نویسنده: علی جواهردهی
به مناسبت پنجم شعبان سالروز ولادت پربرکت سیدالساجدین(ع)
امام سجاد(ع) مظهر کامل و تمام مکارم اخلاقی است. آن حضرت(ع) همان گونه که در عبادت و بندگی خداوند اهتمامی بسیار داشت به گونه ای که در میان معصومان(ع) به فضیلت زین العابدین و سجاد شناخته شده، همچنین در سیره اجتماعی اش چنان بود که به بزرگواری اخلاقی معروف شده است.
امام زین العابدین، چنان که خود تجسم اخلاق و مکارم آن بود، زبان گویای مکارم اخلاقی نیز بود و آنچه خود در کمالش دارا بود، دیگران را بدان به قول و عمل دعوت میکرد.
نویسنده در این مطلب، گوشهای از مکارم اخلاقی آن حضرت را در سنت و سیره اش توصیف کرده است. با هم این مطلب را از نظر میگذرانیم.
اخلاق، نماد عقل و دین
برای هر چیزی نشانه ای است. شناخت ماهیت و حقیقت بسیاری از امور، سخت و دشوار است. این دشواری از چند جهت است؛ از جمله این که انسان احاطه علمی به تمام چیزها ندارد و تنها اندک دانش و ابزار شناختی در اختیار دارد. هر چند که انسان میتواند با بهرهگیری درست از همین ابزار شناختی و عمل براساس محتوا و مفاد آن، دریچهای دیگر به سوی حقیقت بگشاید و در نهایت به علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین برسد و ملکوت و حقیقت چیزها را بشناسد و فهم نماید.
امام زین العابدین در یک روایت به این نکته توجه میدهد که انسان باید براساس آنچه شناخت و علم دارد عمل کند؛ چرا که اگر براساس مبانی، بینشها و شناختهای خویش عمل نکند، اندک اندک قلب، نابینا میشود و قوت ادراکی و فهم خود را از دست میدهد. اما زین العابدین(ع) هنگامی که با پرسشهایی از طرف شخصی رو به رو شد، به آنها پاسخ میدهد؛ ولی شخص میرود و برمی گردد تا پرسشهای تازه ای را مطرح سازد. امام به شخص میفرماید: در انجیل آمده است که تا زمانی که به علمی عمل نکردید، علم دیگری را نخواهید، چرا که اگر به علمی عمل نشود، جز کفر نمی افزاید و جز از خدا دورتر نمی گرداند. (اصول کافی، ج 1، ص کتاب فضل العلم، باب استعمال العلم، حدیث4)
بنابراین از علم چیزی نپرسید مگر آن که قبلابه دانستههای خود عمل کرده باشید؛ چرا که اگر به دانستهها عمل نشود، آن دانش جز دوری ازخدا به دنبال نمیآورد. این دوری ازخدا به همان اندازه موجب افزایش جهل و نادانی میشود؛ زیرا سرچشمه همه علوم، خداوند تعالی است.
امام صادق(ع) در این باره میفرماید: علم، همزاد عمل است. هر که خوب بداند، عمل میکند و هر که به درستی عمل میکند علم خواهد داشت. علم فریاد به عمل کند و اگر پذیرا شود بماند و اگر نه، کوچ کند و برود. (همان، حدیث 27) بنابراین عمل از علم زاده میشود و علم در اثر عمل، رشد و افزایش مییابد.
امام باقر(ع) نیز میفرماید: اذا سمعتم العلم فاستعملوه و لتتسع قلوبکم فان العلم اذا کثر فی قلب رجل لایحتمله، قدرالشیطان علیه فاذا خاصمکم الشیطان فاقبلوا علیه بما تعرفون فان کید الشیطان کان ضعیفا. فقلت: و ما الذی نعرفه؟ قال: خاصموه بما ظهر لکم من قدره الله عزوجل؛ چون علم را شنیدید آن را به کار ببندید و باید دریا دل باشید؛ زیرا چون علم فراوان در دل تنگی انباشته شود که تحمل آن نتواند، شیطان بر آن دست یابد؛ چون شیطان با شما طرف شود با آنچه میدانید، به او رو کنید؛ زیرا کید شیطان سست است. گفتم: چیست آن چه میدانیم؟ فرمود: با او مبارزه کنید بدانچه از نیروی خدای عزوجل در وجود شما هویداست.(همان، حدیث 7)
بر این اساس، اگر کسی خواهان دست یابی به علم شهودی است، میبایست به همان علمی که میداند عمل کند تا با عمل به هر علمی، دری به سوی علم برتر وکامل تر گشوده شود.
به هر حال، برای هر چیزی نشانهای است که انسان از طریق این نشانهها میتواند نسبت به حقیقت آن چیز آگاهی یابد. نشانههای عقل و دین داری در شخص، اخلاق است؛ زیرا اخلاق تجلی گاه عقلانیت و دین داری انسان میباشد. اگر چه در برخی از روایات حیا در کنار عقل و دین به عنوان یکی از سه گانه جدایی ناپذیر معرفی شده است. به عنوان نمونه از امیرمومنان درباره جایگاه و ارزش عقل روایت شده که آن حضرت(ع) میفرماید: جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت: ای آدم، من مامور شده ام که تو را در انتخاب یکی از سه چیز، مخیر سازم؛ پس یکی را برگزین و دوتا را واگذار. آدم گفت: آن سه چیست؟ گفت: عقل و حیا و دین. آدم گفت: عقل را برگزیدم. جبرئیل به حیا و دین گفت: شما بازگردید و او را واگذارید. آن دو گفتند: ای جبرئیل، ما ماموریم هر جا که عقل باشد، با او باشیم، گفت: خود دانید و بالارفت. (اصول کافی، ج1، ص11، حدیث2)
اما این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که عقل، بنیاد دین است و دین داری، خود مظهر و نشانه ای از عقلانیت انسان است؛ چنانکه نشانه و مظهر عقلانیت و دین داری، حیاست که خود نمادی از حقیقت اخلاق است. بر کسی پوشیده نیست که اگر شخص عقل نداشته باشد و یا از عقل خود به درستی بهره نگیرد و یا به کار نبرد، هرگز دین دار یا دارای اخلاق و حیا نخواهد بود؛ از این رو تکلیف بر مدار عقل میگردد و خداوند انسان را به سبب دو امر عقل و اراده به عنوان مکلف مطرح میسازد.
به هر حال، نماد عقلانیت و دین داری انسان، اخلاق است و اگر کسی بخواهد درباره وضعیت دین داری و عقلانیت خود و یا دیگران قضاوت کند باید به درجه پای بندی اش به اصول اخلاقی توجه کند.
بر این اساس، اوج مکارم اخلاقی در شخص به معنای اوج دین داری و عقلانیت او خواهد بود. در مقابل، هر گونه فقدان بی اخلاقیها و نابهنجاریها بیانگر فقدان تدین و عقلانیت خواهد بود.
ضرورت بهره گیری از سبک زندگی ائمه
البته ناگفته نماند که آن حضرت(ص) همانند قرآن و دیگر امامان معصوم(ع) بر این نکته تاکید میکند که راه رهایی از خسران بزرگ در دنیا و آخرت، بهره مندی از سبک زندگی است که آنان با سنت و سیره خودشان ترسیم میکنند. نه آن که به عقل ناقص خود بسنده کرده و بر این باور باشیم که میتوانیم سبک زندگی کامل را با عقل ناقص خود به دست آوریم؛ چنان که بسیاری از مردم از جمله غربیان در دام عقل ناقص خویش میافتند و میگویند که ما نیازی به دین نداریم؛ زیرا عقل میتواند دین کامل را به ما نشان دهد؛ عقل هر چند که بنیاد همه چیز است؛ ولی این عقل تا در چارچوب مشخصی به کار گرفته نشود، به کمال نمی رسد و هنگامی که به کمال نرسید، نمی تواند مبنای سبک زندگی باشد؛ چرا که عقل تا پیش از کمال مطلق که شامل شهود ملکوت حقایق میشود، عقل ناقصی است. از این رو آن حضرت(ع) همانند دیگر معصومان(ع) عقول ناقص را ناتوان از درک سبک زندگی صحیح میشمارد و خواهان بهره مندی از سبک زندگی معصومان(ع) میشود؛ زیرا این سبک زندگی که آنان ارایه میدهند برخاسته از عقل کامل است که در سایه سار وحی رشد کرده و به کمال رسیده است. آن حضرت(ع) در این باره میفرماید: ان دین الله لایصاب بالعقول الناقصه ، و الاراء الباطله ، و المقاییس الفاسده ، ولایصاب الابالتسلیم، فمن سلم لنا سلم، و من اهتدی بنا هدی، و من دان بالقیاس و الرای هلک؛ به وسیله عقل ناقص و نظریههای باطل و قیاسهای فاسد و بی اساس نمیتوان به دین خدا دست یافت؛ تنها وسیله رسیدن به دین واقعی، تسلیم محض است؛ پس هر کس تسلیم ما اهل بیت باشد (از هر انحرافی) در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود. و شخصی که با قیاس و نظریات شخصی خود بخواهد دین را دریابد، هلاک میگردد. (مستدرک الوسائل: ج 71، ص 262، ح 52) به سخن دیگر، عقل مقدماتی و ابتدایی، هرچند زمینه ساز دست یابی انسان به عقل کامل در یک فرآیند عمل به علم و دانش است، ولی این کمال یابی تحت نظارت و راهنمایی کامل وحی الهی و عقل بیرونی اتفاق میافتد که پیامبران و امامان(ع) مسئولیت مدیریت و راهنمایی و انتقال آن را به عهده دارند. این همان چیزی است که در آیات قرآنی از آن به هدایت خاص الهی تعبیر شده است. (سوره بقره، آیه 83 و آیات دیگر)
مکارم اخلاق در سنت و سیره امام زین العابدین
هرچند که امام زین العابدین، به زینت عبادت کنندگان معروف است و مردم به سبب رابطه و پیوند بسیار مستحکم آن امام همام با خداوند این القاب را به ایشان داده اند و او را بسیار سجده کننده میشناسند، ولی این ارتباط مستحکم و قوی با خداوند بیانگر میزان عقلانیت بالای ایشان است که در اخلاق نیز خودنمایی میکند. اگر عقل و دین و اخلاق میخواست تجسم یابد، در شکل امام معصوم(ع) تجسم مییابد که این گونه نیز بوده است. در روایتی از پیامبر(ص) است که فرمود: لوکان العقل رجلالکان الحسن؛ اگر قرار بود عقل به صورت یک انسان تجسم پیدا کند به صورت امام حسن علیه السلام ظاهر میشد. (فرائد السمطین، ج 2، ص 86) این معنا اختصاص به حضرت امام حسن(ع) نداشت، بلکه همه انوار امامان(ع) که نور واحد هستند، این گونهاند.
امام زین العابدین، تجسم عقل است که از آن نمادهایی همچون تدین و اخلاق نیک ظهور مییابد. ازاین رو در سیره و سنت آن امام(ع) همه مکارم اخلاق را میتوان یافت و ایشان تجسم کامل اخلاق نیکی است که خداوند پیامبرش را به عنوان «انک علی خلق عظیم» بدان ستوده است. (قلم، آیه 4) داستانهای بسیاری از عفو و گذشت ایشان نسبت به کسانی که اذیت و آزار میرساندند، بیان شده است که همه اینها بیانگر عظمت روحی و شرح صدر و وسعت وجودی ایشان است. از جمله کمک به پسر عمویی که ایشان را میآزرد و بدزبانی میکرد.
صاحب کشف الغمه نقل کرده: روزی آن حضرت از مسجد بیرون آمده بود. مردی او را ملاقات کرد و به آن جناب دشنام و ناسزا گفت. غلامان آن حضرت خواستند به او صدمه زنند. فرمود: او را به حال خود واگذارید! پس به آن مرد رو کرد و فرمود: آنچه از کارهای ما بر تو پوشیده است، بیشتر است از آنچه تو بدانی و بگویی. بعداز آن فرمودند: آیا حاجتی داری تا تو را کمک کنیم؟ آن مرد شرمسار شد. سپس حضرت عبای خود را نزد او افکندند و امر فرمودند تا هزار درهم به او بدهند. پس از آن هر وقت آن مرد حضرت را میدید، میگفت: گواهی میدهم که تو از اولاد رسول خدایی.
همچنین آمده است که زمانی کنیزی ظرف آب به دست، آب روی دستان امام(ع) میریخت. ناگهان ظرف از دست او افتاد و بر صورت امام خورد و آن را زخمی کرد. امام نگاهی به او فرمودند. کنیز گفت: «والکاظمین الغیظ» (یعنی: متقین کسانی هستند که خشم خود را فرو میبرند). امام فرمود: خشمم را فرونشاندم. کنیز ادامه داد: «والعافین عن الناس» (یعنی: و از مردم میگذرند و عفو دارند)، امام فرمود: از توگذشتم. کنیز باز ادامه داد: «والله یحب المحسنین» (یعنی: خداوند نیکوکاران را دوست دارد) امام فرمودند: تو را به خاطر خدا آزاد کردم.
آن حضرت(ص) در سفارش خویش به دیگران میفرمود: ثلاث منجیات للمومن: کف لسانه عن الناس و اغتیابهم، و اشغاله نفسه بما ینفعه لاخرته و دنیاه و طول البکاء علی خطیئته؛ سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنان، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی که برای آخرت و دنیایش مفید باشد و بسیار گریستن بر اشتباهاتش. (تحف العقول: ص 402، بحارالانوار: ج 57، ص 041، ح 3) و براستی خوشان این گونه بودند و همواره به آخرت مشغول بود و بسیار میگریست. چنان که در مسئله غیبت مومن، امام صادق(ع) روایت میکند: مردی نزد امام زین العابدین(ع) آمد و گفت: شخصی به شما نسبتهای ناروا داده و شما را گمراه و بدعت گذار نامیده است. حضرت به وی فرمود: تو حق دوستی و همنشینی با او را مراعات نکردی و گفتار او را برای من نقل کردی. حق مرا نیز از بین بردی، زیرا سخنی از برادر دینی ام گفتی که من آن را نمی دانستم. هر دو خواهیم مرد و در روز قیامت از تو سوال خواهد شد که چرا غیبت برادر خود را کرده ای. از غیبت بپرهیز که غیبت غذای سگهای جهنم است. بدان کسی که زیاد عیوب مردم را به زبان میآورد، دلیل آن است که عیبهای خودش را در مردم جست وجو میکند.
از نظر آن حضرت(ع) غیبت رفتاری ضداخلاقی و هنجاری است که آثار بسیار سویی در زندگی دنیوی و اخروی شخص به جا میگذارد. به نظر آن حضرت(ع) عیب جویی و غیبت کردن اموری است که آدمی را به هلاکت میافکند. بنابراین پیش از این که به دیگری مشغول شود به خود مشغول شود و عیوب خود را بشناسد و در برطرف کردن آنها تلاش کند. آن حضرت(ع) در عبارتی میفرماید: ثلاث من کن فیه من المومنین کان فی کنف الله، و اظله الله یوم القیامه فی ظل عرشه، و آمنه من فزع الیوم الاکبر: من اعطی الناس من نفسه ما هو سائلهم لنفسه، و رجل لم یقدم یدا و رجلاحتی یعلم انه فی طاعه الله قدمها او فی معصیته، و رجل لم یعب اخاه بعیب حتی یترک ذلک العیب من نفسه؛ سه حالت و خصلت در هر یک از مومنین باشد در پناه خداوند و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهی خواهد بود و از سختیها و شداید محشر در امان است: اول آن که به مردم چیزی را دهد که از آنان برای خویش میخواهد (آنچه برای خود میپسندد را به آنان عطا کند)؛ دوم قدم از قدم برندارد تا آنکه بداند آن حرکتش در راه اطاعت خداست یا معصیت و نافرمانی او؛ سوم از برادر مومن خود (به عیبی که در خود نیز دارد) عیب جویی نکند تا آنکه آن عیب را از خودش دور سازد (تحف العقول: ص 402، بحارالانوار: ج 75، ص 114، ح 3)
آن حضرت اهل تقوا و صداقت و حیا و خوش رویی بود. از این رو، همواره بر این مکارم اخلاقی تاکید داشت و میفرمود: اربع من کن فیه کمل اسلامه، و محصت ذنوبه، و لقی ربه و هو عنه راض: وقا لله بما یجعل علی نفسه للناس، و صدق لسانه مع الناس، و الاستحیاء من کل قبیح عند الله و عندالناس، و حسن خلقه مع اهله؛ چهار خصلت است که در هر کس باشد، ایمانش کامل و گناهانش بخشوده خواهد بود و در حالتی خداوند را ملاقات میکند که از او راضی و خوشنود است: 1- رعایت تقوای الهی با کارهایی که برای مردم به دوش میکشد؛ 2- راست گویی و صداقت با مردم؛ 3- حیا و پاکدامنی نسبت به تمام زشتیها در پیشگاه خدا و مردم؛ 4- خوش اخلاقی و خوش برخوردی با خانواده خود. (مشکاه الانوار: ص 271، بحارالانوار: ج 66، ص 385، ح 84)
به عنوان نمونه و مشت از خروار این مطلب را در این جا ذکر میکنیم. میگویند: با آن که امام زین العابدین(ع) از هر کس نسبت به مادر خود بیشتر احسان مینمود و به نیکی با مادرش رفتار میکرد، ولی اغلب از خوردن غذا با وی امتناع میکرد و وقتی علت را جویا شدند و به وی گفتند: شما که از هر کس بیشتر به مادر خود عشق میورزید و به وی نیکی میکنید، چرا از غذاخوردن با او خودداری میکنید؟ حضرت در پاسخ فرمود: من به خاطر ادب و احترام مادرم با آن بزرگوار غذا نمی خورم؛ زیرا بیم آن دارم که به لقمه ای دست برم که مادرم زودتر متوجه او شده و قصد خوردن آن را داشته باشد و من با این کار عاق والدین گردم. (شرح صحیفه سجادیه فیض الاسلام دعای 42) آن حضرت(ع) اهل تواضع و فروتنی بود و از نسبت و پیوند خویش برای اهداف شخصی سود نمی جست. از این رو مخفیانه و پنهان سفر میکرد. در گزارشهای تاریخی و روایات بسیار آمده که امام سجاد(ع) اغلب با کسانی به سفر میرفت که وی را نشناسند و اگر آن حضرت را میشناختند با آنها شرط میکرد که در کارها با آنها مشارکت نماید. وقتی از حضرت(ع) علت این کار را میپرسیدند، میفرمود: بیم دارم از این که به نام رسول الله(ص)، بیش از آنچه استحقاق دارم با من رفتار شود.
آن حضرت(ع) اهل سخاوت و بخشش بود و در کنار تقوا، بر سخاوت مندی در سنت و سیره تاکید داشت. از نظر ایشان اگر کسی بخواهد در دنیا و آخرت سربلند در میان مردم باشد، به این دو امر (تقوا و سخاوت) باید تمسک جوید. از این رو میفرمود: ساده الناس فی الدنیا الاسخیاء، و ساده الناس فی الاخره الاتقیاء؛ در این دنیا سرور مردم، سخاوتمندان هستند؛ و در قیامت سید و سرور مردم، پرهیزکاران خواهند بود. (مشکاه الانوار: ص 232، س 02، بحارالانوار: ج 87، ص 05، ح 77)
سخاوتمندی حضرت
از این رو آن حضرت(ع) همواره به بخشش و سخاوت به مردم توجه ویژه ای مبذول میداشت. گزارشهای تاریخی بسیاری نیز در این مسئله وجود دارد که بیانگر توجه و اهتمام ایشان به مسئله سخاومت مندی است. سخاوت ایشان آشکار و نهان نداشت؛ هر چند که بخششهای نهان و نیکیهای ایشان در تاریکی، بسیار معروف است. آن حضرت در شبهای تاریک جهت یاری فقرا به راه میافتاد و با انبانی بر پشت به در خانههای مستمندان میرفت و با صورت پوشیده به آنان نان و غذا و پول مرحمت میفرمود و ناشناس به خانه باز میگشت. این امر تا زمان رحلت حضرت ادامه داشت و با رحلت آن حضرت مردم دریافتند که کمکهای شبانه از سوی آن حضرت بوده که در اختیار نیازمندان قرار میگرفته است.
هنگامی که بدن مطهرش را برای غسل برهنه کردند، از آن انبان هایی که برای فقرا بر دوش میکشید بر پشت مبارکشان اثرهایی دیدند که مانند زانوی شتر پینه بسته بود.
این اعمال شبانه را از آن رو انجام میداد که باورش این بود که این کارها برای انسان میماند و ذخیره آخرت است و خداوند را خشنود میسازد و در مقام راضیه مرضیه وارد میکند. از این رو میفرمود: من اطعم مومنا من جوع اطعمه الله من ثمار الجنه ، و من سقی مومنا من ظما سقاه الله من الرحیق المختوم، و من کسا مومنا کساه الله من الثیاب الخضر؛ هرکس مومن گرسنه ای را طعام دهد خداوند او را از میوههای بهشت اطعام مینماید و هر که تشنه ای را آب دهد خداوند از چشمه گوارای بهشتی سیرابش میگرداند و هرکس مومن برهنه ای را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتی خواهد پوشاند. (مستدرک الوسائل: ج7، ص 252، ح8) اخلاق نیک ایشان همانند پیامبر(ص) بود، به گونه ای که برخی از این اخلاق نیک سوءاستفاده میکردند. همان گونه که منافقان از اخلاق نیک پیامبر(ص) سوءاستفاده میکردند و پیامبر(ص) را «اذن» و حرف شنو میشمردند که هر چه بگویند میپذیرد و خداوند، پیامبر(ص) را «اذن خیر» معرفی میکند. (توبه، آیه 16) امام سجاد(ع) نیز این گونه بود که حتی سوءاستفاده هایی از سوی بردگان نیز میشد. نقل شده که روزی آن حضرت غلام خویش را دو مرتبه صدا زد، آن غلام جواب نداد. مرتبه سوم که جواب داد، حضرت فرمودند: «آیا صدای مرا نشنیدی؟» عرض کرد: شنیدم. فرمودند: «پس چه شد که جواب مرا ندادی؟» عرض کرد: چون از شما ایمن بودم. فرمود: «الحمدلله الذی جعل مملوکی یامننی»؛ حمد خدای را، که مملوک مرا از من ایمن گردانید.»
از این رو آن حضرت(ع) دیگران را به گذشت و عفو سفارش میکرد و میفرمود اگر کسی از شما عذر و پوزش خواست بپذیرد. از آن حضرت روایت است که فرمود: ان شتمک رجل عن یمینک، ثم تحول الی یسارک فاعتذر الیک فاقبل منه؛ چنانچه شخصی از سویی تو را بدگویی کند و سپس برگردد و از سوی دیگر پوزش طلبد، عذرخواهی و پوزش او را پذیرا باش. (مشکاه الانوار: ص922، س10، بحارالانوار: ج87، ص141 ح 3)به هر حال، سنت و سیره امام سجاد(ع) سنت و سیره عقلایی در حد کمال بلوغ آن است و لذا مکارم اخلاق را در حد نهایی آن بیان کرده و خود آن را در زندگی اش به کار گرفته است. ایشان همانند دیگر چهارده معصوم(ع) تجسم کامل عقل و دین و اخلاق(حیا) هستند. باشد که با بهره گیری از سنت و سیره آنان، مسیر رشد و کمالی عقل را بپیماییم و در نهایت متاله (خدایی) شده و مظهر و مجسمه عقل و دین و حیا شویم.