دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

معیار فعل اخلاقی

یکی از پرسشهایی که در حوزه اخلاق مطرح می‌شود این است که‌ معیار فعل اخلاقی چیست؟ یعنی ملاک اینکه یک کار را اخلاقی بنامیم چیست؟ یک کار چه خصوصیتی باید داشته باشد که به موجب آن خصوصیت بشود آن‌ کار را اخلاقی نامید؟ و طبعا از همین جا می‌توانیم بفهمیم که اخلاق چیست.
معیار فعل اخلاقی
معیار فعل اخلاقی
نویسنده: علی خانی

در سایه سار اندیشه شهید مطهری

یکی از پرسشهایی که در حوزه اخلاق مطرح می‌شود این است که‌ معیار فعل اخلاقی چیست؟ یعنی ملاک اینکه یک کار را اخلاقی بنامیم چیست؟ یک کار چه خصوصیتی باید داشته باشد که به موجب آن خصوصیت بشود آن‌ کار را اخلاقی نامید؟ و طبعا از همین جا می‌توانیم بفهمیم که اخلاق چیست.

در مقابل فعل اخلاقی، فعل طبیعی را می‌آورند، می‌گویند یک سلسله افعال‌ انسان، افعال طبیعی است. افعال طبیعی، افعال عادی است و انسان به موجب این افعال مورد ستایش‌ و تحسین واقع نمی‌شود. مثلا انسان گرسنه می‌شود غذا می‌خورد، تشنه می‌شود آب می‌آشامد، کسل می‌شود می‌خوابد، عمل جنسی انجام می‌دهد، کسی به او اهانت می‌کند یا می‌خواهد حقش را برباید، از حق خودش دفاع می‌کند، اینها را می‌گویند فعل طبیعی یا کارهای عادی و طبیعی که حیوانها هم در این کارها با انسان شرکت دارند، ولی بعضی کارهای دیگر است که مافوق کار طبیعی است‌، گاهی اینها را می‌گویند کار انسانی، و ما فوق کار حیوانی است مثل شکر و سپاسگزاری، اگر انسان از شخصی در یک موقعی احسان دیده است، در یک‌ فرصت مناسب به نوعی در مقابل احسان او سپاسگزاری می‌کند، حال یا سپاسگزاری لفظی و یا عملی، مثلا هدیه‌ای برای او می‌فرستد، بدون آنکه‌ هیچ گونه اجبار و الزامی به این کار داشته باشد این را می‌گویند یک عمل‌ اخلاقی، به طور کلی خدمتهایی را که انسان به نوع بشر می‌کند بدون آنکه‌ چشمداشتی از آن خدمت داشته باشد بلکه فقط و فقط به منظور اینکه احسانی کرده باشد به دیگری احسان می‌کند، می‌گویند فعل‌ اخلاقی.

سخن در این است که معیار فعل اخلاقی چیست؟ یعنی چه چیز در آن فعل اول‌ وجود دارد که آن را فعل طبیعی می‌کند، و چه چیز در این فعل دوم وجود دارد که این را در یک سطح بالاتری قرار می‌دهد و نام این فعل را فعل اخلاقی‌ می‌کند؟ در اینجا مسئله‌ای مطرح است که میان خود فرنگیها مطرح شده است‌ و آن این است که آیا منهای دین، فعل اخلاقی می‌تواند وجود داشته باشد یا نه؟ یعنی اگر انسان دارای دین و ایمان نباشد آیا تمام افعالش فعلهای‌ طبیعی است و هیچ فعل او رنگ اخلاقی پیدا نمی‌کند؟ و یا اینکه مانعی‌ ندارد که انسان جوری تربیت بشود که بدون آنکه دین و ایمانی در کار باشد، بتواند کار اخلاقی انجام بدهد؟ در واقع دو مطلب است: یک وقت هست‌ که می‌گوییم فعل اخلاقی یعنی فعلی که مستقیما دین دستور داده باشد که نظر اول این بود، و نظر دوم این است که نه، انسان را می‌شود به گونه‌ای‌ ساخت که ملکاتی پیدا کند که به موجب آن ملکات، فعل اخلاقی از او صادر بشود بعد در اینجا بحث دیگری پیش می‌آید که آیا برای ساختن انسان به این‌ گونه، دین ضروری است یا نه؟

بعضی گفته‌اند: اگر خدا نباشد - یعنی اگر اعتقاد به خدا نباشد و انسان‌ این جور فکر کند که خدایی نیست - همه چیز جایز است. این جمله از داستایوسکی معروف است که گفته است: اگر خدا نباشد، همه چیز جایز است، یعنی یگانه معیار برای اینکه انسان برای خودش «باید» و «نباید» داشته باشد که این کار خوب است، آن کار بد است، این کار را باید کرد، آن کار را نباید کرد، و از مسئله دنبال طبیعت‌ و شهوت و غضب رفتن بیرون برود، این است که دین در کار باشد، اگر خدا و دین باشد همه این حرفها معنی دارد و اگر خدا و دین نباشد هیچ یک از این‌ سخنان معنی پیدا نمی‌کند، این یک نظریه. ما فعلا در این جهت بحث نمی‌کنیم‌ می‌خواهیم درباره فعل اخلاقی بر مبنای ساختمان و ساختن انسان بحث بکنیم، حال اگر دین نقشی داشته باشد بحثش را خواهیم کرد. ما فعلا نظریات را نقل‌ می‌کنیم برخی خواسته‌اند اخلاق منهای دین پیشنهاد بکنند «منهای دین» که‌ می‌گویند نه معنایش این است که حتماً باید دین نباشد، بلکه یعنی اخلاق‌ مستقل عقلی، آنهایی که خواسته اند اخلاق مستقل عقلی پیشنهاد بکنند، نظریاتشان اینهاست که برایتان عرض می‌کنم.‌

بعضی گفته‌اند که معیار فعل اخلاقی این است که غیر، هدف باشد هر فعلی‌ که هدف از آن فعل، خود انسان باشد، غیر اخلاقی است، و هر فعلی که‌ هدف از آن فعل، خود انسان نباشد، غیر باشد، انسان یا انسانهای دیگر باشد، آن فعل می‌شود فعل اخلاقی پس فعل اخلاقی یعنی فعلی که هدف از آن‌ فعل، غیر باشد. بنابر این تعریف ، فعل اخلاقی از روی غایت تعریف شده.

بعضی دیگر جور دیگری تعریف کرده‌اند، گفته‌اند: فعل اخلاقی آن فعلی‌ است که ناشی از احساسات نوع دوستانه باشد. در انسان یک سلسله عواطف‌ می‌تواند [وجود] داشته باشد. اگر منشا یک فعل، عاطفه نوعدوستی بود، آن‌ فعل، اخلاقی است این تعریف با تعریف اول، در نتیجه یکی است، منتها آن از راه غایت تعریف کرده، و این از راه فاعل، چون فعلی که غایت [آن] غیر باشد، بدون اینکه انسان احساسات غیر دوستی داشته باشد، عملاممکن نیست. ممکن است صاحب آن نظریه چنین عقیده‌ای داشته باشد، ولی واقعا ممکن نیست و فعلی هم که ناشی از احساسات غیر دوستانه باشد، قهراً هدف [از آن] غیر است. تفاوت این دو تعریف این می‌شود که اولی به علت غایی‌ تعریف کرده است و دومی به علت فاعلی، ولی دیدیم خیلی نزدیک به‌ یکدیگرند.‌

آیا این تعریف درست است؟ آیا می‌شود گفت فعل اخلاقی یعنی فعلی که‌ غایت  آن] غیر است یا ناشی از احساسات غیر دوستانه است؟ به نظر می‌رسد خالی از اشکال نباشد [مثلا با توجه به] احساسات مادرانه که‌ اختصاص به انسان ندارد و در حیوانات هم هست، آیا کار مادرانه کار اخلاقی شمرده می‌شود و آن را می‌توان گفت اخلاقی یا باید گفت طبیعی؟ مسلم، مادر در آن فداکاریهای مادرانه خودش که حتی در حیوانات هم وجود دارد، غایتش خودش نیست، فرزند است، و کارش هم‌ ناشی از غرایز فردی خودش نیست، فرزند است، و کارش هم ناشی از غرایز فردی خودش نیست، ناشی از احساس غیر دوستی است که (آن غیر) فرزندش‌ باشد، ولی با اینکه کار مادرانه از نظر عاطفی، کار بسیار با شکوه و با ارزشی است، اما نمی‌شود گفت که مادرها متخلق به اخلاق عالی هستند، چون‌ مادر به حکم فطرت و به حکم خلقت و آفرینش این احساسات را دارد، یعنی‌ مادر این حالت را برای خودش مانند یک خلق کسب نکرده است، بلکه با این خوی فطری به دنیا آمده است (و لذا اسمش را هم خلق نباید گذاشت) به اختیار او نیست و همین طور که هر فردی غریزه جنسی دارد و میل به جنس‌ مخالف به طور غریزی و خوی طبیعی در او هست، میل به صیانت فرزند هم به‌ طور طبیعی در مادر هست این است که گفته‌اند - و درست هم گفته‌اند - که‌ کار مادرانه را نمی‌شود کار اخلاقی نامید.‌

پس در تعریف کار اخلاقی چه باید گفت ؟ بعضی خواسته‌اند تعریف را با یک قید اضافی اصلاح بکنند، گفته‌اند: کار اخلاقی آن کاری است که غایت‌ غیر باشد، و یا ناشی از احساسات غیر دوستانه باشد، ولی به شرط اینکه این‌ حالت اکتسابی باشد نه طبیعی، این را که گفته‌اند برای این است که یک‌ مطلب را همه درک می‌کرده‌اند که اخلاق مساوی با اختیار است، اخلاق آنجا اخلاق است که انسان آن را اختیار و کسب کرده باشد، و لهذا در مقابل فعل‌ طبیعی قرار می‌گیرد، فعل طبیعی فعل غیر اکتسابی است یعنی فعلی است که‌ ریشه آن، احساسات غیر اکتسابی و طبیعی است، آن وقت فرق این نظریه با آن نظریه اول و دوم که‌ هر دو به یک نظریه بر می‌گشت این است که این نظریه هم مثل آنها می‌گوید که فعل اخلاقی آن فعلی است که غایت غیر باشد، یا مبدا، احساسات غیر دوستانه باشد، ولی یک عنصری در تعریف اضافه می‌کند و آن عنصر اختیار و کسبی بودن است، اما در عین حال این تعریف هم با همه این اصلاحات، تعریف جامعی نیست؛ زیرا اگر ما مخصوصا تعریف فعل طبیعی و فعل اخلاقی را با هم ذکر کنیم ، شق سوم پیدا می‌کنیم و آن این است که بعضی از کارها را انسان انجام می‌دهد که نه طبیعی است و نه ناشی از احساسات غیر دوستانه‌ آنها را ما جزء اخلاق بشماریم یا نشماریم؟ شما می‌بینید در کتب اخلاق، قدیم و جدید، استقامت و صبر را جزء اخلاق فاضله می‌شمارند در اینها پای‌ غیر در میان نیست، اینکه انسان روح مستقیم و با استقامتی داشته باشد، اراده محکم و قویی داشته باشد، عزیمتش در مقابل شداید منفسخ نشود، یک‌ خلق عالی است، ولی اصلابه غیر کار ندارد. همچنین آن چیزهایی که اخلاق رذیله‌ گفته می‌شود مثل حسادت و کینه جویی شک نیست که حسادت یک فعل طبیعی‌ نیست، یک بیماری روانی است، هدف هم غیر دوستی نیست، بلکه بر عکس‌ هدف زیان رساندن به غیر است، آن وقت ناچاریم تعریف اول را هم اصلاح کنیم‌ و بگوییم: فعل اخلاقی، اعم از اخلاق خوب و اخلاق بد بعد هم وقتی گفتیم‌ فعل اخلاقی آن فعلی است که هدف غیر باشد، یعنی اعم از آنکه هدف احسان‌ به غیر باشد: اخلاق خوب، یا هدف زیان رساندن به غیر باشد: اخلاق بد تازه درست نمی‌شود ظلم [ را در نظر می‌گیریم]. یک کسی ظلم می‌کند، ولی‌ هدفش زیان رساندن به غیر نیست. هدفش منفعت خودش است و لو به خاطر منفعت خودش به‌ دیگری زیان می‌رساند پس این اخلاق بد نیست؟ یعنی یک فعل طبیعی است که‌ نه خوب است و نه بد؟ برویم سراغ تعریفهای دیگر. آن تعریفهای اول، معروف و مشهور است و نمی‌شود آنها را به یک شخص یا مکتب معینی نسبت داد، شاید ارسطو چون‌ انسان را مدنی بالطبع می‌دانسته، فعل اخلاقی را ناشی از احساسات غیر دوستانه می‌دانسته است.‌

مقاله

نویسنده علی خانی

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.
Powered by TayaCMS