چکیده:
توجه به شرایط جهانی عصر بعثت از منظر حضرت علی(علیه السلام)
فوائد و آثار ارزشمند انقلاب عظیم نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) را
آشکارتر می سازد.
از سخنان امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه پیرامون شخصیت
نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) استفاده می شود که: خداوند تعالی
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را از دودمانی پاک برای هدایت بشر
برانگیخت و بعثت آن اعظم نیز مهم ترین رویداد تاریخ انسانیت است.
واژه های کلیدی: امام علی(علیه السلام)،
اسوه حسنه، بعثت نبی گرامی(صلی الله علیه و آله)، سیره نبوی، صفات پیامبر
اعظم (صلی الله علیه و آله)، نهج البلاغه.
مقدمه
قرآن کریم می فرماید:
لقد کان لکم فی رسول اللّه أسوة حسنة لّمن کان یرجو اللّه والیوم الآخر وذکر اللّه کثیراً[1]
البته برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی است برای آنها
که امید به رحمت خداوند و روز رستاخیر دارند و خدا را بسیار یاد می کنند.
از آنجا که نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) اسوه حسنه و
الگوی مناسب برای همه انسانها در همه اعصار است، باید در پی شناخت آن
شخصیت عالی مقام و سیره آن فرستاده الهی باشیم. با توجه به اینکه نزدیک
ترین انسانها به نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) و آگاه ترین
انسانها به شخصیت آن پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، امام علی(علیه
السلام) است، بهترین راه برای شناخت پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)
مراجعه به سخنان گهربار امام علی(علیه السلام) می باشد.
امام علی(علیه السلام) در بیان ارتباط خود با نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
و قد علمتم موضعی من رسولالله (صلی الله علیه و آله) بالقرابة القریبة و المنزلة الخصیصة[2]
شما به خوبی موقعیت من را از نظر خویشاوندی و قرابت و منزلت و مقام ویژه نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می دانید.
نهج البلاغه اقیانوس بی کرانی است از معارف الهی و قرآنی. از
جمله دُرهای گرانبها در این بحر مواج مطالبی است پیرامون معرفی نبی گرامی
اسلام (صلی الله علیه و آله). ابن ابی الحدید می گوید:
وقتی از استادم ابوجعفر درباره ذیل خطبه 106 نهج البلاغه
پرسیدم که من کلمات و خطبه های اصحاب را دیده ام، ولی هیچ کدام پیامبر (صلی
الله علیه و آله) را این گونه که علی(علیه السلام) با عظمت یاد کرده مطرح
نکرده اند و مانند او به پیامبر دعا نکرده اند، او در پاسخ گفت: صحابه در
کجا کلام مدونی دارند تا از آن فهمیده شود که چگونه از پیامبر (صلی الله
علیه و آله) یاد کرده اند؟ سپس گفت: علی به پیامبر (صلی الله علیه و آله)
ایمان قوی داشت و قویاً او را تصدیق می نمود و به او یقین راسخ داشت و در
راه او هیچ تردیدی نداشت و در راه اجرای خواسته های او بود. با تمام این
اوصاف، او رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را بسیار دوست می داشت؛ زیرا با
او نسبت نزدیک داشت و زیر نظر او تربیت یافته بود و موقعیت ویژه ای نزد او
داشت که دیگر اصحاب نداشتند. به این ترتیب شرافت پیامبر (صلی الله علیه و
آله) برای علی(علیه السلام) هم هست، زیرا آن دو یک روح در دو بدن بودند.
پدر آنها یکی بود (زیرا ابوطالب کفیل پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود) و
از نظر اخلاقی با هم تناسب داشتند. علی آرزو داشت دعوت اسلام فراگیر شود،
پس چگونه پیامبر را تعظیم و احترام نکند و در اعلای کلمه او تلاش
ننماید.[3]
ما در این نوشتار بر طبق نهج البلاغه، نسخه صبحی صالح، نگاهی
به شخصیت نبی گرام اسلام (صلی الله علیه و آله) و بعثت آن حضرت خواهیم
داشت.
شخصیت نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)
امام علی(علیه السلام) درباره دودمان پاک نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) بیاناتی دارد و از آن جمله می فرماید:
فاستودعهم فی افضل مستودع و اقرهم فی خیر مستقر، تناسختهم
کرائم الاصلاب الی مطهرات الارحام. کلما مضی منهم سلف قام منهم بدین الله
خلف حتی افضت کرامة الله سبحانه و تعالی الی محمد(صلی الله علیه و آله)
فاخرجه من افضل المعاون منبتا و اعز الارومات مغرساً من الشجرة التی صدح
منها انبیاءه و انتجب منها امناءه. عترته خیر العتر و اسرته خیر الاسر و
شجرته خیر الشجر[4]
خداوند نطفه پاک پیامبران را در بهترین جایگاه به ودیعت نهاد و
در بهترین مکانها آنها را مستقر ساخت، صلب کریم پدران آنان را به رَحِم
پاک مادران منتقل نمود. هرگاه یکی از آنان بدرود حیات می گفت، دیگری بعد از
او برای پیشبرد دین خدا به پای خاست. تا اینکه این منصب بزرگ نبوت از جانب
خداوند ـ سبحانه و تعالی ـ به محمد(صلی الله علیه و آله) رسید. او را از
بهترین اصلها و مکانها که با ارزش ترین روییدنیها از آن به دست می آید
استخراج کرد و نهال وجود او را در اصیل ترین و عزیزترین سرزمینها غرس کرد و
شاخه های هستی او را از همان درختی که پیامبران را از آن آفرید به وجود
آورد. از همان شجره ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید. فرزندانش
بهترین فرزندان اند و خاندانش بهترین خاندان و دودمانش بهترین دودمان ند.
منصب نبوت که مقام وساطت میان خداوند و بندگان اوست باید
دارای ویژگی و خصوصیات والا باشد تا امر وصایت و هدایت الهی به خوبی محقق
گردد. نقص و عیب در دودمان مانع از تأثیرپذیری از تعالیم الهی می شود.
خواجه(ره) در بحث لزوم عصمت می گوید:
و یحب فی النبی العصمة لیحصل الوثوق فیحصل الغرض و عدم السهو و کلما ینفرعنه من دنائة الاباء و عهر الامهات.[5]
پیامبر باید معصوم باشد تا سخنان او قابل اعتماد بوده و از
این رهگذر هدایت مردم که همانا غرض از ارسال رسل بود حاصل گردد و پیامبر
نباید دچار سهو گردد و نباید صفاتی که باعث نفرت مردم می گردد از قبیل پستی
پدران و ناپاکی مادران داشته باشد.
این نظر مورد تأیید شارح قوشجی اشعری نیز قرار گرفته[6] و دیگر متکلمان اسلامی از جمله فاضل مقداد بر این نکته تأکید دارند.[7]
ذیل آیه کریمه «لقد جاءکم رسول من انفسکم»[8] از نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) نقل شده است:
نسباً و صهراً و حسباً لیس فی آبائی من لدن آدم سفاح و کلنا بنکاح[9]
از جهت نسبی و سببی و حسبی در میان پدران من از حضرت آدم(علیه
السلام) هرگز ناپاک دامنی نبوده و تمام دودمان ما از راه نکاح مشروع بوده
است.
بر پاکی مادران و اجداد مادری آن حضرت (صلی الله علیه و آله) نیز تصریح شده است؛ از جمله:
کتب للنبی علیه الصلاة والسلام خمسمأة ام فما وجدت فیهن سفاها و لاشیئاً مما کان من امر الجاهلیه[10]
برای نبی گرامی اسلام که بر او درود و سلام خدا، باد پانصد
مادر نوشته شده که هرگز در میان آنان ناپاک دامنی و آنچه در زمان جاهلیت
رواج داشته پیدا نکردم.
تربیت مخصوص نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)
امام علی(علیه السلام) درباره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام از دوران کودکی می فرماید:
لقد قرن الله به صلی الله علیه و آله من لدن ان کان عظیماً
اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و
نهاره[11]
از همان زمان که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را از شیر
گرفتند، خداوند بزرگ ترین فرشته از فرشتگان خویش را مأمور ساخت تا شب و روز
وی را به راههای بزرگواری و درستی و اخلاق نیکو سوق دهد.
اما مراد از «اعظم ملک» را می توان از سخنان امام صادق(علیه
السلام) به دست آورد. حضرت ذیل آیه کریمه «و کذلک اوحینا الیک روحاً من
امرنا»[12] می فرماید:
خلق والله اعظم من جبرئیل و میکائیل و قد کان مع رسول الله (صلی الله علیه و آله) یخبره و یسدده و هو مع الأئمه یخبرهم و یسددهم[13]
به خدا سوگند، مخلوقی است بزرگ تر از جبرئیل و میکائیل و او
همواره با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و او را آگاه ساخت و
راهنمایی می نمود. او با امامان هست و آنها را آگاه می سازد و راهنمایی می
نماید.
از امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) نقل شده که فرمود:
سمعت رسول الله یقول: ما هممت بشیء مما کان اهل الجاهلیة یعملون به غیر مرتین کل ذلک یحول الله بینی و بین ما ارید من ذلک[14]
از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: هیچ گاه
نخواستم کارهای رایج در زمان جاهلیت را انجام دهم مگر دو بار که در هر بار
خداوند میان من و آنچه می خواستم حائلی قرار داد.
و امام صادق(علیه السلام) در باره تربیت ویژه نبی گرامی اسلام می فرماید:
ان الله ادب محمداً (صلی الله علیه و آله) فاحسن تأدیبه[15]
خداوند محمد(صلی الله علیه و آله) را ادب نمود و چه خوب او را تربیت کرد.
بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
در عظمت بعثت همین بس که خداوند متعال می فرماید:
لقد الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا (صلی الله علیه و
آله) من انفسهم یتلو علیهم آیاته یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان
کانوا من قبل لفی ضلال مبین[16]
خداوند بر اهل ایمان منت نهاد که رسولی از خود آنها در میان
آنان برانگیخت که بر آنها آیات خدا را تلاوت کند و نفوس آنها را از نقص و
آلایش پاک گرداند و به آنها احکام شریعت و حقایق حکمت را بیاموزد، هر چند
قبل از آن در گمراهی آشکار بودند.
همان گونه که در این آیه کریمه برای تبیین عظمت بعثت نبی
گرامی اسلام به شرایط مردم در عصر بعثت توجه داده شده، در سخنان امام
علی(علیه السلام) در نهج البلاغه نیز وضعیت جهان در عصر بعثت مورد عنایت
قرار گرفته است.
جهان در عصر بعثت
الف) وضعیت جهان از نظر دینی و اعتقادی
امام(علیه السلام) در ترسیم وضعیت دینی جهان درعصر بعثت در
موارد متعددی از تعبیر قرآنی «فترت» از آیه کریمه «یا اهل الکتاب قد جاءکم
رسولنا یبین لکم علی فترة من الرسل»[17] استفاده نموده اند و از جمله می
فرمایند:
ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الامم قد درست منار الهدی و ظهرت اعلام الردی[18]
هنگامی خداوند رسالت را برعهده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و
آله) گذارد که مدتها از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود و ملتها در خواب
غفلت فرو رفته بودند.
راغب در معنای فترت می گوید: فتور آرامش پس از تندی و ملایمت
پس از شدت و سستی بعد از توان و قدرت است. خدای تعالی می فرماید: ای اهل
کتاب، رسول ما آمد تا در روزگاری که پیامبری نبود برای شما دین را بیان
کند؛ یعنی مدت زمانی که (پس از حضرت عیسی) هنوز پیامبر خدا (صلی الله علیه و
آله) نیامده بود.[19]
ابن اثیر می گوید: فترت فاصله زمانی بین دو رسول است؛ آن
زمانی که رسالت در آن قطع شده است، مانند فاصله بین عیسی و محمد(صلی الله
علیه و آله).[20]
امام علی(علیه السلام) در ترسیم عقاید مردم درآن عصر می فرماید:
و اهل الارض (الارضین) یومئذ ملل متفرقه و اهواء متشتتة و
طریق (طوائف) متشتتة بین مشبه لله بخلقه او ملحه فی اسمه او مشیر الی
غیره[21]
در عصر بعثت مردم دارای مذاهب پراکنده و خواسته های گوناگون و
جمعیتهای متشتت بودند. گروهی خدا را به مخلوقاتش تشبیه کردند و عده ای در
اسمای او تصرف نمودند و جمعی هم معبودهای دیگری غیر از خدای یگانه داشتند.
سه طایفه ای که امام (علیه السلام) بیان نمودند با آیات کریمه قرآن نیز تطابق دارد:
گروه اول: «مشبه لله بخلقه». آنان کسانی بودند که صفات مخلوقات را برای خداوند ثابت می دانستند. قرآن کریم می فرماید:
و قالت الیهود عزیر ابن الله و قالت النصاری المسیح بن الله ذلک بافواهم یضاهئون قول الذین کفروا من قبل قاتلهم الله انی یوفکون[22]
یهود گفتند عزیر پسر خداست و نصارا گفتند مسیح پسر خداست. این
سخنی است که آنها با زبان خود می گویند. این سخن کافران پیش از آنها نیز
هست. خدا آنان را بکشد؛ چگونه از حق منحرف شده اند و به خدا دروغ می بندند.
گروه دوم: «او ملحد فی اسمه». مجلسی در شرح این عبارت می
گوید: «اسمی که شایسته مقام خداوند نیست را بر او اطلاق می کنند و به او
نسبت می دهند و یا اسم خداوند را بر دیگران اطلاق می کنند.»[23]
گروه سوم: «او مشیر الی غیره» یعنی کسانی که غیر خداوند را در
امور مؤثر و مستقل در تأثیر می دانستند، مانند دهریه که طبیعت و حرکات
فلکی را مؤثر می دانستند و یا ثنویه که برای عالم دو مبدأ قائل بودند و یا
بت پرستان که برای بتهای خود تأثیر قائل بودند.
امام(علیه السلام) درباره رواج بت پرستی در میان مردم عرب می
فرماید: «و انتم معشر العرب علی شر دین و شردار والاصنام فیکم منصوبة»[24] و
در جای دیگر می فرماید: «والاصنام معبودة.» [25]
تاریخ نویس معروف عرب، کلبی، که در سال 206 هجری وفات یافته می نویسد:
کعبه در حقیقت بت خانه خدایان اعراب جاهلی بود و هر قبیله ای
در آنجا بتی داشت و بالغ بر 360 بت به اشکال گوناگون در این خانه بود. حتی
نصارا هم در آنجا بر روی ستونها و دیوارها صورت مریم و عیسی و تصویر
فرشتگان و داستان ابراهیم را ترسیم کرده بودند.[26]
امام(علیه السلام) در ترسیم وضعیت دین شبه جزیره عرب در آن روزگاران می فرماید:
ان الله بعث محمداً (صلی الله علیه و آله) و لیس احد من العرب یقرأ کتابا ولا یدعی نبوة[27]
خداوند هنگامی محمد(صلی الله علیه و آله) رابه نبوت مبعوث ساخت که هیج کس از عرب کتب آسمانی نداشت و ادعای نبوت نمی نمود
و در جای دیگر می فرماید:
و لیس احد من العرب یقرأ کتاباً و لا یدعی نبوة و لا وحیاً[28]
جهل و گمراهی مردم شبه جزیره عرب و سرتاسر دنیا را فرا گرفته
بود در ایران باستان ثنویت و شرک فراگیر بود. در روم باستان تا پیش از
مسیحیت، دین رسمی بت پرستی بود و مسیحی شدن روم به معنای خضوع بت پرستی در
برابر خداپرستی نبود، بلکه مسحیت تسلیم بت پرستی و مسیحی بت پرست شده بود و
در سایر نقاط جهان، اعتقادات شرک آلود و خرافی بر مردم حاکم بود.[29]
ب) وضعیت اجتماعی در عصر بعثت
امام (علیه السلام) در ترسیم زندگی و معیشت سخت آن دوران می فرمایند:
و انتم معشر العرب علی شر دین و شردار منیخون بین حجارة خشن و حیات صم تشربون الکدر و تأکلون الجشب[30]
خداوند رسول خدا را فرستاد، در حالی که شما جمعیت عرب بدترین
آیین را داشتید و در بدترین سرزمینها و میان سنگهای خشن و مارهای خطرناک
زندگی می کردید و آبهای آلوده می نوشیدید و غذاهای ناگوار می خوردید.
شارح بحرانی می نویسد: از عربی پرسیدند: شما از چه حیواناتی
در بیابان برای خوراک استفاده می کنید؟ وی در پاسخ گفت: ما هر موجودی را که
روی زمین حرکت می کند می خوریم مگر ام جبین (به خاطر تلخ بودن مادّه سمی
در سر این حیوان) را.[31]
امام (علیه السلام) درباره رواج قتل و خونریزی بین مردم می فرمایند:
تسفکون دماء کم و تقطعون ارحامکم[32]
پیوسته خون یکدیگر را می ریختند و پیوند خویشاوندی را قطع می نمودید.
و در بیان بی نظمی و هرج و مرج اجتماعی در عصر بعثت می فرماید:
ارسله علی حین فترة من الرسل و طول هجعة من الامم و انتشار من
الامور و تلظ من الحروب، والدنیا کاسفة النور ظاهرة الغرور علی حین اصفرا و
ایاس من ثمرها و اغورار من ورقها و من مائها قد درست منار الهدی و ظهرت
اعلام الردی فهی متجهعمة فی وجه طالبها ثمرها الفتنة و طعامها الجیفة و
شعارها الخوف و دثارها السیف[33]
هنگامی خداوند رسالت را بر عهده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و
آله) گذارد که مدتها از بعثت پیامبران پیشین گذشته بود و ملتها در خواب
عمیقی فرو رفته بودند. فتنه و فساد جهان را فرا گرفته بود و کارهای خلاف در
میان مردم منتشر بود و آتش جنگها زبانه می کشید. دنیا بی نور و پر از مکر و
فریب گشته بود. برگهای درخت زندگی به زردگی گراییده و امید باروری آن قطع
شده بود و آب حیات زندگی به زمین فرو رفته بود. مناره های هدایت به کهنگی
گراییده و پرچمهای هلاکت و بدبختی آشکار شده بود. دنیا با قیافه ای زشت و
کریه به اهلش می نگریست و با چهره ای عبوس با طالبانش روبه رو بود. میوه
درخت دنیا فتنه بود و طعامش مردار. در درون وحشت و اضطراب و در برون شمشیر
حکومت می کرد.
در خارج از عربستان هم شرایط اجتماعی بهتر از شبه جزیره نبود و
دو امپراتوری بزرگ ایران و روم از دیر زمان در ستیزه و جنگ بودند و نظم
اجتماعی مبتنی بر تبعیض و فساد بر آنها حاکم بود.[34]
بشارت به ظهور نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)
پس از پایان دوران تاریک و جاهلیت و غلبه یأس و نومیدی، توجه
به این نکته ضروری است که با تمام این شرایط سخت و رقت بار، بارقه امیدی در
اعماق جان بندگان صالح خدا درخشش داشت و آن امید به آمدن نبی خاتم (صلی
الله علیه و آله) بود. امام(علیه السلام) در این باره می فرمایند:
الی ان بعث الله سبحانه محمداً رسول الله (صلی الله علیه و
آله) لا نجاز عدته و انتمام نبوته مأخوذاً علی النبیین میثاقه، مشهورة
سماته[35]
تا اینکه خداوند محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله) را
برای وفای به عهد خویش و کامل کردن نبوتش مبعوث ساخت و این در حالی بود که
از همه پیامبران درباره او پیمان گرفته شده و نشانه هایش مشهور بود.
از امام علی(علیه السلام) ذیل آیه 81 سوره آل عمران روایت شده است که:
ان الله اخذ المیثاق علی الانبیاء قبل نبینا یخبروا اممهم بمبعثه و نعته و یبشروهم به و یأمرهم بتصدیقه.[36]
خداوند از پیامبران بیش از پیامبر خود عهد گرفته است که به
پیروان خود بشارت آمدنش را بدهند و صفات و مشخصاتش را بیان کنند و آنان را
به تصدیقش امر نمایند.
اهداف و فوائد بعثت در بعد اعتقادی و دینی
امام علی(علیه السلام) یکی از فوائد بعثت را هدایت و راهنمایی مردم می شمارد:
و اشهد ان محمداً عبده و رسوله ارسله بالدین المشهور والعلم
المأثور والکتاب المسطور و النور الساطع و الضیاء اللامع والامر الصادع،
ازاحه للشبهات و احتجاجاً للبینات و تحذیرا بالآیات و تخویفاً بالمثلات[37]
گواهی می دهم که محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده
اوست، وی را با دینی آشکار و با نشانه و آیینی راستین و کتابی نوشته شده و
نوری درخشان و روشنایی تابنده و امری آشکار و بی پرده فرستاد تا شبهات را
از بین برد و با دلایل روشن استدلال کند و به وسیله آیات الهی مردم را از
مخالفت خدا بر حذر دارد و از کیفر گناهان بترساند.
و در این باره می فرماید:
ارسله بوجوب الحجج و ظهور الفلج و ایضاح المنهج، فبلغ الرسالة
صادعاًبها و حمل علی المحجة دالاعلیهاو اقام اعلام الاهتداء و منار
الضیاء، و جعهل امراس الاسلام ومتینة و عری الایمان وثیقه[38]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را با برهانهایی روشن و
پیروزی بر کفر و شرک و آشکار نمودن راه راست گسیل داشت و پیامبر نیز رسالت
حق را آشکارا ابلاغ نمود و انسانها را به جاده حق رهنمون شد. پرچمهای هدایت
را برافراشت و نشانه های روشن را برقرار ساخت. رشته های اسلام را محکم و
دستگیره های ایمان را استوار گردانید.
امام(علیه السلام) تأثیر عمیق هدایتها و تربیتهای نبی گرامی اسلام را این گونه ترسیم می فرماید:
و لقد کنا مع رسولالله (صلی الله علیه و آله) نقتل آباءنا و
ابناءنا و اخواننا و اعمانما ما یزدنا ذلک الا ایماناً و تسلیما و مضیا علی
اللقم و صبراً علی مضض الالم و جداً فی جهاد العدو و لقد کان الرجل منا
والآخر من عدونا یتصاولان تصاول الفحلین یتخالسان انفسهما ایهما یسقی صاحبه
کأس المنون فمره لنا من عدونا و مرة لعدونا منا فلما رأی الله صدقنا انزل
بعدونا الکبت و انزل علینا النصر حتی استقر الاسلام ملقیا جرانه و متبوئا
اوطائه[39]
ما در رکاب پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) برای پیشبرد
اهداف آن حضرت از هیچ چیز باک نداشتیم. حتی حاضر بودیم پدران و فرزندان و
برادران و عموهای خویش را در این راه نابود کنیم و این پیکار بر تسلیم و
ایمان ما می افزود و ما را در جاده وسیع حق و صبر و بردباری و در برابر
ناراحتیها و جهاد و کوشش پی گیر با دشمن ثابت قدم تر می ساخت. گاهی یک نفر
از ما و دیگری از دشمنان ما همانند دو قهرمان با یکدیگر نبرد می کردند و هر
کدام می خواست کار دیگری را تمام کند تا کدام یک جام مرگ را به دیگری
بنوشاند. گاهی ما بر دشمنان پیروز می شدیم و زمانی دشمن برما. اما هنگامی
که خداوند راستی و اخلاص را در ما دید، خواری و ذلت را بر دشمنان ما نازل
کرد و نصرت و پیروزی را به ما عنایت فرمود تا آنجا که اسلام بر زمینها
گسترده شد و سرزمینهای پهناوری برای خویش برگزید.
اهداف و فوائد بعثت در بعد اجتماعی
یکی از فواید بعثت نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)
ایجاد روحیه اخوت و برادری است، آن هم در جامعه ای که دشمنی و کینه توزی و
ستیزه جویی را طبع ثانویه خود قرار داده بود. امام(علیه السلام) در بیان
این فائده می فرماید:
قد صرفت نحوه افئدة الابرار و ثنبت الیه ازمة الابصار دفن
الله به الضغائن و اطفأبه الثوائر الف به اخواناً و فرق به اقراناً اعزبه
الذلة و اذل به العزة[40]
دلهای نیکوکاران، شیفته پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)
گشت و چشمهای حق جویان به سوی او متوجه شد و به برکت وجودش کینه ها را
مدفون ساخت و آتش دشمنیها را فرو نشاند. افراد دور افتاده را به واسطه او
به هم نزدیک ساخت و نزدیکانی که در ایمان و هدف هم آهنگ نبودند از هم دور
نمود. ذلیلان محروم در پرتو وجود او عزت یافتند و عزیزان خودخواه ذلیل
شدند.
یکی دیگر از فوائد بعثت و آثار آن بهبود زندگی و معیشت مردم بود. امام(علیه السلام) در این باره می فرماید:
فانظرو الی مواقع نعم الله علیهم حیث بعث الیهم رسولاً فعقد
طاعتهم و جمع علی دعوته الفتهم کیف نشرت النعمة علیهم جناح کرامتها و اسالت
لهم جداول نعیمها و التفت الملة بهم فی عوائد برکتها فاصبحوا فی نعمها
غرقین و فی خضرة عیشها فکهین قد تربعت الامور بهم فی ضل سلطان قاهر و آوتهم
الحال الی کنف عز غالب و تعطفت الامور علیهم فی ذری ملک ثابت فهم حکام علی
العالمین و ملوک فی اطراف الارضین یملکون الامور علی من کان یملکها علیهم و
یمضون الاحکام فی من کان یمضیها فیهم لا تغمز لهم قناة و لا تقرع لهم
صفاة[41]
به نعمتهایی که خداوند هنگام بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه
و آله) به آنان ارزانی داشت بنگرید که آنان را مطیع و فرمانبردار شریعت او
گردانید و در پرتو شریعت او با هم مهربانشان ساخت. بنگرید که چگونه نعمت و
آسایش پروبال کرامت و بزرگواری خود را بر آنها گستراند و نهرهای مواهب خود
را به سوی آنان جاری نمود و آیین حق با تمام برکاتش آنها را فراگرفت. پس
در میان نعمت ها غرق گشتند و در زندگی خرّم و شادمان شدند. امور آنان در
سایه قدرت کامل استوار گردید و سامان یافت و در سایه عزتی پیروز قرار
گرفتند و حکومتی ثابت و پایدار نصیبشان گردید. پس آنان حاکم و زمامدار
جهانیان شدند و سلاطین روی زمین گشتند و مالک و فرمانروای کسانی شدند که
قبلاً بر آنها حکومت می کردند و قوانین و احکام را درباره کسانی به اجرا
گذاردند که قبلاً درباره خودشان اجرا می نمودند. کسی قدرت درهم شکستن نیروی
آنان را نداشت و احدی خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.
تسلط مردمی که پیش از بعثت ضعیف ترین مردم بودند بر سایر امتها و کشورگشایی آن را ادیب الممالک فراهانی این گونه ترسیم نماید:
ماییم که از پادشان باج گرفتیـم زآن پس که از ایشان کمر و تاج گرفتیم
وز پیکرشان دیبه و دیــباج گرفتیـم ماییـم کــــه از دریا امـواج گرفتیم
در چین و ختن ولوله از هیبت ما بود در مصر عدن غلغله از شوکت ما بود
در اندلس و روم عیان قدرت مـا بود وز ناحیه غـرب به افریقیه راندیم
دریای شمالی را بر شرق نشـاندیم وز بحـــر جنوبی به فلک گرد نشاندیم[42]
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) اسوه حسنه
امام علی(علیه السلام) درباره لزوم پیروی و تأسی به نبی گرامی
اسلام (صلی الله علیه و آله) در نهج البلاغه تأکیدات فراوانی دارند و از
جمله می فرمایند:
و لقد کان فی رسول الله (صلی الله علیه و آله) کاف لک فی
الاسوة... فتأس بنبیک الاطیب الاطهر (صلی الله علیه و آله) فان فیه اسوة
لمن تأسی و عزاة لمن تعزی واحب العباد الی الله المتأسی بنبیه والمقتص
لأثره[43]
و حقیقتاً مقتدا قرار دادن رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)
برای تو کافی است. از پیامبری که پاکیزه ترین و پاک ترین مردم است پیروی
کن، زیرا راه و رسمش سرمشق و الگویی است برای هر کس تأسی جوید و انتسابی
است عالی برای هر کس که بخواهد منتسب گردد، و محبوب ترین بندگان خداوند کسی
است که از پیامبرش سرمشق گیرد و قدم جای قدم او گذارد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) ملاک ارزشها
امام علی(علیه السلام) شیوه زندگی آن نیّر اعظم را به عنوان ملاک ارزشها معرفی می نماید:
و لقد کان فی رسولالله (صلی الله علیه و آله) کاف لک فی
الاسوة و دلیل لک علی ذم الدنیا و عیبها و کثرة مخازیها و مساویها؛ اذ قبضت
عنه اطرافها و طئت لغیره اکنافها و فطم عن رضاعها و زوی عن زخارفها... و
لقد کان فی رسولالله (صلی الله علیه و آله)مایدک علی مساوی الدنیا و عیوبها
اذجاع فیها مع خاصته و زویت عنه زخارفها مع عظیم زلفته فلینظر ناظر بعقله
اکرم الله محمداً بذلک ام اهانه فان قال: أهانه فقد کذب والله العظیم
بالافک العظیم و ان قال: اکرم فلیعلم أن الله اهان غیره حیث بسط الدنیا و
زواها عن اقراب الناس منه[44]
کافی است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را سرمشق خود
قرار دهی و او سرمشق توست در بی ارزش بودن دنیا و رسواییها و بدیهایش، زیرا
دنیا از او گرفته شد اما برای دیگران مهیا گردید. از نوشیدن شیر دنیا وی
را جدا ساختند و از زخارف و زیباییهای آن برکنار داشتند... در زندگی رسول
خدا (صلی الله علیه و آله) اموری است که تو را بر عیوب دنیا واقف می سازد،
زیرا او و نزدیکانش در دنیا گرسنه بودند و با اینکه منزلت و مقامی عظیم در
پیشگاه خداوند داشت، زینتهای دنیا را از او دریغ داشت. بنابراین، هر کس با
عقل خویش باید بنگرد که آیا خداوند این کار پیامبرش را گرامی داشته یا به
او اهانت کرده است. اگر کسی بگوید به او اهانت کرده به خدا سوگند این دروغ
محض است و اگر بگوید او را گرامی داشته باید بداند خداوند دیگران را که
زینتهای دنیا به آنها داده گرامی نداشته است، زیرا دنیا را برای آنها
گسترده و از مقرب ترین افراد به خودش دریغ داشته است.
صفات نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله)
در نهج البلاغه صفات و ویژگیهای نبی گرامی اسلام و فضائل و
مناقب آن رسول گرامی مورد توجه فراوان قرار گرفته است. برای نمونه به چند
مورد اشاره می گردد.
1. امانت داری
ان الله بعث محمد(صلی الله علیه و آله) نذیراً للعالمین و امیناً علی التنزیل[45]
خداوند محمد(صلی الله علیه و آله) را به رسالت مبعوث ساخت که جهانیان را بیم دهد و امین آیات کتاب وی باشد.
در جای دیگر می فرماید:
حتی اوری قبسا لقابس و انار علما لحابس فهو امینک المأمون[46]
تا اینکه خداوند پیامبرش را فرستاد و شعله ای برای آنها که می
خواهند روشن گردند برافروخت و چراغی پر فروغ بر سر راه گم شدگان وادی
ضلالت و گمراهی قرار داد. خداوندا، پس او امین و مورد اعتماد توست.
2. استقامت و پایداری
پایداری و استقامت در راه هداف و آرمان مقدس رسالت الهی، از
صفات بارز نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) است که در نهج البلاغه در
مواضع متعدد مورد توجه امام(علیه السلام) قرار گرفته است. آن حضرت از جمله
می فرمایند:
ارسله داعیا الی الحق و شاهداً علی الخلق فبلغ رسالات ربه غیر
وان و لا مقصر و جاهد فی الله اعداءه غیر واهن و لا معذر امام من اتقی و
بصر من اهتدی[47]
خداوند پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را فرستاد تا به
سوی حق دعوت نماید و گواه اعمال خلق باشد. او بدون سستی و کوتاهی رسالت
پروردگارش را رسانید و در راه خدا با دشمنانش بدون عذر نبرد کرد. پیشوای
پرهیزکاران و روشنی بخش چشم هدایت شدگان.
امام(علیه السلام) در ضمن تعلیم درود فرستادن بر نبی گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید:
اجعل شرائف صلواتک و نوامی برکاتک علی محمد عبدک و رسولک
الخاتم لما سبق والفاتح لما انغلق والمعلن بالحق والدافع جیشات الاباطیل و
الدامغ. صولات الاضالیل، کما حمل فا ضطلع قائماً بامرک مستوفزاً فی مرضاتک
غیر ناکل من قدم و لا واه فی عزم واعیاً لوحیک حافظاً لعهدک ماضیاً علی
نفاذ امرک حتی اوری قبس القابس و اضاء الطریق للخابط و هدیت به القلوب بعد
خوضات الفتن والاثام و اقام بموضحات الاعلام و نیرات الاحکام[48]
خداوندا، گرامی ترین درودها و افزون ترین برکات خود را بر
محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده ات قرار ده. همان فرستاده ای که
ختم کننده وحی و رسالت بود و بازکننده راه بسته سعادت بشری و آشکار کننده
دین حق به وسیله حق و برهان و بازدارنده جنب و جوشهای باطل و شکننده و از
میان برنده هجومهای گمراهان. همان گونه که سنگینی بار رسالت بر عهده او
قرار داده شد با تمام قدرت به انجام آن پرداخت و به فرمانت قیام کرد و به
سرعت در راه رضا و خشنودی ات گام برداشت و حتی یک قدم هم عقب گرد نکرد و
اراده محکمش سست نشد. وحی و رسالت تو را به خوبی دریافت و پیمان رسالتت را
حافظ و نگهدار بود. آن چنان در اجرای فرمانت کوشش کرد که شعله فروزان حق را
آشکار و راه را برای جاهلان و گمراهان روشن ساخت و دلهایی که در فتنه و
گناه فرو رفته بودند به واسطه او هدایت گردیدند. پرچمهای حق را برافراشت و
احکام زنده اسلام را برپا نمود.
3. شجاعت و فداکاری
امام(علیه السلام) در این باره می فرماید:
کنا اذا احمر البأس اتقینا برسولالله (صلی الله علیه و آله) فلم یکن احد منا اقرب الی العدو منه[49]
هرگاه جنگ شعله ور و سخت می شد ما به رسول خدا پناه می بردیم و در آن هنگام هیچ یک از ما به دشمن نزدیک تر از او نبود.
و در جای دیگر می فرماید:
و کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) اذا احمر البأس و احجم
الناس قدم اهل بیته، فوقی بهم اصحابه حر السیوف و الاسنة فقتل عبیدة بن
الحارث یوم بدر و قتل حمزة یوم احد و قتل جعفر یوم موتة و اراد من لو شئت
ذکرت اسمه مثل الذی ارادوا من الشهادة و لکن آجالهم عجلت و منیته اجلت[50]
هرگاه آتش جنگ شعله می کشید و حمله شدید دشمن باعث عقب نشینی
سپاه می شد، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) اهل بیت خود را پیشاپیش لشکر
قرار می داد تا اصحابش از آتش شمشیر و نیزه مصون بمانند. لذا پسر عموی
پیامبر عبیدة بن حارث روز بدر و حمزه عموی پیامبر روز احد و جعفر پسرعموی
آن حضرت روز جنگ موته کشته و شهید شدند و کسانی هم بودند که اگر می خواستم
نامشان را می بردم که دوست داشتند همانند آنان شهادت نصیبشان گردد اما
مقدور بود زنده بمانند و مرگشان به تأخیر افتد.
4. رسول رحمت
یکی از اوصاف مهم نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) آن
است که رسول رحمت الهی است. قرآن کریم می فرماید: «و ما ارسلناک الارحمة
للعالمین».[51]
امام باقر(علیه السلام) از امیرالمؤمنین(علیه السلام) چنین روایت فرموده است:
کان فی الارض امانان من عذاب الله و قد رفع احدهما فدونکم
الآخر فتمسکوا به اما الامان الذی رفع فهو رسولالله (صلی الله علیه و آله) و
اما الامان الباقی فالاستغفار قال الله تعالی: و ما کان الله لیعذبهم و
انت فیهم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون[52]
در زمین دو امان و وسیله نجات از عذاب الهی بود که یکی از
آنها برداشته شد، دومی را دریابید و به آن چنگ زنید. اما امانی که برداشته
شد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و امانی که باقی مانده استغفار است.
خداوند تعالی می فرماید: خداوند آنها را عذاب نمی کند تا تو در میان آنها
هستی و خداوند آنها را عذاب نمی کند در حالی که استغفار می کنند.
از روایت امام باقر(علیه السلام) وجه امان و رحمت بودن پیامبر
(صلی الله علیه و آله) معلوم گردید. اما بنابر آیه کریمه قرآن او «رحمة
للعالمین» است و جهتش آن است که آنچه را موجب سعادت ابدی مردم است برای
آنها آورده و این حتی برای کفار و مشرکان نیز رحمت محسوب می گردد، زیرا به
مثابه سفره ای است از طعام گسترده ولی بعضی از مردم از غذاهای آن استفاده
نمی کنند.[53]
5. برترین پیامبران
حضرت در این باره می فرماید:
ارسله بالضیاء و قدمه فی الاصطفاء[54]
او را با نور و روشنایی فرستاد و از میان مخلوقاتش برگزید و بر همه مقدم داشت.
و در جای دیگر می فرماید:
و اشهد ان محمد عبده و رسول المجتبی من خلائقه[55]
و گواهی می دهم که محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده برگزیده خداوند از میان مخلوقات اوست.
6. خاتم پیامبران
حضرت در این باره می فرماید:
الی ان بعث الله سبحانه محمداً (صلی الله علیه و آله) لانجاز عدته و اتمام نبوته[56]
تا اینکه خداوند سبحان برای وفای به عهد خود و کامل گردانیدن نبوت محمد(صلی الله علیه و آله) را به عنوان فرستاده خویش مبعوث ساخت.
و نیز می فرماید: «و رسولک الخاتم لما سبق؛[57] همان پیامبری
که تمام کننده سلسله پیامبران و شرایع آسمانی بود.» و در جای دیگر تصریح به
این وصف می فرماید:
ایها الناس خذوها عن خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) : انه یموت من مات منا و لیس بمیت و یبلی من یبلی منا و لیس ببال[58]
ای مردم، این حقیقت را از خاتم النبیین بیاموزید که هر کس از
ما می میرد در حقیقت نمرده و آن کس که جسدش کهنه می شود در حقیقت کهنه نشده
است.
و هنگام وداع با پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، آن گاه که آن حضرت را غسل می داد، عرضه داشت:
بابی انت و امی لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک من النبوة والأنباء و اخبار السما،[59]
پدرم و مادرم فدایت ای پیامبر خدا، با مرگ تو چیزی قطع شد که
با مرگ دیگران قطع نشد و آن نبوت و اطلاع رسانی از عالم غیب و اخبار آسمانی
بود.
پی نوشتها:
1. احزاب: 21.
2. نهج البلاغه، خطبه 192.
3. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج7، ص174، چاپ دارالاحیاء الکتب العربیة، بیروت.
4. نهج البلاغه، خطبه 94.
5. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص349 با تعلیقه حسن زاده، چاپ اول، دفتر انتشارات اسلامی.
6. شرح تجرید العقاید، ص359، انتشارات شریف رضی، قم.
7. اللوامع الالهیة، ص311.
8. توبه: 128.
9. الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، ج1، ص24و77و سایر مصادر از
جمله الوفاء باحوال المصطفی، ص72و75؛ دلائل النبوة، ج1، ص147، باب ذکر شرف
اصل رسول الله و نسبه؛ بحارالانوار، ج15، ص117و119.
10. طبقات الکبری، ج1، ص60، دارصادر، بیروت.
11. نهج البلاغه، خطبه 192.
12. شوری: 52.
13. اصول کافی، ج1، ص273؛ بحارالانوار، ج8، ص254.
14. تاریخ طبری، ج2، ص34؛ سیره حلبی، ج1، ص122، باب ما حفظه
فی صغره؛ دلائل النبوة، ج2، ص30، باب ما جاء فی حفظ الله تعالی رسوله فی
شبیبته من اقذار الجاهلیة و معائبها.
15. تهذیب الاحکام، ج9، ص279؛ بحارالانوار، ج16، ص210؛ ر.ک، جامع الصغیر، ج1، ص15؛ کنزالعمال، ج11، ص406.
16. آل عمران: 164.
17. مائده: 19.
18. نهج البلاغه، خطبه89 و در خطبه 158 همین عبارت به اضافه «انتقاض من المبرم» آمده است.
19. مفردات راغب، ماده ف ت ر.
20. النهایة فی غریب الحدیث والاثر، ماده فتر.
21. نهج البلاغه، خطبه اول.
22. توبه: 30 و آیات دیگری نظیر سوره انعام آیه 100 و سوره نحل آیه 57.
23. بحارالانوار، ج18، ص217.
24. نهج البلاغه، خطبه 26.
25. همان، خطبه 129.
26. کتاب الاصنام، ص206.
27. نهج البلاغه، خطبه 33.
28. همان، خطبه 104.
29. ر.ک. کتاب جهان درعصر بعثت.
30. نهج البلاغه، خطبه 26.
31. شرح نهج البلاغه، ابن میثم بحرانی، ج2، ص24.
32. نهج البلاغه، خطبه 26،
33. همان، خطبه 89.
34. ر.ک، فروغ ابدیت، ج1، ص73؛ جهان در عصر بعثت، ص53.
35. نهج البلاغه، خطبه اول.
36. مجمع البیان، ج2، ص486؛ ر.ک، الدرالمنثور، ج2، ص47.
37. نهج البلاغه، خطبه 2.
38. همان، خطبه 185.
39. همان، خطبه56؛ نظیر این کلام شریف، خطبه 122.
40. همان، خطبه96.
41. همان، خطبه 192.
42. از صبا تا نیما، ج1، ص140
43. نهج البلاغه، خطبه160.
44. همان.
45. همان، خطبه26.
46. همان، خطبه 106.
47. همان، خطبه 116
48. همان، خطبه72.
49. همان، غریب کلمه9.
50. همان، نامه9.
51. انبیاء: 107.
52. نهج البلاغه، حکمت88.
53. ر.ک. تفسیر مجمع البیان، ج4، ص67.
54. نهج البلاغه، خطبه213.
55. همان، خطبه178.
56. همان، خطبه اول.
57. همان، خطبه72.
58. همان، خطبه78.
59. همان، خطبه235.
منبع: عبدالمجید زهادت
http://rcb.ir/Product.aspx?ProductID=3993