15 فروردین 1397, 17:3
امیرالمومنین علی(ع) در وصیت خویش به امام حسن مجتبی(ع) میفرماید: «فاحی قلبک بالموعظه و امته بالزهد؛ (ای پسرم) دل خود را با پند و اندرز زنده بدار و با زهد و پارسایی بمیران»(نهج البلاغه، نامه 31).حضرت در این وصیت و پند خویش، موعظه را موجب احیاء و زنده شدن قلب انسان معرفی نموده، ثمره اندرز دادن را، «بیدار شدن» انسان دانستهاند: «ثمره الوعظ الانتباه»(غررالحکم2: 547) از دیدگاه آن حضرت، پندها و اندرزها برای کسانی که بدانها عمل کنند، نسخهای شفابخش است: «المواعظ شفاء لمن عمل بها»(همان: 546). تاثیرگذاری مواعظ و پندها بر دلی است که وابسته به خواهشهای نفسانی نباشد و از قید و بند خواسته های نفسانی تهی باشد(همان:548). حضرت، کسانی را که از احوال دیگران پند میگیرند، عاقل خوانده: «العاقل من اتعظ بغیره»(همان: 546) و کسانی را که از مواعظ و اندرز دیگران سود نمیبرند، جاهل و نادان معرفی نموده است: «الجاهل لایرتدع و بالمواعظ لاینتفع؛ آدم نادان از کار زشت باز نایستد و به اندرزها هم سودمند نشود»(همان: 546).
حضرت در مقام بیان ویژگیهای شخص اندرزدهنده میفرمایند: از جمله اوصاف واعظ و پنددهنده این است که خود به مضمون موعظه و اندرز خویش عمل کند: «ربّ واعظ غیر مرتدع؛ بسا پنددهندهای که خود پند نگیرد و از عمل خلاف باز نایستد»(همان). در بیان دیگری، حضرت «واعظ بی عمل» را گمراه معرفی کرده است: «کفی بالمرء غوایه ان یامر الناس بما لایاتمر به و ینهاهم عمّا لاینتهی عنه؛ در گمراهی انسان همین بس که مردمان را به چیزی فرمان دهد که خود فرمانپذیر نیست، و آنها را از چیزی باز دارد که خود بازنایستد»(همان).
امیرالمومنین(ع) در ادامه وصیت خویش به امام حسن(ع) میفرماید: «و امته بالزهد؛ دل خود را با زهد بمیران».
دل و قلب انسان سکهای دو روست که برای زنده نگه داشتن یک رویه و میراندن رویه دیگر آن باید کوشید. گرایش ها و شوقهایی که به دل نسبت داده میشود، مختلف هستند. یک سلسله میلهای الهی، مانند میل به کمال و گرایش به کمال بی نهایت و رو به قرب خدا آوردن، شوق های مطلوب هستند و باید زنده باشند و هر چه زنده تر، فعال تر و مفیدتر باشند، مطلوبتر است. ولی در مقابل، دل انسان یک سلسله میل هایی هم به طرف حیوانیت و پستی دارد. شهوات و سایر تمایلات شیطانی و حیوانی و تمام گرایش های نفس اماره که در انسان هست و به دل نسبت داده میشود، از جمله اوصاف دل و گرایش های آن است که چون نامطلوب هستند، باید کشته شوند.
نباید اجازه داد این میل ها در انسان قوت یابند و نفس اماره بر انسان تسلط پیدا کند، باید این میل ها را کشت و الا نمیگذارند انسان ترقی کند. البته کشتن این امیال به این معنا نیست که به هیچ صورتی و در هیچ جا نباید به کار گرفته شوند، بلکه مقصود این است که به کار گیری آنها باید در جهت تکامل باشد و به عنوان وسیله ای برای کمال و تعالی و اطاعت خدا اعمال شوند.
کتابخانه هادی
پژوهه تبلیغ
ارتباطات دینی
اطلاع رسانی
فرهیختگان