیت است.
من نمیخواهم تو اینطور باشی؛ من میل ندارم تو مثل پدرت بشی. نصیحت مرا بشنو، از روحانیت بشنو، از علمای اسلام بشنو، اینها صلاح ملت را میخواهند؛ اینها صلاح مملکت را میخواهند. از اسرائیل نشنو، اسرائیل به درد تو نمیخورد.[12]
امام در این سخنرانی به شاه نصیحتی کرد که در سال 1357و هنگامی که آواره کشورها شده بود، حقانیت و دلسوزی امام را با همهی وجود درک کرد: [13]
آقای شاه! شاید اینها میخواهند تو را یهودی معرفی کنند که من بگویم کافری، تا از ایران بیرونت کنند و به تکلیف تو برسند؟! تو نمیدانی اگر یک روز صدایی در بیاید، ورق بر گردد، هیچ کدام از اینها که اکنون دور تو را گرفتهاند با تو رفیق نیستند، اینها رفیق دلارند، اینها دین ندارند، اینها وفا ندارند، دارند همه چیز را به گردن توی بیچاره میگذارند.[14]