دانشنامه پژوهه بزرگترین بانک مقالات علوم انسانی و اسلامی

اهمیت مشاوره و ویژگى هاى مشاور از منظر دینى

No image
اهمیت مشاوره و ویژگى هاى مشاور از منظر دینى
اهمیت مشاوره و ویژگى هاى مشاور از منظر دینى خبرگزاری فارس: در این مقاله، ضمن تبیین مفهوم مشاوره از نگاه دینى و روان شناسى معاصر و توجه به نقاط اشتراک و اختلاف آنها، به اهمیت مشاوره و ویژگى هاى مشاور از منظر دینى پرداخته شده، و همچنین به آثار و پیامدهاى مثبت وجودِ این ویژگى ها در مشاور اشاره گردیده است. چکیده اسلام به عنوان مکتبى جامع و همه جانبه نگر براى سلامتى روح و روان و سلامتى دینى انسان اهمیتى فوق العاده قایل است. از این رو، با ارائه برنامه و دستورات لازم، تمهیدات لازم را براى تحقق آن فراهم نموده است. یکى از رهنمودهاى ارزشمند اسلام در این رابطه، توصیه به همفکرى، تبادل نظر و مشورت در امور مختلف اجتماعى، و استفاده از تخصص همنوعان در تأمین سلامت روحى، جسمى و توصیه به رعایت موازین اخلاقى و دینى در مشاوره است. در این مقاله، ضمن تبیین مفهوم مشاوره از نگاه دینى و روان شناسى معاصر و توجه به نقاط اشتراک و اختلاف آنها، به اهمیت مشاوره و ویژگى هاى مشاور از منظر دینى پرداخته شده، و همچنین به آثار و پیامدهاى مثبت وجودِ این ویژگى ها در مشاور اشاره گردیده است. کلید واژه ها: مشاوره، مشاوره اسلامى، مشاور، روان شناسى معاصر، رازدارى، دین دارى، عقل. مقدّمه هر انسان بالغ و خردمندى به طور طبیعى در پى کمال و موفقیت و بالندگى بیشتر در زندگى بوده، همواره در تلاش است تا به هدف و آرزویى که در حیات دنیوى دارد نایل آید. از این رو، براى رسیدن به هدف آرمانى خود از هیچ کوششى فروگذار نکرده، سعى مى کند از تمام استعدادها و توانمندى هاى خود بهره گرفته تا به سر منزل مقصود برسد. اما بسیار اتفاق افتاده که به هدف خود نرسیده و از طى کردن مراتب کمال و پیشرفت باز مى ماند. شاید بتوان علل و منشأ این ناکامى ها و شکست ها را در چند عامل خلاصه نمود: الف. خطا و اشتباه بودن مسیرى که پیموده اند; ب. روشن نبودن هدف و مقصود; ج. عدم توجه به توانمندى ها; د. انتخاب و گزینش معیارهاى نادرست; همه این عوامل مى تواند ناشى از استبداد به رأى و خودمحورى فرد باشد و اینکه فرد خود را بى نیاز از همفکرى، تبادل نظر و مشورت با دیگران بداند. روشن است که زندگى فراز و نشیب هاى فراوانى دارد و هر فردى به تنهایى قادر بر فهم، حل و رفع موانع و مشکلات زندگى نیست و تنها مى‌توان در سایه تعامل اندیشه و تضارب افکار و مشورت، سره را از ناسره جدا کرد. اگر اندکى با تأمّل و دقت به پیرامون خود و حتى به گذشته انسان ها و سایر کشورها توجه کنیم، متوجه مى شویم که بیشتر اکتشافات، اختراعات و نظریه پردازى ها در عرصه هاى گوناگون، محصول هم اندیشى، تعامل و بهره گیرى از تجربه ها، ایده ها و نظریات دیگران بوده است. اگر قرار باشد هر فردى تنها به خودش متکى باشد و هیچ گاه از تجارب و اندیشه دیگران بهره نگیرد، طبیعى است که به بالندگى و پیشرفت اندکى نائل نشود و به شکوفایى و ترقّى زیاد امیدوار نباشد. البته، روشن است که مراد از پیشرفت و بالندگى در زندگى پیشرفت در عرصه هاى مادى، معنوى، اخلاقى، اجتماعى، انسانى است. دین اسلام به لحاظ جامعیت، بالندگى، سعادت بخشى و پویایى، که در قوانین و آموزه هاى خود دارد، به همفکرى و مشورت توجه ویژه اى نموده و اهمیت آن، جایگاه آن و فواید آن را گوشزد نموده است. مقاله حاضر در پى آن است تا اهمیت مشاوره و خصوصیات مشاور را از منظر دینى، مورد بررسى قرار دهد تا مشاوران و حتى مراجعان بتوانند از آموزه ها و دستورات ارزنده اسلام در این حوزه بهره مند باشند. معناى مشاروه «مشاوره» و مشتقات آن از قبیل تشاور، مشورت و غیره به معناى استخراج رأى صحیح است. بدین معنا که انسان وقتى خودش درباره کار یا مسئله اى اطلاع درست و نظر صحیحى ندارد، به دیگرى مراجعه کند و از او نظر درست و محکم را بخواهد.1 در لغت نامه دهخدا واژه «مشاوره» چنین تعریف شده است: کلمه مشورت و مشاوِرِه، که در تداول فارسى زبانان به کسر «واو» و «راء» تلفظ مى شود ولى تلفظ صحیح آن مشاوَرَه به فتح «واو» و «راء» است، واژه اى عربى از ریشه شارَ یَشیرُ به معناى بیرون آوردن، آراستن و رأى زدن است.2 مشاوره همچنین در مفهوم جدید و حرفه اى آن ترجمه واژه انگلیسى «Counseling» از ماده «Counsel» به معناى پند، نصیحت، راهنمایى و پیشنهاد است.3 مفهوم مشورت در اسلام در قرآن کریم سه بار کلمات هم خانواده مشورت ذکر شده است و به معناى توافق و هم رأیى، اهتمام به جلب نظر و رأى مردم در مسائل حکومتى و عاملى از مجموعه عوامل مؤثر در تشکیل یک جامعه سالم به کار رفته است. موارد مذکور به ترتیب عبارتند از: بقره: 233، آل عمران: 159 و شورى: 38. در احادیث و روایات هم مشاوره عمدتاً به معناى گفتوگو و تبادل نظر با افراد صاحب نظر و خردمند و استفاده از رأى و نظر آنان در تصمیم گیرى هاى مهم و دشوار آمده است. نمونه اى از این روایات در مباحث آینده مطرح خواهد شد. مشاوره در روان شناسى براى مشاوره تعاریف اصطلاحى متعددى ارائه شده است. به اعتقاد بورکس (Borks) و استفلر (Stoffler) «مشاوره به رابطه حرفه اى بین یک مشاور آموزش دیده و مراجع دلالت دارد، این رابطه براى کمک کردن به مراجعات جهت درک و روشن کردن نظرات آنها در مورد محیط زندگى خود و یاد دادن راه رسیدن به اهداف انتخاب شده فردى از طریق انتخاب راه هاى سنجیده و با معناى فردى و حل مشکلات هیجانى و میان فردى برگزار مى شود.» رابرت گیبسون (Robert Gibson) و میشل (Mitchell) نیز مشاوره را این گونه تعریف کرده اند: مشاوره یک رابطه یاورانه دو نفرى است که تکیه بر نیاز فرد به رشد و سازگارى و تصمیم گیرى و حل مشکل دارد.4 انجمن روان شناسى آمریکا در سال 1981 حرفه مشاوره را با توجه به جنبه هاى عملى و قابلیت اجرایى آن چنین تعریف کرد: مشاوره یعنى کمک به مراجعان براى کسب مهارت هاى فردى ـ اجتماعى و تغییر و یا اصلاح این مهارت ها، توسعه و پیشرفت سازگارى و افزایش قابلیت انطباق آنان با تمنّیات و خواسته هاى متنوع و متغیّر زندگى، افزایش مهارت ها به منظور مقابله با مشکلات محیطى و بالاخره توسعه انواع قابلیت هاى آنان در حل مسائل، مشکلات و تصمیم گیرى ها.5 با توجه به تعاریف ارائه شده درباره مشاوره و نیز با توجه به الزامات آموزه هاى دینى در خصوص ویژگى هاى مشاور، مى توان گفت: مشاوره فرایندى فراتر از شور و مشورت ساده است و مشاور باید داراى ویژگى ها و صفات خاصى باشد و ملتزم به رعایت قواعد و قوانین لازم بوده و آنها را رعایت نماید. به بیان دیگر، مشاوره فرآیند پویایى است که طى آن مشاور براساس اصول روابط اسلامى و انسانى و با تکیه بر مهارت ها و توانمندى ها به برقرارى ارتباط با مراجع پراخته، به وى کمک مى کند تا مشکل و احیاناً کمبود اطلاعات خود را برطرف نماید. مقایسه با در نظر گفتن تعاریف اصطلاحى، که از مفهوم مشاوره از نگاه روان شناسى معاصر ارائه شده و با توجه به کاربرد مفهوم مشورت در متون مقدّس دین اسلام، این سؤال مطرح مى شود که بین مفهوم مشاوره از منظر روان شناسى و مشاوره تخصصى با مفهومى که در روایات و آیات مورد استفاده قرار گرفته چه ارتباطى وجود دارد؟ در پاسخ به این سؤال، سه تلقّى وجود دارد: 1. همه آنچه در روایات در این باب وارد شده، مرتبط با مشاوره به معناى فنى و عملى امروزى آن دانسته شود. به عبارت دیگر، همه کاربردهاى واژه مشاوره در قرآن و سنّت، با مشاوره به معناى جدید و اصطلاحى آن مترادف گرفته شود. 2. احتمال دیگر اینکه، مشورت و مشاوره در روایات و آیات با مشاوره اصطلاحى کاملا متفاوت و متباین بوده و این دو مفهوم کاملا با هم دیگر بیگانه باشند. 3. احتمال سوم که به نظر مى آید تلقّى درست هم باشد، این است که هرچند این دو مفهوم کاملا بر هم منطبق نیستند، اما با همدیگر ارتباط دارند و در بخش هاى زیادى از دایره صدقشان بر هم ا نطباق پیدا مى کنند. در تحلیل و تبیین این ادعا باید بر این نکته تأکید کرد که مفهوم شور، مشورت و مشاوره در روایات به لحاظ کاربرد، وجود مشکل به معناى روان شناختى نیست. البته، وجود مشکل در مشاوره روان شناختى نیز لزوماً براى مراجع لازم و ضرورى نیست; چه بسا مشاوره براى کسب مهارت و اطلاعات کافى صورت مى گیرد گرچه در موارد زیادى فرد به خاطر وجود مشکلات به مشاورِ روان شناسى مراجعه مى کند. ثانیاً، مشاوره و همفکرى در روایات شامل مواردى است که افراد مشاوره کننده هم طراز هستند و یا یکى در سطح پایین تر است. ثالثاً، مفهوم مشاوره، که در متون دینى به کار رفته، از مفهوم اصطلاحى مشاوره روان شناختى، عام تر بوده و شامل مسائل خانوادگى، اجتماعى، سیاسى، اخلاقى و... مى باشد. این عمومیت و شمولیت در معناى لغوى مشاوره در متون دینى است. در حالى که، مفهوم مشاوره در معناى اصطلاحى آن، که رشته و فن خاص است، از هر سه لحاظ اخص است; زیرا اولا، مراجع از آن حیث که به مشاور مراجعه کرده است، هم طراز با او نیست. ثانیاً، به نحوى براى مراجع مشکل روانى و یا روحى پدید آمده است، نه اینکه صرفاً سؤال داشته باشد و بخواهد راه حلى براى آن پیدا کند. ثالثاً، این نوع مشاوره بیشتر ناظر به مشکلات شغلى، تحصیلى و روانى است. بنابراین، براساس تلقّى سوم مشاوره به معناى لغوى آن، از سه جهت عمومیت و شمولیت دارد، ولى معناى اصطلاحى آن از هر سه جهت خاص است. اما اگر کسى مدعى شود مشاوره به معناى خاص ماهیتاً با مشاوره به معناى عام متفاوت است، سخن درستى نیست. نکته دیگر اینکه، مشورت و مشاوره داراى دو سطح است: در سطح نخست، همه انسان هاى سالم و عاقل در پیمودن طریق کمال و بهره مندى از توانمندى دیگران، نیاز به مشاوره دارند و یکى از نشانه هاى خردمندى انسان این است که از اندیشه و خرد دیگران استفاده کند. به نظر مى رسد، انسان ها هرقدر عقلانیتشان بیشتر باشد، نیاز آنان به مشاوره در مسائل گوناگون بیشتر خواهد بود. در سطح دوم، عده اى هستند که نیاز ویژه و تخصصى ترى به مشاوره دارند که با مشاوره هاى عام قابل حصول نیست. مثلا، مشکلاتى از قبیل ناخن جویدن، شب ادرارى، فزون کنشى، اضطراب، وسواس شدید، توهم و مانند آنها، این گونه مشکلات با مشاوره هاى عمومى قابل حل نیست. در این گونه موارد باید به مشاوران زبده که تخصص کافى و آموزش کافى دارند، مراجعه شود و فرایند درمانى مى بایستى فرایندى علمى و جلسات به صورت حرفه اى برگزار شود. این همان، مشاوره به معناى مصطلح است. لازم به یادآورى است که خصوصیات و صفاتى که در روایات براى مشاور بیان شده است، همه سطوح مشاوره را شامل مى گردد و اگر مشاوره اى بخواهد اصولى و صحیح باشد، مى بایستى واجد همه شرایط بیان شده در روایات باشد. اکنون به اهمیت مشاوره و خصوصیات مشاور از نگاه دینى مى پردازیم و سعى خواهیم کرد دلایل صحت تلقّى سوم را بررسى نماییم. اهمیت شور و مشورت در اسلام در آموزه هاى حیات بخش اسلام به موضوع مشورت و هم فکرى اهمیت ویژه اى داده شده و حتى به برگزیده و کامل ترین مخلوق الهى یعنى پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)، با اینکه ـ قطع نظر از وحى آسمانى ـ آنچنان فکر نیرومندى داشت که نیازى به مشاوره نداشت توصیه مى شود که در امور عمومى مسلمانان، که جنبه اجراى قوانین الهى دارد (نه قانونگذارى) و در مسائل سیاسى و اجتماعى مشورت کند. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)نیز به این دستور الهى ملتزم بوده تا آنجا که گاهى از رأى خود براى احترام به نظر دیگران، صرف نظر مى نمود. نمونه عینى آن را در جنگ احد مشاهده مى کنیم، و حتى مى توان گفت: یکى از عوامل موفقیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)در پیشبرد اهداف اسلامى همین موضوع بوده است.6 اصولا رهبران و مردمى که کارهاى مهم خود را با مشورت و صلاح اندیشى یکدیگر انجام مى دهند و صاحب نظران آنها به مشورت مى نشینند، کمتر گرفتار لغزش مى شوند و بیشتر کارهاى آنان قرین موفقیت، سلامتىوبالندگى بوده است. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)مى فرمایند:کسى نیست که با دیگران مشورت کند و به سوى رشد و کمال هدایت نشود.7 حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) مى فرمایند:هر کس با خردمندان مشورت کند با انوار خردهاى آنان روشنى یابد و به راه راست و رستگارى نائل گردد.8 همچنین مى فرمایند:مشورت کننده از نابودى و سقوط مصون مى ماند.9 افرادى که گرفتار استبداد رأى هستند و خود را بى نیاز از افکار دیگران مى دانند، هر چند از نظر فکرى و تعقّل فوق العاده باشند، غالباً مبتلا به خطاهاى بزرگ و بنیان کن مى شوند. حضرت على(علیه السلام)در این باره مى فرمایند:«من استبد برأیه هلک و من شاور الرجال شارکها فى عقولهم»;10 کسى که استبداد به رأى داشته باشد هلاک مى شود و کسى که با افراد بزرگ و صاحب اندیشه مشورت کند، در عقل آنان شریک مى شود.همچنین فرمود:مشاوره کنید، چون موفقیت در مشاوره است.11 همچنین آن حضرت فرمودند:مشورت عین راه یابى است، آن کس که به فکر خود متکى گردد، خود را به مخاطره انداخته است.12 افراد مستبد علاوه بر اینکه خود را به خطر مى اندازند، موجب مى شوند پویایى و بالندگى اندیشه در توده مردم بى رونق شده و افکارشان متوقف شود و استعدادها و سرمایه هاى انسانى آنان از دست برود. سرّ اینکه خداوند متعال مى فرماید: (... وَ شَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ...) (آل عمران: 159); در کارها با مردم مشورت کن. به خاطر این است که افکار و اندیشه هاى مردم به شکوفایى و پویایى برسد و در سایه مشورت و هم فکرى بتوانند از عقل و اندیشه خویش بهره جسته و آن را بارور سازند. در رابطه با تفسیر این آیه از ابن عبّاس نقل شده است: وقتى این آیه نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود:آگاه باشید که خداوند و رسولش از مشورت بى نیاز هستند، لکن خداوند آن را رحمتى براى امت اسلام قرار داده، پس کسى که مشورت نماید از ترقّى و به راه راست شدن باز نمى ماند و کسى که مشورت را ترک کند، از گمراهى و ضلالتش کاسته نمى شود.13 چنان که افراد کارهاى خود را براساس مشورت و هم فکرى انجام دهند، کمتر گرفتار خطا و اشتباه مى شوند و اگر به خطا هم گرفتار شوند، مورد مذمّت و سرزنش قرار نمى گیرند; زیرا وظیفه خود را انجام داده اند و اگر اشتباهى رخ داده به خاطر دیگران و خطاى آنان بوده است و اگر به پیروزى و موفقیت نایل آیند، کمتر مورد حسد واقع مى شوند; زیرا دیگران پیروزى وى را از خودشان مى دانند و معمولا انسان ها نسبت به کارى که خودشان انجام داده اند، حسد نمىورزند. امام کاظم(علیه السلام)در این باره مى فرمایند:کسى که با دیگران مشورت کند، راهى را که مى رود چنانچه صحیح باشد، مورد مدح و ستایش دیگران قرار مى گیرد و چنانچه به نتیجه مطلوب نرسد، مورد سرزنش قرار نمى گیرد.14 زمانى که زمامداران (فرمانروایان) شما برگزیدگان و بهترین شما باشند و توان گر شما، سخاوتمند باشند و کارهایتان با مشورت و همفکرى انجام گیرد، در این صورت زنده ماندن براى شما بهتر از مرگ است.15 به عبارت دیگر، انسان ها در حیات پاکیزه قرار دارند و امور زندگى آنان براساس تدابیر حکیمانه اداره مى شود و بخشى از شایستگى حیات در این دنیا متأثر از مشورت و همفکرى است. مولوى مى گوید: مشورت ادراک و هشیارى دهد *** عقل ها مرعقل را یارى دهد گفت پیغمبر بکن اى رایزن *** مشورت، کالمستشار مؤتمن مشورت در کارها واجب بود *** تا پشیمانى در آخر کم شود مشورت کن با گروه صالحان *** بر پیمبر، امر شاورهم بخوان (امرهم شورى) براى این بود *** کز تشاور سهو و کژ کمتر شود کاین خردها چون مصابیح انور است *** بیست مصباح از یکى روشن تر است.16 ویژگى ها و صفات مشاور کامل بودن و جامعیت از ویژگى هاى منحصر به فرد دستورات اسلام بوده و در آموزه هاى آن به تمام ابعاد مسائل اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، خانوادگى، حرفه اى و... اشاره شده است. به گونه اى که مى توان براى بسیارى از سؤال هاى مطرح در هر عصر و زمانى، پاسخى دقیق و قانع کننده یافت. این پاسخ ها و راه کارها با تتبع و اجتهاد در آیات و روایات و با بهره گیرى از نعمت عقل به دست آید. مشاوره و نظرخواهى و هم فکرى، که در دستورات دینى به آن توصیه فراوان شده، نیز مشمول قوانین اسلامى بوده و شرایط و خصوصیات مشورت و مشاور در آن بیان گردیده است. در اینجا به مهم ترین ویژگى هاى مشاور از منظر اسلام اشاره مى شود: 1. عاقل بودن از منظر اسلام، یکى از اصلى ترین تکیه گاه هاى اسلام در امور دنیوى و اخروى انسان ها قوّه تعقّل و خردورزى آنان است. از منظر این آیین ابدى، انسان حق ندارد آنچه را که عقل نادرست مى داند، باور کند و به آن عمل نماید. عقل از نگاه دینى، حجت باطنى انسان ها و یکى از هدیه هاى بزرگ الهى، به بشریت است که در سایه آن، راه صحیح و درست مشخص مى گردد. اگر چه عقل به تنهایى این توانایى را ندارد تا انسان ها را به سرمنزل کمال و سعادت برساند، ولى این مهم در پرتو شرع و دستورات دینى امکام حصول دارد. در منطق قرآن کریم، عقل به عنوان یکى از اسباب سترگ نجات و هدایت انسان معرفى شده و خردمندان مورد مدح و ستایش این کتاب جاودانه قرار گرفته اند: (الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ) (زمر: 18); آن کسانى که به سخن گوش مى دهند و از بهترین آن پیروى مى کنند، ایشانند کسانى که خدا هدایتشان کرده و اینان خردمندانند. این آیه کریمه افراد هدایت یافته را کسانى مى داند که صاحب خرد و اندیشه هستند و در سایه خرد و تعقل مى توانند گزینه هاى درست را انتخاب کرده و جزو هدایت یافتگان باشند. از این رو، با توجه به اینکه خرد و عقل جایگاه ویژه اى در ترقّى و پیشرفت معنوى و مادى انسان ها دارد، در دستورات اسلامى بخصوص در فرمایشات ائمّه اطهار(علیهم السلام) به افراد توصیه شده است تا با اشخاص عاقل مشورت کنند و از فکر و نظر آنان بهره گیرند و از مشورت کردن با افراد جاهل برحذر باشند. امام صادق(علیه السلام) در این باره مى فرمایند: مشورت شایسته نیست، جز با رعایت حدود و شرایطش انجام پذیرد، چه در غیر این صورت زیان آن براى مشورت کننده بیش از منافع و سودش خواهد بود. این شرایط عبارتند از: خردمند و صاحب نظر بودن مشاور... .17 و در روایتى دیگر رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) مى فرمایند: دوراندیشى عبارت است از مشاوره با عاقل و اطاعت از او... وقتى عاقل خیرخواه به تو مشاوره داد، قبول کن.18 روشن است که دلیل ارجاع به صاحبان خرد و اندیشه صحیح در مشاوره، به دلیل منفعت ها و فوایدى است که در مشاوره وجود دارد. در بعضى از فرمایشات معصومان(علیهم السلام)علاوه بر توجه دادن به مشاوره با افراد عاقل، به برکات و فواید آن نیز اشاره گردیده است. در این زمینه پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)مى فرمایند: مشورت کردن با عاقل خیرخواه، برکت، رشد، و توفیقى از جانب خداوند متعال است. و وقتى که مشاور عاقل خیرخواه به تو توصیه اى کرد، نباید مخالفت کنى، به درستى که در مخالفت و توجه نکردن، هلاکت و خسران است.19 حضرت على(علیه السلام)نیز مى فرمایند: کسى که با صاحبان خرد مشورت کند به سوى رشد (سعادت) هدایت مى شود.20 در این دو روایت، چند نکته قابل توجه است: الف. لزوم مشورت با افراد خردمند و عاقلى که خیرخواه باشند; ب. مشاوره با افراد خردمند سبب رشد، برکت، توفیق الهى و کمال است; ج. مخالفت با توصیه هاى مشاور عاقل موجب هلاک و خسران مى باشد. 2. دانش و تخصص در آموزه هاى دینى و در سیره عقلا و اندیشمندان، براى تخصص و خبرگى در شغل و حرفه مربوط و در لزوم مراجعه به افراد صاحب نظر و خبره، جایگاه ویژه اى قائل بوده و آن را یکى از اصول مسلّم عقلایى تلقّى مى کنند. اگر کسانى براى رفع مشکل و سؤال خود به افراد غیرمتخصص رجوع کنند، مورد سرزنش و مذمّت قرار مى گیرند. این سرزنش به این دلیل است که فرد جاهل و کسى که در رشته خود تخصصى ندارد، نه تنها توانایى حل مشکل را ندارد بلکه به دلیل بى تجربگى بر میزان مشکلات مى افزاید. در قرآن کریم به روشنى دستور داده شده تا انسان ها به افراد خبره و کاردان رجوع کنند:(فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّکْرِ إِن کُنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ) (نحل: 43); از اهل اطلاع و خبره سؤال کنید اگر نمى دانید. در تفسیر نمونه ذیل آیه مذکور مى فرماید: ذکر به معناى آگاهى و اطلاع است و اهل ذکر مفهوم وسیعى دارد که همه آگاهان و اهل اطلاع را در زمینه هاى مختلف شامل مى شود.21 مشاور نیز به لحاظ اینکه مورد مراجعه مردم است و باید آنها را هدایت و راهنمایى کند، باید از علم و تخصص مربوط به آن مسئله برخوردار باشد. در غیر این صورت، ضررش بیشتر از نفع آن خواهد بود. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى فرمایند:بهترین کسى که مشورت کنى صاحبان عقل و علم اند و صاحبان تجربه و دوراندیشى.22 پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) در جنگ خندق وقتى براى دفاع از مدینه با لشگریان و یاران خود مشورت نمودند، بیشتر به نظر سلمان فارسى، که تجارب جنگى و تخصص جنگى داشتند، اهمیت دادند و در نهایت نیز نظر او را پذیرفته و اطراف مدینه را به پیشنهاد ایشان خندق کندند و بدینوسیله، از ورود دشمن خطرآفرین به مدینه جلوگیرى نمودند. بنابراین، مشاور مى بایستى در حد امکان از بینش قوى و تخصص لازم بهره مند باشد تا بتواند گره مراجع را باز نموده و اندیشه او را در مسیرى درست رهنمون شود. 3. رازدارى یکى از اصول اخلاقى و تربیتى اسلام رازدارى و فاش نکردن اسرار خود و دیگرن است. چه بسا ممکن است کرامت انسانى فرد در صورت فاش شدن اسرار و رازهاى نهانى اش لطمه بیند و دیگران از این پیشامد و جریان سوء استفاده کنند. از این رو، در دستورات اخلاقى و تربیتى دین اسلام توصیه شده که هرگز اسرار ویژه خود را، حتى به دوستان صمیمى خود نگویید; زیرا ممکن است آنان روزى دشمن شما شوند و از این فرصت سوء استفاده نمایند. تأکید به رازدارى و کتمان سرّ در رابطه با اسرار دیگران و مسائل خصوصى دیگران، که مورد اطلاع فرد است، بیشتر بوده و سفارش اکید شده که نباید حرف هاى نهانى مردم و راز و رمز زندگى فردى و اجتماعى آنان را که در اختیار شماست، فاش گردد و کتمان سرّ برادران دینى یکى از وظایف اخلاقى مؤمنان شمرده شده است. حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در ضمن توصیه هاى اخلاقى و حکومتى که به مالک اشتر دارند، به رازدارى مردم توصیه مى کنند، آن حضرت در الگوبردارى از قرآن کریم، به مالک اشتر تأکید مى کند که تو به عنوان نماینده حکومت، بیش از هر کس سزاوار حفظ اسرار مردم هستى. مردم به هنگام مشکلات و ناملایمات، با تو به طرح اسرار خود مى پردازند. تو باید با حوصله کامل پاى حرف آنان بنشینى و سنگ صبور و رازدار آنان باشى.23 در تفسیر نمونه ذیل آیات 4 تا 6 سوره یوسف آمده است: از درس هایى که این بخش از آیات سوره یوسف به ما مى دهد، درس حفظ اسرار است که گاهى در مقابل برادران نیز باید عملى شود. در زندگى انسان اسرارى وجود دارد که اگر فاش شود، ممکن است آینده او و جامعه اش را با خطر مواجه کند. خویشتن دارى در حفظ اسرار و راز خود و دیگران یکى از نشانه هاى وسعت روح و قدرت اراده است.24 امام رضا(علیه السلام)مى فرمایند:مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر اینکه سه خصلت داشته باشد: سنّتى از پروردگار متعال و سنّتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) و سنّتى از امام و پیشوا; سنّت پروردگار کتمان اسرار است، سنّت پیامبر مدارا با مردم است و سنّت امام شکیبایى در برابر ناراحتى ها و مشکلات مى باشد.25 البته، مراد از کتمان سرّ در این روایت بیشتر ناظر به کتمان اسرار دیگران است. مشاور به عنوان کسى که مورد اعتماد و محرم اسرار آنان است مى بایستى رازدارى را در حدّ اعلاى آن رعایت نماید در غیر این صورت، هم مردم به او کمتر مراجعه و اعتماد خواهند کرد و هم اینکه افشاى اسرار مراجعان چه بسا موجب درگیرى ها، سوءظن ها و اختلافات گردد. امام جعفر صادق(علیه السلام) در رابطه با رازدارى مشاور مى فرمایند: «انّ المشورة لاتکون بحدودها... والرابعة ان تطّلعه على سرّ فیکون علمه به کعلمک بنفسک، ثم یسّر ذلک و یکتمه...»;26 مشورت داراى حدودى است... چهارمین آن این است که اگر آگاه کنى مشاور را بر اسرار خودت، آگاهى او بر اسرارت مانند آگاهى خودت بر اسرارت باشد، و لذا باید آن را مکتوم و پوشیده نگه دارد. حضرت على(علیه السلام)نیز مى فرمایند: «المستشار مؤتمن»;27 مشاور امانت دار است. کسى که امانت دار باشد در امانت خیانت نمى کند و راز افراد را فاش نمى سازد. البته، در مواردى مشاور مى تواند و گاهى باید اسرار مراجع را فاش کند و آن زمانى است که مراجع احتیاج پیدا مى کند از متخصصان دیگر کمک بگیرد. در این صورت، مشاور باید اطلاعات خود را در اختیار متخصصان مربوط قرار دهد تا آنان بتوانند با اطلاعات کافى به جهت حل مشکل مراجع اقدام کنند. 4. دیندارى و تقوا یکى از صفات پسندیده و ارزش هاى جاودانه و سعادت بخش، تقوا و دیندارى است. دیندارى و رعایت حدود احکام الهى و تقیّد به دستورات شرع مقدّس اسلام و پرهیز از گناهان از مسائلى است که نظیر و همتایى نمى توان براى آن یافت; چه اینکه این خصیصه موجب کمال دنیوى و اخروى انسان مى گردد. کسى که آراسته به این گوهر گرانبها باشد، در چهارچوبه قوانین الهى قرار مى گیرد و از بندگان مطیع پروردگار شمرده مى شود. این التزام و پاى بندى به دستورات خالق متعال موجب رشد مادى و معنوى انسان مى گردد و او را از پرتگاه هاى خطرناک محافظت نموده و از فتنه ها دور مى سازد. تقوا به مثابه یک نگهبان قوى و یک کنترل کننده مطمئن، جلوى سرکشى نفس اماره را سد کرده، صاحب تقوا را از هلاکت معنوى مصون مى دارد و دریچه هاى نور و هدایت را به او مى نمایاند. امیرالمؤمنین على(علیه السلام)مى فرمایند:بدانید که هر کسى که از خداى هراسد و تقوا پیشه کند براى او راه بیرون شدن از فتنه ها و چراغى در تاریکى ها قرار مى دهد، و او را در آنچه میل و خواست اوست جاویدان مى دارد، و در نزد خود در منزل کرامت فرود مى آورد، در سرایى که خاص خود ساخته و سایه اش عرش است، و روشناییش خشنودى او، و زایران آن فرشتگان و دوستانش پیامبران وى اند.28 تقوا موجب سهولت در کارها، رهایى از شدائد، رزق فراوان و محبوب شدن در دل هاى مؤمنان مى گردد. قرآن کریم مى فرماید:(وَ مَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ...)(طلاق: 2و3); هر کس تقوا و پرهیزکارى پیشه کند، خداوند براى او راه بیرون شدن از سختى ها و شدائد را قرار مى دهد و از راه هایى که گمان نمى برد رزق و روزى مى دهد. در آموزه هاى دینى سفارش شده که مشاور هم باید فردى دیندار و باتقوا باشد و به افراد توصیه شده با افراد دیندار و با تقوا مشاوره کنند; زیرا آنان اهل خیانت نبوده، براساس مصالح واقعى افراد قضاوت مى کنند. در مشاوره نیز با همفکرى با مراجعان، آنان را به خیر و نیکى رهنمون نموده، و نه تنها مصالح دنیوى بلکه مصالح اخروى آنان را نیز در نظر دارند و با دلسوزى و صداقت کامل، مشورت کننده را راهنمایى مى نمایند. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله)در این رابطه مى فرمایند: «شاور المتقین الذین یؤثرون الاخرة على الدنیا و یؤثرون على انفسهم فى امورکم»;29 با پرهیزکاران که آخرت را بر دنیا و کارهاى شما را بر مصلحت خود ترجیح مى دهند و ایثار مى کنند مشورت نمایید. در حدیثى دیگر حضرت امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: «استشر فى امرک الذین یخشون ربّهم»;30 با کسانى که از خدا ترس دارند و مطیع پروردگارند مشورت کن. آراستگى به صفت تقوا موجب اعتماد بیشتر مراجع، نفع دنیوى و اخروى او، دلسوزى بیشتر از ناحیه مشاور، مصون بودن از انحراف و... است. در روایتى نورانى از امام صادق(علیه السلام) به این مطلب اشاره شده، آنجا که مى فرمایند: «استشر العاقل من الرجال الورع فانّه لا یأمر الّا بخیر، و ایّاک و الخلاف، فانّ خلاف الورع العاقل مفسدة فى الدین و الدنیا»;31 با افراد عاقلى که پرهیزکارند مشورت کن، به درستى که جز به خیر و صلاح امر نمى کنند و پرهیز کن از مخالفت با افراد با تقواى عاقل، زیرا موجب ضرر و خسران در دین و دنیاى تو مى گردد. نکته اى که در اینجا ضرورى به نظر مى رسد ابعاد تقوا در مشاوره است که از موارد آن مى توان به رعایت حدود الهى در نگاه، تماس بدنى در بیان توصیه ها، رعایت مصالح واقعى مراجع، عدم سوء استفاده از مراجع و... اشاره نمود. 5. صمیمى بودن محبّت و صمیمیت زیباترین و جذاب ترین ابزارى است که در بسیارى از موارد مى تواند نقش آفرین بوده و ثمرات زیادى داشته باشد، به گونه اى که مى توان در پرتو آن نیروى جاذبه و اعتماد متقابل را تقویت کرد، انسان ها را به وسیله آن به سوى حق و عدالت هدایت، ارتباطات را نیکو، افراد را به همدیگر خوشبین ساخت. محبّت همان مهربانى، رأفت، مدارا، دل سوزى، ترحم، صمیمیت و صفاى دل است که داراى شاخه هایى مانند: محبت دوجانبه پدر و مادر با فرزندان، همسران، همسایگان، دوستان، استاد و شاگرد، مراجع و مشاور، امام و امت و... مى باشد که سرچشمه آثار درخشان و برکات بوده و پدیدآورنده مدینه فاضله و زیبایى زندگى و روابط اجتماعى خواهد شد. بر همین اساس، در آموزه هاى دینى به این مفهوم توجه ویژه اى شده است. قرآن مى فرماید: (مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ) (فتح: 29); محمّد(صلى الله علیه وآله) رسول خداست و کسانى که با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و در میان خود مهربان و با محبت هستند. امیرالمؤمنین حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند:«أشرف الشیّم رعایة الودّ»32; برترین خوى ها، رعایت کردن حریم دوستى و محبّت است. همچنین آن حضرت در نامه اى به بعضى از عمّال حکومت اسلامى چنین مى فرمایند: «واحفض للرّعیة جناحک و ابْسط لهم وجهَکَ و اَلِن لَهُم جانبک»;33 بال هاى محبت را براى رعیّت بگستران و با مردم گشاده روى و فروتن باش. محبت و علاقه به همدیگر، تلخى ها را بى اثر و بذر علاقه مندى و صفا را در دل ها مى افشاند. مولانا جلال الدین در دیوان مثنوى مى گوید: «لقمان حکیم داراى ارباب با محبت بود به طورى که هر غذایى را که مى خواست تناول کند، نخست آن را نزد لقمان نهاده، سپس نیم خورده لقمان را مى خورد. روزى ایشان خربزه اى آورد و آن را پاره کرده و یک قاچ به لقمان داد، لقمان وقتى آن را خورد متوجه شد که بسیار تلخ است، ولى چیزى نگفت و آن را با لذّت و شوق خورد. به این ترتیب ارباب او قاچ هاى دیگرى به لقمان داد و آن را خورد، تنها یک قاچ باقى ماند و خودش آن را تناول کرد، ولى متوجه شد که بسیار تلخ است. زبانش آبله زد و گلویش سوخت و به لقمان گفت: این زهر را چگونه نوش کردى؟ لقمان گفت: آن همه نیکى به من کردى در میان آنها یکى تلخ بود، آیا سزاوار است که به خاطر یک تلخى آن همه نیکى ها را فراموش کنم و ناشکرى نمایم؟ از این رو، این زهر را به خاطر شیرینى هاى محبت و صمیمیت تو نوش جان کردم. از محبت تلخ ها شیرین شود *** وز محبت مس زرین شود از محبت خارها گل مى شود *** وز محبت سرکه ها مل مى شود از محبت نار نورى مى شود *** وز محبت دیو حورى مى شود.34 اگر مشاور فردى با صفا و محبت باشد، افراد شیفته او شده، توصیه هاى او را به جان و دل خریده، عمل مى کنند. حتى اگر به کارى سخت و خوردن دارویى تلخ فرمان دهد، اطاعت مى کنند و از تعامل با او احساس آرامش مى کنند. در پرتو این آرامش و صفا، کدورت ها، افکار منفى و مشکلات زندگى از آنها دور شده، دل هاى آنان نورانى مى شود. امام صادق(علیه السلام) مى فرمایند: مشاور باید دوست صمیمى باشد و اگر دوست صمیمى شد، سرّ تو را که بر او آشکار ساخته اى پنهان خواهد کرد.35 و در جاى دیگر مى فرمایند: «انّ المشورة لاتکون الّا بحدودها... و الثالثة ان یکون صدّیقاً مؤاخیاً...»;36 مشورت شایسته نیست جز با رعایت حدود و شرایط... شرط سوم آن است که مشاور صادق و با محبت باشد. 6. خیرخواهى نصیحت و خیرخواهى به همنوعان، به ویژه برادران دینى در فرهنگ اسلامى از اهمیت و جایگاه قابل توجهى برخوردار است و در دستورات اخلاقى اسلام به آن سفارش و تأکید فراوان شده است. در آموزه هاى دینى توصیه شده که افراد جامعه انسانى و اسلامى غمخوار همدیگر بوده، آنان را به صلاح و خیر دعوت کنند. امام صادق(علیه السلام)مى فرمایند: براى مؤمن واجب است تا مؤمن دیگر را نصیحت و خیرخواهى کند.37 این وظیفه درباره مصلحان اجتماعى و انبیاى الهى از اهمیتى مضاعف برخوردار است، به گونه اى که در قرآن کریم دعوت و تبلیغ انبیاى الهى با واژه «نصیحت» معرفى شده است. قرآن از زبان حضرت نوح(علیه السلام)چنین نقل مى کند: (أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاَتِ رَبِّی وَأَنصَحُ لَکُمْ)(اعراف: 62); پیام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و اندرزتان مى دهم. حضرت هود(علیه السلام) نیز اعلام مى کند: (أُبَلِّغُکُمْ رِسَالاتِ رَبِّی وَأَنَاْ لَکُمْ نَاصِحٌ أَمِینٌ)(اعراف: 68); پیام هاى پروردگارم را به شما مى رسانم و براى شما خیرخواهى امینم. قوام نصیحت به انگیزه هاى خیرخواهانه و بدون ناخالصى از سوى نصیحت کننده مى باشد. در استعمال واژه عربى نیز این مضمون در معنا اشراب شده و به هر گفتارى یا عملى که در آن خیر نصیحت شونده منظور شده باشد و معناى تصفیه کردن و خالص کردن باشد، اطلاق مى گردد.38 نصیحت و خیرخواهى، گستره وسیعى دارد و هرگونه گفتار و کردار خیرخواهانه را دربر مى گیرد: ارشاد به مصالح دینى، دنیوى، کمک به اصلاح امور، جلوگیرى از لغزش، تنبیه در صورت غفلت و... خیرخواهى و نصیحت همچنین زبان خاصى نمى شناسد، ممکن است ناصح براساس تشخیص، گاهى از زبان انتقاد و گاهى از زبان تعریف و تمجید، براى رفع مشکل مراجع استفاده کند. امیرالمؤمنین على(علیه السلام)انتقادها و اعتراض هاى خود را نسبت به معاویه «نصیحت» دانسته و در نامه اى به او مى نویسد: «وَ اعْلَم اَنّ الشَیطانَ قَد ثَبَّطَکَ عَن اَنْ تُراجِعَ اَحسَنَ اُمورُکَ و تَأذَنَ لِمَقالِ نصیحِکَ»;39 بدان که شیطان نمى گذارد تو به نیکوترین کارهایت بپردازى و اندرزى را که به سود توست بشنوى. گاهى ممکن است نظر نصیحت کننده براى نصیحت شونده خوشایند نباشد و از این رو، ناصح نباید خوشایندى منصوح را در نظر بگیرد، بلکه باید مصالح واقعى منصوح را لحاظ کند، نه میل و گرایش او را. حضرت على(علیه السلام) در وصیت خود به امام حسن مجتبى(علیه السلام)فرمودند:« وامحض اخاک النصیحة، حسنة کانت أو قبیحة»;40 براى برادرت نصیحت را خالص گردان، چه در نزد او تصوّر او «نیکو» باشد و یا «زشت». مشاور نیز به عنوان کسى که مورد اعتماد و مشورت قرار مى گیرد، باید خیرخواه و نصیحت کننده به صلاح و رستگارى واقعى باشد و منافع شخصى خود و دیگران را هرگز در نظر نگیرد، بلکه مصالح مراجع را در نظر داشته باشد. امیرالمؤمنین على(علیه السلام) در نامه اى به محمّدبن ابى بکر چنین مى نویسد:«و أنصح المرء اذا استشارک»;41 وقتى کسى از تو مشورت خواست او را خیرخواه باش. امام صادق(علیه السلام) نیز مى فرمایند:« شاور فى امورک مما یقتضى الدّین مَن فیه خمس خصال: منها النصح»;42 در مواردى که دین اقتضا مى کند با افرادى مشورت کن که پنج ویژگى داشته باشند از جمله خیرخواهى و نصیحت. پیامبر گرامى(صلى الله علیه وآله) در روایتى علاوه بر اشاره بر لزوم خیرخواهى مشاور، به فواید مشاوره با افراد عاقل و خیرخواه نیز اشاره نموده، مى فرمایند: « مشاورة العاقل الناصح رشد و یمن»;43 مشاوره با افراد عاقل و خیرخواه باعث رشد و برکت است. در جاى دیگر مى فرمایند: « اذا اشار علیک العاقل الناصح فاقبل و ایّاک و الخلاف علیهم فانّ فیه الهلاک»;44 وقتى مشاور عاقل و خیرخواه به تو نصیحتى کرد قبول کن و اگر مخالفت کنى در هلاکت و خسران گرفتار مى شوى. نتیجه گیرى اسلام به عنوان مکتبى جامع و همه جانبه نگر به تمام ابعاد وجودى و نیازهاى انسان توجه کرده است. یکى از مسائل مهم و ارزشمند در گستره زندگى اجتماعى، تعامل و همفکرى و مشورت است که به این مسئله در آموزه هاى دینى توجه ویژه شده است و روایات بسیار و آیاتى از قرآن کریم به این امر اختصاص یافته است. همان گونه که در مقاله حاضر ملاحظه نمودید براى مشاور ویژگى هاى زیادى شمرده شده بود که از جمله آنها، عاقل بودن، دانش و تخصص کافى، رازدارى، تقوا، صمیمى بودن و خیرخواهى مى باشد. همچنین در بعضى روایات به آثار و فواید این ویژگى ها اشاره شده و همه آنها در راستاى تعامل بهتر و ارتباط مطلوب تر مراجع و مشاور مى باشد. پى نوشت ها 1ـ راغب اصفهانى، مفردات الفاظ القرآن، بیروت، دارالشامیه، 1416، ص 470. 2ـ على اکبر دهخدا، لغت نامه، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ج 12، ص 18478. 3ـ فرهنگ نشر نو، ترجمه محمدرضا جعفرى، چ ششم، تهران، دانشیار، 1378، ج 2ـ1، ص 251. 4ـ رابرت گیبسون و میشل، مشاوره و روان درمانى، جمعى از مترجمان، تهران، بعثت، 1376، ص 54. 5. Amrican psychological Association, omitte on professianal Standards (1981). Speciality Guidelines for the delivery of services by Counseling psychologists. American psychologists vol, 36, pp. 652-663. 6ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1361، ص 144. 7ـ جلال الدین سیوطى، الدرُالمنثور فى التفسیرالمأثور، قم، دارالفکر، 1414، ج 2، ص 359. 8و9ـ عبدالواحد آمدى، غررالحکم و دررالکلم، ج2، ص670/ ح 10063. 10ـ نهج البلاغه، ترجمه سیدکاظم ارفع، تهران، فیض کاشانى، 1378، ص 1256، ح 152. 11ـ عبدالواحد آمدى، پیشین، ح 10052. 12ـ نهج البلاغه، ح 161. 13ـ جلال الدین سیوطى، پیشین، ج 2، ص 359. 14ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى، 1403، ج 72، ص 104، ب 48، ح 37. 15ـ همان، ج 74، ص 139، ب 7، ح 14. 16ـ جلال الدین محمّد مولوى، مثنوى معنوى، به خط میرخانى، دفتر اول، ص 5. 17 و 18 و 19 و 20ـ20ـ محمّباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 102، ب 48، ح 30/ ج 72، ص 105، ب 48، ح 41/ ج 72، ص 102، ب 48، ح 27/ ص 105، ب 49، ح 39. 21ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیشین، ج 11، ص 241. 22ـ جمال الدین محمّد خوانسارى، شرح غررالحکم و دررالکلم، تهران، دانشگاه تهران، 1373، ج 3، ص 428. 23ـ نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدى، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى، 1378، ص 327، ن 53. 24ـ ناصر مکارم شیرازى و همکاران، پیشین، ج 9، ص 318. 25ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 75، ص 334، ب 26، ح 1. 26ـ همان، ج 72، ص 102، ب 48، ح 30. 27ـ همان، ج 72، ص 101، ب 48، ح 22. 28ـ نهج البلاغه، ترجمه عزت اللّه فولادوند، تهران، صائب، 1380، ص 239، خ 182. 29ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 103، ب 48، ح 33. 30ـ همان، ص 100، ب 48، ح 19. 31ـ همان، ج 72، ص 101، ب 48، ح 26. 32ـ عبدالواحد آمدى، پیشین، ترجمه محمّدعلى انصارى، تهران، ج 1، ص 209، ح 53. 33ـ نهج البلاغه، ترجمه عزت اللّه فولادوند، ص 375، ن 46. 34ـ جلال الدین محمّد مولوى، پیشین، دفتر دوم، ص 143. 35ـ شیخ عبّاس قمى، سفینة البحار، تهران، فراهانى، 1363، ج 1، ص 718. 36ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 102، ب 48، ح 30. 37و38ـ محمّدبن یعقوب کلینى، اصول کافى، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1387ق، ج 9، ص 94. 39ـ نهج البلاغه، ترجمه عزت اللّه فولادوند، ص 413، ن 73. 40ـ ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیة اللّه مرعشى نجفى، 1404، ج 16، ص 108. 41ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 99، ب 48، ح 12. 42ـ همان، ص 103، ب 48، ح 33. 43ـ همان، ص 102، ب 48، ح 27. 44ـ همان، ص 105، ب 49، ح 41. .......................................................... منبع:ماهنامه معرفت، شماره 117
ماهنامه معرفت، شماره 117

این موضوعات را نیز بررسی کنید:

جدیدترین ها در این موضوع

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

رفتار و منش امام خمینی (ره) با دختران

در همۀ جوامع بشری، تربیت فرزندان، به ویژه فرزند دختر ارزش و اهمیت زیادی دارد. ارزش‌های اسلامی و زوایای زندگی ائمه معصومین علیهم‌السلام و بزرگان، جایگاه تربیتی پدر در قبال دختران مورد تأکید قرار گرفته است. از آنجا که دشمنان فرهنگ اسلامی به این امر واقف شده‌اند با تلاش‌های خود سعی بر بی‌ارزش نمودن جایگاه پدر داشته واز سویی با استحاله اعتقادی و فرهنگی دختران و زنان (به عنوان ارکان اصلی خانواده اسلامی) به اهداف شوم خود که نابودی اسلام است دست یابند.
تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

تبیین و ضرورت‌شناسی مساله تعامل مؤثر پدری-دختری

در این نوشتار تلاش شده با تدقیق به اضلاع مسئله، یعنی خانواده، جایگاه پدری و دختری ضمن تبیین و ابهام زدایی از مساله‌ی «تعامل موثر پدری-دختری»، ضرورت آن بیش از پیش هویدا گردد.
فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

فرصت و تهدید رابطه پدر-دختری

در این نوشتار سعی شده است نقش پدر در خانواده به خصوص در رابطه پدری- دختری مورد تدقیق قرار گرفته و راهبردهای موثر عملی پیشنهاد گردد.
دختر در آینه تعامل با پدر

دختر در آینه تعامل با پدر

یهود از پیامبری حضرت موسی علیه‌السلام نشأت گرفت... کسی که چگونه دل کندن مادر از او در قرآن آمده است.. مسیحیت بعد از حضرت عیسی علیه‌السلام شکل گرفت که متولد شدن از مادری تنها بدون پدر، در قرآن کریم ذکر شده است.
رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

رابطه پدر - دختری، پرهیز از تحمیل

با اینکه سعی کرده بودم، طوری که پدر دوست دارد لباس بپوشم، اما انگار جلب رضایتش غیر ممکن بود! من فقط سکوت کرده بودم و پدر پشت سر هم شروع کرد به سرزنش و پرخاش به من! تا اینکه به نزدیکی خانه رسیدیم.

پر بازدیدترین ها

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

راههای رسیدن به آرامش روانی از نگاه قرآن

قرآن کریم که بزرگترین معجزه پیامبراکرم(ص) است و تمام آنچه را که بشر برای هدایت نیاز داشته ودر آن آمده است، کاملترین نسخه برای آرامش روح است.
تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان ʆ) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

تعامل اعراب مسلمان و ایرانیان (6) نقش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در فتح ایران

این نوشتار در نقد سلسله مقالاتی است که فتح ایران توسط اعراب مسلمان را یکی از مقاطع تلخ تاریخ معرفی نموده‌اند.
Powered by TayaCMS