نویسنده: مرتضی علیمردانی
در جامعه اسلامی، عناوینی چون کافر، مومن، فاسق، فاجر و منافق، موجبات نوعی از دسته بندی اجتماعی را فراهم میسازد؛ زیرا هر یک از این عناوین دارای بار حقوقی است و کسی که به هریک از آنها متهم شود و درحق وی اثبات شود، از بسیاری از حقوق شهروندی محروم میشود؛ زیرا جامعه اسلامی، برمحور اعتقادات شکل گرفته و افراد آن براساس باورهای خاص، جامعه را پدید آورده اند؛ بنابراین، برخلاف جوامع قومی و نژادی، که ملیت برمدار قوم و خون و نژاد و زبان و یا مرزهای جغرافیایی واحد و مانند آن شکل میگیرد، ملیت آن بر مدار ملت دین اسلام تحقق مییابد. از این رو ملاک و معیار در شهروندی، امت است؛ هر چند که برخی از ملتها و نحلههای دیگر چون اهل کتاب به عنوان اهل ذمه از حقوق محدود شهروندی بهره میگیرند و عرض و مال و جانشان در صورت احترام و عمل به قوانین شهروندی اسلام، در امان میباشد.
به سخن دیگر، برخی از عناوین در فرهنگ قرآنی و اسلام بیانگر مرزهای شهروندی و جدایی خودی از غیر خودی است؛ زیرا شهروندی امت اسلام، تنها با شهادتین تحقق مییابد و خون و نژاد و وحدت زبانی و سرزمینی و مانند آن نقشی در تحقق و یا نفی شهروندی جامعه اسلامی ندارد.
نویسنده دراین مطلب بر آن است تا یکی از عناوین مطرح در فرهنگ قرآنی به نام فسق و فاسق را مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و ضمن بیان مصادیق آن، محدودیت حقوق شهروندی آن را بر اساس آموزههای قرآنی تبیین نماید.
مفهوم شناسی فسق و فاسق
بارها دیده شده که شخصی از گروههای اجتماعی طرد میشود.طرد اجتماعی به علل و عوامل متعددی انجام میگیرد. یکی از علل طرد اجتماعی، اتهام به فسق و فجور است. فسق به رفتاری اطلاق میشود که بیرون از دایره هنجارهای شناخته شده عقلانی و شرعی صورت میگیرد.
بنابراین انسان فاسق، شاید از نظر اعتقادی فردی راست اندیش باشد، ولی در مقام عمل، انسانی راست کار نیست.
به سخن دیگر، انسان منافق درفرهنگ قرآنی به کسی گفته میشود که از نظر ظاهر و رفتارهای اجتماعی، برپایه هنجارهای عقلانی و شرعی عمل میکند ولی از نظر اعتقادی هیچ باور و اعتقادی به خوب و بدهای اخلاقی و باید و نبایدهای شرعی ندارد و اصولامنکر دین و شریعت اسلام است، در مقابل فاسق، کسی است که از نظر اعتقادی درمرتبه ای از مراتب ایمان قراردارد، ولی در مقام عمل برخلاف باورهایش رفتار میکند.
البته گمانی در این نیست که بینشها در نگرشها و نگرشها در بینشهای آدمی تاثیر متقابل دارد. از همین جا میتوان دریافت که از نظر اعتقادی انسان فاسق از ایمان محکم و استواری برخوردار نیست، وگرنه رفتارهای ضد هنجارهای شرعی از خود بروز نمیداد. بنابراین از همین رفتارها میتوان دانست که شخص فاسق، انسانی سست ایمان است. از این رو از محدوده بایدها و نبایدهای شرعی بیرون میرود و با آنکه به احکام شرعی اقرار و از نظربینشی التزام دارد، ولی در مقام عمل، چنین التزامی را مراعات نمیکند و برخلاف باورها رفتار میکند. (مفردات الفاظ قرآن کریم، ص 636 ذیل واژه فسق)
انسان مومن زمانی به فسق متهم میشود که در جامعه، رفتارهای ضد شریعت و هنجارهای شرعی را انجام دهد و نسبت به تذکرات و نهی از منکر دیگران واکنش منفی نشان داده و بدان ترتیب اثر ندهد. بنابراین، در تحقق معنای فسق عناصری چون مخالفت با موازین شرعی و هنجارهای آن، اظهار و تکرار، عدم پذیرش نهی از منکر و رفتار برخلاف باور و ایمان شرعی نقش اساسی دارد.
بنابراین، کسی که برخلاف موازین شرعی رفتار نمی کند و تنها برخلاف رسوم اجتماعی جامعه عمل میکند، فاسق خوانده نمی شود. به عنوان نمونه اگر در جامعه ای داشتن موهای بلند و گیسهای افشان برای پسران و مردان، زشت باشد، و مردی برخلاف این رسم اجتماعی، گیس داشته باشد، فاسق شناخته نمی شود، هر چند که به سبب مخالفت با عرف اجتماعی، ممکن است قابل سرزنش باشد و بهتر آن است که عرف مقبول اجتماعی را مراعات نماید تا انگشت نما نشده و این رفتار عامل وهن ایمان وی نشود. پس در صورتی شخص فاسق شناخته میشود که بر خلاف موازین شریعت رفتار کند.
در فرهنگ قرآنی دامنه فسق از مخالفت با شریعت نیز فراتر است؛ زیرا در آیه 74 سوره انبیاء، رفتارهای خلاف عقلانیت چون همجنس گرایی را به عنوان عمل فاسقانه معرفی میکند. البته شاید بتوان این نوع عمل را نیز در دایره مخالفت با شریعت قرار داد، زیرا احکام عقلانی همواره مورد تایید و امضا شریعت میباشد و این خوب و بدهای عقلانی به عنوان بایدها و نبایدهای شرعی محسوب شده و مخالفت با آن به عنوان مخالفت با شریعت شمرده میشود.
همچنین اگر شخصی مخالفت شرعی را در نهان انجام دهد و تلاش بر مخفی کاری داشته باشد، هر چند که عده ای با تجسس و روشهای دیگر، از این عمل آگاه شوند، به عنوان شخص فاسق نامیده نمی شود. زیرا شرط در فسق، اظهار خلاف شریعت در رفتارهای اجتماعی است. چنان که اگر شخصی گمان کند که عمل و رفتار وی هنجاری است در حالی که این گونه نیست، فاسق نیست؛ زیرا از حکم شرعی آگاهی نداشته و یا گمان وی آن بوده است که این عمل شرعی است. بنابراین، اگر گمان کند که مثلا تراشیدن ریش و محاسن با تیغ، اشکال شرعی ندارد، یا اینکه آن را عمل هنجاری عقلانی بداند، فاسق شمرده نمیشود.
اگر کسی غافل از رفتارهای ضدهنجاری خود باشد و با تذکر کلامی یا تشر زدن در برخی از موارد، از غفلت خارج شود و ترک عمل خلاف شریعت نماید، به عنوان فاسق شناخته نمی شود؛ زیرا بسیاری از مردم یا از احکام شرعی غافل میشوند یا در مقام عمل در غفلت قرار میگیرند و موضوعی را ضد هنجارهای شریعت نمی شناسند و بدان اقدام میکنند.
به هرحال درتحقق عنوان فسق نسبت به شهروندان امت اسلام شرایطی مطرح میباشد که نمی توان از آن چشم پوشید و شخصی را به خاطر عملی اشتباه یا خطا یا اشتباه در تطبیق یا حکم و مانند آن متهم به فسق نمود و آثار فاسق را بر وی بار کرد و او را از بسیاری از حقوق شهروندی چون پذیرش شهادت و گواهی و مانند آن محروم ساخت.
مصادیقی از رفتارهای فاسقانه
برای اینکه مفهوم فسق بهتر شناخته شود، برخی از مصادیق قرآنی فسق در عمل اجتماعی دراین جا بیان میشود.
خداوند در آیه 55 سوره نور یکی از مصادیق فسق را بازی با ایمان میداند. به این معنا که اگر شخص نسبت به حق آگاهی یابد و بدان ایمان آورد ولی به هر علتی کفر بورزد، در حکم فاسق شناخته میشود. البته میتوان براساس این آیه کسانی را هم که تنها به حق آگاه شده و نسبت به آن شناخت یافتهاند، ولی رفتارهای ضدشناختی خود را ادامه میدهند و براساس موازین کفر عمل میکنند، فاسق شمرد، زیرا ملاک در فسق این افراد، ایمان و ارتداد نیست، بلکه شناخت حق و کفر به آن، آنها را در دایره فاسقان قرار میدهد. براین اساس، میتوان گفت که دو دسته حق شناسان منکر و مرتدان، اگر به رفتارهای ضدشریعت خویش ادامه دهند، در حکم فاسقان هستند. (نگاه کنید، روح المعانی، جلد10، جزء18، ص299)
خداوند در آیه 49 کسانی را که به تکذیب آیات قرآنی میپردازند تا برخلاف آن عمل کنند، انسانهای فاسق میشمارد؛ زیرا هنگامی که حقایق روشن درآیات الهی و وحیانی بیان شد، انکار و تکذیب و عمل و رفتار برخلاف آنها نشان از فسق ایشان میکند؛ زیرا حاضر نیستند در چارچوب اصول عقلانی و شرعی که بر پایه خوب و بد و زشت و زیبا بنیاد نهاده شده عمل کنند.
اعتراض و رویگردانی از قضاوت پیامبر(ص) و ولایت و حاکمیت ایمانی و مراجعه به طاغوت و حاکمیت و حکومت آن، از دیگر مصادیق رفتارهای فاسقانه است که در آیه 49 سوره مائده بیان شده است.
انحرافات جنسی و همجنس گرایی که برخلاف اصول عقلانی است و شریعت، آن را عامل تباهی و فساد خانواده و جامعه میشمارد، ازدیگر رفتارهای فاسقانه ای است که در آیه 74 سوره انبیاء تبیین شده است.
برخی از بدعتها در دین هر چند که در چارچوب کلیات آن میباشد، ولی به سبب سخت گیریها و ایجاد تنگناها در زندگی، زمینه ساز انحراف و فسق میشود. از جمله اینکه کسانی چون راهبان مسیحی که برای خود ریاضت هایی تعیین میکنند و برای صرف تمام زندگی در عبادت از تشکیل خانواده سر باز میزنند، گاه برای پاسخ گویی به نیازهای طبیعی و غریزی خود، در دام فسق و فجور میافتند. با نگاهی به زندگی راهبان و کشیشان کاتولیک میتوان دریافت که چرا زندگی مجردی، آنان را به هم جنس گرایی و تجاوز به کودکان سوق داده است و حتی از زندگی مردمان مومن عادی خارج شدهاند؟ خداوند در آیه 27 سوره حدید برخی از بدعتهای به ظاهر مثبت را عامل فسق برمی شمارد و به مومنان هشدار میدهد که زندگی معتدل را براساس آموزههای وحیانی در پیش گیرند و برای خود قوانین سخت و دشوار وضع نکنند تا در انجام آن فرومانند یا مرتکب رفتارهای پستتر و زنندهتر شوند.
از دیگر مصادیق فسق و فجور میتوان به عدم اطاعت از رهبران اسلامی و ترک صحنههای جهادی (توبه، آیات 49 و 53 و مائده، آیات 21 تا 25) اشاره کرد. کسانی که برخلاف فرمانهای رهبران اسلامی از مشارکت در میادین گوناگون سیاسی و اجتماعی بویژه نظامی سر باز میزنند، راه فسق را در پیش گرفته اند، زیرا اطاعت از رهبری، نشانه ایمان است.
تضییع حقوق دیگران و نادیده گرفتن آن در اجتماع، از دیگر عواملی است که نشان از فسق شخص میکند. کسانی که به هر دلیلی حق دیگران را آنان ضایع میکنند، باید بدانند که چنین رفتاری فاسقانه است و آثار و تبعات فسق را بر آنان بار میکند. (بقره، آیه 282) همچنین ضرررسانی به دیگران در معامله و یا گواهی در آن، از دیگر مصادیق فسق است که در آیه 16 سوره اسراء بیان شده است.
کسانی ممکن است خود اهل فسق و فجور نباشند، ولی به سبب بیمار دلی و نفاق، دیگران را به منکرات تشویق کنند، چنین افرادی نیز باید بدانند که در مسیر فسق و فجور گام برمی دارند و اگر با نگاهی بصیرت گون به خود بنگرند، فسق خود را میبینند؛ زیرا تشویق دیگران حکایت از گرایش فاسقانه دارد که در دام آن خواهند افتاد. (توبه، آیه 67)
همچنین کسانی که خدا را فراموش میکنند، در دام فسق گرفتار خواهند شد، زیرا فراموشی خداوند آنان را به فراموشی خود میکشاند، به گونه ای که در ورطه فساد و فسق میافتند و در آن غرق میشوند. (حشر، آیه 19) دنیاطلبی و ترجیح تعلقات مادی بر محبت خدا و پیامبر(ص) و عمل به آموزههای آن، نیز عامل دیگری در فسق افراد است که در آیه 24 سوره توبه و 20 سوره احقاف بیان شده است.
دوستی با کافران و روابط نزدیک و ولایی با آنها از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیات 80 و 81 بیان کرده است. به این معنا که هرگونه ارتباط نزدیک و ولایت پذیری حکومت و حاکمیت آنان، شخص را از دایره اسلام به دایره فسق وارد میکند. بنابراین نمیتوان دوستی و پذیرش حکومت و حاکمیت کافران، را امری عادی جلوه داد، زیرا چنین رفتاری حتی اگر به تولی در حد حاکمیت و حکومت نرسد و تنها در حوزه دوستی خلاصه شود، به سبب اینکه نوعی حاکمیت را برای کافر به ارمغان میآورد، فسق شمرده میشود.
عهدشکنی و پیمانها را نقض کردن و بدان وفاننمودن از دیگر مصادیق فسق است که در آیات چندی از جمله 26 و 27 و نیز 99 و 100 سوره بقره بیان شده است.
تهمت و قذف به مومنان و نسبت زنا به زنان عفیف، از دیگر مصادیق فسق است که خداوند در آیه 4 سوره نور متعرض آن شده و حتی مجازات خاص تازیانه را برای آن به عنوان حدی از حدود الهی معین کرده است.
اینها تنها شماری از مصادیق قرآنی فسق است. با نگاهی به همین موارد میتوان دریافت که رفتارهای فاسقانه، ناهنجاریهای اجتماعی هستند که موجبات تباهی شخص و جامعه را فراهم میآورد. از این رو خداوند در حق فاسقان، سخت گیری هائی روا داشته که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود.
سلب برخی از حقوق شهروندی فاسقان
از آن جایی که فسق و فجور عامل مهمی در نابودی و فروپاشی جامعه است (بقره، آیه59 و اعراف، آیه 165 و اسراء، آیه16) خداوند، نسبت به فاسقان سخت گیریهای خاص را اعمال کرده است. براساس آیه 59 سوره مائده میتوان دریافت که فسق، عامل خشم الهی و انتقال از فاسقان میباشد؛ زیرا خداوند برخی از اهل کتاب را به سبب فسق ایشان، در همین دنیا مجازات کرده و از آنها انتقام ستانده است.
انسان فاسق در جامعه مطرود است. این طرد اجتماعی گاه به شکل محرومیت از برخی از حقوق شهروندی خودنمایی میکند. از جمله اینکه در دادگاهها و مانند آن، گواهی و شهادت فاسق پذیرفته نمی شود و اگر خبری بدهد، متوقف به تحقیق و پژوهش در صحت و سقم آن است. (حجرات، آیه6)
فاسق ازنظر اجتماعی کسی است که شخصیتش ساقط شده و به عنوان یک شهروند معمولی با او مواجه نمی شوند. از این رو وی را همانند دیگر مومنان در یک کفه ترازو قرار نمی دهند، بلکه فاسق در کفه ای و مومن در کفه ای دیگر قرار میگیرد. این مرزبندی میان فاسق و غیر فاسق، به نوعی مرزبندی در حقوق شهروندی و بهره گیری از آن است. (سجده، آیه18)
از نظر اسلام کسانی که فاسق هستند، از بسیاری از حقوق شهروندی خود بی بهره میشوند. از جمله اینکه خرده گیری و عیب جویی از آنها جایز است و گناه و جرم حساب نمی شود؛ زیرا خود شخص، شخصیت اجتماعی و حقوق طبیعی اجتماعی خودش را از میان برده و اجازه داده است تا مورد طعن و خرده گیری و عیب جویی دیگران قرار گیرد. (مائده، آیه59 و نیز روح المعانی، ج4، جزء6، ص253)
فسق همچنین موجب میشود تا مومنان مجاز به خشم گیری بر فاسقان باشند؛ چنانکه خداوند فسق اهل کتاب را عامل خشم و غضب مسلمانان نسبت به آنان دانسته است. (مائده، آیه59 و نیز مجمع البیان، ج3و4، ص330)
کسانی که فاسق هستند جایز است که مسلمانان آنان را طرد کرده و روابط خود را با آنها از هم بگسلند. حتی بر خویشان است که روابط فامیلی خود را با فاسقان کاهش داده و یا قطع پیوند و رحم کنند. (بقره، آیات26 و 27 و نیز توبه، آیات7و 8)
فسق عامل بسیاری از بدبختیهای شخص در دنیا و آخرت است؛ زیرا فاسق ازنظر شهروندی انسانی غیرسالم تلقی شده و از بسیاری از حقوق محروم میگردد به گونه ای که در جامعه نمی تواند پستها و مناصبی را در اختیار گیرد، چنان که در آخرت نیز از رضوان الهی و مغفرت محروم خواهد شد (توبه، آیات77 تا 80 و نیز 96 و منافقون، آیه6) این افراد مورد لعن و نفرین قرار میگیرند (مائده، آیه24 و 25) و در دنیا و آخرت ذلیل و خوار خواهند بود. (احقاف، آیه20 و حشر، آیه5)