دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو

ارسطو که در سال 384 پیش از میلاد چشم به جهان برگشود، از جمله برجسته‌ترین و نامدارترین اندیشمندان و فیلسوفان در گستره‌ای زمانی به وسعت تمام تاریخ است.
فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو
فلسفه اخلاق از دیدگاه ارسطو
نویسنده: امیر نعمتی لیمائی

ارسطو که در سال 384 پیش از میلاد چشم به جهان برگشود، از جمله برجسته‌ترین و نامدارترین اندیشمندان و فیلسوفان در گستره‌ای زمانی به وسعت تمام تاریخ است.

آرا و باورهای ارسطو که در زمینه‌های متفاوتی چون اخلاق، سیاست، متافیزیک و... بود سده‌های متمادی آبشخور اصلی تراوش‌های ذهنی و فکری بیشترین حکمای جهان را فراهم می‌نمود و البته فلاسفه نامدار ایران و اسلام و از جمله آنان الکندی، ابن سینا، فارابی، خواجه نصیرالدین طوسی، ابن رشد و... نیز عمدتا بنیان‌های فکری خویش را بر پایه باورهای حکمایی چون او استوار می‌ساختند.
چنان که گفته آمد ارسطو در زمینه های گوناگون حکمت مباحثی پربار بیان داشته است. آنچه هویدا می‌نماید در این مختصر مجال آن نیست تا به واکاوی کلیات اندیشه حکمی ارسطو پرداخته شود. از این رو بنا بر آن قرار گرفت تا تنها بخشی از نظرات وی که درباره اخلاق و فلسفه آن است، آن هم به اختصار، مورد بازبینی و بررسی واقع گردد.

آنچه از کنکاش در آثار ارسطو و مریدانش و مطالعه کتاب های شارحان ارسطو برمی آید، نشاندهنده آن است که برآیند باورهای ارسطو در باب اخلاق را حول 2 محور عمده می‌توان برشمرد:

خیر و سعادت

در فلسفه اخلاق ارسطو که متاثر از فلسفه نظری اوست، خیر و سعادت هر موجود در غایتی است که برایش تعیین شده است. از دیگر سوی، به باور او کمال انسان در عقلانیت خلاصه می‌شود، بدین جهت خوشبختی و سعادت انسان‌ها متکی بر عقلانیت و خردورزی است. ارسطو اقرار می‌دارد که هر هنر و تجسس علمی و نظری و همچنین هر فعل و انتخابی به سوی خیر متوجه است، بدین سبب خیر آن چیزی است که همه چیز رو به سوی آن دارد. البته از منظر او، چون خیرها پرشمارند انسان باید گرایش خویش را رو بدان سوی نهد که خیر اعلی است و خیر اعلی یا برتر، همان سعادت است.

در حقیقت، ارسطو در باب اخلاق، نظریه سعادت را طرح کرده است. او مدعی است انسان طالب سعادت است نه خیر. به عبارت دیگر، آنچه انسان آرزو می‌کند و در جستجوی آن است‌ سعادت است. محال است که آدمی چیزی را که معتقد باشد ضدسعادت است، یعنی شقاوت و بدبختی، آرزو کند و در جستجوی آن باشد. لذت شرط سعادت است، اما نباید آن را عین سعادت پنداشت، زیرا بسیاری از لذات به دنبال خود آلام بزرگ‌تر می‌آورند یا مانع لذات بیشتر و عمیق تر می‌شوند.

اما به راستی راه نیل به سعادت کدام است؟ از رهگذر کدامین مسیر می‌توان به سرمنزل مقصود؛ یعنی سعادت رسید؟ آنچه روشن است، ارسطو راه تحصیل سعادت را کسب فضیلت می‌دانست: «هیچ وجودی به غایت خود نمی رسد مگر این که همواره وظیفه ای را که برای او مقرر است، به نحو احسن اجرا کند و انجام وظیفه به وجه احسن برای هر وجودی فضیلت او است، پس غایت مطلوب انسان یعنی خیر اعلی و سعادت به فضیلت حاصل می‌شود.»

فضیلت

به اعتقاد ارسطو، عقلانیت چنین حکم می‌کند که فضیلت اخلاقی امری است که حد وسط و تعادل در آن رعایت شده باشد. فضیلت‌ یا اخلاق حد وسط میان افراط و تفریط است. هر حالت روحی یک حد مشخص دارد که معین فضیلت است و کمتر یا فزون تر از آن رذیلت است. علم و معرفت برای تحصیل فضیلت‌ شرط کافی نیست، علاوه بر آن باید نفس را به فضیلت تربیت کرد. باید در نفس ملکات فضایل را ایجاد نمود، باید کاری کرد که نفس به فضایل که رعایت اعتدال ها و حد وسط‌ها است خو بگیرد و این کار با تکرار عمل میسر می‌شود. از این رو، ارسطو به انتخاب شجاعت میان تهور و ترس، سخاوت بین بخل و اسراف، عفت میان خمود و شره، فروتنی بین تکبر و حقارت و... سفارش می‌کند.

سخن آخر

از آنچه بیان گشت احاطه نسبی بر نظریات ارسطو درباره اخلاق اصل گردید، با این وجود بر آرای او ایراداتی نیز وارد است. آنچه آشکار می‌نماید باورهای ارسطو عاری از حقیقت نیست، اما تنها جزئی از حقیقت است نه کلیت آن.

گفتنی است، شمار فراوانی از فیلسوفان بویژه در قرون اخیر نقدهایی را بر فلسفه اخلاق ارسطو نگاشته اند. اهم آنها را می‌توان در 3 بخش مجزا دسته بندی نمود:

الف: شماری اذعان می‌نمایند، ارسطو اخلاق را وسیله ای برای رسیدن به سعادت معرفی کرده و این بدان معنا است که ارسطو مقصد را تعیین شده و مشخص پنداشته است. به باور اینان، وظیفه یک مکتب اخلاقی آن است که هدف و آرمان نهایی را معین سازد و انسان را بی نیاز از راهنمایی درباره شناخت هدف نداند. فلسفه اخلاق ارسطو، هدف را به انسان نشان نمی‌دهد، بلکه تنها راه دستیابی به آن را نمایان می‌سازد و بدین برهان بر اعتبارش خدشه وارد است.

ب: گروهی اظهار می‌نمایند جمیع فضیلت های اخلاقی را با معیار اعتدال و میانه گزینی نمی توان توجیه نمود. برخی سجایای اخلاقی واجد نسبیت نیستند تا از افراط و تفریط در رعایت یا عدم رعایت آن اجتناب نمود. به عنوان نمونه غیبت بد و دوری گزیدن از آن نقطه متضاد و مقابل آن است، نه سمت افراط یا تفریط آن. آیا غیبت یا عدم آن را می‌توان با اصل اعتدال تبیین نمود؟ مثال بارز دیگر در این باره راستگویی و یا دروغگویی است. راستگویی را حد وسط کدامین افراط و تفریط باید پنداشت در حالی که دروغگویی دقیقا مخالف و عکس آن است؟

ج: شماری هم باور دارند اخلاق ارسطویی بنیادی ترین عنصر اخلاق یعنی قداست را فاقد است. به تعبیر دیگر، افرادی که چنین اندیشه‌ای به ذهن دارند قداست اخلاق را با نفی خودخواهی وابسته و پیوسته می‌دانند و خودمحوری را مذموم و ناپسند می‌پندارند. از این حیث، اینان اخلاق ارسطویی را به آن سبب که انسان ها را در جهت نیل به سعادت، با رعایت اصل اعتدال، به خودمحوری هدایت می‌کند شایسته اعتباری چندان نمی‌دانند.

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS