13 مهر 1394, 13:51
روزى شنید که دو نفر از متولیان یکى از مساجد در تولیت مسجد مشاجره و مجادله نموده و بالاخره مصالحه کرده اند که مسجد را از وسط دیوار کشیده و هر یک متولّى سهم خود باشند. آقا جمال براى توجه دادن آنان به کار زشتشان که مطمئنّاً از طریق گفت وگوى رو در رو حل نمى شد، به طور غیر مستقیم عمل کرد بدین ترتیب که یک نفر را مأمور کرد به رسم آن روز، شال عزا به گردن انداخته و سوار اسب شده و به اهل شهر اعلان نماید که آقا جمال خوانسارى در فلان مسجد اقامه تعزیه دارد همه حاضر بشوید.
علما، اکابر، کسبه و سایر طبقات مردم در مسجد حاضر شده، بعداز قرائت فاتحه و تعزیت و تسلیت و صرف قلیان و چاى، سؤال کردند که مجلس فاتحه براى کیست؟! آقا جمال فرمود: «خداوند عالَم مرحوم شده، مجلس ترحیم مرحوم خداوند است!» همه تعجب کرده و گفتند: آقا! این چه فرمایش است؟! فرمود: «اگر خداوند از دنیا نرفته پس چرا خانه او را مثل متروکات مرده ها تقسیم نموده اند؟!»
آن دو نفر از شنیدن این سخن بسیار خجالت کشیده، دیوار را از وسط مسجد برداشتند.([30])
منبع:فرهیختگان تمدن شیعه
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان