نویسنده: آیت الله شیخ مجتبی تهرانی
تربیت فرزند و غیرت انسانی و الهی- 61
بحث ما راجع به تربیت بود که تربیت، از غیرت نشات گرفته و به معنای روش دادن است؛ روش رفتاری و گفتاری. گفته شد انسان غالبا در چهار محیط ساخته میشود؛ محیط خانوادگی، آموزشی، شغلی و رفاقتی و فضای پنجمی هم هست که حاکم بر آن است و در آینده به آن اشاره میشود. بحث ما به محیط آموزشی رسید و گفتیم در باب محیط آموزشی آیات و روایات متعددی وجود دارد که تعلیم را در کنار تربیت مطرح کرده است و هیچ گاه نمی شود تعلیم بدون تربیت باشد. تفکیک بین این دو مورد یعنی بین تعلیم و تربیت ممکن نیست. یعنی هر تعلیمی، یک نوع تربیت را همراه دارد.
سخن به اینجا رسید که مقطع زمانی تعلم و آموزش، یعنی از هفت سالگی تا بیست و یک سالگی، که مسئله آموزش و یادگیری در آن دوره مطرح است، مقطعی است که اثرگذاری تربیتیاش بر روی انسان بیش از مقاطع دیگر عمر اوست و نیز گفته شد که اگر رابطه بین «استاد و شاگرد» و «معلم و دانش آموز»، همراه با چاشنی محبت باشد که غالبا هم این طور هست، وقتی با احساس تفوق و برتری علمی آمیخته میشود، اثر تربیتی استاد بر روی شاگرد تشدید میشود. اینک دنباله مطلب را که از سایت معظم له استفاده شده از نظر میگذرانیم.
گام اول :ضرورت انتخاب معلم خوب
در معارفمان روی «معلم» خیلی تکیه شده است که انسان باید در انتخاب معلم مراقب باشد. این نیست مگر برای این که همیشه تعلم همراه با تربیت است. در ذیل این آیه شریفه «فلینظر الانسان الی طعامه»(عبس/24) روایتی از امام باقر(ع) نقل شده که حضرت فرمودند: «علمه الذی یاخذه عمن یاخذه»(کافی/1/49) مراد از این که انسان در خوراکش دقت کند، این نیست که انسان به لقمه ای که برمی دارد، نگاه کند که چه میخورد! مثلاببیند موادش چیست، چه ویتامینهایی در آن هست و امثال اینها؛ اینجا بحث شکم مطرح نیست! حضرت میفرمایند بحث این است که: «علمه الذی یاخذه عمن یاخذه»؛ یعنی به علمی که دارد میآموزد نگاه کند که از چه کسی دارد میآموزد.
«شخص معلم» موضوعیت دارد
ما در روایات داریم همان طور که جسم انسان احتیاج به غذا دارد تا نیرو بگیرد و پرورش پیدا کند، روح او هم نیاز به غذای متناسب با خودش دارد. نگاه کن ببین آشپز کیست و دست پخت چه کسی را داری میخوری! به کسی که میخواهی غذای روحت را از او بگیری نگاه کن! ببین کیست! نقطه ثقل و تاکید این روایت بر روی «شخص» است. اینها را دقت کنید! یک وقت میگوید به آنچه که او میگوید توجه کن، یک وقت میگوید خودش مهم است و «شخص معلم» موضوعیت دارد. ببین دانشت را از چه کسی میگیری؟ در روایتی از پیغمبر اکرم(ص) آمده است: «فانظروا عمن یاخذون هذا العلم». (منیه المرید/238) نگاه کنید که این علم را از چه کسی میگیرید! اینجا حضرت به نوع علم، کاری ندارد، بلکه به شخص کار دارد. میفرماید دقت کنید که علم را، هر چند علم دین را، از چه کسی میگیرید؟ این شخص معلم را بررسی کن!
علم، نزد عالم تربیت شده
یک روایت از امام هفتم داریم که حضرت در آنجا مسئله را برای ما روشن میکند. ایشان میفرماید: «لاعلم الامن عالم ربانی».(وسائل/72/91) دانش و علم وجود ندارد مگر نزد عالم ربانی. حضرت به صورت بسیار واضح، عنوان «علم بودن» را از غیر «عالم تربیت شده» نفی میکند. اصلا علمیت ندارد و خبری از دانش نیست، مگر اینکه دانش را از یک دانشمند تربیت شده بگیری. نمیتوانی از هر کسی علم بیاموزی! استادی که تربیت شده عالم است. بحث این نیست که چه چیزی به تو تحویل میدهد؛ باید خودش را بررسی کنی! به سیر بحث دقت کنید! اول فرمود به استادت نگاه کن؛ چون او است که غذای روح تو را میدهد. بعد در روایت نبوی هم این معنا تکرار شد و در روایت سوم فرمود استاد باید مودب باشد، ولی در چه رابطهای باید تربیت شده باشد؟ باید چه نوع تربیتی داشته باشد؟ باید مودب به آداب انسانی و الهی باشد یا نه؟ حضرت مسئله را خیلی روشن بیان کردند که معلم باید ربانی باشد و تربیت الهی شده باشد. تربیت هم این است که به ادب الهی و انسانی آراسته باشد. یک چنین آدمی، به درد استاد شدن میخورد و نزد چنین آدمی باید تعلم کرد.
استاد بدون تربیت، دزد با چراغ!
اگر این طور نباشد و تو نزد یک انسان بی تربیت درس بخوانی، بدان که آن دانشی که او به تو میآموزد، برای تو دانش نیست. این کار، تو را به جایی نمی رساند. گاهی هم ممکن است مضر هم باشد. دانش است اما دانشی است مضر. وقتی او تربیت نشده تو را بد تربیت میکند و دانشی که به تو میدهد مانند چراغی است که به دست دزد میدهد. چو دزدی با چراغ آید، گزیده تر برد کالا!
لذا یک دسته دیگر از روایات ما تحت این عنوان مطرح میشود که چه معلمی را باید پیدا کرد و از او علم آموخت. میگویند وقتی میخواهی معلم انتخاب کنی، استادی را انتخاب کن که مرزشکن نباشد؛ پرده در نباشد. روایتش معروف است که علی(ع) فرمودند: «قصم ظهری عالم متهتک».(بحار/2/111) کمر مرا عالم بی حیا شکسته است! دانشمند است، اما پرده در است. حالا من خواهم گفت که این یعنی چه. امام صادق(ع) نیز فرمودند: «قطع ظهری اثنان عالم متهتک».(همان/1/208) دو گروه کمر مرا شکستند؛ یکی از آنها دانای مرزشکن است.
1- مرزهای دیداری
این پرده دری و مرزشکنی که ما میگوییم، چگونه است و در چه رابطهای مطرح است؟ در چند رابطه مطرح است؛ یک دیداری، دو گفتاری، سه رفتاری. شاید آنچه که برجستهتر به ذهن میآید «رابطه گفتاری» باشد، اما در هر سه رابطه مسئله پردهداری مطرح است. یعنی وقتی من به معلم نگاه میکنم، نباید ببینم که او مرز شرع را رعایت نکرده است. هیکل او را که میبینم، باید رنگ شرع داشته باشد. در بحث عفاف گفتم که پوشش و شکل و قیافه حرف میزند و تاثیرگذار است. اگر استادی را که انتخاب کرده ام، وقتی به او نگاه میکنم از قیافه اش پیدا است که اصلامرز شرع را نمی شناسد معلوم است که او «عالم متهتک است؛ او مرزشکن است. پرده شریعت را دریده است. گاهی هم از ظاهر و قیافه پیدا است که او حتی انسانیت هم نمیفهمد و جنبههای انسانی را رعایت نمیکند. همه اینها ممکن است که از ظاهر، پوشش، هیکل و قیافه معلم فهمیده شود.
2- مرزهای گفتاری و رفتاری
گاهی که رفتار معلم متشرعانه نیست و حتی ممکن است اصلا انسانی هم نباشد، گفتارش هم همین طور است! یعنی میبینم که معلم در حرکاتش و حرف زدنهایش به هیچ وجه مسائل شرعی را رعایت نمی کند. او دانشمند است، عالم است، اما «عالم متهتک» است. پرده در است. مرزشکن است. پیش او نرو! چون او تو را فاسد میکند. این را بدان! او دین و انسانیت نمیفهمد. گفتم که گفتار خیلی برجسته و مهم است. کسی که نه غیبت میفهمد نه دروغ، نه تهمت، نه ناسزا و هیچ حد و مرزی نمیشناسد، پیش او نرو که خرابت میکند! نه تنها آبادت نمی کند، بلکه تو را «خراب» میکند. یعنی حتی آنچه که خداوند درون تو به ودیعه نهاده بود را نیز زیر و رو خواهد کرد. انسانیت درونی و فطری تو را هم از نظر عقلی، قلبی و نفسی تخریب میکند.
چه رسد به این که در زمینه گفتار، خوش بیان هم باشد. اگر معلم پرده دری، «خوش بیان و خوش زبان» باشد، در تخریب غوغا میکند! از این دسته افراد، در لسان روایات به «علیم اللسان» تعبیر میشود. این کنایه است از این که میداند چگونه حرف غلط خود را بزند و مخاطب را خام کند. معلوم است آدمی که مرز نمیشناسد، «کج میگوید، اما رج میگوید» چه میکند! «علیم اللسان» معنایش این است. علی(ع) میفرماید: «قطع ظهری رجلان من الدنیا رجل علیم اللسان فاسق»؛ حضرت مطلب را کاملاباز کردند. فسق از مصادیق پرده دری است. معنای «فسق» دریدگی است. حضرت میگوید کمر من را در دنیا دو دسته شکستند، یک دسته کسانی بودند که خوش زبان و خوش بیان بودند، اما به هیچ وجه «مرز شرع» را رعایت نمی کردند. «رجل علیم اللسان» اما بلافاصله میگوید «فاسق».
بعد میفرماید: «فاتقوا الفاسق من العلماء». از دانشمندانی که مرز الهی را میشکنند، بپرهیزید. از عالمانی که مرزدار نیستند، بپرهیزید. ممکن است که خیلی خوش قلم باشد، اما ببین که چه چیزی تحویل تو میدهد. کسی که خیلی خوب شعار میدهد، با شعارش چنان فریب میدهد که نگو و نپرس! اما ببین که این آیا مرزهای شرعی را در نوشتهها و گفتههایش رعایت میکند یا نه؟
شعار بدون عمل، کار منافق است!
معیار ما عمل مطابق با شرع است، نه پشت هم اندازی. خوب شعار دادن و شعار خوب دادن بدون عمل به شرع و داشتن ظاهری آراسته و مطابق با دستورات دین، سازندگی ندارد. اگر عمل مطابق شرع نباشد، از آن، تعبیر به «منافق» میکنند. در ادامه همین روایت، علی(ع) میگوید: «فانی سمعت رسول الله یقول یا علی»؛ پیغمبر اکرم به من فرمود ای علی! «هلاک امتی علی یدی کل منافق علیم اللسان». (بحار/2/106) هلاکت امت من به دست منافقی است که بداند چگونه حرف بزند. چون «علیم اللسان» جامعه اسلامی را به هم میریزد. هلاکت امت پیغمبر به دست منافقهایی است که خوش زبانند و پشت هم اندازند. اینها با زبانشان دیگران را تسخیر میکنند و مرز شرع را هم رعایت نمی کنند. یعنی حرفشان خوب است اما عملشان مطابق با شرع نیست. ظاهرسازی و مرز ناشناسی، نفاق است. چون تعبیر این است که منافق به ظاهر متشرع است، اما میبینی مرز شرع را رعایت نمی کند. مورد بحث در اینجا، «شخص» است. حضرت روی «شخص» تاکید کرده اند. وقتی میخواهی معلم و استاد انتخاب کنی، حواست جمع باشد؛ فریب این را نخوری که خوب درس میدهد!
هشدار! بچههای مردم را به که میسپارید؟!
ای کسانی که مراکز آموزشی در دست شماست! این را بدانید صرف این که کسی خوب درس میدهد و خوش بیان است، برای درس دادن کافی نیست! تنها به خاطر بیان خوب، صلاحیت معلمی را ندارد! این را بدانید و شما را فریب ندهد که قیامت دارید! بچههای مردم را دست چه کسی میسپارید؟ من اینها را بگویم، که کسی نگوید نمیدانستیم یا توجه به این مطالب نداشتیم.
نگو خوب تدریس میکند و مسلط است؛ اما آیا تربیت شده هست یا نه؟ چون تربیت کردن او، ارادی نیست. قبلااین بحث شد که تربیت از عناوین قصدیه نیست. یعنی برای روش دادن، لازم نیست مربی قصد کند. بچه ناخودآگاه روش را میگیرد. او بدون توجه و قصد تو، از تک تک کلمات و حرکات و حتی ظاهر تو الگو میگیرد. از هیکل معلم الگو میگیرد، چه رسد به اینکه- نعوذبالله- معلم و استاد، در لابلای بحثهای علمی، مسائلی را که خلاف شرع و معارف اسلامی است، طرح کند. اینجا دیگر وامصیبتا است!
خوشحال نباشید که معلم خوب آورده اید! یک روزی خوشحالی هایتان چنان تبدیل به بدحالیها میشود که در باورتان هم نمیگنجد. حتی اگر به قیامت هم توجه نداشته باشید و دنیایی فکر کنید، باز هم این انتخاب غلط است. چون کسی که از انسانیت دور شود و تربیت صحیح نشود، دیگر درمان ندارد. صرف این که خوش بیان است و خوب تدریس میکند، خوشحالی ندارد. بچه مردم، فرزندی که میوه دل پدر و مادر است را به دست اینها میسپارید و بعد میبینید که چگونه از کار در میآید که این پدر و مادرها باید بر سرشان بزنند و باز هم نتوانند کاری کنند. ریشه بسیاری از مشکلات جامعه ما از همین مراکز آموزشی است.
آموزش بدون رعایت مسائل انسانی و الهی همین میشود. من حالابه مسائل مادی کاری ندارم؛ فقط در رابطه بحث تربیتی بحث میکنم.
گام دوم: دقت در علم
روایات ما میفرماید دقت کن که معلم کیست؛ بعداً سراغ مسئله «آن چه از دهانش درمی آید» میرود. حالاکه از فاسق نبودن معلم خیالت راحت شد، ببین چه چیزی را القا میکند و چه مطالبی را در دهان بچه میگذارد! لذا ما در روایاتمان داریم که معلم روح را تغذیه میکند. یعنی علم، تغذیه روحی است و این غذا، غذای روح است. ما، هم غذای جسم داریم و هم غذای روح که پرورش است. ما روایات متعددی داریم که شما همان گونه که در تغذیه جسمتان دقت میکنید، در غذایی که برای روحتان از دیگری میگیرید هم دقت کنید. اینجا دیگر مطلب درباره مسائل علمی است.
پس اول ببین معلم چه کسی است و بعد هم ببین چه میگوید. روایتی از امام حسن(ع) است که میفرماید: «عجب لمن یتفکر فی ماکوله کیف لایتفکر فی معقوله فیجنب بطنه ما یوذیه و یودع صدره ما یردیه» (بحارالانوار/1/218) در شگفتم از آدمی که وقتی میخواهد چیزی بخورد، دقت میکند؛ یعنی فکر میکند که چه بخورد، اما نسبت به آن چیزی که مربوط به روحش است و غذای روح او است، فکر نمی کند که چیست.
علی(ع) این مطلب را خیلی باز میکند و میفرماید: «ما لی اری الناس اذا قرب الیهم الطعام لیلاتکلفوا اناره المصابیح لیبصروا ما یدخلون بطونهم»؛ چه طور است که من مردم را میبینم که وقتی در شب برایشان غذا میآورند، به دنبال نور چراغ میروند تا ببینند که چه میخواهند بخورند؛ شب است، تشخیص نمی دهند که غذا چیست؛ مثلاکسی غذا را آورده و معلوم نیست که سم است، مهلک است یا مغذی است؛ اینجا میروند خود را به زحمت میاندازند و چراغی پیدا میکنند که ببینند چه میخواهند بخورند؛ اما از آن طرف «و لایهتمون بغداء النفس»؛ به غذای روح اهتمام نمی ورزند. «بان ینیروا مصابیح البابهم بالعلم لیسلموا من لواحق الجهاله »؛ چراغهای عقلت را روشن کن که سالم بمانی! لب یعنی عقل سلامت. دقت کن تا روحت سالم بماند. از چه؟ «من لواحق الجهاله و الذنوب فی اعتقاداتهم و اعمالهم». (شرح نهج البلاغه/20/162) تا از جهالت در اعتقادات و گناهان ایمنی بیابی! حضرت دست روی جنبه درونی و بیرونی گذاشت. مراقب باش این چیزی که او به تو میخوراند، به اعتقادات تو ضربه نزند، به اعمالت صدمه نزند. تو مسلمانی! ببین او چه میگوید؛ چرا دنبال کسی میروی که خرابت میکند؟ چه آنجایی که خود معلم، خراب است و چه آنجایی که حرف او غلط باشد.
بیاهمیتی به تربیت فرزند؛ تخریب سرنوشت فرزند و خریدن جهنم برای خود در معارف ما نسبت به مسائل آموزشی دقیقاً رسیدگی شده است. چون رابطه معلم و شاگرد رابطه خاصی است، برای فرزند نقش سرنوشت ساز دارد. یعنی رابطه بین معلم و متعلم، بسیار اهمیت دارد؛ چه از نظر سازندگی و چه از نظر تخریبی. این سن خاص، تاثیر به سزایی در تربیت فرزند دارد. لذا باید اهمیت داد. چون فرزند در اختیار تو بوده است. لذا اگر از او مراقبت نکنی، او را فاسد خواهی کرد. یعنی هم سرنوشت او را خراب میکنی و هم خودت را- نعوذبالله- به جهنم میفرستی.