معیار آغاز و انجام ماههاى قمرى ( قسمت دوم - قسمت پایانی )
نویسنده: محمّد رضا غفوریان
فقیهان درباره آغاز ماه قمرى، سخن بسیار گفته اند و این نوشته بر آن است تا دیدگاه مشهور را برگزیده و با زدودن برخى ابهامها، گامى هر چند کوتاه، در نمایاندن درستى این دیدگاه بردارد.
2. روایات
بیش تر کسانى که دیدگاه مشهور را نادرست شمرده و افقهاى گوناگون ماه را انکار کرده, مى پندارند که روایات نیز با نظر آنان هماهنگ است. گفته ایم که تحلیل تکوینى براى نبود افقها, تنها در نوشته هاى کسانى چون مرحوم آقاى خویى و شهید صدر یافت مى شود, آن هم با افزودن شرطى که خود درکنار آن تحلیل, ناسازگارى درونى را در پى دارد. از عبارتهاى بیش تر فقیهان, که برخى را آورده ایم, آشکار مى شود که نه از سر پذیرش آن تحلیل و معیار یاد شده, بلکه به خاطر تعبّد به روایات به این دیدگاه گرویده اند. اکنون به بررسى روایات مى پردازیم:
الف. (صحیحة هشام بن الحکم عن أبی عبداللّه(ع): أنّه قال فی من صام تسعة و عشرین, قال: إن کانت له بیّنة عادلة على أهل مصر أنّهم صاموا ثلاثین على رؤیته, قضى یوماً.)9
از امام صادق(ع), درباره کسى که بیست و نه روز روزه گرفته است پرسیدند.
فرمود: اگر شاهد عادلى دارد که گواهى دهد مردم شهرى سى روز روزه گرفته اند, او نیز یک روز را قضا کند.
مى گویند: اطلاق (مصر) دلالت مى کند که دیدن ماه در یک شهر براى همه شهرها کافى است, هر چند هلال ماه در دیگر شهرها دیده نشود, پس هم افق بودن, شرط نیست.
همانند این صحیحه است صحیحه عبد الرحمن بن أبی عبداللّه:
ب . (قال: سألت أباعبداللّه(ع) عن هلال شهر رمضان یغمّ علینا فی تسع وعشرین من شعبان, قال: لا تصم إلاّ أن تراه, فإن شهد أهل بلد آخر فاقضه.)10
از امام صادق(ع) درباره هلال ماه رمضان پرسیدم که گاهى آسمان ما در روز بیست و نهم شعبان ابرى است.
حضرت فرمود: روزه نگیر مگر این که هلال را ببینى و اگر مردم شهر دیگرى گواهى دادند, آن را قضا کن.
این نیز دلالت دارد که دیدن ماه در یک شهر, براى شهرى دیگر کافى است, چه افقهاى آنها یکى باشد و چه نباشد. درروایت معتبراسحاق بن عمار11 نیز همین متن و همین استدلال را مى یابیم:
ج . صحیحة أبى بصیر عن أبی عبداللّه(ع) أنّه سئل عن الیوم الذی یقضى من شهر رمضان فقال: لاتقضه إلاّ أن یثبت شاهدان عدلان من جمیع أهل الصلاة متى کان رأس الشهر. و قال: لاتصم ذلک الیوم الذی یقضى إلاّ أن یقضی أهل الأمصار, فإن فعلوا فصمه.)12
از امام صادق(ع) درباره روزى که به عنوان قضاى ماه رمضان, روزه گرفته مى شود پرسیدند؟
حضرت فرمود: قضا مکن مگر این که دو گواه عادل از همه نمازگزاران گواهى دهند که آغاز ماه چه زمانى بود.
و فرمود: روزى را که قضا مى کنند روزه نگیر, مگر مردم شهرها قضا کنند, اگر چنین کردند تو هم روزه بگیر.
آقاى خوئى این روایت را روشن ترین حدیث مى شمارد; چرا که گفته است: همه نمازگزاران).
بررسى روایات
همه روایات یاد شده درباره آغاز ماه رمضان و یوم الشک است. حتى صحیحه هشام که در ظاهر سخنى از آغاز ماه رمضان نگفته و در این باره است که اگر کسى بیست و نه روز, روزه بگیرد و دست کم دو گواه عادل گواهى کنند که مردم شهرى دیگر سى روز روزه گرفتند, باید یک روز را قضا کند, باز هم درباره آغاز ماه است و نه پایانش; زیرا در پایان ماه رمضان, تا هنگامى که ثابت نشود هلال ماه شوال دیده شده, روزه روز بعد از بیست و نهم نیز واجب است ونیازى به بینه براى آن نیست. حتى اگر ثابت هم نشود که ماه رمضان سى روز بوده, تا هنگامى که ناقص بودنش اثبات نگردد, روزه روز سى ام واجب است. پس روایت یاد شده, مانند دیگر روایات, سخن از آغاز ماه دارد. اما نکته مهم این است که هیچ یک از این روایات, شب معینى را به عنوان آغاز ماه رمضان براى هیچ منطقه اى بیان نمى کنند. تنها چیزى که از این چند روایت در مى یابیم این است که اگر با بینه پذیرفته شده اى ثابت شود که ماه رمضان درمنطقه اى سى روزه بود, مردم منطقه هاى دیگر نیز به طور معمول و در بیش تر منطقه ها, بویژه جاهایى که نزدیک باشند, ماه رمضان سى روزه اى را پشت سر گذاشتند و اگر یوم الشک را در پایان شعبان روزه نگرفته باشند, قضاى آن واجب است. همان گونه که مى بینیم روشن است که در چنین حالتى هیچ ارتباطى با نفى افقها و آغاز شدن همزمان ماه رمضان در مناطق گوناگون نخواهد داشت. حتى صحیحه ابى بصیر که در آن آمده است: مگر گواهانى از همه نمازگزاران بیابید که گواهى دهند آغاز ماه چه هنگامى بود, نیز دلالتى بر این ندارد که در همه جا, باید همان لحظه را آغاز ماه به شمار آورند, بلکه مقصود آن است که مى توان با روشن شدن آغاز ماه رمضان, شمار روزهایش را به درستى دانست و اگر سى روزه بود, یک روز را قضا کرد. در فرض این روایت, سخن در این نیست که قضاى یک روز از ماه رمضان از آن روى واجب است که او آغاز ماه را به درستى نمى دانست, بلکه سخن در این است که او بیست و نه روز روزه گرفته و اگر آشکار شود که در جاى دیگرى ماه رمضان از چه هنگامى آغاز شده بود, مى توان دریافت که سى روزه بود یا خیر.
مطلب دیگرى که در پاسخ به استدلال به این روایات مى توان گفت آن است که اگر شهادت هر مسلمانى از هر جاى کره زمین اثبات کند که آغاز ماه قمرى از چه زمانى بوده, در بیش تر ماهها براى بیش تر منطقه هاى کره زمین یک روز پیش از آن روزى که مردم یک منطقه بتوانند هلال ماه را ببینند, آغاز ماه تحقق مى یابد. چرا که مردم یک منطقه, هر چند در غروب خویش ماه را نبینند, ولى احتمال پیدایش هلال در منطقه هاى غربى تر تا هنگامى که با چرخش زمین به بامداد همان منطقه قرار شد, بسیار زیاد و در بیش تر اوقات این احتمال به یقین نزدیک بوده و در مواردى یقینى است. تنها در ماههایى که هلال در صبح روز بعد آن منطقه در آسمان پیدا شود, ماه براى آن آغاز نمى شود. البته تصدیق این سخن نیازمند درنگ و دقت شایسته است, تا تصور درستى از جنبه هاى گوناگون مطلب به خوبى دریافته شود.
بنابراین در بیش تر ماهها, باید از یک روز پیش ماه قمرى را آغاز کرد و این برخلاف دریافت همگانى مسلمانان در گذر تاریخ اسلام و بلکه خود این دسته از فقیهانى است که افقهاى گوناگون را نمى پذیرند. پیام روایات مورد استدلال نیز چنین است که اصل نخستین براى هر منطقه آن است که هلال را خود ببینند, و شهادت مسلمانان دیگر منطقه ها چیزى عارضى و استثنایى است که ممکن است پیش بیاید. بدین سان در مى یابیم که این روایات درباره منطقه هایى سخن مى گوید که شمار روزهاى ماه قمرى در آنها یکى است و به یکدیگر نزدیک مى باشند. گرچه ظاهر این روایات عام است, ولى آنچه گفته ایم خود یک مخصّص و مقید لُبّى (غیرلفظى) است.
نکته مهم دیگر این که حتى کسانى چون آقاى خوئى نیز نمى توانند به اطلاق کامل این روایات براى اثبات آغاز ماه قمرى در همه جا, استدلال کنند; چرا که باید روشن شود آیا آن منطقه که گواهان درباره آن گواهى دادند. با منطقه ما همزمانى در شب داشتند یا خیر. پس حتى ایشان نیز ناگزیر است اطلاق این روایات را تقلید کند. اما آن گونه که ما معنى کرده ایم, برابر دیدگاه اخترشناسانى که یاد کرده ایم هیچ تقییدى پیش نمى آید; زیرا شمار روزهاى یک ماه قمرى درهمه جا, چه هم افق باشند و چه نباشند, یک نواخت و همسان است, اگر ثابت شود که در یک جا ماه رمضان سى روز بود, روشن مى شود که در همه جا چنین بوده است و این روایات همین را بیان مى کنند و هیچ تقییدى هم ندارند. این مطلب, همان نکته اى است که در پایان تحلیل تکوینى آورده ایم. با این سخن دیگر نیازى بدان نداریم که در توجیه این روایات بگوییم که مقصود, گواهانى است که در آن روزگاران, به طور طبیعى میان مناطق گوناگون در رفت و آمد بودند و این رفت و آمدها در جاهایى بود که اختلاف افق نداشتند.
بدین سان مى بینیم که مشهور فقیهان ما نیز, که با دیدن این روایات, بازهم بر گوناگونى افقها پاى مى فشارند, از این اخبار, نبود افقها را درنیافته اند و تنها گروه اندکى آنها را این گونه معنى کرده اند. از این گذشته, منکران افقهاى گوناگون, ناگزیرند که این اخبار را تقیید کنند; چرا که اگر وحدت شب را معتبر مى دانند, که تقییدش لازم است و اگر آن را هم معتبرنمى دانند, باید آغاز ماه را براى منطقه هاى گوناگون در ساعتهاى گوناگون شب و روز ممکن بدانند, در حالى که آغاز شدن ماه قمرى از هنگام مغرب در هر جاى زمین, بسیار روشن است و روزهاى آغاز و انجام ماه قمرى تقسیم پذیر نیستند.
حقیقت این است که گروندگان به دیدگاه غیرمشهور, با نگاهى سطحى به این اخبار, چنین پنداشتند که این حکمى شرعى است و جاى اعمال نظر دیگرى ندارد. کسانى چون مرحوم آقاى خوئى نیز که تحلیلى تکوینى را پشتوانه سخن خویش کرده اند, به خوبى دریافته بودند که نمى توان معیار آغاز ماه را نخستین لحظه پیدا شدن هلال در آسمان دانست, از این روى شرط همزمانى در شب را به میان آورده اند. برخى از این گروه, در اساس, کارى به تحلیلهاى تکوینى مشهور ندارند و زمین را کره اى شکل نمى دانند, دیدن عبارتهاى کسانى چون: صاحب (حدائق) از این نظر جالب است که او با چه پنداشت دور از واقعیت و نادرستى با این مسأله رو به رو شده بود. هر چند کسان دیگرى چون ملااحمد نراقى در (مستند) و آقاى حکیم در (مستمسک) به گونه هاى دیگرى به این دیدگاه گرویده اند و از این دست سطحى نگریها دورند.
پیامد دیگر نبود افقها
گفته ایم که دیدگاه نبود افقهاى گوناگون در هلال, به دو گونه درعبارت فقیهان آمده است: گروهى از آنان, مانند آقاى خوئى و سید عبدالاعلى سبزوارى, معیار آغاز ماه را همان نخستین لحظه پیدا شدن هلال در آسمان مى دانند, البته براى منطقه هایى که در آن لحظه در تاریکى شب باشند, هر چند برخى در آغاز شب و بعضى دیگر در پایان آن. دسته اى دیگر از این فقیهان, شرط همزمانى در شب را نیاورده اند و به طور مطلق گفته اند که پیدایش هلال در آسمان, معیار آغاز ماه قمرى براى همه منطقه هاست. این هر دو دسته به روایاتى نیز استدلال کرده اند که آورده ایم.
نتیجه همه این سخنان آن است که ماه قمرى نزد شارع, معناى ویژه اى دارد; چرا که ماه قمرى پیش از آمدن اسلام و احکام شرعى وابسته بدان, در میان مردم شناخته شده و معیار برخى از کارهایشان بود. آنچه به عنوان چیزهاى ثابت شده در ماه قمرى برشمردیم, در حقیقت همان است که در میان مردم, جا افتاده بود; چیزهایى چون آغاز شدن هر ماه قمرى به هنگام مغرب و تقسیم نشدن روزهاى آغاز و انجام ماه. اما دیدگاه نبود افقهاى گوناگون یا برخى از این ثابت شده ها رانادیده مى گیرد و یا اگر مانند سخن آقاى خوئى شرطى را براى گریز از این تنگنا به میان مى آورد, دچار تناقض درونى مى گردد و به هر روى, در پایان سخن خویش, آن را به شارع نسبت مى دهند. پس ماه قمرى معناى ویژه اى نزد شارع خواهد داشت که اگر هم با معناى پیشین آن نزد انسانها سازگارى نداشته باشد, مهم نیست. گرچه در موارد بسیارى مى بینیم که شرع, اصطلاح ویژه اى براى احکام ومقررات خود دارد, ولى باید براى این دوگانگى اصطلاح شرع و عرف, دلیل روشنى داشته باشیم. ادعاى ما آن است که هیچ یک از حکام شرعى, وابسته به ماه قمرى و هیچ کدام از دلیلهاى دارندگان دیدگاه نفى افقها, نشانگر اصطلاح تازه اى در شرع نمى توانند باشند, بلکه ماه قمرى همان چیزى است که انسانها تا پیش از آن و حتى تاکنون نزد مشهور فقیهان و بیش تر متدینان, به پیروى از فقیهان, مى شناختند و کارهاى خویش را با آن هماهنگ مى کردند. سخن ما این است که روایات یاد شده, نه تنها نشانگر اصطلاح ویژه اى در معناى ماه قمرى نیستند, بلکه در اساس, چیزى درباره آغاز ماه نمى گویند و تنها شمار روزهاى یک ماه قمرى را در یک سال براى همه جا به یک اندازه مى دانند.
سخن پایانى در بررسى روایات
چکیده سخن ما در بررسى روایات یاد شده آن است که آغاز ماه را در یک روز براى همه جا نمى رساند; به این معنى که بیش از این مطلب را نمى توان از آن روایات دریافت که ماه سى روزه براى همه جا سى روزه است و ماه بیست و نه روزه نیز به همین گونه است. دست کم این که اختلاف شمار روزها بسیار ناچیز است و بیش تر مناطق هماهنگ هستند و حتى ممکن است منطقه هاى محدودى که برخلاف جاهاى دیگر مى باشد, در آبهاى اقیانوسها بوده و مسکونى نباشد, گرچه این منطقه هاى استثنایى در ماههاى گوناگون همواره در گردش بوده و ثابت نمى ماند.
نکته دیگر این که اگر این روایات مطلق و فراگیر است و تقییدى در عموم و اطلاق آن روا نیست, آیا شرط یاد شده در سخن آقاى خوئى نیز آن را مقید نمى کند؟ اگر بگوییم چنین شرطى هم روایات را تقیید نمى کند, نتیجه آن مى شود که با پیدایش هلال, در همه جا ماه قمرى آغاز مى شود, چه روز باشند و چه شب و اگر بگوییم: تنها در مناطق فرو رفته در تاریکى شب, ماه تازه را آغاز مى کنند, این خود تخصیص وتقیید آشکارى است که این دیدگاه را گریزى از آن نیست, در حالى که این تقیید درهیچ روایت ضعیفى هم وارد نشده است.
اگر پاسخ دهید که ثابت شده هاى ماه قمرى, ما را به این تقیید مى کشاند, مشهور نیز با در نظر گرفتن همین مسائل روشن و یقینى معیار خویش را براى آغاز ماه برگزیده اند و از این ویژگى نیز برخور دارند که معیارشان تناقض درونى ندارد.
از سویى دیگر, استدلال به این روایت در سخن فقیهان دیگرى چون صاحب (حدائق), (جواهر), (مستند الشیعه), (مستمسک العروة) و مانند آن که شرط همزمانى در شب را نیاورده اند, اگر با گستردگى و فراگیرى پذیرفته شود, باید بپذیریم که ماه قمرى, به هنگام لحظه پیدایش هلال براى همه جا, حتى مناطقى که بامداد و نیمروز خویش را مى گذرانند, در همان لحظه ثابت شود. گمان نمى رود که این فقیهان اگر به پیامد سخن خویش توجه مى کردند, هرگز آن را به این گونه مى گفتند. مگر مى توان پذیرفت که در جایى تا نیمروز ماه رمضان باشد و بعد از ظهر آن عید فطر؟ تا نیمروز روزه واجب است و پس از آن حرام؟ پس گریزى از تقیید آقاى خوئى نیست که آن هم دچار مشکل است.
تصحیح یک اشتباه
دیدگاه مشهور که افقهاى گوناگون را براى هلال اثبات مى کند, پیدا شدن هلال را در یک منطقه, نشانه پیدایش آن در منطقه هاى دیگرى نیز مى پذیرد, گرچه این سخن بدان معنى نیست که همان لحظه نخست پیدایش هلال براى همه این مناطق, ماه قمرى آغاز مى شود. اکنون جا دارد که شرح کوتاهى درباره این گونه منطقه ها, که پیدا شدن هلال در یکى مى تواند نشانگر وجود هلال در دیگرى باشد, بیاوریم.
در این باره, دومعیار یافت مى شود:
1 . اگر دو منطقه به هم نزدیک باشند, هلال پیدا شده در یکى, نشانگر آغاز ماه دردیگرى نیز خواهدبود.
2 . همه مناطق غربى منطقه هلال, شبى را پیش روى خواهند داشت که شب آغاز ماه قمرى است. معیار دوم بسیار روشن است و در حقیقت همه مى پذیرند که اثبات هلال در هرجا, براى منطقه هاى غربى آن منطقه نیز کافى است و به دیگر سخن, حکم به آغاز ماه براى منطقه هاى غربى تر, از ابتداى شبى که پیش روى دارند, اجماعى است. دلیل این معیار نیز بسى روشن است; زیرا پیدا شدن هلال در یک جا به این معناست که ماه به اندازه اى چرخیده است که باریکه اى از بخش روشن آن به سوى زمین گردیده و رفته رفته بزرگ تر مى شود. بدین سان, مناطق غربى منطقه هلال, حتماً به هنگام غروب خویش همان هلال را خواهند داشت که بزرک تر هم شده است.
امّا سخن در معیارنخست, به این روشنى نیست, تا جایى که برخى پنداشته اند که این معیار, مبهم ونادرست است.
براى نمونه: (اگر بخواهیم در مسأله رؤیت هلال, بین شهرهاى اسلامى فرق بگذاریم و بگوییم رؤیت هلال براى شهرهاى نزدیک حجت است و براى شهرهاى دور, خیر, با توجه به این که میزان نزدیکى و دورى ضابطه معینى ندارد, مردم دچار سردرگمى مى شوند و نه تنها مشکلى را حل نمى کند که بر مشکل نیز مى افزاید.)13
گرچه در عبارتهاى همین نویسنده, گزیده هایى از سخنان فقیهان شیعه و سنّى, براى نمایاندن بى ضابطه بودن نزدیکى شهرها آمده است, ولى باید گفت دقت شایسته در مبانى دیدگاه مشهور, این سردرگمى را از میان مى برد. گفته ایم که معیار آغاز ماه نزد مشهور آن است: هلال ماه در هر منطقه به هنگام غروب درخور دیدن باشد و روشن است که بازدارنده هاى دیدن, مانند: ابر, مه, غبار, ساختمانهاى بلند و… در این باره مهم نیستند. از سویى دیگر چون هلال ماه هنگامى درخور دیدن مى شود که خورشید با درخشندگى بسیارش بر روشنایى باریک هلال غلبه نکند, بنابراین همواره هلال ماه را به هنگام غروب تا آغاز اذان مغرب و یا کمى پس از آن مى توان دید و هرچه هلال ماه تازه تر باشد, زمان کم ترى هم در آسمان یک منطقه مى پاید و هرچه زودتر از مغرب آن منطقه غروب کرده و پنهان مى شود. از سویى دیگر مى دانیم که کره زمین, با سرعت معینى بر گرد خویش مى چرخد و هر پانزده درجه از دایره فرضى پیرامون این کره, مسافتى است که با یک ساعت برابراست; زیرا همه این کره در بیست و چهار ساعت یک بار برگرد خویش مى چرخد و اگر سیصد و شصت درجه پیرامون آن را بر بیست و چهار تقسیم کنیم, عدد پانزده به دست مى آید. براى نمونه کشورى مانند ایران که اختلاف ساعت شرقى ترین مرزهاى آن با غربى ترین مناطق آن, حدود یک ساعت است, چیزى در حدود پانزده درجه عرض جغرافیایى را در بردارد. بنابراین, هرگاه هلال ماه در منطقه اى درخور دیدن شود, باید ببینیم که آن هلال چه اندازه بلند است و تا چه زمانى مى پاید. از این نکته با توجه به آنچه گفته مى توان دریافت که همه منطقه هایى که غروب خورشید آن روزشان با منطقه هلال برابر است, آنان نیز همین هلال را در آسمان خود دارند و حتى منطقه هاى شرقى تر نیز تا جایى که عمر این هلال نشان مى دهد که فى المثل نیم ساعت پیش حادث شده است, پس مناطق شرقى تر تا هفت و نیم درجه, همین هلال را داشته اند. و اگر از عمر این هلال حدود یک ساعت مى گذرد, پس تا پانزده درجه شرقى تر, یعنى مناطقى که ساعتش یک ساعت جلوتر است نیز همین هلال را داشته اند. بنابراین, به طور معمول مى توان گفت: منطقه هایى تا نیم ساعت و بلکه کمى بیش تر هم, همان هلال را داشتند و مناطق شرقى تر از آن چنین نبوده است. پس معیار نزدیکى شهرها را مى توان این گونه دانست: منطقه هایى که غروب خورشیدشان با منطقه هلال
همزمان بوده و نیز منطقه هایى که فاصله آنها بر حسب درجه عرض جغرافیایى به اندازه اى نباشد که از زمان پیدایش آن هلال بیش تر باشد. به کار بستن این معیار, با توجه به این که هر پانزده درجه عرض جغرافیایى, یک ساعت است, کار دشوارى نیست. بنابراین, هرگاه در منطقه هاى مرکزى ایران, هلال درخور دیدن باشد, براى همه جاى آن ثابت است; چرا که شرقى ترین مرزهاى آن با مرکز, حدود نیم ساعت فاصله دارد. این معیارى است که به طور منطقى از مبناى مشهور مى توان استخراج کرد و سخنان دیگرى که در کتابهاى عامّه آمده, بى پایه و نادرست است.
یادآورى: درعبارت آقاى خوئى نکته اى وجود دارد که با توجه به دیدگاه خود ایشان نیازمند اندکى تصحیح است. ایشان پس از آن که شرط همزمانى در شب را یادآور شده است, چنین مى نویسد:
(إنّ هذا إنّما یتجه بالإضافة إلى الأقطار المشارکة لمحلّ الرؤیة فی اللیل… المنطبق طبعاً على النصف من الکرة الأرضیة, دون النصف الآخر الذی تشرق علیه الشمس عند ماتغرب عندنا; بداهة أنّ الآن نهار عندهم فلا معنى للحکم بأنّه أوّل لیلة من الشهر بالنسبة إلیهم.)14
سخن ما تنها درباره مناطقى جارى است که با منطقه هلال در شب بودن, مشترک باشند… این نیز به طور طبیعى بر نیمى از کره زمین صدق مى کند, نه نیمى دیگر که خورشید بر آن مى تابد; زیرا روشن است که آن هنگام, نزد آنان روز است و معنى ندارد که درباره آنان حکم کنیم که شب آغاز ماه است.
بدین سان نزد ایشان, هرگاه هلال درمنطقه اى درخور دیدن باشد, ماه قمرى براى نیمى از کره زمین که در آن لحظه در تاریکى شب باشند, آغاز مى شود و نیم دیگر که روز است, فرداى آن روز, آغاز ماه براى آنان به شمار مى آید.
شاید از سخنان گذشته ما, اشتباه این نتیجه, حتى بنابر دیدگاه نبود افقها هم روشن شده باشد. بنابر دیدگاه آقاى خوئى باید گفت: هرگاه هلال در منطقه اى درخور دیدن باشد, براى سه چهارم کره زمین, کافى است; زیرا نیمى از آن در شب بوده و نیمى از منطقه هاى روشن زمین نیز در بعد از ظهر به سر مى برند و رفته رفته به غروب نزدیک مى شوند و با غروب خورشید, حتماً هلال در آسمان آنان نیز درخور دیدن خواهد بود, پس آنان نیز با اختلاف چند ساعت , به شب آغاز ماه گام مى نهند. آرى منطقه هایى که در لحظه دیدن هلال, پیش از ظهر خود را مى گذراندند هنگامى به شب آغاز ماه خویش مى رسند که منطقه هلال, صبح روز نخست را مى گذرانند و بدین سان یک روز اختلاف خواهند داشت. پس تقسیم زمین به دو نیمه روشن و تاریک دراین دیدگاه و اثبات ماه قمرى براى هریک به طور جداگانه, نادرست است و در واقع باید همان لحظه هلال را براى سه چهارم زمین, آغاز ماه بدانند.
به نظر مى رسد اصل این دیدگاه و پیامدهاى نادرست دیگرش, از این جا ریشه مى گیرند که درباره کره زمین و پدید آمدن ساعتهاى مختلف شب و روز و حالتهاى آن باماه, دقت کافى انجام نگرفته است.
یادآورى: در برخى نوشته ها, روایاتى نیز در تأیید دیدگاه مشهور آورده اند, ولى ما در پى بحث گسترده و تفصیلى نیستیم و به همین اندازه بسنده مى کنیم.
3 . تأییدهاى دیدگاه غیرمشهور
آنچه در این باره گفته اند, در مقاله (اتحاد و اختلاف افقها در رؤیت هلال) در نُه عنوان دسته بندى شده که برخى را مى توان به یکدیگر بازگرداند. این عنوانها بدین قرارند:
1 . وحدت لیلة القدر.
2 . وحدت عید قربان و فطر.
3 . جمله اى از دعاى سمات.
4 . سیره پیامبر.
5 . علم اخترشناسى.
6 . مذاق شرع.
7 . عدم معیار براى دورى و نزدیکى.
8 . حرمت روزه در روز عیدفطر و قربان.
9 . پیامدها.15
پیام کلى برآمده از همه این عنوانها آن است که وحدت و هماهنگى آغاز و انجام ماه قمرى در همه جاى کره زمین مورد تأیید است. براى نادرست شمردن همه این نُه عنوان همین اندازه کافى است که بدانیم هیچ یک از قائلان به دیدگاه غیرمشهور نیز نتوانسته اند آشکارا اثبات یا تصریح کنند که ماه قمرى در همه جاى کره زمین در یک لحظه آغاز مى شود و روزها و شبهاى آغاز و انجام آن در همه جا یک سان است. آقاى خوئى که استوارترین سخنان را در این باره گفته است, پاى شرطى را به میان مى آورد که نتیجه اش اختلاف یک روز در این زمینه است و دیگران که سخن از این شرط نگفته اند ناگزیزند یا آن را بپذیرند و یا به نتیجه هایى که نادرستى آنها بسى روشن است تن در دهند.
سخن ما این است که هر راهى را برگزینیم, همه کره زمین شب واحدى نخواهد داشت تا آن را شب قدر واحد بنامیم و نیز روز فطر یا قربان. زمین به خواست ما و متناسب با کم دقتى ما شب و روز خود را نمى گذراند. ما در هر لحظه, همه ساعتهاى یک شب و روز کامل را بر روى کره زمین بالفعل داریم, در هر لحظه هم زمان اذان صبح و هم ظهر و هم شام و نیمه شب و هم مغرب و عصر و… را بالفعل در منطقه هاى گوناگون داریم, چه دیدگاه مشهور را بپذیریم و چه غیرمشهور را, شب قدر را باید با کدام منطقه سنجید که واحد شخصى شود؟
حقیقت آن است که آوردن این تأییدها از سوى کسى چون آقاى خوئى, مایه بسى شگفتى است; چرا که ایشان با آوردن شرط همزمانى در شب, کره زمین را به دو بخش تقسیم مى کند. مسأله یگانگى یا چندگانگى شب قدر و عید فطر و قربان چیزى نیست که در فقه حل شود, این گونه مسائل باید در دانشهاى بلندترى چون عرفان و حکمت و کاوشهاى قرآنى بررسى شوند. بنابراین, درباره این تأییدها باید گفت: خانه از پاى بست ویران است. دراساس, شب واحد و روز واحد براى همه جاى زمین فرض درستى ندارد تا سخن از وحدت مسلمانان و مذاق شرع و مانند آن بگوییم. این نیز موردى دیگر از کم توجهى و دقت ناکافى, افزون بر آنچه تاکنون در این دیدگاه دیده ایم.
شگفتى دیگر این است که نویسنده محترم مقاله از دست آوردهاى اخترشناسى به عنوان مؤید دیدگاه غیر مشهور نام مى برد. اگر این دیدگاه با ضوابط این دانش هماهنگ است, چرا آن را از دلیلها نشماریم؟ دقت در آنچه گذشت به خوبى نشان مى دهد که معیار آغاز ماه در این دیدگاه برخى از مسلّمات اخترشناسى را زیر پا نهاده و یا دچار تناقض درونى است.
سیره پیامبر نیز سخنى است که در این جا هیچ سودى براى این دیدگاه ندارد; چرا که اگر پیامبر(ص) به استناد گواهى کسانى حکم به آغاز ماه کرده, با توجه به وسائل سفر در آن روزگار, حتماً آن گواهان از منطقه نزدیکى خبر مى دادند که براى دیدگاه غیرمشهور سودى ندارد. آرى اگر روایتى جز آنچه گذشت پیدا کنند که پیامبر به استناد گواهانى که خبر ازهلال در منطقه اى بسیار دور مى دادند, همان لحظه هلال را آغاز ماه اعلام کرده بود, مى توانستیم درباره آن روایت به بررسى بپردازیم و تازه آن هم دلیل بود و نه مؤید. تأییدهاى دیگر هم یا تکرار است و یا بى نیاز از درازاى سخن.
چکیده سخن
از همه آنچه گفته ایم مى توان این نکته ها را برگرفت:
1 . درمسأله آغاز ماه قمرى, با بررسى دو دیدگاه اصلى مى توان به نتیجه گیرى نهایى پرداخت; زیرا برخى از دیدگاهها با روشن شدن نادرستى یک دیدگاه, رخت بر مى بندند.
2 . نباید پنداشت اختلاف در این است که لحظه پیدا شدن هلال, یک لحظه است یا در منطقه هاى گوناگون تکرار مى شود; همه مى پذیرند که هلال در یک لحظه درخور دیدن مى شود. محل اصلى اختلاف آن است که معیار آغاز ماه قمرى چه هنگامى است. مشهور مى گویند آن گاه که هلال در آسمان هر منطقه درخور دیدن باشد و غیر مشهور مى گویند از لحظه تشکیل هلال, ماه قمرى براى همه جا آغاز مى شود. البته آقاى خوئى همزمانى در شب را شرط مى کند.
3 . هیچ یک از فقیهان غیر مشهور را نمى یابیم که به پیامدهاى سخن خویش پاى بند باشد; چرا که باید یک روز را هم رمضان بداند و هم شوّال (در جایى که به هنگام پیدایش هلال, در روشنایى روز باشد).
4 . اصلاح آقاى خوئى براى معیار غیرمشهور, هم دچار تناقض درونى است و هم دو فطر و دو قربان و دو شب قدر و… را در پى دارد. معیار مرکب ایشان نیز در هیچ روایتى هر چند ضعیف, نیامده است.
5 . روایاتى که براى اثبات سخن غیرمشهور آورده اند, همگى از موضوع اصلى بحث بیگانه اند. از آن احادیث چیزى بیش از این بر نمى آید که شمار روزهاى یک ماه قمرى معین در یک سال معین در همه یا بیش تر جاهاى زمین برابراست. اگر ماه ناقص باشد, در بیش تر یا همه جا ناقص است و اگر سى روزه باشد, باز هم در همه جاست. افزون بر این که مى توان این روایات را حمل بر منطقه هاى نزدیک به هم کرد.
6 . در اساس, موضوع هلال و آغاز ماه قمرى چیزى نیست که تعبّد شرعى در آن رسیده باشد, وگرنه باید معناى ماه قمرى را در شرع, معناى ویژه رسیده از شارع بدانیم.
7 . معیار پذیرفته شده نزد مشهور فقیهان این است که هر گاه هلال ماه در آسمان منطقه اى درخور دیدن باشد, ماه در آن منطقه آغاز مى شود و چون مناطق غربى تر نیز حتماً همین هلال را خواهند داشت, به هنگام غروبشان, ماه قمرى تازه اى را آغاز مى کنند. منطقه هاى دیگرى هم هستند که در غروب خورشید با منطقه هلال همزمانند, این هلال در آن منطقه ها نیز حتماً در خور دیدن است و ماه قمرى براى آنان نیز آغاز مى شود. منطقه هاى شرقى تر نزدیک نیز تا جایى که با توجه به اندازه هلال و مدت زمان وجودش در آسمان بتوان دریافت که از دقایق پیش هم پیدا بوده است, هلال را در آسمان خویش داشتند و ماه قمرى براى آنان نیز آغاز مى شود.
8 . مشکلات پدید آمده در چند سال اخیر در کشورمان, به هیچ یک از این دو دیدگاه بر نمى گردد; این دو دیدگاه پس از ثبوت پیدا شدن هلال در یک منطقه, از یکدیگر جدا مى شوند, ولى مشکل این چند سال آن بود که هلال در چه زمانى پیدا مى شود. مشکل در کار سالنامه نگاران بود و نه فقیهان و مردم. این دو دیدگاه درباره راههاى ثبوت هلال مى توانند دیدگاههاى کاملاً همسان داشته باشند. اختلاف این دو در آن است که پس از ثابت شدن هلال با بینه, حکم حاکم, رؤیت و مانند آنها, آیا ماه قمرى براى همه جا آغاز شده است یا خیر.
9 . تأییدهایى که براى دیدگاه غیرمشهور, چه در نوشته هاى صاحب (جواهر) و چه آقاى خوئى و چه مقاله (اتحاد و اختلاف افقها در رؤیت هلال) در مجله (فقه) آمده, همگى نابجاست. وحدت فطر و قربان و قدر در هیچ دیدگاهى قابل تحقق نیست و اخترشناسى هم در هیچ جا نپذیرفته است که آغاز ماه قمرى بدان گونه است.
10 . این مسأله از دیرباز در فقه مطرح بوده و نگارنده با بررسى دو دیدگاه و مبانى هر دو, کوشیده است تا با درنگى درخور در این باره به داورى بپردازد و اگر برخى از ردّ و اثباتها و فراز و نشیبهاى بحث در نوشته هاى دیگر نیز یافت شود, تنها اتفاق است و نه برگرفتن از نوشته هاى دیگران. اندک بودن شمار پى نوشتهاى این مقاله نیز از همین جا سرچشمه مى گیرد که در نگارش این نوشته تلاش بر این نبود که همه گفته ها ونوشته هاى این بحث را درمقاله بازگو کنیم. ارزیابى استدلالها در سرتاسر نوشته جز یکى دو مورد, از نگارنده است, ولى پیش تر و چه بسا بهتر از ما در نوشته ها و کاوشهاى دیگران نیز آمده باشد. به هر روى امید آن است که این تلاش ناچیز در روشن کردن جنبه هاى مختلف این مسأله فقهى که همگان درهر سال چند بار بدان نیازمندند, سودمند باشد.
--------------------------------------------------------------------------------
پى نوشتها:
1 . (منهاج الصالحین), سید محسن حکیم, با حاشیه شهید صدر, کتاب الصوم, فصل ثابت شدن اول ماه.
2 . (الفتاوى الواضحة), شهید صدر 262/ ـ 628, دارالتعارف للمطبوعات, بیروت, چاپ هفتم, 1401هـ ق.
3 . (مستند العروة الوثقى), شیخ مرتضى بروجردى, تقریرات درس صوم آیت اللّه خویى, ج119/2.
4 . (رسالة حول مسألة رؤیة الهلال), سید محمد حسین حسینى تهرانى 81/.
5 . نشریه (اندیشه هاى نو در علوم اسلامى), شماره 1, بهار 1359, مقاله (بحث حول اختلاف البلدان فی رؤیة الهلال), عبداللّه جوادى آملى, تقریر درسهاى سید محمد داماد71/.
6. (مستند الشیعة) ملا احمد نراقى 133/, چاپ کتابخانه آقاى مرعشى نجفى قم, 1405 هـ ق.
7 . (مستمسک العروة الوثقى) سید محسن حکیم, ج409/8, دار الکتب العلمیة, قم.
8 . (مستند العرو الوثقى), کتاب الصوم, ج119/2.
9 . (وسائل الشیعة), ج192/7, شیخ حرّ عاملى, چاپ اسلامیه, تهران.
10 . (همان مدرک) ج183/7.
11 . (همان مدرک).
12 . (همان مدرک), ج211/7.
13 . مجله (فقه) شماره دوم, زمستان 1373, مقاله اتحاد و اختلاف افقها در ثبوت رؤیت هلال 288/.
14 . (مستند العروة) , کتاب الصوم, ج119/2.
15 . مجله (فقه), شماره دوم, زمستان 1373, 282/ ـ 289.
منبع: فصلنامه فقه