راهي به سوي ناكجاآباد
یعقوب نعمتی وروجنی
نقد نظامهای سوسیالیستی و سرمایه داری و دیگر مکاتب بشری
اشاره: هدف اعلامی بسیاری از مکاتب و دیدگاههای سیاسی و اقدامات دولتها در جهان، ریشه کن ساختن فقر و محرومیت در جامعه است. سیاستها و قوانین دولتها در جهت فقرزدایی و مبارزه با محرومیتها بوده است، ولی در این میان تعداد بسیار اندک و محدودی از این سیاستها و اقدمات آن هم به صورت سطحی موفق به اجرای اهداف خود شده است.
در جهان روشها و طریقهای مختلفی برای ریشه کن کردن فقر وجود دارد. یکی از روشهایی که برای رسیدن به این هدف وجود دارد سوسیالیسم است و این روش نیز در جهت نیل به اهداف خود ناموفق بوده است. کسانی که این روش را اختراع کردند، در ابتدا فکر میکردند که اصول و روش کاری آنها درست و بر طبق واقعیت جوامع است ولی در پایان کار نتایج و حاصل کار، واقعیت دیگری را اثبات کرد. سوسیالیسم با اصول ویژه و متفاوت خود از نظام سرمایه داری سعی در کاهش فقر و نابرابریهای در جوامع خود داشت، در این روش تمام سرمایه و اموال از مردم گرفته میشود تا به دست دولت و حکومت داده شود تا به دست دولتی و به روش عادلانه بین مردم تقسیم گردد تا به این طریق سرمایه داری و کثرت ثروت جوامع در دست عدهای از افراد جامعه از میان رود.
در واقع با انباشت سرمایهها و داراییهای ملی و مردمی در دست دولتها سعی در ایجاد نظامی متعادل و برابر از نظر داراییهای مادی و اجتماعی داشت. ولی مسئله اساسی که در این مکتب از یاد رفته بود این است که دولت متشکل از تعدادی از انسانها است که آنها نیز در معرض خطا و وسوسه نفس قرار دارند و در انجام کار خود مطمئناً کوتاهی خواهند نمود و سعی در انحراف منابع و امکانات اجتماع به نفع و در جهت اهداف خود خواهند داشت. بعد از گذشت مدتی و انجام سیاستهای مورد نظر نتایج این اقدامات در جامعه چیزی پرضررتر و بیکاره تر از وضعیت موجود را نشان داد.
وضعیت کشورهای اروپای شرقی سابق نشان از وجود فقر و محرومیتها و فاصله طبقاتی زیاد میان اقشار مختلف این جامعه را داشت. در حالی که رهبران این جوامع از شعارهای پرطمطراق و سیاستهای کلان فقرزدایی سخن میگفتند ولی در عمل قادر به غلبه بر وسوسه نفس و تعلقات دنیوی خویش نگشتند.
نظام اسلامی نمیتواند از الگوی شکست خورده نظام سوسیالیستی تبعیت کرده و آن را تایید نماید. چرا که فاصله اهداف و آرمانهای اسلام از نظام سوسیالیستی به همان اندازه است که از نظام سرمایه داری فاصله دارد. چرا که نظام سوسیالیستی، فرصت را از مردم گرفته و آنها را در حل مسائل اجتماع و مشکلات زندگی خویش کنار میگذارد. استعدادها، ابتکارات و مشارکتهای مردمی را نادیده میانگارد، در حالی که در اسلام و روش زندگی انبیاء یکی از اساسی ترین اصول مشارکتهای مردمی در حل بحرانها و مشکلات جامعه است و در آیات قرآن نیز این مسئله صریحاً بیان شده است. ولی در این نظام، کار، تولید، ثروت، ابزار تولید، منابع عمده سرمایه و تولید را در دولت متمرکز و به آن متعلق میکند. این روش هرگز نتوانسته است در حل مسائل جامعه و ایجاد راهکارهای مناسب جهت فقرزدایی موثر واقع شود.
چرا که تنها راه حل مشکلات جهان و ریشه کنی فقر در جامعه تعالیم اسلام و ایجاد حکومتی برگرفته از این تعالیم و اصول میباشد که عدالت اجتماعی بیان گشته در کتاب آسمانی و تعالیم وحی را در جامعه ایجاد و اجرا نماید. امنیت اقتصادی و اجتماعی را در جامعه گسترش داده و بی سوادی را ریشه کن سازد. بدون تعالیم اسلامی و احکام دینی نمی توان به اهداف و سعادت جامعه رسید. در واقع تنها رهبری دینی و الهی میتواند با در نظر گیری اصول و احکام مذهبی عدالت اجتماعی را بین طبقات و اقشار جامعه برقرار سازد.
نظام سرمایه داری نیز همانند نظام سوسیالیستی با شکستی بزرگ مواجه گشته است، چرا که در این نظام، اصل بر پیشرفت ثروتمندان است. امروز در دنیای سرمایه داری و کشورهایی که زیر سلطه استکبار جهانی است، حرکت به سمت رشد پولدارها و سرمایه دارهاست و آنچه در فکر و اندیشه آن نیستند طبقات محروم و مستضعف جامعه است. در اهداف و مقاصد اصلی این نظام نیز طبقات محروم و فقیر که بخش اعظمی از جامعه را تشکیل میدهند فراموش گشتهاند و اگر در سیاستهای دولتی و اقدامات فقر زدایی کمکی به محرومین و مستضعفین صورت گیرد هدف از آن این است که از این طبقات در جهت اهداف سرمایه داری و به نفع ثروتمندان جامعه استفاده شود و مبنای اقتصاد امروز دنیای سرمایه داری و استکبار بر این است. در طول زمان هم، سلاطین و قدرتمندان و مستکبران، بر همین روال حرکت کردهاند، تا موفق به حفظ قدرت و ثروت خود گشتهاند، چرا که از حق و حقوق دیگر مردم و طبقاتی که قادر به دفاع از حقوق خویش نیستند به نفع مقاصد شخصی استفاده کرده اند.
تقسیم ثروت در نظام سرمایه داری امری مردود است. در نظامهای سرمایه داری، اساس رشد اقتصادی، شکوفایی اقتصادی، ازدیاد و تولید ثروت است. ارزش هر فرد در جامعه به میزان قدرت و کارایی وی در تولید بهتر و بیشتر ثروت است. تقسیم قدرت نیز بر این اصل صورت میگیرد.
در نظام اسلامی ارزش و اعتبار انسان بر اصل دین داری، تقوا، درستکاری و میزان خدمت به جامعه است. تمامی انسانها با یکدیگر برادر و برابر بوده و از لحاظ رعایت قوانین و مقررات جامعه همه اعم از فقیر و ثروتمند با هم برابرند. چنان که حضرت علی(ع) در دادگاه اسلامی با مردی که زره او را برداشته بود در یک طبقه و به صورت برابر مورد قضاوت قرار گرفته و رای دادگاه به ضرر او تمام میشود ولی این امر باعث ایمان آوردن همان شخص به اسلام و پس دادن اموال حضرت میشود. این مسئله که رهبر یک جامعه بزرگ به یک فرد معمولی در یک سطح و طبقه مورد قضاوت قرار گیرد در هیچ جای جهان و در هیچ مکتبی دیده نشده است.
چنان که واقعیت کشورهای سرمایه داری نیز این مسئله را تایید میکند که در این کشورها اعتبار و نفوذ فرد در مقام و قدرتهای جامعه در میزان ثروت و دارایی مادی اوست. مسئله این نیست که تبعیض یا فاصله طبقاتی پیش بیاید. فاصله در درآمدها و نداشتن جمع کثیری از مردم، نگرانی نظام سرمایه داری نیست. در نظام سرمایه داری، حتی تدابیری که ثروت را تقسیم میکند، از نظر نظام سرمایه داری، تدابیر منفی و مردودی است. نظام سرمایه داری میگوید: «معنی ندارد که ما بگوییم ثروت جمع کنید تا آن را از شما بگیریم تقسم کنیم. این معنا ندارد! اینکه شکوفایی نخواهد شد.»
یکی از علل شکست در نظام سرمایه داری این است که از عدالت اجتماعی غفلت شده است. نظام سرمایه داری در دنیا، دنبال آبادی، عمران و پیشرفت علوم و صنعت در کشورهای خود رفتند. بدون اینکه به اصل عدالت اجتماعی اهتمام قابل اعتنایی داشته باشند. آنها به بعضی از اهداف مانند زندگی راحت، فناوری پیشرفته، زندگی لوکس، قدرت نظامی و ثروت انبوه و در این مسئله شکی نیست که آنها به این گونه ظواهر زندگی و مادیات رسیده اند. ولی مسئله اساسی این است که این ثروت و قدرت در دست تعداد اندکی و معدوی از افراد جامعه قرار گرفته است که آنها نیز از سیاستمداران و منتفذین جامعه هستند. این ثروتها و قدرتها در این جوامع جمع گشته است ولی عدالت اجتماعی و دادگری عمومی و مردمی در این جوامع فراموش گشته است. به همین دلیل مردمان این کشورها هرگز سعادتمند نشدند. و در این کشورها دردهای بشریت تمام نشده است. ثروتی که در آن جامعه هست، عده ای از افراد جامعه را برخوردار کرده است. اما نتوانسته اند تبعیض را برطرف و عدالت اجتماعی را برقرار کنند. حتی برای آن کسانی هم که از زندگی راحت برخوردارند، نتوانسته اند راحتی حقیقی، آرامش روحی و زندگی خوش به وجود آورند. با آنکه ثروت و قدرت جامعه را در دست دارند ولی آب خوش از گلویشان پایین نمی رود. انواع و اقسام گرفتاریها گریبان آنها را گرفته است. البته بعضی از گرفتاریها در همان زمان ظاهر میشود و بعضی بعد از مدتی ظاهر میشود که اکنون وقت ظاهر شدن گرفتاریهای آنهاست.نظام سرمایه داری به جمع ثروت، به رونق اقتصادی، به مجموع درآمد ملی اهمیت میدهد. و اینکه این ثروت چگونه به دست میآید، بین چه کسانی تقسیم میشود و چند درصد از مردم از آن استفاده میکنند، اهمیتی قائل نیست و به همین دلیل این نظام هیچ وقت موفق نیست. ماهیت نظام اسلامی با نظامهای سوسیالیستی و سرمایه داری و دیگر مکاتب بشری متفاوت است.
چرا که باید تلاش اقتصادی مورد حمایت قرار گیرد و از این طریق ثروت و درآمد ملی بین تمامی افراد جامعه تقسیم شود. و قوانین کشوری نیز در این جهت باشد تا قدرت اجرایی آنها افزایش یابد. بیمه و تضمین هایی را برای قشرهای مظلوم و محروم جامعه به وجود آید تا سطح زندگی آنها به دیگر اقشار و طبقات جامعه برسد. تفاوت اساسی اسلام با دیگر مکاتب در ماهیت نظام و اصل برابری مردم و برقراری عدالت اجتماعی است که در نظامهای دیگر فراموش شده است.
منابع: عصر امام خمینی (ره)، میر احمد رضا حاجتی، قم: بوستان کتاب قم، 1372
علل گرایش به مادی گری، مرتضی مطهری، انتشارات جهاد سازندگی.