حماسه، تاريخ، حماسه ديني
دكتر حسینعلی قبادی
حماسه، بستر ظهور خلاقیتهای هنری و ادبی
حماسه تاریخی تقریبا همان ویژگی حماسه ملی را داراست؛ اما با این وجه تمایز اساسی که محور پیرنگ در روایت این گونه حماسه ها، با اسطوره و بنیادهای آن فاصله میگیرد و در دنیای واقعیتری سیر میکند. در عین حال، اساس موضوع روایت، سرگذشت قومی ویژه خواهد بود.
حماسههای دینی
همان گونه که حوادث بزرگ ملی، برای هنرمندان خلاق برخی اقوام، انگیزه آفرینش حماسههای قومی جهان شده، وقایع شگفت آور و عظیم دینی نیز در میان بعضی ملتها موجب ظهور خلاقیتهای هنرمندان و شاعران برای آفرینش حماسههای دینی گشته است. از این حیث میزان ظهور هنر حماسه و به خدمت گرفتن ابزار و تکنیکهای ویژه آن در میان کشورهای مختلف جهان میتواند معیاری برای کشف ارتباط فرهنگ، دین و تفکر و دغدغه آن قوم با ادبیات و میزانی برای سنجش غنای ادبی، فرهنگی و اندیشهای آنان تلقی شود.
حماسه دینی، پردازشی ویژه ادبی است از حوادث بزرگ دینی و موضوعات پیرامون آن در سایه جدال حق بر ضد باطل، با پیامی قدسی و حاوی بن مایههای ازلی و ابدی و جلوههای قدرت حضرت حق که با اجتماع موزون نمادها علاوه بر خلق زیبایی ها، عقاید و افکار مذهبی- دینی و وقایعی که در زمان و مکان اتفاق افتاده، تجربهها و تقاضای روحی و روانی انسان را منعکس میسازد و قابلیت راهنمایی مخاطب به صور مجرد و فارغ از مناسبات مادی را نیز داراست.
برخی از ملت ها، خواه به دلیل نداشتن پیشینه تمدنی کافی یا ادغام و استحاله در اقوام یا فرهنگهای دیگر و خواه به دلایل جغرافیایی بسیار پراکنده و سرزمینهای بسیار گرم و خشک یا مغلوب شدن در برابر اقوام مهاجم یا بلایای طبیعی مسلسل و مهلک یا هر عاملی دیگر، امکان و فرصت خلق حماسههای اساطیری و قومی پیدا نکرده اند، اما کمال دین منوط به زمان و مکان نیست؛ دین ساحت جلوه حق تعالی است و هر چیز که ارزش و کمال حقیقی تلقی شود، هر لحظه در دامن دین امکان پرورش مییابد و از جمله آن، یکی از مصادیق و مظاهر هنر و ذوق یعنی حماسه و حماسه سرایی است و میتواند دائما جلوه کند. در ماورای حوادث دینی همیشه امکان خلق هنر حماسه وجود دارد و سرچشمه این حماسهها به طور کامل و همه جانبه در حرکت انبیا که هر یک مصداقی از جدال حق بر ضد باطل و مبارزه حق پرستان با ستمگرانند، موج میزند. این منبع و سرچشمه نیز همیشه جوشان و زاینده، باقی مانده است.
بدین ترتیب با اسوه بودن پیامبران و متشابه بودن حرکت دوستان و دشمنان آنان در سیر تاریخی، امکان و سرمایه خلق حماسههای دینی هر لحظه وجود خواهد داشت. صدق این نظریه درباره داستان پیامبران منقول در قرآن، تا حدی واضح است که این بحث را از شرح بی نیاز میسازد و پس از پیامبران نیز این ظرفیت در بسیاری از نهضتهای دینی ظهور و بروز کرده است. اگر اثر ادبی با عناصر و پرداخت قهرمانی برای توصیف این نهضتها آفریده شود و منطبق با معیارها و موازین نوع ادبی حماسه باشد، میتواند اثری حماسی تلقی شود.
سرمایههای اولیه و عناصر حماسی در لابه لای متون دینی فراوان است؛ اما به پردازش ادبی و هنری نیاز دارد تا به صورت آثار حماسی عرضه گردد. در نهج البلاغه، آنجا که سپاه معاویه در نبرد صفین، شریعه فرات را گرفتند و مانع از آب برداشتن امام و یارانش شدند، امام (ع) فرمودند: «قد استطعموکم القتال فاقروا علی مذله و تاخیر محله او رووالسیوف من الدماء ترووا من الماء. فالموت فی حیاتکم مقهورین و الحیاه فی موتکم قاهرین.»
عناصر این کلام امام(ع) از ذکر ابزار جنگی و تهییج و تشجیع علیه دشمن و عنصر قهرمان تا حوادث عظیم متعاقب آن، همه و همه دستمایههای حماسی به شمار میروند و با گسترش و پردازش، میتوانند به حماسههای کامل ادبی تبدیل شوند.
در متون دینی و مذهبی، همچون قرآن و نهج البلاغه، بازگشایی زبان نمادین، ژرفای باورها و اندیشههای دینی را برای مخاطب روشن میسازد و جاذبه معنوی و هنری خود را در فرایند تبدیل حادثه به اثر ادبی پرشکوه حماسی دو چندان میکند؛ به شرط آنکه قواعد هنری و ذهنی و خلاقیت ادبی در آن لحاظ شود؛ چرا که نماد چندین مدلول را در ساخت و ساحتهای متفاوت پیش چشم و تفکر خواننده مینهد و انسان در گزینش یک یا چند مفهوم از آن آزاد است؛ ولی در حوزه آثار مربوط به ادیان الهی، زبان نمادین بی کرانه است و علاوه بر آنکه همه ابعاد مخلوق و طبیعت، انسان را مخاطب قرار میدهد، جهان رمزآلود فوق طبیعت و عالم غیب نیز با بهره گیری از این زبان است که با انسان رابطه برقرار میکند. در حقیقت هر چیزی که از زبان دین بیان میشود، صبغه ای رمزی و نمادین دارد و در مجموع، حقیقت دین بدون توجه به این زبان چندان یافتنی و ماندنی نخواهد بود.
کمیت حماسههای دینی که از مقبولیت قدسی و نوعی بی کرانگی معنوی برخوردارند در زبان فارسی نسبت به زبانهای دیگر بیشتر است. خاوران نامه (830 هـ . ق) از ابن حسام خوسفی، حمله حیدری از رفیع خان باذل (ف 1083)، حمله راجی از ملابمانعلی متخلص به راجی کرمانی، خداوندنامه ملک الشعرا فتحعلی خان صبای کاشانی (ف 1283)، اردیبهشت نامه سروش اصفهانی (ف 1285)، مختارنامه حیرتی و ... در زمره حماسههای دینی مشهورتر به شمار میروند.
حماسههای عرفانی
حماسه عرفانی، افزون بر جلوههای گوناگون آن در متون شعری همچون منطق الطیر عطار، در حوزه اندیشه ورزی و نظریههای فلسفی ایرانی نیز از جایگاهی والاو وسیع برخوردار است. پرچمدار این اندیشه، شهاب الدین سهروردی (مقتول به سال 632) است که به تبیین اجزا و عناصر آن پرداخته و پس از او نیز استمرار یافته و در فرهنگ و ادبیات ایران اثر بسزایی گذاشته است تا جایی که رگههای اندیشه وی را در آرای ملاصدرا (ف. 1050) نیز میتوان سراغ گرفت و مایههایی از این نگرش در اندیشه وارثان تفکر صدرایی در ایران، بویژه در برخی از آثار استاد مطهری، آشکار است.
حماسه عرفانی در واقع باز آفرینی حماسههای اساطیری، ملی، فلسفی و مذهبی است که در آن، رزم آفاقی به نبرد درونی و انفسی مبدل شده است. چه بسا گاه همسو و همدوش هم پیش بروند، در درون جغرافیای بزرگ روح و نفس، نبرد در میگیرد؛ چنان که گاه گرد و غبار کشاکش قهرمان (روح) در مواجهه و رویارویی با ضد قهرمان (نفس) کم از برخاستن غبار جنگهای جغرافیایی طبیعت بیرون نیست.
حماسههای عرفانی منثور فارسی عموما به صورت داستانهای رمزی و نمادین خلق شده اند. بسیاری از این آثار رساله الطیر نام دارند، مانند رساله الطیر ابن سینا (370-428)، رساله الطیر غزالی (450-505)، رساله الطیر نجم الدین رازی (ف. 645) و برخی رسالههای سهروردی همانند عقل سرخ. در آثار مذکور، پرنده که نماد و سمبل روح یا نفس ناطقه است پس از آگاهی از غربت خود در جهان ماده و زندان تن با راهنمایی سروش، فرشته، هاتف یا ...، با عالم ملکوت و ماوراءالطبیعت و اصول و موانع عالم کبیر و صغیر آشنا میشود.
موضوع اصلی در این رساله الطیرها این است که پس از حصول خود آگاهی برای روح، حماسه وی در قالب سفری عظیم و پر مخاطره آغاز میگردد؛ سفر از خاک تا افلاک. روح باید در این مسیر پر مهلکه از غربت جسم و اعماق چاه تاریخ تن یا عالم ماده، به سوی اوج و عالم معنی و شرق نورانی و ناکجا آباد حقیقت سفر کند. نحوه پردازش مواجهه قهرمان، یعنی روح، با مهالک و جدالهای بزرگ او با موانع، در این آثار کاملابا جدال و جنگها و حماسههای طبیعت بیرون همتایی دارد و گاه شکوه و هیمنه آنان پرکشش تر نیز میشود.(1)
عبدالحسین زرین کوب در چند اثر خود بارها این نکته ژرف و دیریاب را متذکر شده است، از جمله در کتاب با کاروان حله (2) منطق الطیر عطار را «حماسه عرفانی» میخواند و در کتاب سر نی (3)، مثنوی مولوی و حتی کمدی الهی دانته را «حماسه روحانی» میشمارد.
محمدرضا شفیعی کدکنی نیز مثنوی مولوی را «حماسه روحانی» نامیده و نوشته است: «مثنوی معنوی، بزرگترین حماسه روحانی بشریت است که خداوند برای جاودانه کردن فرهنگ ایران، آن را به زبان پارسی هدیه کرده است». (4) و تقی پور نامداریان در کتاب در سایه آ فتاب، منطق الطیر عطار را «حماسه روحانی» خوانده است. (5)
هانری کربن با طرح اندیشه حماسه عرفانی به تحلیل سیر تاریخی آن میپردازد و ظهور شیخ اشراق را واسطه العقد حماسه پهلوانی و حماسه عرفانی میشمارد و حماسه عرفانی را سیر طبیعی تداوم تاریخی اندیشه در ایران معرفی میکند .(6) طرح این مطالب نشان دهنده این حقیقت است که مسئله «حماسه عرفانی» محدود به مباحث و انواع ادبی نیست؛ بلکه ردپایی از آن را میتوان در عالم فلسفه و دنیای اندیشههای سیاسی پی گرفت. (7)
دیگر تقسیمات حماسه
تقسیمات دیگری در باب انواع حماسه و مراحل تکامل و موقعیت جغرافیایی آن نیز ذکر شده است که به اختصار اشاره میشود. هگل از منظر تاریخی- جغرافیایی حماسهها را به سه دسته تقسیم میکند:
الف) حماسههای شرقی
ب) حماسههای کلاسیک یونان
ج) تکامل شعر حماسی- رمانتیک در میان ملل مسیحی
همچنین دایره المعارفها نیز تقسیم بندی دیگری را عرضه کردهاند:
الف) حماسه طبیعی و اصیل
ب) حماسه مصنوع و تقلیدی
تقسیم دیگر از حیث زمانی است؛ گاه زبان انتخاب شده در اثر، مربوط به جریان تکوین تاریخ و تمدن سرزمینی است و گاه تحولات شگرف و دگرگونیهای عظیم و بنیادی در حیات مردم.
حماسه را به دو قسم دیگر نیز تقسیم کرده اند:
1- داستان کهن تاریخی- دینی و پهلوانی
2- داستانهای تخیلی
در خصوص دسته نخست از حماسههای ایلیاد (نیمه قرن هشتم ق. م) از یونان، مهابهارات (قرن پنجم ق. م) و رامایانا (میانه قرنهای سوم تا پنجم ق.م) از هند، حماسه اقوام ژرمن و در ادبیات فارسی از قطعات مختلف یشت ها، منظومه ایاتکار زریران، شاهنامه فردوسی،
بهمن نامه حکیم ایرانشاه، گرشاسبنامه اسدی طوسی، برزونامه و جهانگیرنامه نام برده میشود. در دسته دوم حماسه هایی که جنبه تخیلی دارند، عبارتند از: آنه ئید ویرژیل، بهشت گمشده میلتون، هی پریون جان کیتس و حماسههای سروده ویلیام بلیک.
تقسیم بندی آخر آثار حماسی، تقسیم به منظوم و منثور است. شاهنامههای منظوم شامل تعداد کثیری میباشد که در ادبیات فارسی بزرگترین آن شاهنامه فردوسی است اما شاهنامههای منثور عبارتند از: شاهنامه ابومنصوری (346)، شاهنامه ابوعلی بلخی، شاهنامه ابوالموید بلخی، اخبار فرامرز، اخبار رستم، دارابنامه طرسوسی،
قهرمان نامه طوسی، دارابنامه یا فیروزنامه بیغمی، رامایانا و رزم نامه (ترجمه مهابهارات) از عبدالقادر بداونی، امیر حمزه و حسین کرد. ویژگیهای عمومی و خصلت آغازین حماسهها افزون بر اشتراک عناصر اصلی و ماهوی (از جمله جدال آمیزی، نمادین و پررمز و راز بودن، آمیختگی با ابهام، عنصر قهرمانی، بیان غلو آمیز و پر مبالغه و ...)، ویژگیها و عناصر دیگری وجود دارد که به عنوان جمع بندی مباحث حماسه در این فصل میتوان بیان کرد و آنها را خصلت آغازین و عناصر عمومی انواع حماسهها خواند که عبارتند از:
الف- طرح چالش و مشکل بزرگ و غیر فردی
ب- آمیزه ای از اسطوره و تاریخ پیشینیان و وصف پرآب و تاب افتخارات و بزرگیها و مظاهر مختلف زندگی
ج- داشتن چشم اندازی وسیع و ماهرانه و چند سویه و مبهم
د- دارا بودن اهمیت شگرف و ایجاد کننده تحول در سیر طبیعی
هـ) طرح نبرد و حرکتی بزرگ و بیان درگیری و هنگامه و شور و ایجاد ولوله و رعب و وصف لوازم نبرد
و- تکرار و تفصیل و غلو و مبالغه
ز- بیان نتایج کارکردها
ح- طرح واکنش فردی در بستر رقم خوردن سرنوشت بزرگ
ط- تهییج روح قهرمانی و به همراه داشتن بویی از غیرت و شجاعت و تحریک و به هیجان آوردن روح
ی- ترسیم موثر صحنهها به طور محسوس، زنده و قابل قبول در عین حال که ممکن است اسطوره ای باشد
ک- ناقص و ابتر نگذاشتن ماجرا و رسیدن به نقطه پایانی
ل- خروج از گزارش صرفا تاریخی و دخالت خالق اثر در ساختار و پردازش آن با وام گیری از مایههای اشعار غنایی بدون دخالت عاطفه شخصی
م- انتخاب موضوع قدیمی و گاه ازلی.
گسستها و پیوندهای حماسه با دیگر عناصر ادبی
حماسه و تراژدی استمرار تراژدی از عهد یونان باستان تاکنون و شباهتها و گاه پیوندهایی که با حماسه دارد و سنجشهای متعارض ارسطو و افلاطون، به عنوان واضعان و شارحان متقدم تراژدی و حماسه در این باره و سیر تحول و اهمیت و جایگاه استوار تراژدی، موجب شده است که مطالعه و بیان پیوندها و گسستهای تراژدی و حماسه در این موضع اجتناب ناپذیر شود.
تراژدی، در لغت از واژه یونانی tragoidia به معنی «آواز» مشتق شده است و در اصطلاح، پردازشی کهن در قالب نمایش است که سقوط انسانی سعادتمند را از شوکت به ذلت و نگونبختی بر اثر خطایی تراژیک «tragic flaw» نشان میدهد و این انسان، قهرمان آن تلقی میگردد. قدیمیترین تعریف تراژدی در کتاب «هنر شاعری» ارسطو آمده است. وی تراژدی را بر همه انواع شعر، حتی حماسه، مقدم میشمارد. ارسطو، تراژدی را بازآفرینی و محاکات عملی جدی و عظیم به زبان شعر میداند که در قالب نمایش نشان داده میشود.
عمدهترین شباهتها و اشتراکات تراژدی با حماسه را میتوان چنین خلاصه کرد:
الف- مبتنی بودن بر تقلید و محاکات: با این تفاوت که حماسه در قالب داستانی میآید که قهرمان آن غایب است و تراژدی در قالب نمایشی که قهرمان آن حاضر و روی صحنه مشغول نمایش دادن است
ب) داشتن قالب روایتی
ج) اصالت داشتن فخامت کلام.
اما تراژدی از لحاظ عمل قهرمان، مسائل عملی و ذاتی و ساختمان زبان و هم از لحاظ بن مایههای اصلی با حماسه به این شرح، اختلاف دارد:
الف- حماسه در سراسر اثر، دارای یک وزن است و صورت داستانی خود را به طور کامل حفظ میکند؛ اما غلبه جنبه درام در تراژدی از یکنواختی اثر میکاهد.
ب- زمان حماسه نامحدود و گسترش یافته است، در حالی که معمولازمان حادثه در تراژدی محدود و کوتاه است.
ج- تراژدی بنا بر منظره و نمایش دارد لذا جنبه دراماتیک آن بیشتر است؛ اما در حماسه، بنیاد بر شعر نقلی و روایی است.
د- در تراژدی، حادثه عموما غمناک است، ولی در حماسه چنین الزامی وجود ندارد.
هـ- در حماسه قهرمان بیشتر نقش و اهمیت دارد، حال آنکه در تراژدی حادثه اهمیت بیشتری دارد.
و- حماسه با روح جمعی پیوند ذاتی دارد، اما در تراژدی چنین نیست.
ز- حماسه مبتنی بر وقایعی است که به گذشتههای دور خزیده و با گذشت زمان جا مانده اند از این رو با معلول ها، نمادها و نشانه ها، به صورت هایی گوناگون جان میگیرند و مخاطب را متاثر میکنند. در این اثرپذیری خواننده خود را در ماجرای حماسی، به واسطه بعد زمانی، شریک نمی بیند؛ اما در تراژدی، بنا بر تماشای حوادث در زمان حال است؛ لذا خواننده خود را شریک در ماجرا حس میکند.
حماسه و اسطوره
در این کتاب بررسی اسطوره از این رو دارای اهمیت است که حماسه ها، بویژه حماسه قهرمانی و ملی، سخت بدان وابستهاند.
اسطوره ها، روایتهای شعری یا شبه شعری و حاوی درونمایه هایی چون آرمان ها، تقاضای درونی و آرزوهای بشری هستند که در مواجهه بشر با مجهولات، با خیال وی در آمیخته اند؛ لذا از قابلیت و توانایی خلق سلسله تصورات رمزی و نمادین برخوردار شده اند. گویی بهره گیری بشر از خیالات و تصورات در اسطوره بود که زمینه ساز شعر گردید. نورتروپ فرای با جسارتی درخشان اسطوره را با ادبیات یکسان دیده، میگوید که اسطوره «اصل ساختاری و سازمانده به شکل ادبی است».
به نظر میرسد پیوند بی واسطه آدمی با طبیعت قاهر، عاملی برای تقویت خیال گرایی و تصویرسازی و انعکاس آن در اسطورهها به شمار میرود. بشر مجهولات ذهنی خود را که کمتر موفق به کشف و حل آنها میشد با قدرت نماد و رمز، ردیابی میکرد؛ از این رو شیوه نمادسازی دوام یافت تا اینکه هنرمندانی با استفاده از این اسطورهها به عنوان میراث و سرمایه اندیشه و تخیل، حماسههای اخلاقی، پهلوانی، ملی، عرفانی، دینی و تاریخی را خلق کردند.
حماسه و اسطوره با بهره گیری از سرمایه نمادها و رمزهاست که میتوانند ساحتها و افقهای فراتر از عرض و طول و زمان و مکان را پوشش دهند. حماسهها و اسطورهها با استفاده از شکوه نماد است که تحیر انسان را در برابر بی کرانگی معنا بر میانگیزند و او را به درنگ و تفکر در رازهای ژرف وا میدارند.
زیبایی یک اثر حماسی با اجتماع و ارتباط موزون نمادها تضمین میشود و درک درست و منطقی از یک اسطوره نیز با فهم نمادهای موجود در آن رابطه ای مستقیم و انکارناپذیر دارد. نقش و عملکرد خموش، اما موثر و عمیق نمادها در فرهنگهای کهن، موجب میشود تا اتصال و پیوستگی فرهنگی و تداوم میراثها صیانت شود و قلب هویت بتپد؛ چرا که نمادها اسناد و مدارک و پشتوانه معنوی و فرهنگی هستند و حیات و غنای معنوی هر فرهنگی ارتباطی تمام با زنده ماندن نمادها دارد. از آنجا که نماد، زبان حماسه و اسطوره است در نماد نیز مرز ماده و معنی وجود ندارد. هر چیز توانایی و قابلیت دارد تا به نماد و دلالتی ماورای ظاهر مبدل شود. نمادها به صورت مجموعه و موزون میتوانند صورتها و تصوراتی را بیافرینند که به شکل دسته ای از تصاویر به هم پیوسته، خلق اساطیر را رقم زنند.
بازشناسی و بازآفرینی اسطورههای کهن و بیان آنها با نمادهای متناسب در حماسههای جاودانه، چون شاهنامه، زمان و مکان را حذف خواهد ساخت و مخاطب امروزی را با گذشته بیکرانه خویشتن او و سرزمینش گره میزند.