پايان ديكتاتورسالاري و رشد اسلام گرايي
سید محمدمهدی توسلی
از بعد از رنسانس (تولد دوباره اروپا)، باتوجه به اینکه دانشمندان بسیاری به تئوری پردازی برای ساختار حکومت پرداختند؛ میتوان این مفهوم را استنباط نمود که همه دانشمندان به ضرورت تشکیل حکومت اتفاق نظر دارند و فقط زمانی که به ماهیت حکومت میرسیم، شاهد افتراق نظر دانشمندان خواهیم بود.
تئوریهای ارائه شده در رابطه با ماهیت حکومت را میتوان به دو دسته مهم تقسیم کرد:
1- دسته اول کسانی هستند که به تعریف جایگاه مردم در حکومت میپردازند که در این دسته تئوری پردازان یا مردم را در سرنوشت سیاسی خود موثر میدانند یا هیچ جایگاهی را برای مردم در حکومت قائل نیستند.
در این دسته، گروهی از نظریه پردازان هیچ جایگاهی برای مردم در حکومت قائل نیستند؛ که میتوان از اشخاصی همچون «سولا» و «جولیوس سزار» در روم باستان و یا «پریکلس» در آتن قرن پنجم نام برد که برای خود اختیارات زیادی به عنوان «دیکتاتور» قائل شدند و با در نظر نگرفتن هیچ جایگاهی برای مردم در حکومت، به حکومت هایی با نام «دیکتاتوری» شهرت یافتند.
و یا اینکه میتوان از حکومتهای توتالیتر نام برد. در این نوع حکومتها با افزایش اختیارات حاکم دولت و با این دیدگاه که مردم همواره مصلحت واقعی خود را تشخیص نمیدهند؛ هیچ جایگاهی برای مردم در نظر نمیگیرند.
نمونههای اصلی این تفکر حکومت داری را میتوان در دوران سلطه نازیسم در آلمان یا فاشیسم در ایتالیا یافت.
این نوع حکومت داری از زمان ظهور آن تا به امروز لحظه به لحظه به سقوط نزدیک تر میشود تا اینکه در عصر حاضر با خیزش مردم خاورمیانه شاهد افول این نوع تفکرات و تئوریها در عرصه گفتمان سیاسی جهان هستیم.
در تقابل با نگرش حکومتهای دیکتاتوری و توتالیتریسم «اسپینوزا» در سالهای 1632-1677 به تئوری پردازی پرداخت و بهترین حکومت را حکومتی معرفی کرد که براساس رای اکثریت مردم استوار باشد و درآن هر کس بتواند آزادانه بیندیشد و سخن بگوید.
تا اینکه بعد ازگذشت بیش از دو قرن، این نظریه مورد توجه بسیاری از دانشمندان قرارگرفت تا آنجا که «الکسی دوتوکویل» درکتاب دموکراسی در آمریکا درسال 1835- 1840 مینویسد: جهان مدرن، جهان دموکراتیک است و دیگر امکان تاسیس اقتدار مشروع بر مبنای غیر از دموکراسی از میان رفته است.
و همچنین درکشورهای غربی یا غرب گرا درسالهای اخیر شاهد آنیم که رشد این تفکر و تئوری بیش از پیش خواهد بود.
موید این کلام نیز میتوان به رفراندوم انتخابات ریاست جمهوری آمریکا اشاره نمود که حزب دموکراتیک برنده این رقابت است.
البته با توجه به گذشت قرنهای متمادی چالش اصلی نظامات مبتنی بر دموکراسی که همان اشکال دور میباشد فاقد راهکار مانده است و دانشمندان این نظریه با پذیرش این چالش بزرگ به ناقص بودن آن اتفاق نظر دارند.
اشکال دور به این دلیل بر نظامات دموکراسی وارد است که در این گونه نظامات پس از آنکه دولت یا مجلسی با یک سری قوانین برسر کار میآیند، همین دولت و مجلس تشکیل شده تصویب میکنند که این انتخابات برگزار شده با همین قوانین و مقررات معتبر است، و بدین صورت اولین انتخابات وجهه و پشتوانه قانونی و معتبر پیدا میکند.
2-دسته دوم کسانی هستند که به تعریف جایگاه دین میپردازند:
دراین دسته معادلات سیاسی غرب با بروز مکتبی به نام سکولاریزم مواجه شد که این مکتب با تفکر اومانیسم، خدا محوری را درعرصه اجتماع و سیاست کنار گذاشت. پایه این تفکرات را میتوان دراندیشههای مارتین لوتر با ترویج افکار پروتستانیسم یافت. اما در اواخر قرن 20 و اوایل قرن 21 جامعه جهانی شاهد بروز تئوری جدیدی در تقابل کامل با نظریه سکولاریزم قرارگرفت. نظریه ای که با نداشتن چالش بزرگ نظامات دموکراسی غرب و تقابل با سکولاریزم از زیر غبار تهاجمات اسلام هراسان غرب بیرون آمد. برخلاف نظریه سکولاریزم این نظریه دین را در تمام شئون اجتماعی و فردی وارد میداند.
نظریه ولایت مطلقه فقیه ابتدا با استقبال روحانیون، دانشگاهیان و آحاد مردم ایران قرارگرفت تا جایی که پس از پیروزی مردم ایران با رهبری خمینی کبیر(ره) و اتکای به قدرت لایزال الهی در مقابل استعمارگران و ابر قدرتهای جهان، کانون توجه همه آزادی خواهان قرارگرفت.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و پیشرفتهای پی درپی این نوع حکومت، که با توجه به اندیشه توحیدی دین را درعرصه اجتماع و سیاست وارد میکند و هم قائل به حضور اکثریت مردم میباشد، الگوی کشورهای خاورمیانه قرارگرفت تا امروز شاهد خیزش عظیم مردم در مقابل حکومتهای دیکتاتوری منطقه باشیم.
این خیزش عظیم نشان دهنده پایان دیکتاتور سالاری و رشد اسلام گرایی درگفتمان معادلات سیاسی جهان است که سبب قطع کامل دست استعمارگرانی همچون آمریکا میباشد که با تجویز حکومتهای دیکتاتوری برای ملت ها به دنبال مقاصد شوم و نامشروع خود میباشند.