فاطمه(س)، اسوه نه تنها زنان بلکه انسانهاست و سبک زندگی ایشان میبایست الگوی هر انسانی قرار گیرد که میخواهد به کمال برسد و متاله و ربانی شده و در مقام خلافت الهی قرار گیرد. این گرایش طبیعی به خدایی شدن به سبب فطرت کمال طلب انسان است. از آن جایی که انسان، خدا را کمال مطلق میشناسد و مییابد، میکوشد تا با خدایی شدن، این کمال مطلق را مظهریت نماید.
در این میان، تشخیص حق و باطل هر چند که در انسان به ودیعت گذاشته شده، ولی به عللی با مشکل و دشواری انجام میگیرد و انسانها در برخی از مراحل زندگی خویش به تردید میافتند و در حیرت فرو میروند؛ چنان که در برخی از موارد و زمانها نیز دچار سرخوردگی و نومیدی میشوند و خدایی شدن را فسانه مییابند. این جاست که داشتن الگوهایی چون فاطمه(س) نه تنها میتواند امید برای خدایی شدن را در دل نومیدان زنده کند، بلکه میتواند ایشان را از حیرت بیرون آورد و مسیر درست زندگی و شدن های کمالی را نشان دهد و در برخی از موارد نیز دستگیر در حیرت فرورفتگان شود و به ریسمان عشق و محبت و ولایت، آنان را به سرمنزل مقصود برساند.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا براساس آموزه های قرآنی و روایی، اسوه بودن فاطمه(س) را تبیین نماید و گوشه ای از جایگاه والای آن حضرت(س) را در نظام احسن الهی روشن سازد. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
الگوهای قرآنی برای سبک زندگی برتر
انسان هر چند به طور فطری حق و باطل را میشناسد و توانایی تشخیص آن را دارد و میتواند راه خویش را در میان آن دو بیابد، ولی یکی از ویژگی ها و خصوصیات آدمی این است که از رفتارهای دیگران تقلید کند؛ زیرا عقل و غریزه و فطرت به او میآموزد که راههای گوناگون را بپیماید و برای رسیدن به اهداف خویش از چیزی فروگذار نکند. این گونه است که حتی از رفتارهای جانوران نیز تقلید میکند؛ زیرا مییابد که آنان چگونه با استفاده از راهی به سادگی و آسانی به مقصد میرسند.
خاستگاه این تقلیدگری را باید در حس قوی کمال جویی انسان جست وجو کرد؛ چرا که حس کمال جویی، انسان را به سمت و سویی سوق میدهد که آن را کمال مییابد و کسانی را که به نظرش به کمال رسیده اند، شایسته پیروی میشمارد. این گونه است که تقلید از دیگران افزون بر یک حس غریزی، یک حس فطری کمال جویانه نیز شده و در این میان عقل هم آن را تایید میکند و مشوقی برای کمال جویی انسان از طریق تقلید از کاملان میشود.
بی گمان اسوه ها و سرمشق های کامل و تمامی که بتوان در سبک زندگی از آنان تقلید کرد، بسیار کم و انگشت شمارند؛ زیرا هر انسانی هر چند دارای کمالات میباشد، ولی در عرصه و زمینه ای، گرفتار نقص است. این جاست که جست وجو برای شناسایی انسان های کامل مطلق که سرمشق باشند و بتوان از آنان و سبک زندگی شان الگوبرداری کرد، سخت و دشوار میشود.
در این میان، ناتوانی انسان از شناخت کامل انسان های دیگر به سبب عدم احاطه کامل علمی و ادراکی، موجب شده است تا راهی برای رفع این ناتوانی بجوید. شاید بتوان گفت که بهره گیری از الگوهایی که خداوند معرفی میکند، بهترین امکان برای بشر است؛ زیرا خداوند از شناخت کامل و احاطه علمی مطلق برخوردار است و میتواند این الگوها را شناسایی و معرفی کند.
قرآن، به عنوان کتاب راهنمای سبک زندگی بشر، نه تنها به ارایه معیارها و موازین شناخت انسان کامل و سبک درست زندگی پرداخته، بلکه به ارائه مصادیق انسان های کامل پرداخته است تا مردم بتوانند آنان و سبک زندگی شان را به عنوان الگو قرار دهند و به کمال برسند.
بی گمان پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان(ع) کامل ترین مصادیق انسان های کاملی هستند که در کمال انسانی به تمامیت رسیده اند و توانایی قرار گرفتن به عنوان الگو سرمشق و اسوه مطلق را دارا هستند؛ زیرا آنان چنان در حق ذوب شده اند که میتوان آنان را معیار سنجش حق از باطل قرار داد. از این رو در آیات و روایات از آنان به عنوان انسان های کامل وحق مطلق یاد شده است.
به عنوان نمونه خداوند در آیه 21 سوره احزاب پیامبر گرامی(ص) را اسوه حسنه بر میشمارد که میبایست همگان از ایشان بی چون و چرا پیروی و اطاعت کنند و در آیات دیگر این پیروی از ایشان را عین پیروی از خود میداند که حق مطلق است. (آل عمران، آیه 132 و انفال، آیه 46 و آیات دیگر)
پیامبر گرامی(ص)، نفس و جان خویش (آل عمران، آیه 61) یعنی امیرمومنان علی(ع) را حق مطلق و تجسم آن میشمارد و میفرماید: علی مع الحق و الحق مع علی یدور حیثما دار؛ علی با حق و حق با علی است و حق در مدار علی میگردد. این معیت که در عبارت پیامبر(ص) آمده، همانند معیت قیومی خداوند است که ذاتی میباشد. (حدید، آیه 4)
این گونه است که اهل بیت(ع) ترازوی سنجش هر حق و باطل و صحیح و باطلی میشوند؛ چرا که حق، ذاتی ایشان است و آنان حق مجسم در جهان هستی میباشند.
خداوند در آیاتی از جمله آیات سوره انسان و نیز 33 سوره احزاب و 58 سوره نساء و نیز 55 سوره مائده بر حقانیت و عصمت و کمال و اسوه بودن ایشان تاکید کرده و مردم را به الگوبرداری از سبک زندگی آنان دعوت کرده است.
فاطمه(س) انسان کامل فانی در حق
انسان های کامل که حق در ایشان مظهریت یافته و تجسم حق مطلق یعنی خداوند هستند، انسان های نادری هستند که به این مقام بلند دست یافته اند؛ زیرا ایشان با تمام ظرفیت و توان خویش، گام در راهی گذاشته اند تا صورت خداوند شوند و اسما و صفات الهی را در خود ظهور و بروز دهند.
ایشان پروانه های زیبایی هستند که از پیله سخت و سفت ابریشمی دنیا بیرون آمده و با تلاش و کوشش خود، عنایات الهی را به خود جلب و جذب نمودند. تلاش ایشان، عنایات و امدادهای غیبی را نصیب آنان کرد و هر گام کوتاه ایشان، صدها گام تقرب خداوندی را بهره آنان نمود. هر چند که خداوند انسان را بر صورت خویش آفرید؛ یعنی تمامی اسما و صفات خویش را در انسان قرار داد (بقره، آیه 31) و انسان مظهر خداوند شد، ولی این مظهریت، تنها زمانی به تمام و کمال خود میرسد که انسانها با تلاش و سعی خویش (انشقاق، آیه 6) بتوانند اسما و صفات سرشته در ذات خویش را به فعلیت برسانند.
راهی که به فعلیت اسمای الهی میانجامد، راه های گوناگونی است، ولی کامل ترین آسانترین، کوتاه ترین و بهترین راه، همان راه و طریقت شریعت است که از آن به طریقت عبودیت نیز یاد میشود سالک طریقت عبودیت نه تنها به حقیقت میرسد، بلکه خود مظهر حقیقت میشود و به مقام «یدور حیثما دار» دست مییابد. از این رو امام صادق(ع) کنه و گوهر عبودیت را ربوبیت میداند؛ زیرا کسی که از مسیر رنگ خدایی گرفتن حرکت میکند و از صبغه الله میگذرد و گام در متاله و خدایی شدن مینهد و در نهایت، متاله و خدایی میشود، از مقامات متاله شدن نیز بهره مند میگردد که یکی از آنها ربوبیت است. به این معنا که در مقام خلافت قرار میگیرد؛ زیرا وقتی خدایی شد، میتواند خلیفه الله شود و مظهر حق گردد و در مقام مظهر حق، ربوبیت و پروردگاری کند. این گونه است که در تحلیل و تفسیر قرآنی، عبدالله و عبده، خلیفه الله مطلق است که مظهر ربوبیت مطلق خداوندی بر کائنات میباشد.(آل عمران، آیه 146)
عبدخدا، طی الارض و الزمان (اسراء، آیه 1 و نجم، آیات 7 تا 10 و آیات دیگر) را به سبب همین عبودیتی انجام میدهد که در طریقت شریعت به دست آورده است؛ چرا که وقتی رنگ خدایی گرفت و تحقق خدایی یافت و متاله گشت، محبوب و مرضی خداوند میگردد. این متاله و خدایی شدن و نیز تحقق صورت خدایی شدن است که از آن به فنای فی الله یاد میشود. چنین شخصی دیگر خود نیست، بلکه به حکم آیه 17 سوره انفال خداوند است که در او مظهریت یافته است و یدالله، عین الله و سمع الله و مانند آن میشود. (روایت قرب النوافل) این گونه است که خداوند از طریق مظهر، عمل میکند و تیر میافکند و کارش را انجام میدهد (و مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی)
این فنای انسان در دنیاست که ارزش و اعتبار والابه انسان میبخشد، چرا که هر گبری به پیری مسلمان میشود، هر انسانی پس از مرگ به نوعی فنا دست مییابد. از این رو فرمان حضرت ختمی مرتبت(ص) این است که: «موتوا قبل ان تموتوا»؛ پیش از مرگ اضطراری و اجل مسمی و معلق، از مرگ اختیاری بهرهمند شوید و فنای الهی را در همین دنیا تجربه کنید و کشف الغطاء را در همین جا درک نمایید. این گونه است که داخل در جنت ذات و صفات شده و بهشت آفرین را در آغوش میکشید. (فجر، آیات 27 تا 30)
نفس مطمئن، نفس آرامش یافته به فنای الهی است که از مسیر عبودیت از خود گذشته و با پایبندی به شریعت محبت، حقیقت را در خود تحقق بخشیده است.
از جمله این نفوس مطمئن که در دنیا به مرگ اختیاری به فنای فی الله و بقای بالله رسیده اند، حضرت فاطمه(س) است که در آیات قرآنی به عنوان اسوه انسانها معرفی شده است. آن حضرت(س) چنان که آیات سوره انسان و نیز آیه 33 سوره احزاب و آیات دیگر قرآنی تبیین میکند، متاله و ربانی است و بر همگان است تا او را الگو و اسوه کامل زندگی خویش قرار دهند تا چنان که او محبوب و مرضی خداوند شد، دیگران نیز محبوب و مرضی خداوند شوند.
از آن جایی که مقامات انسانی، زن و مرد نمی شناسد، الگوبرداری از فاطمه، اختصاص به زن و مرد ندارد، بلکه همه انسانها میبایست او را الگو قرار دهند؛ چنان که پیامبر(ص) با آن که مرد است، الگوی زنان نیز میباشد. بلکه باید گفت که مقامات انسانی چنان است که موجودات پائین تر از انسان نیز میباید از آنان پیروی کنند تا به کمال شایسته و بایسته خویش برسند.
به سخن دیگر، تمام موجوداتی که خداوند به ایشان فرمان داده تا بر انسان سجده برند، میبایست انسان کامل و خدایی و ربانی شده را الگوی خود قرار دهند تا با راهنمایی و دستگیری ایشان به کمال برسند. از این رو همه کائنات از فرشتگان و جنیان و دیگران، میبایست انسان های کاملی چون فاطمه(س) را الگوی خویش قرار دهند.
فاطمه، محبوبه و مرضیه خداوند
پیامبر(ص) در بیان جایگاه والای فاطمی در هستی میفرماید: فاطمه بضعه منی و هی نور عینی و ثمره فوادی و روحی التی بین جنبی، من آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من اغضبها فقد اغضبنی یوذینی ما آذاها؛ فاطمه پاره تن من است و میوه دل و نور چشم و روح من که بین دو پهلوی من است. کسی که فاطمه را اذیت کند مرا اذیت کرده است و کسی که مرا اذیت کند خدا را اذیت کرده و کسی که فاطمه را به غضب آورد مرا به غضب آورده و مرا اذیت میکند آنچه که او را اذیت کند. (مسند احمد بن حنبل؛ ینابیع الموده ، سلیمان قندوزی؛ الصواعق، ابن حجر عسقلانی)
در صحیح بخاری و مسلم نیز آمده است: فاطمه بضعه منی من آذاها فقد آذانی؛ ونیز: «فاطمه بضعه منی یریبنی من ارابها و یوذینی من اذاها؛ هر کس او را ناراحت کند مرا ناراحت کرده است و هر کس او را خشمگین کند مرا غضبناک کرده است.» (صحیح بخاری؛ ج 3؛ ص 69)
و نیز رسول اکرم (ص) به دخترش فاطمه (س) فرمودند: یا فاطمه ان الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک؛ ای فاطمه به درستی که خداوند غضب میکند به غضب تو و راضی میشود به رضای تو. (حافظ ابوموسی بن المثنی بصری متوفی سال 252 قمری در معجم خود و ابن حجر عسقلانی در صفحه 573 جلد 4 اصابه و ابویعلی موصلی در سنن و طبرانی در معجم و حاکم نیشابوری در صفحه 451 جلد سوم مستدرک و حافظ ابونعیم اصفهانی در فضایل الصحابه و حافظ ابن عساکر در تاریخ شام و سبط ابن جوزی در صفحه 571 تذکره و محب الدین طبی در صفحه 93 ذخایر و ابن حجر مکی در صفحه 501 صواعق و ابوالعرفان الصبان در صفحه 171 اسعاف الراغبین)
بنابراین، آن حضرت(س) محبوبه خداوند است و خشم و غضب او بر مبنا و معیار حق بودن است، زیرا اهل عصمت میباشد، پس خشم او عین خشم خداوند و رضایت او رضایت خداوندی است.
حضرت فاطمه(س) خود معیارهای مهم و اساسی در سبک زندگی انسانی را چنان تعریف میکند که محبوبیت و رضایت مندی خداوندی در اوج آن قرار میگیرد. آن حضرت(س) در حدیثی میفرماید: «اللهم انی اسئلک الهدی و التقی و العفاف و الغنی و العمل بما تحب و ترضی؛ خدایا از تو هدایت، پرهیزگاری، عفاف، بی نیازی و عمل به آنچه که تو دوست میداری و مورد رضایت تو است، درخواست میکنم.» (بحارالانوار، ج 78، ص 833، باب 9)
براساس این گفتار که سبک زندگی اش را تعیین و مشخص میکند؛ چرا که از خداوند میخواهد تا این گونه باشد، دانسته میشود که امور اساسی در سبک زندگی عبارت از پنج اصل اساسی است. از نظر آن حضرت(س) اگر انسانی به این اصل پنج گانه دست یافت، به مقام انسانی رسیده است؛ چرا که انسانیت انسان در این پنج امر میباشد.
هدایت الهی در کنار تقوا، عفت، بی نیازی از غیرخدا و کارهای محبوب و مرضی خداوند است که میبایست همت بلند انسانی را شکل بخشد. اگر انسان به این پنج گانه رسید، متاله و خدایی شده و مظهریت ربوبیت مییابد. در آن زمان خود انسان، عین حق میشود و میتوان حق را بر اساس وی سنجید و ارزیابی کرد.
براساس آیات قرآنی و روایات معتبر که برخی از آنها بیان شده به خوبی میتوان دریافت که آن حضرت(س) این سیر انسانی را به خوبی پیموده و در کمالات به تمامیت دست یافته است. از این رو خشم وی خشم خداوند و رضایت وی رضایت الهی دانسته شده است.
این تمامیت در کمالات و حق شدن و مظهر خدایی گشتن است که حضرت فاطمه(س) را در مقام الگوی مطلق و کامل و نیکوی انسان ها قرار داده است و خداوند از مرد و زن خواسته تا ایشان را الگوی زندگی خویش قرار دهند و در افکار و کردار و اندیشه و رفتار، وی را پیشوای خود قرار دهند و در قول و عمل اطاعت او را بپذیرند؛ چرا که مخالفت یا تخطی از او و گفتار و رفتارش عین خروج از سبک زندگی اسلامی و الهی و داخل شدن به سبک زندگی باطل و شیطانی است.
باشد با الگوبرداری از ایشان، سبک زندگی خود را مرضی و محبوب خداوند قرار دهیم و در مسیر خدایی و مظهریت ربوبی قرار گیریم و به حق بپیوندیم.