29 بهمن 1396, 16:47
بدون شک عامل سازنده شخصیت انسان بعد از اراده و خواست و تصمیم او، امور مختلفی است که از اهم آنها همنشین و دوست و معاشر است، چرا که انسان خواه و ناخواه تاثیرپذیر است و بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش میگیرد. این تاثیرپذیری به حدی است که رسول خدا(ص) فرمودهاند: «المرء علی دین خلیله و قرینه؛ هر کس به دین دوست و همنشین خویش است». از حضرت سلیمان(ع) چنین نقل شده است: «درباره کسی قضاوت نکنید تا به دوستانش نظر بیفکنید چرا که انسان به وسیله دوستان و یاران و رفقایش شناخته میشود». از امیرالمومنین علی(ع) نیز روایت شده: «هر گاه وضع کسی بر شما مشتبه شد و دین او را نشناختید به دوستانش نظر کنید، اگر اهل دین خدا باشند او نیز پیرو آیین خداست و اگر بر آیین خدا نباشند او نیز بهرهای از آیین حق ندارد». بنابراین انسان به جهت اینکه ذاتا تاثیرپذیر آفریده شده است، همنشین و قرین او باید دارای ویژگیهایی باشد و هر کسی را نباید به دوستی برگزیند. بهترین دوستان آنهایی هستند که مشمول رحمت و نعمت الهی واقع شده و با عنایت خداوند، به صراط مستقیم راه یافته و از گناه مصون ماندهاند و آنان چهار گروهند که در این آیه توصیف شدهاند:
«ومن یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا؛
آنان که خدا و رسول را فرمان برند با پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان خواهند بود و اینان چه خوب رفیقانی هستند»(نساء: 69)
در حدیثی از امام صادق(ع)، حضرتش حدود لازم برای دوستی را چنین بیان فرمودند: «اول اینکه ظاهر و باطنش برای تو یکی باشد؛ دوم اینکه زیبایی و موفقیت تو را زیبایی و موفقیت خود ببیند و زشتی و شکست تو را زشتی و شکست خود؛ سوم اینکه مال و مقام، حال و رفتار او را با تو تغییر ندهد؛ چهارم اینکه از آنچه توانایی دارد در حق تو دریغ نکند؛ و پنجم که همه خصلتها را در بر دارد، اینکه هنگام بیچارگی و پیشامدهای ناگوار تو را رها نکند». پیشوایان معصوم(ع) از دوستی با چند گروه شدیداً نهی کردهاند. حضرت علی(ع) میفرماید: «از دوستی با دروغگو بپرهیز که او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزدیک و نزدیک را دور میسازد». از امام جواد(ع) نقل شده: «از همنشینی با بدان بپرهیز که همچون شمشیر برهنهاند، ظاهرش زیبا و اثرش بسیار زشت است». رسول خاتم(ص) نیز فرمودند: چهار چیز است که قلب انسان را میمیراند از جمله همنشینی با مردگان، کسی پرسید ای رسول خدا مردگان کیانند؟ حضرت فرمود: ثروتمندانی که مست ثروتند.
نقل شده: در عصر رسول خدا(ص) دو دوست در میان مشرکان به نامهای عقبه و ابی بودند. هر زمان عقبه از سفر میآمد غذایی ترتیب میداد و اشراف قومش را دعوت میکرد و در عین حال دوست میداشت به محضر پیامبر(ص) برسد هر چند اسلام را نپذیرفته بود. روزی از سفر آمد و طبق معمول غذایی ترتیب داد و دوستان را دعوت کرد، در ضمن از پیامبر اکرم(ص) نیز دعوت نمود. هنگامی که سفره را گستردند و غذا حاضر شد، پیامبر(ص) فرمود: من از غذای تو نمی خورم تا شهادت به وحدانیت خدا و رسالت من دهی، عقبه شهادتین بر زبان جاری کرد. این خبر به گوش دوستش ابی رسید، گفت ای عقبه، از آیینت منحرف شدهای؟ او گفت: نه به خدا سوگند من منحرف نشدهام و لکن مردی بر من وارد شد که حاضر نبود از غذایم بخورد جز اینکه شهادتین بگویم، من از این شرم داشتم که او از سر سفره من برخیزد بیآنکه غذا خورده باشد، لذا شهادت دادم، ابی گفت من هرگز از تو راضی نمیشوم مگر اینکه در برابر او بایستی و سخت توهین کنی، عقبه این کار را کرد و مرتد شد و سرانجام در جنگ بدر در صف کفار به قتل رسید و رفیقش ابی نیز در روز جنگ احد کشته شد«آیات الهی نازل گردید و سرنوشت کسی را که در این جهان گرفتار دوست گمراهش شده و از مسیر حق منحرف شد، شرح داد: و یوم یعض الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتخذت مع الرسول سبیلا؛
به خاطر آور روزی را که ظالم دست خویش را از شدت حسرت به دندان میگزد و میگوید: ای کاش با رسول خدا(ص) راهی برگزیده بودم . سپس اضافه میکند که این ظالم بیدادگر که در دنیایی از حسرت و تاسف فرو رفته، میگوید:
«یا ویلتی لیتنی لم اتخذ فلانا خلیلالقد اضلنی عن الذکر بعد اذ جاءنی و کان الشیطان للانسان خذولا؛
ای وای بر من، کاش فلان شخص گمراه را دوست خود انتخاب نکرده بودم، او مرا از یاد حق گمراه ساخت بعد از آنکه آگاهی به سراغ من آمده بود، شیطان همیشه مخذول کننده انسان بوده است».
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان