مباني انديشه هاي امام خميني
اسدالله افشار
اشاره: پاسداشت نیکان و ماندگار ساختن یاد و سیرت بزرگمردان، جایگاه ویژهای در ادیان توحیدی دارد. کتابهای آسمانی، آکنده از سرگذشت و خاطره پیامبران و فرستادگان خداوند است. سفیرانی که در طول تاریخ بشریت، پا به پای انسانها حرکت کرده و پیام خداوند را به فرزندان آدم رساندهاند.خداوند کریم، همواره از مجاهدتها و مقاومتهای پیامبران یاد میکند و بزرگیهای آنان را میستاید و یاد آنان را بر زبان مومنان تازه میدارد. ملتهای پاک سرشت، کسانی را که برای جامعه بشری خدمت کرده و کاروان انسانی را گامی به پیش بردهاند، بزرگ میدارند و جایگاه والایی برای آنان در نظر میگیرند و برای بهرهوری بیشتر از میراث پیشینیان و پیوند نسل امروز بان نسل دیروز، یادشان را گرامی میدارند و نامشان را ماندگار میسازند تا افزون برابر از حقشناسی، میراث علمی و فرهنگی آنان را از گزند باد و باران در امان ماند و برای نسلهای فردا، مایههای تشویق و پرورش اراده ملی ومذهبی را به ودیعت نهند. ملتی سرافراز میشود و راه سعادت و کمال را میپوید که گذشته خود را، بزرگان خود را، افتخارآفرینان خود را بر تارک جامعه خود قرار دهد و از گذشته خود عبرت بگیرد و پیروزیها و شکستها را دقیق مطالعه کند و بزرگان اهل اندیشه و ا بتکار خود را بسان مشعلی فرا راه حال و آینده خویش قرار دهد. بسیارند آنان که بر حوزهها و امت اسلامی حق دارند و هریک به سهم خشتی بر این بنیان نهاده و کاروان امت را تا بدین منزل رهبری کرده و به آن شکوه و عظمت بخشیده و با دستانها و دسیسهها در افتادهاند. در این میان نقش امام خمینی بسیار برجسته و رخشان و روحافزاست و بایستگی ماندگار ساختن آن بزرگمرد برای ادامه رسالت و شفاف شدن نشانههای راهش بسیحیاتی است. اینک در آغاز بیست و سومین سالروز رحلت ملکوتی آن امام عارف، فقیه، فیلسوف و مجتهد حکیم، مروری بر برخی اندیشههای والا و گرانسنگ و ماندگار ایشان خواهیم داشت.
***
جایگاه مردم در اندیشه امامخمینی
یکی از دستاوردهای بزرگ قیام حضرت امامخمینی که در واقع پیروزی نهضت اسلامی و تحکیم ارکان نظام را به دنبال داشت، جذب اقشار مختلف مردمی بود که با اعتقادی کامل و ایمانی خالص وارد مبارزات انقلابی شدند که با هدایت خداوند بزرگ وهدایت و راهبری حضرت امام دست استعمار و دخالتهای بیگانگان از امور داخلی کشور کوتاه کردند. مردمداری حضرت امام سبب شد تا در اولین مرحله شروع انقلاب به آگاه سازی مردم بپردازند و موجی از مخالفتها و مبارزات اجتماعی را علیه دشمنان ایران اسلامی به راه بیندازند. این راهبرد امام امت آنچنان به ثمر نشست که تداوم انقلاب و نظام دینی را هم تضمین کرد. باید در نظر داشت که حکومتداری و شیوههایی که امام راحل برای ارج نهادن به حضور و نقش مردم درعرصههای سیاسی و اجتماعی به کار بردند دقیقاً در قالب مفاهیم و موازین اسلامی و دینی بوده است. باید بر این نکته تاکید کرد که در حاکمیت دینی آنچه که در رأس همه امور قرار میگیرد، ایجاد تفاهم در بین دولت و ملت است؛ یعنی نه دولت خود را از مردم جدا بداند و نه مردم این گونه باشند و همه این حدود و وظایف نیز از سوی شرع مقدس تعیین شده است. مولا علی (ع) فرمود: «علیکم بالاحسان الیالعباد والعدل فیالبلاد تأمنو عند قیام الاشهاد: بر شما باد احسان و خدمت به مردم و پیاده کردن عدالت در شهرها تا در روز قیامت راحت باشید.»
آموزههای دینی ما به واسطه این که همه جانبه نگر است، شاخصهای را برای یک نظام قرار دادهاند که در سایه آن سعادت، عزت و افتخار، رفاه و آزادی برآورده میشود و رضایت عمومی ایجاد میگردد. امامخمینی عاشق مردم و همیشه به فکر سعادت مردم بود. رهبر فقید انقلاب اسلامی، آنچه را که سبب جدایی دولت و ملت است، به طورمکرر معرفی میکردند که از آن جمله است حبّ جاه و مال از سوی دولتمردان که یک آفت بزرگ برای استحکام رابطه عاطفی مردم و دولت محسوب میشود. در اندیشه حضرت امام، نسبت به جلب افکار عمومی، شیوههای پست عوام فریبی غربی، هرگز جایگاهی نداشتند؛ بلکه آنچه تعیین کننده بود، حضور آگاهانه و عقیده راسخ انسانهای مومن، اعم از زن و مرد و پیر و جوان در سرنوشت کشور بود.
حکومت اسلامی در اندیشه امام
یکی از مهمترین آثار امامخمینی که اندیشه سیاسی ایشان و نظریه ولایت فقیه به صورت مبسوط در آن مطرح شده، کتاب ولایت فقیه یا حکومت اسلامی است. این کتاب مجموعه سیزده جلسه درس است که حضرت امام در فاصله 13 ذیقعده 1389 هـ. ق تا 2 ذیالحجه 1389 (1/11/1348 تا 20/11/1348 هـ.ش) ایراد نموده است. در مقدمه کتاب مباحثی چون: ضرورت و بداهت ولایت فقیه، نقش استعمار در معرفی نادرست اسلام، خودباختگی افرد جامعه در برابر پیشرفتهای مادی غرب و ضرورت تشکیل حکومت به عنوان جزء اساسی ولایت مطرح شده است. در این قسمت، امامخمینی وجود ولایت فقیه را امری بدیهی و ضروری دانسته و مینویسند: «ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق میشود و چندان به برهان احتیاج ندارند؛ به این معنی که هر کس عقاید و احکام اسلام را، حتی اجمالاً دریافته باشد؛ چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور آورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت... . »
ایجاد حکومت اسلامی، آرمان ملت مسلمان ایران در طول تاریخ بوده است و در قرن اخیر اقدامات موثری از سوی مردم جهت دستیابی به این آرمان دیرینه صورت گرفت. سقوط رژیم 2500 ساله شاهنشاهی در ایران توسط مردم مسلمان که به انگیزه برپایی حکومت اسلامی صورت گرفت، خود بهترین دلیل بر آگاهی و پذیرش مردم و استقبال آنان از نظام ولایت فقیه بود. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل نظام اسلامی بر مبنای ولایت فقیه،تئوری حکومت اسلامی آن گونه که امامخمینی ارائه کرده بود، عینیت یافت. در جمهوری اسلامی و به میمنت انقلاب اسلامی که بر پایه سه رکن رهبری فقیه عادل زمان و حضور گسترده ملت مسلمان و با تکیه بر مکتب اسلام به پیروزی برسد. نظریه ولایت فقیه در چارچوب نظام جمهوری اسلامی و با تصویب قانون اساسی شکل گرفت و واقعیت پیدا کرد. حکومت ولایت فقیه، حکومت قوانین الهی بر همه مردم است.
اصلاح جامعه و فرهنگ
از نگاه امامخمینی باید اصلاح یک جامعه را از اصلاح فرهنگی آن جامعه آغاز کرد. انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام نیز در پی تجدید حیات معنوی و فرهنگی انسان و جامعه بوده و هست. این شیوه اصلاح فرهنگی امام، الگویی از تحول فرهنگی در پرتو تعهد فرهنگی را به جهان امروز عرضه نمود.
از دیدگاه امام، فرهنگ اساس سعادت یا شقاوت یک ملت است و رستگاری هر جامعه از راه اصلاح و احیاء فرهنگی امکانپذیر است. از نگاه امام، فرهنگ دارای دو ساحت اصلی است. نخست بعد فردی فرهنگ که با انسان و سعادت او ارتباط دارد و دیگری بعد اجتماعی فرهنگ که در عرصه حیات اجتماعی انسانها حضور دارد. به هر روی، با این نگاه فرهنگ موضوعی است ویژه انسان و ارتباطی وثیق با هدایت و تربیت او دارد. از نگاه ایشان فرهنگ سازنده و پیشرو در حوزههای فردی و اجتماعی سبب هدایت انسانها و جامعه و تربیت الهی ـ هردوـ خواهد شد. ایشان با توجه به هر دو بعد فردی و اجتماعی فرهنگ، تأثیراتی عمیق بر هر دو ساحت فرهنگ اسلامی ـ ایرانی گذاشتهاند؛ به گونهای که الگوی تحول فرهنگی ایران پس از انقلاب اسلامی میتواند به تنهایی موضوع تحقیقی جامع و فراگیر باشد. ایشان در بُعد فردی مسائل فرهنگی، سالها به خودسازی و تربیت خویش و دیگران پرداختند و در قالب سلوک اخلاقی و عرفان عملی اسلام، نمونهای از انسان تربیت یافته الهی را به جهان امروز معرفی نمودند. جوانان بسیاری نیز در این نظام تربیتی که امام احیاگر آن بودند،رشد یافتند و سیر الیالله خویش را با مراد خود پیمودند و به عناصر اصلی انقلاب اسلامی تبدیل شدند. در ابعاد اجتماعی نیز تئوری اصلاح فرهنگی امام در قالب انقلاب اسلامی معرفی و تبیین شده است. از نگاه امام، فرهنگ مطلوب یک جامعه باید حاوی سه ویژگی زیر باشد:
1ـ دارای یک نظام تربیتی برای رشد و تعالی انسان باشد.
2ـ فعال، پیشرو و روزآمد باشد و هیچگاه دچار تحجر، انفعال و غرب زدگی نشود.
3ـ با محوریت فرهنگ خودی، تامین کننده استقلال فرهنگی باشد.
نگرش عرفانی امام خمینی به مهدویت
از دید عرفانی، امامخمینی، حضرت صاحبالزمان را انسان کامل، صاحب ولایت مطلقه الهی و ختم ولایت، حجت حق و خلیفه او بر روی زمین میداند که از همان نور واحد محمدی آفریده شده و براساس اراده خدا صاحب کمالات فراوان، به ویژه قدرت تصرف و تدبیر در امور جهان و انسانهاست.
از دید سیاسی و نیز دینی، حضرت صاحب به واسطه مقامات دینی خود، دارای وظیفه تداوم رسالت انبیا، تشکیل حکومت جهانی برای اجرای عدالت جهانی و ریشهکنی ظلم و به حاکمیت رساندن مستضعفین در روی جهان است که این امر اهمیت سیاسی عدالتگستری و تحقق حاکمیت عدل واقعی را نشان میدهد.
امامخمینی در جنبه سیاسی، ضمن این که خود را یک منتظر و پیرو واقعی حضرت صاحب میداند، با تلقی منحرفانه درباره انتظار به شدت مخالفت میکند. عمده این تلقیها مخالف مبارزه با ظلم و ستم در زمان غیبت و طرفدار دعا، سکوت و حتی کمک به گسترش ظلم هستند و برای این فکرمستندات مهمی هم ارائه میدهند. امامخمینی ضمن رد نظریات آنان و اثبات و بطلان عقایدشان، تلاش برای تشکیل حکومت در زمان غیبت را ضروری عقل و حتی شرع اسلام میداند. زیرا چنین امری ضامن اجرای احکام شریعت است و نیز تاکید دارد که حفظ وجود افراد و هویت ارضی مسلمین، یعنی دفاع نیز، تنها با تشکیل حکومت میسر میشود که این مهم، هم سیره پیامبر و دیگر ائمه بوده و هم مورد تایید حضرت صاحب است که معنای واقعی انتظار نیز همین است. نگرش امامخمینی به مهدویت در ابعاد گوناگون آن، به رویکرد دینی، سیاسی وعرفانی ایشان ارتباط مستقیم دارد. یعنی مسأله مهدویت صرفاً یک موضوع تاریخی یا سیاسی نیست، بلکه ریشه در باورهای دینی امام خمینی دارد که این باورها نیز ریشه در اصول اساسی نبوت و بالاخص امامت و تداوم آن تا آخرالزمان دارد.
نگرش امام خمینی به مهدویت با اندیشههای عرفانی و سیاسی شیعه درباره امامان ارتباط مستقیم پیدا میکند. زیرا دراین اندیشه، امام به عنوان انسان کامل و حجت حق بر روی زمین، صاحب ولایت تامه بر جهانیان است و نیز تنها اوست که میتواند با تشکیل حکومت عدل الهی، عدالت را اجرا کرده، حق مظلومان را از ظالمان ستانده و زمینه اجرای احکام و حدود الهی را فراهم نماید.
اندیشه سیاسی حضرت امام
سخن درباره اندیشه سیاسی امام خمینی بسیار مشکل یاغیر ممکن است و هیچگاه نمیتوان به صورت گسترده و کامل درباره تفکرات سیاسی ایشان اظهار نظر کرد؛ چراکه زمینه فعالیتها و مبارزات ایشان محدود به دایرهای خاص نبود و براساس اندیشههای اسلامی به سرتاسر جهان گسترش یافت. او در ژرفای فلسفه عرفانیاش در گستردهترین آفاق به سوی خدا حرکت میکرد و با شناخت اسلامی از مسأله استضعاف و استکبار، دردهای مستضعفان را در امتیازهای مستکبران میدید.
وی برای انسان رنج کشیده ـ با هرگرایشی ـ اندوهگین میشد؛ ولی این احساس اندوه تنها عواطف صرف نبود، بلکه همواره برای محو این دردها فعالیت کرد. او اسلام را در وجدان مسلمانان در سطح رهبری و مردم به عنوان مسألهای مطرح ساخت که در هر زمینهای خلأهای فکری انسان را به اندیشه اسلامی فرا خوانده و روحیه عاطفی انسان را با ژرفای روحی عاطفه در اسلام پیوند زده، و بشریت را با قوانینی فعال به حرکت در میآورد. اندیشه در اسلام ـ همانطور که معانی روحی را به سوی ارزشهای انسانی در زندگی سوق میدهد به سیاست نیز توجه دارد.
ارزشها از منظر امام خمینی
سعادت و عظمت، همینطور ذلت و انحطاط ملتها تا حدود زیادی به ذهنیات و تصوراتی بستگی دارد که بهطور آگاه و ناآگاه در ضمیر افراد هر ملت نقش گرفته است. مللی که خود را بر سرنوشت خویش حاکم میشناسند و قادر میدانند که بر دنیای اطراف خویش تأثیر بگذارند و آنرا به میل خویش تغییر دهند، معمولاً بر مشکلات فائق میآیند و موجبات رفاه و آسایش و پیشرفت خود را فراهم میسازند.به عکس مللی که خود را بازیچه ضعیف و زبون تقدیر دانسته، عوامل خارج وجود جمعی انسانها را دلیل و علت شرایط خاص زندگی خویش میشناسند؛ لاجرم دستخوش تزلزل ، بیهدفی و بی تحرکی بوده و در شرایط نامساعد به قعر پستی و مذلت فرو میافتند و با مسائل بیشمار اجتماعی مثل فقر، جهل، بیماری ، فساد و گسستگی روابط اجتماعی روبرو میشوند. به همین ترتیب بررسی«ارزشها» یعنی ضوابط انتخاب و قضاوت راجع به پدیدههای مختلف حیات اجتماعی میتواند به شناخت صحیحتر روابط علّی در ساخت اجتماعی و فرهنگی کمک کند و علل موفقیت یا شکست ملتها را در تامین آرمانها علّی و شخصی مشخص سازد. توجه و تأکید نسبت به «ارزشها» که در روان آگاه و ناخوآگاه افراد هر ملت قرار میگیرد، مسائل دیگری را نیز مطرح میکند. بررسی دوام نسبی ارزشها در طول زمان نشان میدهد که هر ملت تاچه حد و اندازه تابع تجربیات تاریخی ـ فرهنگی خود بودهاند و درسهایی که از این تجربیات آموختند، بعلاوه معلوم میشود که تغییر و تحول اجتماعی، برای آنکه دوام یابد و ریشهگیر شود، باید به زبان ارزشهای مورد قبول جامعه ترجمه شود و مورد حمایت کل نظام فرهنگی قرار گیرد.
بر همین اساس است که حضرت امام، ارزشها را به ارزشهای الهی و شیطانی(مادی) طبقهبندی مینماید و معتقد است که مبنای ارزشها در زمان طاغوت بر اساس ارزشهای مادی بودند، ولی ارزشهای انقلاب اسلامی بر اساس ارزشهای الهی است. و اگر ارزشها بر اساس امور مادی استوار باشد، عیب بزرگ این ارزشها آن است که مبدأ ارزش از خو ارزش بالاتر خواهد بود. و اگر زمانی «اسب» مبدأ ارزش یک انسان شد، آن حیوان ارزشش از انسان بیشتر خواهد بود و این یعنی تنزل ارزش انسانی از حیوان. از نظر حضرتامام(ره) آنچه ارزش است، ارزشهای الهی است که راه به سوی انبیاء و ائمه دارد و همواره انبیاء، ایمان و تقوا و علم ومکارم اخلاق و همینطور هر آنچه را که نشأت گرفته از وحی و خداوند باشد، از اصول ارزشی اسلام میدانند. از طرفی، حضرت امام معتقد است که حفظ ارزشها مشکل است، و بدون تحمل سختیها، احیاء و حفظ ارزشهای اسلامی غیرممکن است؛ و باید به راههای ذیل برای حفظ ارزشها تمسک جست:
1 ـ امربه معروف و نهی از منکر که به صورت نظارت همگانی عمل میکند.
2 ـ تمسک به روحانیت؛ که مقصود حضرت امام از روحانیت، آن دسته از علمای پاک و متعهد و مبارز است.
3 ـ داوری جستن از تجمل گرایی و رفاه طلبی.
4 ـ ساده زیستی.
5 ـ بازگشت به خویشتن و همینطور دوری جستن از هوای نفس.
اصالت نهاد خانواده از منظر امام
وقتی از نگاه امام خمینی به دین شناختی زنان و مسائل آنان مینگریم ، اصالت نهاد خانواده به عنوان مای? سکونت و انس جویی و محبت ورزی زن و شوهر و جایگاه امن و آماد? تربیت فرزندان از یک سو، و شرافت و مقام مادری و مسئولیت خطیر و پر ارزش آن از سوی دیگر، جایگاهی محوری دارد. عنایت و اهتمام خاصی که آن فقیه فرزانه و دین شناس بزرگ تاریخ اسلام به این نهاد، بویژه مقام مادری دارد، محور «خانواده ـ مادر» را به روشنی در نگاه و اندیشه هرکس که از منظر امام به این محور مینگرد، از نظر موقعیت آن و مسئولیتهای ناشی از آن، به یکی از حیاتیترین و زیربناییترین نهادها و موقعیتهای بشری در میآورد، و از نظر شرافت و ارزش در قله خوبیها و سرآمد ارزشها قرار میدهد، حضرت امام در این باب سخن بسیار دارد که در اینجا به اندکی از آن بسنده شد.
مدینه فاضلهای که اسلام ترسیم میکند و جامعه مدنی و توسعه همهجانبه، که اینک به عنوان یک آرمان جهانی برای ملتهای مختلف و از جمله امت بزرگ اسلامی درآمده است، بدون حضور سازنده و فعال (نهاد مقدس خانواده) و بدون منظور ساختن همه شروط و لوازمی که شکل گیری و تحقق«خانواده مطلوب» برای جامعه اسلامی ایجاب میکند، امکان ندارد.
اندیشه وحدت از دیدگاه امام
امام خمینی(ره) پیامدهای تفرقه را به خوبی شناخته بود و میدانست که تفرقه در میان امت اسلامی در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، و نظامی تأثیر منفی بسیاری بر جای گذاشته است که رفع آنها بسیار مشکل است و به زمان زیادی نیاز داردو تنها راه جلوگیری از آسیبهای ناشی از این تفرقه، وحدت و برادری است که باید حول محور اسلام عزیز و تعالیم حیات بخش آن صورت پذیردکه در این راستا ضرورتهای وحدت را نیز تشخیص داده بودند تا بدان وسیله امت اسلامی به مسیر و صراط مستقیم الهی رهنمون گردد.
اولین ضرورت وحدت از دیدگاه امام، قیام در راه خدا بود تا جامعه بشری به طور کلی اصلاح شود. ضرورت بعدی وحدت، جلوگیری از توطئه و تفوق استکبارجهانی به سرکردگی آمریکاست که با ایجاد تفرقه و اختلاف در بین مسلمانان، سعی در رسیدن به اهداف خود دارد. امام میخواست با وحدت و ایجاد همبستگی اسلامی بین مسلمانان، همه ملل اسلامی به استقلال و آزادی دست یابند؛ زیرا مسلمانان باید برای به دست آوردن استقلال و آزادی، به این کلید پیروزی دست پیدا کنند و برای وحدت کلمه کوشش کنند و به استکبار جهانی اجازه ندهند در مقدرات کشورهای اسلامی دخالت کند. امام خمینی برای ایجاد صلح و صفا، وحدت را ضروری میدانست. بنابراین میتوان گفت که حضرت امام با توجه به وظایف شرعی خود برای اصلاح بشر، ایجاد همبستگی بین همة مستضعفان جهان ومسلمانان دنیا، گسترش عدالت اجتماعی، به وجود آوردن صلح و صفا در همه جهان، خودباوری و نفی سبیل، جلوگیری از دخالت ابرقدرتها در مقدرات کشورهای ضعیف و مسلمانان و چپاول ذخایر آنها و گسترش روابط مبتنی بر احترام متقابل و حسن همجواری، وحدت مسلمانان و مستضعفان جهان را ضروری میشمرد و آن را تنها عامل و رمز پیروزی و بقای هر امتی میدانست و بنابراین بر ایجاد وحدت تأکید فراوانی مینمود.
جان کلام
شایان ذکر است که مقام معظم رهبری، گفتمان دهة چهارم انقلاب را گفتمان پیشرفت و عدالت نام میگذارند و این یعنی درک و شناخت عمیق و پایبندی به آرمان اصلی امام(ره) از یک طرف و اشراف و احاطه بر وضعیت کشور در ابعاد مختلف آن از طرف دیگر.اکنون هرکس، هرجا که هست، اگر دلدادة امام خمینی است و اگر خود را مرید آن پیر فرزانه میداند، باید در جهت اثبات کارآمدی نظام تلاش کند. آرامش و ثبات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و روانی نظام تولید اقتصادی پیشرفته و ساختار اداری پرتحرک و عاری از فساد و رانت، کاهش بیکاری، مهار تورم، رفاه اقتصادی، عدالت اجتماعی، جهاد اقتصادی و کاهش شکاف طبقاتی، شهرها و روستاهای توسعه یافته، نظام اجتماعی با همبستگی بالا، ساختار سیاسی توسعه یافته و اخلاقمدار ـ در کل ـ توسعه همه جانبة متوازن و طرح ایران بهعنوان الگوی یک کشور پیشرفته مسلمان با نظام دینی کارآمد، تحقق آرمان اصلی حضرت امام(ره). هر کس در این راه قدم بردارد، در خط امام قرار دارد و هرکس در این مسیر دچار قصور و تقصیر شود، از راه امام دور میشود.