محمد تقی فاضل میبدی
شنبه ۱ مهر ۱۳۹۶
هر سال با شروع فصل تابستان، برخی از مسئولان و متولیان کشور مسئله مبارزه با بیحجابی را مطرح میکنند و برای باحجاب کردن زنان، عدهای مأمور راهی خیابانها ساخته، با برخوردهای مختلف در صددد اسلامی کردن جامعه برمیآیند؛ زیرا بر این باورند که با وجود بدحجابی، اسلامی بودن نظام زیر سؤال میرود و اخلال در اسلامیت نظام پیدا میشود. و یا اگر زنی از کشوری دیگر و یا مذهبی دیگر به طور رسمی وارد بر مقامات کشور شد و در جلسهای رسمی حضور یافت، باید حجاب داشته باشد و نیز نباید به او دست داد تا اسلامیبودن نظام خدشهدار نگردد؛ یعنی هرگاه آداب و رسوم اجتماعی و یا دیپلماتیک با برخی از فتاوای فقهی در تعارض بود، باید احکام فقه را بر آن آداب و رسوم پذیرفتهشده مقدم داشت، هرچند برخلاف مصالح کشور باشد.
در اینجا نخستین پرسش این است که: تا کجا باید رعایت این نوع مسائل را به حساب اسلام گذاشت و اصولاً اسلامیکردن جامعه یعنی چه و تعریف جامعه اسلامی چیست؟ نگارنده این سطور، هم فقه میداند و هم به شریعت اسلامی التزام دارد و به آن احترام میگذارد؛ لهذا در پاسخ به پرسش یادشده نمیخواهد خارج از معارف اسلامی و چارچوب شریعت پاسخ بگوید.
۱ـ شک نیست که اسلام آیین عمل و اعتقاد است. اعمال دینی مبتنی بر اعتقادات دینی است و تردیدی نیست که اعتقاد یک امر قلبی و اختیاری است. مسائل قلبی و ایمانی دستوری و الزامی و اکراهی نیست؛ لهذا قرآن کریم در یک جمله کوتاه به شکل جمله خبریه آورده است: لااکراه فی الدین؛ یعنی در دین الزام و اجباری نیست(بقره، ۲۵۵). اگر اساس دین که اعتقاد است، اجباری و اکراهی نباشد، اعمال و مناسک دینی نیز الزامی و اکراهی نخواهد بود؛ به عبارت دیگر اعتقادات و اجرای واجبات و مستحبات جزو حریم خصوصی افراد است. در انجام محرمات، اگر به حقوق و حریم عمومی لطمهای وارد نیاید، نیز چنین است. اینکه فقیهانی مانند علامه در «شرایع» و در پی او صاحب «جواهر» در تعریف جرم گفتهاند: «مجرم کسی است که واجبی را وانهد و یا حرامی را مرتکب شود»، جای مناقشه و تردید است. اینها میان جرم و گناه فرق نگذاشتهاند.
«مجرم» کسی است که قوانین کشور را که باعث اخلال در جامعه میشود و برای آن مجازات تعیین شده است، زیر پا گذارد. قتل، دزدی، زنا، محاربه و سایر اعمالی که تعدی به حقوق آدمیان تلقی میشود، جرم به حساب میآید؛ اما اگر کسی عمداً اعمال عبادی و یا مسائل فردی را که مربوط بین خدا و انسان است، ترک نمود و یا فیالمثل به حجاب اعتقادی نداشت و برحسب اعتقاد خود عمل کرد و اخلالی در جامعه به وجود نیاورد، نمیتوان او را مجرم دانست. اگر در این میان گناهی صورت گرفته است، به حاکمیت ربطی ندارد. حکومت ضامن گناهان مردم نیست و حاکمان نمیتواند در این امور مداخله نماید. البته تبلیغات و ترویج دین از کارهای فرهنگی است که باید صورت بگیرد؛ بنابراین مسائل اخلاقی که به زندگی فرد ارتباط پیدا میکند و یا مناسکی که مربوط به اعتقادات افراد است، از ناحیه حکومت الزامبردار نیست.
به نظر میرسد بدحجابی و بیحجابی به عنوان اولیه جرم تلقی نمیشود. و گذاشتن گشت محسوس و یا نامحسوس برای کشف خلافی که جزو حریم خصوصی افراد است، تجاوز به حریم خصوصی و خلاف شرع و قانون اساسی است. حال چرا در ماده ۶۳۸ مجازاتهای اسلامی بیحجابی را جرم انگاشتهاند، جای تأمل است. درست است که بیحجابی در جامعه اسلامی عمل ناهنجاری است، ولی آن را جرم تلقی کردن و مرتکبش را مجازات نمودن و یا از طریق گشت نامحسوس آن را کشف کردن، خلاف اصل اولی است که برائت میباشد. عمل زنا که از کبایر است و از حقالله به شمار آمده و برایش کیفر سختی مقرر گردیده، کشف آن تقریباً از نگاه شرعی، ناممکن است. اگر کسی چنین نسبت، ناروایی را به فردی وارد سازد و نتواند از طریق شرعی اثبات نماید مجازات متعدد دارد. «الذین یرمون المُحصنات ثُمَّ لم یأتوا بأربعه شهُداء فاجلدوهُم ثمانین جلده و لا تقبلوا لهم شهاده أبدا و أولئک هُمُ الفاسقون: به کسانى که زنان پاکدامن را به زنا متهم مىکنند و چهار شاهد نمىآورند، هشتاد ضربه بزنید، و از آن پس هرگز گواهیشان را نپذیرید که مردمى فاسقند.» (نور،۴)
و اما اسلامی کردن جامعه به چیست؟
من در اینجا میخواهم به یکی از آیههای قرآن در این رابطه اشاره کنم: «ضرب اللهُ مثلا قریه کانت آمنه مُطمئنّه یأتیها رزقُها رغدا من کُل مکان فکفرت بأنعُم الله فأذاقها الله لباس الجوع و الخوف بما کانوا یصنعون: خدا شهرى را مَثل مىزند که امن و آرام بود، روزى مردمش به فراوانى از هر جاى مىرسید، اما ناسپاسی کردند و خدا به کیفر اعمالشان به گرسنگى و وحشت مبتلایشان ساخت.» (نحل،۱۱۲)
در این آیه دو جامعه در برابر هم قرار گرفته است: یکی جامعه مؤمنانه و دیگری جامعه غیرمؤمنانه؛ به تعبیر دیگر جامعه دینی و غیر دینی. شاخصه جامعه دینی به دو چیز است: یکی آرامش و اطمینان و دیگری فراخنایی معیشت؛ به عبارت دیگر، امنیت و معیشت. شاخصه جامعه کافرانه نیز دو چیز است: یکی فقر و تنگدستی و دیگری نا آرامی و ناامنی؛ یعنی پایه و اساس جامعه اسلامی این است که فقر و تنگدستی و خوف ناامنی از میان مردم رخت بر بنددد و آدمیان در کمال آرامش وآسایش زندگی کنند. اینکه قرآن میفرماید: «یأتیها رزقُها رغدا من کُل مکان»، یعنی باید رزق و مایحتاج عمومی مردم به راحتی در اختیار مردم قرار گیرد.
در سوره ایلاف که خداوند میخواهد مردم را به عبادت خود دعوت نماید، میفرماید: «فلیعبُدوا ربّ هذا البیت الذی أطعمهُم من جوع: پروردگار این خانه را بپرستند، که ایشان را از گرسنگى نجات داد» و دیگر احتیاج ندارند به شام بروند «و آمنهُم من خوف» یعنى راهزنان به پاس حرمت کعبه، کارى به کار آنان ندارند. اطعام و امنیت از رهاوردهای خدای این بیت میباشد.
اگر در زندگی مؤمنانه معیشت و امنیت مردم تأمین نباشد، خدای کعبه در آن جامعه حضور ندارد! حضرت علی(ع) هدف از تشکیل حکومت اسلامی را مبارزه با فقر و تفاوت طبقاتی میداند: «لو لا حضورُ الحاضر… أخذالله علی العلماء ألا یُقارّوا علی کظّه ظالم و لا سغب مظلوم، لألقیتُ حبلها علی غاربها، و لسقیتُ آخرها بکأس أوّلها: اگر خداوند از عالمان پیمان سخت نگرفته بود که در برابر شکمبارگی ستمگر و گرسنگی ستمدیده، آرام و قرار نگیرند، بی درنگ رشته حکومت را از دست میگذاشتم و پایانش را چون آغازش میانگاشتم و چون گذشته، خود را به کناری میکشیدم.» (نهجالبلاغه، خطبه۳)
ما تا چه اندازه در این قسمت جامعه را اسلامی کردهایم؟ چرا به جای اینکه از حجاب شروع کنیم، از مبارزه با فقر و نداری شروع نکنیم و آنجا فریاد برنیاوریم؟
اخلاقی کردن جامعه
پیامبر بزرگ اسلام(ص) مهمترین رسالت خود را تتمیم پایههای اخلاق میدانست: «انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» و خود دارای «خُلق عظیم» بود. از امام صادق(ع) پرسیدند: «مکارم اخلاق یعنی چه؟» فرمود: «العفوُ عمّن ظلمک، و صله من قطعک، و إعطاءُ من حرمک، و قولُ الحقّ و لو على نفسک: از کسى که به توستم روا داشته است، بگذری؛ در برقراری رابطه با کسی که با تو قطع رابطه کرده است، پیشگام باشی؛ کسی که از تو چیزی را دریغ داشته است، تو دریغ نداری؛ و سخن حق را بگویی، اگرچه بر ضد خودت باشد.»
روشن است که در بخش نخست روایت منظور، گذشت زبردستان از زیردستان است. و عفوی که حاکمان باید نسبت به خطاکاران اعمال کنند. سزاوار است هر ملتی با این روایت محک بخورد. آیا عفو و گذشت بیشتر است و یا مجازات و کیفر؟ آیا قطع ارتباط در میان خانوادهها تا چه میزان رو به افزایش است؟ آمار طلاق و دعواهای خانوادگی یکی از راههای اثبات این معناست. و قول حق و آزادانه سخن گفتن و به فرموده پیامبر(ص)، بیلکنت زبان از حقوق ضعیفان دفاع کردن تا چه میزان جزو فرهنگ عمومی جامعه است؟
عصاره مکارم اخلاق که پیامبر اکرم(ص) برای تتمیم آن آمده است، تنظیم روابط درست آدمیان است. به بیان دیگر اگر در جامعهای روابط میان آدمیان درست تعریف نگردد و حقوق میان حاکمیت و مردم درست اعمال نگردد، چراغ اخلاق به خاموشی میرود.
عقلانی کردن جامعه
امام علی(ع) در خطبهای از اهداف مهم انبیا را برانگیختن عقلها میداند: «لیثیروا لهم دفائن العقول». عقلانیکردن جامعه یکی از راههای اسلامیکردن جامعه است. بگذریم از اینکه معنای عقل در میان فیلسوفان چیست و رابطه میان دین و عقل چگونه است؛ ولی رشد استقلال فکری و آزادی اندیشه از نشانههای عقلانی و اسلامی کردن جامعه میباشد. اسلام تعقل و تقلید را در تقابل هم نهاده. در جامعهای که تعصب و تقلید دست و پای فکر را بسته باشد و حق چون و چرا به قول حافظ «درد سر دهد»، نمیتوان آن جامعه را پیامبرپسند دانست؛ چرا قرآن کریم اقتدا و پیروی کورکورانه از پدران و گذشتگان را محکوم کرده است، زیرا تقلید پیشینیان از عقلانیت به دور است: «اولو کان آباءهم لا یعقلون شیئا و لا یهتدون». ملاک تبعیت از دیگری تعقل است.
علی(ع) در کلامی عقل را بر دو بخش تقسیم میکند: «عقل روایت» و «عقل درایت». کسی را با سخن دیگری مجاب کردن و از گفتههای گذشتگان دلیلآوردن و سخن کسی را حاکم بر عقل دانستن، کار عقل روایت است که از نگاه امام ارزشی ندارد. مهم عقل درایت است؛ یعنی سخن هر کسی و در هر مقامی باید با محک عقل سنجیده گردد و هر روایتی را باید درایت کرد. در جامعهای که عقلها پیرو عقول دیگران است و بازار تقلید رونق دارد و بازار تعقل کمسوست و کسی را فرصتاندیشیدن نباشد، نمیتوان آن جامعه را اسلامی دانست؛ به ویژه آنگاه که تعصب و بیخردی، به جهل مذهبی نیز دامن بزند. در آنجاست که باید در انتظار هر نوع مفاسدی مانند «خوارجی» بودن و «داعشی» شدن نشست. یکی از آیاتی که در قرآن این مسئله را هشدار داده، آنجاست که میفرماید: «و ننزّلُ من القرآن ما هو شفاءٌ و رحمه للمؤمنین و لا یزیدُ الظالمین الاّ خسارا»(اسراء،۸۲) قرآن برای مؤمنان شفاست، ولی برای ستمکاران نه تنها شفا نیست، بلکه خسارت است. یعنی در جوامع غیرعقلانی که جهل مذهبی وجود دارد و در سایه این جهل، ظلم سایه خود را گسترده است، دین خسرانآور است! به تعبیر آیه شریفه، قرآن در دست ظالمان زیانبار است؛ چون سرپوشی برای ظلم خواهد بود. میدانیم جنایاتی در تاریخ اسلام به نام قرآن اتفاق افتاده که در جاهلیت نیفتاده بوده است؛ از تاریخ عاشورا تا جنایات داعش. همه اینها در سایه قرآن و به نام قرآن اتفاق افتاد. خواجه شیراز اینها را میدانست و میگفت:
حافظا، می خور و رندی کن و خوش باش، ولی ر دام تزویر مکن چون دگران قرآن را!
و پیش آز او فردوسی میدانست که میگفت:
زیان کسان از پی سود خویشر بجویند و دین اندر آرند پیش و مولوی بر این باور بود که عدهای با ریسمان قرآن در چاه افتادهاند:
زانکه از قرآن بسی گمره شدندر زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جرمی ای عنودر چون تو را سودای بالاسر نبود
این ابیات اشاره است به آیه «یُضلُّ به کثیرا و یهدی به کثیرا» (بقره،۲۶).
معاویه در جنگ صفین با قرآن مردم را فریب داد و از جهل مذهبی بهرهها برد. ما اگر هسته و مغز دین و قرآن را فروگذاشتیم و به پوسته چسبیدیم، لاجرم جریان خوارج و داعش بازتولید خواهد شد و به نام دین خشونتها صورت خواهد گرفت و حقها ضایع خواهد گشت. هشدار آیه شریفه «لایفقهون الا قلیلا» و «اکثر هم لایعقلون» به این امر است؛ چرا قرآن کریم اکثریت جامعه را به عدم تفقه و تعقل توبیخ مینماید؟ یعنی در جامعهای که دین باشد، ولی عقلانیت و فقاهت فراگیر نباشد، نمیتوان اسم آن جامعه را اسلامی گذاشت.
مرحوم شهیدمطهری که از فقدان عقلانیت در جامعه مسلمانی شکوه میکند، جریان اخباریگری را پیش میکشد که آنها به عقل روایت تکیه میکردند: «میان ما شیعیان در حدود چهار قرن پیش جریانی به نام اخباریگری به وجود آمد که اساساً به عقل و استدلال و اجتهاد معتقد نبودند و میگفتند باید مستقیماً به اخبار مراجعه کرد و دستورات دینی را از آنها گرفت. جریان اخباریگری، این تعصب افراطی احمقانهای که راجع به اخبار پیدا کردند که صحیح و ضعیف را با هم یکی دانستند، یکی از آن جریانهای فکری خطرناکی است که در دنیای اسلام پیدا شد و اثرش هم جمود فکری است، همان چیزی که الان ما به آن مبتلا هستیم. اینها سرایت میکنند به عالم تشیع».
حضرت علی(ع) فرمود: «لا تزکوا مع الجهل مذهب»، هیچ دینی با جهالت رشد نمیکند، یعنی دیندار با جهالت جمع میشود ولی هر دوی اینها در کنار هم با رشد و تعالی جمع نمیشود؛ لهذا حضرت از دست خوارج چنین با خداوند شکوه میکرد: «الی الله اشکو من معشر یعیشون جُهّالا: به خدا شکایت میکنم از مردمی که در جهالت و نادانی زندگی میکنند» (نهجالبلاغه، خطبه ۱۷) و آنان را چنین خطاب میکرد: «و أنتُم معاشرُ أخفّاءُ الهام، سُفهاءُ الاءحلام: شما گروهی هستید سبکمغز و کم خرد و نادان.» (نهجالبلاغه، خطبه ۳۶) شک نیست که خوارج مسلمان بودند و تعصب دینی زیادی داشتند؛ اما جهل مذهبی همراه با تعصب که در آنان وجود داشت، هزاران انسان را به کشتن داد.
گسترش عدالت در همه عرصهها
شاید معنا و مصداق عدالت به عهده عرف وانهاده شود و یا مفهوی فرادینی باشد؛ اما قرآن کریم در آیات چندی بر اقامه عدالت تأکید کرده و اقامة آن را از اهداف رسالت پیامبران دانسته و به پیامبر اکرم(ص) تأکید میکند که به مردم بگو خدای من به عدالت فرمان میدهد: «قل امَرَ ربی بالقسط». عدالت در این روزگار تنها در حوزه اقتصاد خلاصه نمیشود؛ اجرای عدالت در حوزه قدرت مهمتر از عدالت در حوزه اقتصاد است. اگر قدرت عادلانه تقسیم نگردد، ثروت هم عادلانه توزیع نخواهد شد. قدرت متمرکز ثروت متمرکز را به دنبال دارد.
امیرالمؤمنین(ع) آنگاه که میبیند نمایندگانش از قدرت و ثروت بهره بیشتر از معمول میبرند، سخت برآشفته میشود و قدرت و ریاست و ثروت را از حالت طعمهبودن خارج میکند و آن را به امانت تعبیر مینماید. در نامهای به اشعث بن قیس ـ استاندار آذربایجان ـ چنین مینگارد: «و إن عملک لیس لک بطُعمه، لکنّهُ فی عُنُقک أمانه و أنت مُسترعى لمن فوقک لیس لک أن تفتات فی رعیّه: حوزه فرمانرواییات طعمه تو نیست، بلکه امانتی است بر گردنت، و از تو خواستهاند که فرمانبردار کسی باشی که فراتر از توست. تو را نرسد که به رعیت، هر چه خواهی فرمان دهی.» (نهجالبلاغه، نامه ۵)
به مصقله بن هبیره شیبانی ـ حاکم منطقهای در خوزستان ـ نیز مینویسد: «تو از بیتالمال مسلمانان به کسانی از خویشاوندان خویش بخشیدهای. حق تمامی مردمی که پیش من و پیش تو هستند، در این بیتالمال مساوی است.» (نامه۴۳)
به زیاد بن ابیه ـ قائم مقام استاندار بصره ـ مینویسد: «اگر برایم گزارش برسد که در بیتالمال مسلمانان، کم یا بیش خیانتی روا داشتهای، با شدت عمل با تو برخورد خواهم کرد.» (نامه۴۴)
به حاکم بصره (که میگویند از عموزادگانش نیز بوده) مینویسد: «چون فرصت به دست آوردی، به اموال مردم خیانت کردی. در اموالی که مال بیوهزنان و یتیمان این امت است، اختلاس کردی. اموال مسلمانان را به حجاز بردی… از خدا بترس و اموال این مردم را پس بده. اگر چنین نکنی، با این ضربت تو را خواهم زد. به خدا سوگند اگر از حسن و حسین چنین عملی سر میزد با ایشان مدارا نمیکردم.» (نامه۴۱)
اگر حساسیتی که حضرت نسبت به اموال مسلمانان داشت، به عنوان یک اصل عملی در حکومتها و یا در کشورهای اسلامی به کار گرفته میشد، کار ملک و ملت به سیاهی روزگار امروز نمیبود. چرا برخی به جای فریاد کشیدن بر سر بدحجابی، بر سر حیف و میل اموال مردم فریاد برنمیآورند؟
عدالت که برای حکمرانان توصیه گشته است، یکی از مصادیقش، امکان توزیع برابر قدرت و گردش منظم و عادلانه قدرت و اعمال قدرت قانونمند است. همین طور اگر بخواهد فضیلت عدالت در نهاد اقتصاد محقق شود، باید سازوکارهای توزیع ثروت در آن چنان باشد که ثروت در دست عدهای متوقف نماند، رانتی و انحصاری برای گروههای خاص نباشد.
از امیرالمؤمنین(ع) پرسیدند: «دادگرى (عدل) بهتر است یا بخشندگى (جود)؟» فرمود: «دادگرى هر چیزى را در جاى خویش قرار مىدهد و بخشش آنها را از جاى خود بیرون مىکند و عدل نگهبان همه مردم است و بخشندگى به افراد مخصوص بهره مىدهد؛ بنابراین عدل شریفتر و برتر است.»
یعنی رفاه و تأمین معیشت افراد را نمیتوان از بخششهای مردمی و یا صدقات تأمین ساخت. باید عدالت در جامعه گسترش یابد تا مردم حقوق مادی و معنوی خود را از راه عدالت تأمین نمایند. اگر ثروت و قدرت جامعه در دست عدهای خاص قرار گیرد، طبعاً بندگان خدا به ذلت تن میدهند: «من أتى غنیّا فتواضع لهُ لغناهُ، ذهب ثُلُثا دینه: هر کس در مقابل ثروتمند به خاطر ثروتش تواضع کند، دو سوم دینش از میان میرود.» (نهجالبلاغه، حکمت ۲۲۸)
فقر انسان را به خواری میکشاند. خوارگشتن و به ذلتنشستن و از اعضای خانواده به خاطر فقر شرمسار بودن، بزرگترین ظلمی است که صورت میگیرد. چه کسی در اینجا پاسخگوست؟ اگر به کلام امام علی توجه کنیم، پاسخگوی این نارواییها عالمان و حاکمان هستند.
هویت جامعه اسلامی تنها به ظواهر مذهبی نیست. نماز و روزه و حجاب و برگزاری آیینهای دینی به جای خود سزاوار و ارزشمند است؛ اما اینها جامعه را دینی نمیسازد. تأکید میکنم قوام جامعه دینی به اخلاق، عقلانیت و عدالت است. باید سلامت جامعه را با این سه چیز محک زد. بسیاری از حاکمان اسلامی در تاریخ سیاسی این دین به ظواهر شریعت پایبند بودند. از خلافت دمشق و بغداد و غزنویان و سلجوقیان و و صفویه و عثمانی و وهابیت و غیره؛ اما نسبت به حقوق آدمیان چه کردند؟ در روزگار ما زیباترین مسجدهای موجود را حاکمان سعودی میسازند؛ اما بر سر مردم یمن چه میبارد؟ با مخالفان خود چه میکنند؟ گردنزدن از فتوای شرعی عالمان حجاز است. تکفیر و تفسیق و پرورش «طالبان» و «القاعده» و دیگران را «رافضی»خواندن، محصول نگاه خشک مذهبی این ظاهرگرایان دینی است. نقض حقوق آدمیان از این بالاتر؟ نکته پایانی اینکه اگر اخلاق و عدالت و عقلانیت از دین و جامعه دینی گرفته شود، بازگشت به جامعه «جاهلیت» خواهد بود، هرچند شعایر دینی فراگیر شود.