نویسنده: مهدی جمشیدی
بنیانهای نظری فرهنگ غرب در بوته نقد
همانطور که در روایات آمده است، رابطه انسان با دنیا به منزله رابطه کشاورز با مزرعه است و دنیا، مزرعه آخرت است. بنابراین، مطلوب ترین حالت برای انسان عبارت است از: بهره گیری حداکثر از جهان در راستای سعادت اخروی. آدمی باید ارتباط و نسبت خود را با جهان مادی به صورتی تنظیم کند که در دام تعلق و دلبستگی و اسارت به دنیا و نعمتها و زینتهای آن گرفتار نشود و وسیله را جانشین هدف نکند. امام علی(ع) چه زیبا میفرماید:
«ای مردم! جز این نیست که دنیا گذرگاهی است ناپایدار و آخرت اقامتگاهی است برقرار. از گذرگاه خود بگیرید برای اقامتگاه پایدار. و پاره نکنید پردههای خود را در نزد خداوندی که اسرار شما را میداند. و دلهای خود را از دنیا بیرون کنید، پیش از آن که بدنهای تان از دنیا خارج شود. شما در این دنیا در عرصه آزمایش قرار گرفته و برای غیر این دنیا آفریده شدهاید.»
در قرآن کریم در توصیف اهل دوزخ آمده است:
«ان الذین لایرجون لقاءنا و رضوا بالحیاه الدنیا و اطمانوا بها والذین هم عن آیاتنا غافلون»
«آنان که امید ملاقات ما را ندارند (و از آخرت غافلند) و به زندگی دنیا راضی شدهاند و بدان آرام گرفتهاند و کسانی که از نشانههای ما غافلند.»
«فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الاالحیاه الدنیا ذلک مبلغهم من العلم»
«از آنان که از یاد ما رو گردانده و جز زندگی دنیا، هدف و مقصدی ندارند روی گردان! این است میزان علم آنها!»
«فرحوا بالحیاه الدنیا و ما الحیاه الدنیا فیالاخره الامتاع»
«به زندگی دنیا دلخوش و شادمان شده اند، در حالی که زندگی دنیا در مقایسه با آخرت، جز متاع ناچیزی نیست!»
روشن است چیزی که در این آیات نفی و طرد شده این است که انسان، نهایت آرزوهای خود را در همین دنیا جستجو کند و به لذایذ ناپایدار و سطحی آن بسنده نماید. قرآن میگوید که انسان در عین بهره برداری از نعمتهای دنیا نباید در پرتو تمتع از آنها، دچار غفلت و نسیان شود و قلمرو پرواز خود را به همین دنیا محدود سازد. در واقع، اسلام ارزش جهان را تنزل نداده، بلکه ارزش و منزلت انسان را ارتقاء بخشیده است.
تنها وابستگی و تعلقی که ممدوح و تکامل حقیقی است، عبودیت خداست که برای انسان مطلوبیت فطری دارد. خداوند، کمال مطلق است و مقصد غایی همه مخلوقات. «خداپرستی» نوعی دیگرخواهی است که انسان را در مسیر کمال فطری اش قرار میدهد و به عالیترین مراتبی که شایسته آنهاست، نایل میگرداند. «خود واقعی» انسان با گام برداشتن در این طریق و هدف قراردادن این مقصد است که شکوفا میشود، همچنان که قرآن کریم میفرماید:
«ولاتکونوا کالذین نسوالله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون»
«از آنانی نباشید که خدا را فراموش کردند، خدا هم آنها را دچار خود فراموشی کرد! آنان به راستی فاسق اند!»
یکی دیگر از آموزههای مناقشه برانگیز اسلامی که مربوط به زندگی دنیوی انسان و استفاده او از نعمت هاست زهد است. واژه «زهد» از نظر معنی اصطلاحی در مقابل واژه «رغبت» قرار دارد. «زهد» به معنی رویگردانی و بی میلی، و «رغبت» عبارت است از میل و کشش. در اخلاق اسلامی، زهد از جمله فضایل و سجایای ارزشمند اخلاقی شمرده شده و در آیات و روایات، تاکید فراوانی درباره آن شده است. از این منظر، زاهد یعنی انسانی که نگاه و توجه قلبی خود را از زینتها و لذتهای مادی و دنیوی (به عنوان نهایت خواستهها و مطلوبها) به سوی حقایق و لذتهای عمیق معنوی و الهی معطوف کند و دل از قید تعلق به هوسهای دنیا بگسلد، به صورتی که حضرت علی(ع)، حقیقت زهد را معنای نهفته در این آیه شریفه معرفی میفرماید:
«لکیلاتاسوا علی ما فاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم»
«تا هرگز بر آنچه از دست شما رود دلتنگ نشوید و به آنچه به شما رسد دلشاد نگردید.»
البته زهد تنها یک امر قلبی و کیفیت روحی نیست، بلکه بر عمل و رفتار انسان نیز اثر میگذارد. زاهد به حداقل برخورداری از نعمتهای دنیا اکتفا میکند و از لذت گرایی پرهیز میکند. از سوی دیگر، وی هرگز از جامعه و مسئولیتهای اجتماعی نمیگریزد و زندگی خود را در عبادت و معنویت محض، خلاصه نمیکند. با این توصیف، تفاوت «زهد» با «رهبانیت» که در اسلام مورد مذمت قرار گرفته است، مشخص میشود. اگر چه زاهد، ساهد و بیتکلف و در کمال قناعت زندگی میکند ولی برخلاف اهل رهبانیت و گوشه نشینان، معتقد است که طریق سعادت اخروی از متن زندگی اجتماعی و تکالیف معطوف به آن و حیات دنیوی میگذرد.
برای زهد، حکمتهایی را ذکر کرده اند. یکی از آنها ایثار است، یعنی دیگران را بر خود مقدم داشتن و خود را برای آسایش و راحتی دیگران به مشقت و رنج افکندن. زاهد نمیتواند نسبت به دردمندی نیازمندان بیتفاوت باشد.