نویسنده: روح الامین سعیدی
ریشه یابی سیاست استکبارستیزی رهبر معظم انقلاب اسلامی در قرآن کریم
مقام معظم رهبری از ابتدای به دستگیری سکان هدایت سیاسی و معنوی جمهوری اسلامی تا کنون، در تداوم خط مشی معمار کبیر انقلاب حضرت امام خمینی، پیوسته راهبرد استکبارستیزی را سرلوحة کار قرار داده و ابرقدرت جهانی یعنی ایالات متحدة آمریکا را به عنوان اصلی ترین آماج این راهبرد معرفی کردهاند.
به عبارت دیگر ایشان همچون امام راحل یک رابطة غیریتِ شدید میان انقلاب اسلامی و دولت آمریکا تعریف نموده و علی رغم وجود برخی صداهایی که گهگاه در داخل در حمایت از نزدیکی به آمریکا بلند میشود، در جایگاه ترسیم کنندة جهتگیریهای کلان سیاست خارجی کشور ضمن اتخاذ مواضع صریح و روشن، همواره ترک مخاصمه و دوستی با ابرقدرت نظام بین الملل را در صورت پایایی خوی استکباری آن ناممکن تشخیص داده اند. برای مثال در اول فروردین ماه 1388 در حرم مقدس رضوی میفرمایند: «تا وقتی دولت آمریکا روش خود را، عمل خود را، جهتگیری خود را، سیاستهای خود را مثل این سی سال علیه ما ادامه دهد، ما همان آدم سی سال قبل، همان ملت این سی سال هستیم.» اکنون چه بسا این پرسش به ذهن متبادر گردد که ریشة راهبرد آمریکاستیزی رهبران انقلاب اسلامی چیست؟ آیا چنین راهبردی معلول نوعی خصومت شخصی و سلیقه ای آنان با حکومت ایالات متحده میباشد و آیا اگر کشور دیگری به جز آمریکا بر اریکة ابرقدرتی جهان تکیه میزد، همة مشکلات فیمابین مرتفع میگردید یا اینکه باید فلسفة این خصومت دیرپا و آشتی ناپذیر را در بستر فراخ تری و در ژرفای ایدئولوژی اسلامی ریشه یابی نمود؟ سیری در بیانات مقام معظم رهبری طی سالهای گذشته به روشنی نشان میدهد که آمریکاستیزی فی نفسه در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصالت ندارد و ماحصل رویکرد استکبارستیزی محسوب میشود. استکبارستیزی نیز رویکردی سلیقه ای و خودساخته نبوده بلکه از اعماق آموزههای قرآنی ریشه میگیرد. در ادامه خواهیم کوشید تا از رهگذر انطباق سخنان رهبر فرزانة انقلاب با آیات قرآن کریم، پشتوانة اعتقادی جهتگیریهای استکبارستیزانة ایشان و به طورکلی نظام اسلامی را که لاجرم منجر به اتخاذ موضعی خصمانه در قبال ایالات متحده میگردد شناسایی نماییم.
استکبار: مفهوم، آمریکا: مصداق همانطور که گفتیم، از منظر حضرت آیت الله خامنهای راز عداوت دیرینة نظام اسلامی با آمریکا در این نکته نهفته است که آمریکا بی تردید بارزترین مصداق برای مفهوم استکبارگری در دوران معاصر به شمار میآید. ایشان صراحتاً اظهار میدارند:
«برای ما آمریکا خصوصیتی هم ندارد... مسئله ما، مسئله استکبار است؛ منتها دولت آمریکا دولت مستکبری است. هر دولت دیگر هم که همین خصوصیت را داشته باشد. بخواهد زور بگوید و بخواهد فشار بیاورد، ملت ایران با او همین طور خواهد بود.»
پس آنچه که اصالت دارد استکبار است و آنچه که آمریکا را به خصمی غیرقابل معاشرت بدل میسازد، همانا روح استکباری نهادینه شده در ذات آن میباشد. رهبر انقلاب در تبیین معنای استکبار نیز چنین میگویند:
«در فرهنگ ما، استکبار به آن مجموعه قدرتی گفته میشود که با تکیه بر تواناییهای سیاسی و نظامی و علمی و اقتصادی خود و با الهام از نگرش تبعیض آمیز به نوع بشر، مجموعههای بزرگ انسانی ـ یعنی ملتها و دولتها و کشورها ـ را با سیطرهای قلدرانه و تحقیرآمیز، به سود خود زیر فشار و استثمار میگذارد؛ در کار آنها دخالت و به ثروت آنها دست اندازی میکند؛ به دولتها زور میگوید و به ملتها ستم میورزد و به فرهنگها و سنّتهای آنان، اهانت روا میدارد...»
ایشان همچنین بر این نکتة بسیار حائز اهمیت تاکید میورزند که استکبارستیزی و به تبع آن آمریکاستیزی، نه سیاستی ساخته و پرداختة دولتمردان جمهوری اسلامی بلکه نشات گرفته از بطن تعالیم عالیة اسلام میباشد و ما به اقتضای مسلمانی ملزم به عمل بر وفق آن هستیم: «آیا این درست است که کسی تصور کند موضع گیری ما در مقابل قدرتهای استکباری عالم، یک موضع گیری موسمی یا مصلحتی یا تاکتیکی است، یا نه؟! البته که این تصور غلطی است. معنا و مفهوم استکبار، یک مفهوم قرآنی است و چیزی نیست که بیخود و بیدلیل، در فرهنگ انقلاب ما بهوجود آمده باشد. مفهوم استکبار، مقابله با استکبار را از سوی مسلمین و مومنین و نظام و انقلاب اسلامی اقتضا میکند؛ آن هم نه به صورت مصلحتی و موسمی و تاکتیکی؛ بلکه به صورت همیشگی این مقابله وجود دارد. ذات انقلاب این است و تا انقلاب هست، چنین چیزی هم خواهد بود.»
با این حساب راهبرد استکبارستیزی به عنوان جهتگیری اصلی انقلاب اسلامی در صحنة سیاست خارجی، بر شالودة اصول سیاسی و بین المللی اسلام استوار میباشد و برای ریشه یابی آن میبایست به کند و کاو در آیات روشنگر قرآن کریم بپردازیم.
ساختار دوقطبی جهان از آغاز خلقت اصولاً شریعت مبین اسلام با رویکردی کلان نظام، محیط جهانی را به صورت دو قطبی مینگرد و دو جبهة ایدئولوژیک را رویاروی یکدیگر مینشاند که در یک سو جبهة حق با عناوینی چون «اولیاء خدا»، «حزب الله» و «مستضعفین» و در سوی مقابل، جبهة باطل با عناوینی نظیر «اولیاء طاغوت»، «حزب الشیطان» و یا «مستکبرین» قرار دارد. نطفة کشمکش و جدال حق و باطل به هنگام خلقت انسان و با استنکاف شیطان از اجابت فرمان الهی برای سجده در برابر آدم منعقد میگردد که شرح ماوقعِ آن در آیات 30 تا 34 سورة بقره و به نحو مبسوط تری در آیات 11 تا 18 سورة اعراف آمده است. از آن زمان شیطان نخستین سنگر مخالفت و عناد را در برابر حق تعالی بنا مینهد و جدالی را آغاز میکند که در سراسر تاریخ با اَشکال و صبغههای گوناگون مابین رهروان او و مومنان به خداوند ـ یا به عبارت دیگر دو جناح خیر و شر ـ در جریان بوده و تا پایان تاریخ نیز به همین منوال ادامه خواهد داشت. مقام معظم رهبری در این زمینه معتقدند:
«اصلاً مفهوم استکبار در قرآن همین است که عنصری یا شخصی یا جمعی یا جناحی، خود را بالاتر از حق بهحساب آورد و زیر بار حق نرود و خود و قدرتش را ملاک حق قرار بدهد. اولین مستکبر در تاریخی که قرآن برای ما ترسیم میکند، ابلیس است: «ابی واستکبر». او اولین مستکبر است.»