انقلاب اسلامي و بازسازي هويت ملي در ايران، هويت ملي انقلاب اسلامي، مدرنيته، مدرنيته ايراني، علوم اجتماعي
علي اكبر كمالي اردكاني
4. مدرنیته ایرانی
به اعتقاد بسیاری از پژوهشگرانی که در سالهای اخیر در بارة رابطه سنت و مدرنیته در ایران مطالعه کردهاند، زمینههای درک درست روند مدرنیته و تلاش برای بومی ساختن ارزشهای بنیانی مدرنیته در ایران برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی فراهم شده است. از نظر این پژوهشگران در دوران نوسازی جامعه ایران در چند دهه اخیر شاخصهای اجتماعی جوامع مدرن چون رشد شهرنشینی، افزایش سطح سواد، رشد طبقة متوسط و غیره ایجاد شدهاند[1]؛ همچنین، با استقرار نظام جمهوری در ایران بسیاری از نهادها و مفاهیم مدرن چون مشارکت، انتخابات، مجلس، تفکیک قوا و غیره برای اولین بار تجربه شدهاند[2]؛ از سوی دیگر، موج جدیدی از روشنفکران ایرانی که با پایان جنگ سرد و سقوط ایدئولوژی کمونیسم برای اولین بار، با رهایی یافتن از تابوها و تعصبات به رویارویی با واقعیتها پرداختهاند. برای این دسته، دیگر تقلید کورکورانه از گفتههای مارکس و لنین یا هایدگر و فوکو اهمیت ندارد بلکه به دنبال درک عمیق فرهنگ غرب هستند[3]. سرانجام، نسل کنونی روشنفکران و مردم ایران تجربههای بسیار گرانبهایی از دوران انقلاب، جنگ، بازسازی و فراز و نشیبهای آن دارند[4]؛ همه این قرائن و شواهد نشان میدهد که برای اولین بار زمینة نقد درست سنت و مدرنیته در ایران و ایجاد نوعی «مدرنیته بومی» یا « مدرنیته ایرانی» فراهم شده است.
در حال حاضر، بسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند روند تجدد در هر جامعه، راه خاص خود را دارد و نیازی نیست که همة جوامع، مدرن شدن را به سبک جوامع اروپایی و آمریکایی تجربه کنند. همان طور که آشکار است روند مدرنیته در دنیای غرب به علت سلطة قبلی کلیسا در بستر سکولاریسم رشد کرد و این روند در چند سدة اخیر ادامه داشته است. اکنون تقریباً نوعی اجماع بر سر این مسئله به وجود آمده است که جوامع اسلامی و جامعة ایران باید تلاش کنند که مدرنیته را بر حسب شرایط و نیازهای خود ایجاد کنند. البته، نباید تصور کرد این کار در جهانی که:
«مدرنیته و دستاوردهای آن، چه بخواهیم و چه نخواهیم گفتار جهانی شده [است]»[5] کار سادهای است. در واقع، به نظر میرسد مشکل روشنفکران و اندیشمندان مسلمان ایرانی برای بومی کردن مفاهیم و نهادهای مدرن، پس از درک درست مفاهیم و تحولات منتهی به تجدد تازه آغاز میشود؛ زیرا به نظر میرسد که مبانی هستیشناختی، معرفتشناختی و انسانشناختی اندیشههای مدرن با مبانی مشابه آن در اندیشههای ایرانی و اسلامی تعارضات جدی دارد. اتفاقاً تلاش برخی از نویسندگان و روشنفکران ایرانی در چند سال اخیر برای تجویز مفاهیم و ساختارهای مدرن به جامعة ایران، بدون توجه به تمایزات نظری دچار تناقضات و مشکلات بسیاری شده است.[6] شاید به همین علت باشد که برخی از آنها مدعی شدهاند که پذیرش مفاهیم مدرن و تلاش برای اسلامی کردن آنها بیهوده است؛ از نظر ایشان:
«مفاهیمی چون مدارا و تحمل، حقوق بشر، دموکراسی و ... در فرهنگ سیاسی امروز معنای یکپارچه و مشخصی دارد. ما باید آن معنا را بیان کرده و بگوییم آن را میپذیریم یا نه.... تحریف این مفاهیم و اینکه ما نوع اسلامی آن را قبول داریم... نتیجه نخواهد داشت».[7]
در اینجا ضمن اذعان به مشکلات عظیمی که برای بومیسازی و سازگاری مفاهیم و نهادهای مدرن وجود دارد، باید توجه داشت که در دنیای غرب نیز سنتها و مفاهیم پیشمدرن برای تطبیق با تحولات عمده در دنیای مدرن بازسازی شدهاند؛ بنابراین، در صورت تلاش جدی اندیشمندان، از این جهت مشکل عمدهای وجود نخواهد داشت. سالها پیش مرحوم عنایت با اشاره به موضوع و تلاش عدهای برای تعاریف جدید مفاهیم اسلامی برای سازگاری آنها با مفاهیم مدرن گفته بود:
«در تعریف جدید از اجماع و بیعت به عنوان معادلهای ’افکار عمومی‘ و ’میثاق اجتماعی‘ توسط نسلی از مسلمانان .... البته با کاربرد قدیمی آنها فرق دارد، ولی بیشتر از آنچه مدلهای اروپایی جدید دموکراسی از demos یونانی دور شده از معانی اصلی خود دور نشده است».[8]
بنابراین، به جای ناامیدی و تسلیم زودهنگام باید تلاشهای زیربنایی انجام داد.
جمعبندی
پژوهشگران و نویسندگان در بررسی مشکل یا بحران هویت ملی در ایران معاصر از دیدگاه فلسفی و اندیشة سیاسی به این نتیجه رسیدهاند که به دنبال مجموعة تحولات عمدة چند سدة اخیر در اروپا و دنیای غرب، که از آن به عنوان مدرنیته یاد میشود، جامعة ایران باید به دنبال یافتن درکی بومی از موضوع، به جای طرد کامل یا تسلیم در برابر آن، باشد؛ چرا که در هر حال مدرنیته غربی در پی تحولات سیاسی و ساختاری شأنی هجومی یافته است. به هر حال، تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای تأمل جدی در تحولات دنیای مدرن فراهم نبوده است. اما با برطرف شدن برخی مشکلات و موانع طبیعی دهة اول و پس از پیروزی انقلاب،[9] به تدریج فرصت برای تعریف هویت ملی ایرانی مطابق با شرایط دنیای کنونی فراهم شده است. البته پرکردن شکاف عمیق و همهجانبة جامعة ایران با دنیای مدرن کار سادهای نیست، اما تنها راه موجود برای حل بحران هویت ملی است. برای این کار توجه به راهکارهای زیر ضروری است:
1. ارائة هر گونه الگو برای هویت ملی ایرانی در عصر حاضر محتاج بازشناسی انتقادی شرایط گذشته و حال جامعة ایران از سوی فرهیختگان و نخبگان است.
2. برای بومی ساختن مفاهیم و نهادهای مدرن، و حتی برای نفی و طرد مدرنیته، شناخت دقیق و همهجانبة آن ضروری است. چنان که شناخت دقیق و همهجانبة توان و ظرفیتهای فرهنگ اسلامی و ملیمان نیز ضروری است.
3. انجام این موارد بدون فراهم کردن زمینة مناسب برای گفتگو میان روشنفکران، نویسندگان و پژوهشگران جامعة ایران فراهم نمیشود.[10]
در نهایت، با فراهم شدن شرایط و بستر مناسب، بازسازی هویت ملی در ایران، که پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده است، مانند همة کارهای فرهنگی نیاز به زمان طولانی دارد و میتواند در جایگاه یکی از مهمترین دستاوردهای انقلاب اسلامی در عصر حاضر ارزیابی شود.
برگرفته از: فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق (علیه السلام)، شماره 26.