24 آبان 1393, 13:56
كلمات كليدي : ایوبیان، صلاح الدین، تورانشاه، ممالیک، صلیبیان
ایوبیان، سلسله بزرگى از حاکمان ایرانىنژاد بودند که چندی بر مصر، شام، جزیره و یمن حکم راندند. این سلسله منسوب به ایوببنشادی، پدر صلاحالدین ایوبى است.
حکومت ایوبیان با آغاز حکمرانى صلاحالدین ایوبى در مصر، به دنبال مرگ عاضد آخرین خلیفه فاطمى آغاز شد و با مرگ تورانشاهبنایوب آخرین حکمران ایوبى مصر که سرآغاز حکمرانى ممالیک به شمار مىرود، خاتمه یافت.
آشفتگى بخش اعظم سرزمینهای اسلامى در سده شش قمری، خاصه سرزمینهایى که در معرض یورش صلیبیان بود و نیز ضعف مفرط خلافت فاطمیان در مصر، اوضاع را برای ظهور قدرتى که در برابر فرنگان بایستد، مساعد مىساخت. در چنین احوالى زنگیان سر برآوردند و نورالدین محمود زنگى با فتح بسیاری از متصرفات صلیبیان، بر آن شد تا نیروی واحدی در مصر و شام برای مقابله با تهاجم آنان ایجاد کند؛ ولی مشکل اساسى برای تحقق این هدف، وجود دولت فاطمى بود که بنابر مصالح خود، نمىخواست و نمىتوانست با صلیبیان وارد نبردی واقعى شود؛ در حالى که صلیبیان همواره اندیشه تسخیر مصر را در سر مىپروراندند و بخش مهمى از تلاشهای نورالدین صرف خنثى کردن کوششهای اینان برای سیطره بر مصر مىگردید.
در 558ق به دنبال کشمکشهایى که بر سر وزارت مصر درگرفته بود، شاور وزیر فاطمى به شام گریخت. چون صلیبیان به مصر تاختند، نورالدین به تشویق شاور، لشکری به فرماندهى اسدالدین شیر کوه به آن دیار فرستاد تا ضمن دفع فرنگان، شاور را نیز به وزارت بنشاند. سرانجام صلیبیان را از مصر رانده و شاور در آنجا مستقر شد. در تمامى این حملات، صلاحالدین یوسفبنایوب برادرزاده شیرکوه نیز حضور داشت که گرچه با اکراه این مأموریت را پذیرفته بود، ولى هرگز پای پس نکشید و در نشان دادن شایستگیهای خود کوتاهى نکرد.
شیرکوه دو ماه پس از آغاز وزارتش درگذشت و بر سر جانشینى وی میان امرای سپاه نورالدین اختلاف افتاد و با اینکه امرای سالخورده و موجهى در سپاه دمشق بودند، اما عاضد فاطمى فرمان وزارت را به نام صلاحالدین نوشت. جمعى از سران سپاه که تن به اطاعت از صلاحالدین نمىدادند، مصر را ترک کردند و به دمشق بازگشتند. درباره این انتخاب گفتهاند که عاضد مىپنداشت صلاحالدین به سبب جوانى و بىتجربگى، به استقلال خویش و مخالفت با خلیفه نخواهد اندیشید.
از این تاریخ تا مرگ عاضد، صلاحالدین که از یک طرف وزیر خلیفه شیعىِ فاطمى و از طرف دیگر نماینده حاکم سنى مذهب دمشق بود، کوشید تا ضمن کاستن از قدرت خلیفه و استقلال در امور، قدرت را در اختیار گیرد و زمینههای خلع فاطمیان را فراهم سازد. این کار، چند روز پیش از مرگ عاضد انجام شد و صلاحالدین بىآنکه با مشکلى روبهرو گردد، خطبه به نام خلیفه عباسى کرد و دولت فاطمى را برانداخت.
پس از مرگ صلاحالدین، افضل فرزند ارشد و جانشین صلاحالدین، حاکم شام شد، فرزند دیگرش عزیز حکومت مصر، و ظاهر حکومت حلب را در دست گرفت، و عادل در جزیره استقرار یافت. اما دیری نپایید که میان آنان اختلاف افتاد و اوضاع آشفته گردید. در این میان سیفالدین عادل که بهحاشیه قلمرو صلاحالدین رانده شده بود، به تدریج و با درایت خاص، حکومت دمشق و مصر را از آنِ خود ساخت و بدینسان وحدتى در قلمرو ایوبى ایجاد کرد.
اختلافات و جنگهای داخلی پس از صلاحالدین، موجب کاهش اقتدار از بین رفتن مشروعیت و پشتوانه افکار عمومى ایوبیان گردید.
ایوبیان در شیوه اداره حکومت و تأسیس نهادهای دولتى از سلاجقه و اتابکان پیروی کردند و خود واسطه انتقالِ ساختار اداری و اجرایى سلاجقه و اتابکان به دولت ممالیک شدند.
با این همه از پرداختن به فرهنگ و گسترش آن غافل نبودند. دانشمندان، ادبا و اهل فضل را بس گرامى مىداشتند و بعضى از آنها را در دستگاه دولت به خدمت مىگرفتند، همچون قاضى عبدالرحیم بیسانى، معروف به قاضى فاضل که وزیر صلاحالدین بود، عمادالدین اصفهانى که دیوان رسائل را برعهده داشت و ضیاءالدین ابن اثیر جزری که وزارت افضل ایوبى را در دست داشت. به علاوه، بسیاری از افراد خاندان ایوبى، همچون ابوالفدا صاحب کتاب المختصر فى اخبار البشر و تقویم البلدان، خود اهل دانش بودند و انجمنهای علمى داشتند. همچنین به تأسیس مدارس و مراکز تعلیم و تربیت اهتمام خاص داشتند و در سراسر شام و مصر مدارس مشهور و بزرگ با اوقافى ارزشمند ایجاد کردند که غالباً به نام خود آنها مشهور است. صلاحالدین ایوبى همچنین خانقاههایى برای صوفیه ساخت و از گسترش فرهنگ تصوف در زمان خود حمایت مىکرد.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان