كلمات كليدي : مُبدَل منه، تابع، متبوع، بدل مباين، بدل اشتمال، بدل غلط، بدل اضراب، بدل نسيان، بدل كلّ از كلّ، بدل بعض از كلّ
"بَدَل" بر وزن "فَعَل" اسم از مادهی "بدل" و در لغت به معنای جانشین است.[1] در اصطلاح نحو "بدل" تابعی[2] است که حکم نسبت داده شده به متبوع در جمله، به آن (تابع)نسبت داده میشود و در واقع تابع (بدل)، مقصود حقیقی گوینده است.[3]تابع و متبوع را در اینجا به ترتیب "بدل" و "مبدلمنه" مینامند.[4] به عنوان مثال "علیٌ" در عبارت «قالَ الإمامُ علیٌ علیهالسّلام»، بدل و تابعی است که حکم (قال) نسبت داده شده به متبوع (الامام)، به آن نسبت داده میشود.
وجه نامگذاری
معنای لغوی "بدل" (جانشین) در معنای اصطلاحی آن لحاظ شده است به این بیان که با توجه به مقصود بودن بدل، متکلّم آن را جانشین "مبدلمنه" کرده و مقصود خود را در ارتباط با حکم مذکور در کلام بیان میکند.
جایگاه "بدل"
عالمان نحو "بدل" را در باب توابع مورد بررسی قرار میدهند، اما در ترتیب ذکر توابع بعضی[5] "بدل" را بر "عطف بیان" مقدم داشته و در مقابل، بعضی[6] آن را به عنوان آخرین تابع مورد بررسی قرار دادهاند. ابن هشام در "مغنی اللبیب" در ضمن بررسی فرق بین "بدل" و "عطف بیان" به مباحث بدل اشاره کرده است.[7]
اقسام "بدل"
بدل به اعتبار نوع ارتباط بین بدل و مبدلمنه بر چهار قسم است:
1. بدل کلّ از کلّ
در این نوع، بدل در معنا با مبدلمنه کاملا برابر و در لفظ غالبا[8] متفاوت بوده و هر دو جزء (بدل و مبدل منه) بر یک ذات و امر واحد دلالت میکنند؛[9] مانند: «رأیتُ أخی أحمدَ»؛ در این مثال لفظ "أحمدَ"، بدل کلّ از کلّ و لفظ "أخی"، مبدلمنه بوده که هر دو بر یک شخص واحد دلالت دارند.
2. بدل بعض از کلّ
در این نوع، بدل بر جزئی از مبدلمنه دلالت میکند؛[10] مانند: «أکَلْتُ الرَّغِیفَ نصْفَه»؛ در این مثال "نصْفَ" بدل بعض از کلّ بوده و بر جزئی مبدلمنه (الرَّغِیفَ) دلالت دارد.[11]
3. بدل اشتمال
در این نوع، بدل بر معنایی در متبوع خود (مبدلمنه) دلالت میکند[12] و به تعبیر دیگر مبدلمنه مشتمل بر معنایی است که بدل بیانگر آن است؛[13] مانند: «أعجَبَنی علیٌ حِلْمُهُ»؛ در این مثال "حِلْمُ" بدل اشتمال بوده که بر معنایی (صفت حلم و بردباری) در مبدلمنه (علیٌ) دلالت دارد.
4. بدل مباین
در این نوع، بدل با مبدلمنه مغایرت دارد[14] که به اعتبار نوع مغایرت بر سه قسم است:[15]
الف. بدل غلط
بدل در این نوع به جهت تصحیح اشتباه زبانی پیش آمده در ذکر مبدلمنه میآید به این بیان که بعد از آنکه متبوع بدون قصد بر زبان متکلم جاری شد او به سرعت به اشتباه و خطای خود پیبرده و برای رفع آن بدل را ذکر میکند؛ مانند: «جاءَ زیدٌ بکرٌ» در این مثال "بکرٌ" بدل غلط بوده که متکلم آن را به منظور تصحیح اشتباه زبانی در ذکر مبدلمنه (زیدٌ) آورده است.
ب. بدل نسیان
در این نوع از بدل ابتدا متکلم مبدلمنه را قصد نموده ولی پس از ذکر آن به اشتباه خود پیبرده و از آن صرف نظر میکند و سپس بدل را که هدف صحیح او است میآورد؛ مانند: «صَلَّیْتُ العَصْرَ الظُهرَ»؛ در این مثال "الظُهرَ" بدل نسیان بوده که متکلم آن را پس از پی بردن به اشتباه خود در قصد و ذکر متبوع (العَصْرَ) جهت بیان هدف صحیح خود، آورده است.
ج. بدل اِضراب[16]
در این نوع از بدل متکلم مبدلمنه را قصد نموده ولی بدون اینکه آن را ردّ یا تایید کند، از آن صرف نظر کرده و به بدل روی میآورد؛ مانند: «سافر فی قطارٍ سیارةٍ»؛ در این مثال متکلم پس از ذکر متبوع (قطارٍ)بدون رد و یا تایید، از آن صرف نظر کرده و سپس بدل اضراب (سیارةٍ) را ذکر کرده است.
نکته
بدل غلط و بدل نسیان در کلام فصیح وجود نداشته ولی بدل اضراب ممکن است در کلام فصیح محقق شود.[17]
"بدل" در قرآن و حدیث
1. آیه «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الشَّهْرِ الْحَرَامِ قِتَالٍ فِیهِ کَبِیرٌ»؛[18] (از تو، درباره جنگ کردن در ماه حرام، سوال میکنند، بگو: جنگ در آن، [گناهی] بزرگ است)؛ در این آیه شریفه "قِتَالٍ" و "الشَّهْرِ" به ترتیب بدل اشتمال و مبدلمنه واقع شدهاند.[19]
2. حدیث «الْعِلْمُ عِلْمانِ مَطبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لایَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ اِذا لَمْ یَکُن الْمَطبُوعُ»؛[20] (علم دو گونه است:علم فطری و علم اکتسابی؛ علم اکتسابی اگر هماهنگ با علم فطری نباشد سودمند نخواهد بود)؛ در این حدیث شریف "مَطبُوعٌ"بدل واقع شده که به همراه معطوف (مَسْمُوعٌ)، مبدلمنه (عِلْمانِ) را تفصیل میدهند.
نکته
در پایان ذکر این نکته قابل توجه است که برخی از مباحث مطرح شده در بحث "بدل" در ضمن دو عنوان مستقل "احکام بدل و مبدلمنه" و "اشکال بدل و مبدلمنه" مورد برسی قرار خواهد گرفت.